خانه
صفحهاصلی
شاعران
فیض کاشانی
دیوان اشعار
غزلیات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
غزل شمارهٔ ۱: فیض نور خداست در دل ما
غزل شمارهٔ ۲: عشق گسترده است خوانی بهر خاصان خدا
غزل شمارهٔ ۳: هشدار که هر ذره حسابست در اینجا
غزل شمارهٔ ۴: هر دمم نیشی ز خویشی میرسد با آشنا
غزل شمارهٔ ۵: علم رسمی از کجا عرفان کجا
غزل شمارهٔ ۶: هشدار که دیوان حسابست در اینجا
غزل شمارهٔ ۷: میتوان برداشت دل از خویش و شد از ...
غزل شمارهٔ ۸: زخود سری بدرآرم چه خوش بود بخدا
غزل شمارهٔ ۹: زمهر اولیاء الله شانی کرده ام پیدا
غزل شمارهٔ ۱۰: از عمر بسی نماند ما را
غزل شمارهٔ ۱۱: از دل که برد آرام حسن بتان خدا را
غزل شمارهٔ ۱۲: وصف تو چه میکنم نگارا
غزل شمارهٔ ۱۳: یارا یارا ترا چه یارا
غزل شمارهٔ ۱۴: اگر فضل خدای ما بجنبش جا دهد ما را
غزل شمارهٔ ۱۵: شود شود که شود چشم من مقام ترا
غزل شمارهٔ ۱۶: درآ در عالم معنی نظر کن سوی این ص...
غزل شمارهٔ ۱۷: بهل ذکر چشمان خونریز را
غزل شمارهٔ ۱۸: بده ساقی آن جام لبریز را
غزل شمارهٔ ۱۹: از دو عالم دردت ای دلدار بس باشد ...
غزل شمارهٔ ۲۰: از جمال مصطفی روئی بیاد آمد مرا
غزل شمارهٔ ۲۱: وصل با دلدار میباید مرا
غزل شمارهٔ ۲۲: آنچه را از بهر من او خواست آن آید...
غزل شمارهٔ ۲۳: یکنفس بی یاد جانان بر نمی آید مرا
غزل شمارهٔ ۲۴: آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا
غزل شمارهٔ ۲۵: ای که در این خاکدان جان و جهانی م...
غزل شمارهٔ ۲۶: ترا سزاست خدائی نه جسم را و نه جا...
غزل شمارهٔ ۲۷: اگر خرند زعشاق جان سوخته را
غزل شمارهٔ ۲۸: بنواز دل شکستهای را
غزل شمارهٔ ۲۹: تجلی چون کند دلبر کنم شکران تجلی ...
غزل شمارهٔ ۳۰: هر که آگه شد از فسانهٔ ما
غزل شمارهٔ ۳۱: ای زتو خرّم دل آباد ما
غزل شمارهٔ ۳۲: اشکهای گرم ما و آههای سرد ما
غزل شمارهٔ ۳۳: بوئی زگلشنی است بدل خارخار ما
غزل شمارهٔ ۳۴: دارد شرف بر انجم و افلاک خاک ما
غزل شمارهٔ ۳۵: غم زخوی خویش داردخاطر غمناک ما
غزل شمارهٔ ۳۶: بالا رویم بس که زاندازه گذشتیم
غزل شمارهٔ ۳۷: بررهگذر نفحهٔ یار است دل ما
غزل شمارهٔ ۳۸: یا رب بریز شهد عبادت بکام ما
غزل شمارهٔ ۳۹: یا رب تهی مکن زمی عشق جام ما
غزل شمارهٔ ۴۰: آسمان را یکسر پرشور میدانیم ما
غزل شمارهٔ ۴۱: جمال تست بروز آفتاب روزن ما
غزل شمارهٔ ۴۲: ای دوای درد بیدرمان ما
غزل شمارهٔ ۴۳: ای فدای عشق تو ایمان ما
غزل شمارهٔ ۴۴: ای در هوای وصل تو گسترده جانها با...
غزل شمارهٔ ۴۵: هان رستخیز جان رسید شد در بدن زلز...
غزل شمارهٔ ۴۶: لذات نماند و المها
غزل شمارهٔ ۴۷: ای کوی تو برتر از مکانها
غزل شمارهٔ ۴۸: ای لال زوصف تو زبانها
غزل شمارهٔ ۴۹: تو و آرام و پخته کاریها
غزل شمارهٔ ۵۰: پژمرده شد دل زآلودگیها
غزل شمارهٔ ۵۱: نکردیم کاری درین بندگیها
غزل شمارهٔ ۵۲: این چه چشمست و چه ابرو و چه لب
غزل شمارهٔ ۵۳: براوج خوبی دیدم مهی شب
غزل شمارهٔ ۵۴: آنکه را هستی همیشه در طلب
غزل شمارهٔ ۵۵: در وصل تو میزنند احباب
غزل شمارهٔ ۵۶: در وصل تو میزنند احباب
غزل شمارهٔ ۵۷: گفتمش دل بر آتش تو کباب
غزل شمارهٔ ۵۸: ای که چون عمر میروی بشتاب
غزل شمارهٔ ۵۹: زان دو چشمم مدام مست و خراب
غزل شمارهٔ ۶۰: گرنکندی بسته ماند اینجا دلت
غزل شمارهٔ ۶۱: در محافل شعر میخوانم گهی با آب و ...
غزل شمارهٔ ۶۲: عشق پرداز ما مرا دریاب
غزل شمارهٔ ۶۳: بیمار زارم دریاب دریاب
غزل شمارهٔ ۶۴: شبی رو بحق آر ای جان مخسب
غزل شمارهٔ ۶۵: بده پیمانه سرشار امشب
غزل شمارهٔ ۶۶: سالک راه حق بیا همت از اولیا طلب
غزل شمارهٔ ۶۷: بیمار زارم انت الطبیب
غزل شمارهٔ ۶۸: تن خاک راه دوست کنم حسبی الحبیب
غزل شمارهٔ ۶۹: گنج ابدی پیروی حق و عبادت
غزل شمارهٔ ۷۰: دلم گرفت ازین خاکدان پر وحشت
غزل شمارهٔ ۷۱: گرانی از بدرون آید از در جنت
غزل شمارهٔ ۷۲: قد تجلی جماله جلوات
غزل شمارهٔ ۷۳: یک نظر مستانه کردی عاقبت
غزل شمارهٔ ۷۴: بدل و بجان زد آتش سبحات حسن و زیبت
غزل شمارهٔ ۷۵: بکجا روم زدستت بچه سان رهم زشستت
غزل شمارهٔ ۷۶: اگر راه یابم ببوم و برت
غزل شمارهٔ ۷۷: گل بنفشه دمیدن گرفت گرد عذارت
غزل شمارهٔ ۷۸: گفتم چه چاره سازم با عشق چاره سوزت
غزل شمارهٔ ۷۹: اگر ساغر دهد ساقی ازین دست
غزل شمارهٔ ۸۰: از عتاب تو پناهم خوی تست
غزل شمارهٔ ۸۱: این تن ما از روان روشن ما روشنست
غزل شمارهٔ ۸۲: ای که در راه خدایت چشم غیرت رهبرست
غزل شمارهٔ ۸۳: یارب چمن حسن تو خرم زچه آبست
غزل شمارهٔ ۸۴: آهنگ جانان کرد جان ایمطرب آهنگی ب...
غزل شمارهٔ ۸۵: مرا که دل زغم معصیت ورق و رقست
غزل شمارهٔ ۸۶: بندهٔ او من و او خدای منست
غزل شمارهٔ ۸۷: دلم پیوسته با مهرش قرین است
غزل شمارهٔ ۸۸: زمستان خراباتیم پند است
غزل شمارهٔ ۸۹: نه زلفست آن که دلها را کمندست
غزل شمارهٔ ۹۰: کعبهٔ وصل تو پناه منست
غزل شمارهٔ ۹۱: گر کشی و گر بخشی هر چه میکنی خوبست
غزل شمارهٔ ۹۲: لب برلبم نه ساقیا تا جان فشانم مس...
غزل شمارهٔ ۹۳: شوریدگان عشق را ای مطرب آهنگ فناست
غزل شمارهٔ ۹۴: نگارا در غمت جانم حزین است
غزل شمارهٔ ۹۵: صحرا وباغ و خانه ندانم کجا خوش است
غزل شمارهٔ ۹۶: گفتم که روی خوبت از من چرا نهانست
غزل شمارهٔ ۹۷: سبزهٔ خط تو دیدن چه خوش است
غزل شمارهٔ ۹۸: سوی تو بی تاب دویدن خوشست
غزل شمارهٔ ۹۹: من و هزار گدا همچو من بنزد تو هیچ...
غزل شمارهٔ ۱۰۰: در غمزه مستانه ساقی چه شرابست
غزل شمارهٔ ۱۰۱: دمبدم دل ما را از الست پیغام است
غزل شمارهٔ ۱۰۲: صورت انسان دگر معنی آن دیگر است
غزل شمارهٔ ۱۰۳: زغفلت تو ترا صد حجاب در پیش است
غزل شمارهٔ ۱۰۴: ای آنکه توئی قبله ارباب کیاست
غزل شمارهٔ ۱۰۵: راز در دل شده کره محرم کجاست
غزل شمارهٔ ۱۰۶: خمار گشت مرا ساقیا شراب کجاست
غزل شمارهٔ ۱۰۷: دل که ویران اوست آباد است
غزل شمارهٔ ۱۰۸: جمال یار که پیوست بی قرار خود است
غزل شمارهٔ ۱۰۹: چراغ کلبه عاشق خیال دلدار است
غزل شمارهٔ ۱۱۰: بیابیا که دلم در هوات بیمار است
غزل شمارهٔ ۱۱۱: ذره ذره نور حق را جلوه گاهی دیگر ...
غزل شمارهٔ ۱۱۲: ما را زباغ حسن تو حسرت ثمر بس است
غزل شمارهٔ ۱۱۳: یار ما گر میل صحرا میکند صحرا خوش...
غزل شمارهٔ ۱۱۴: دل بوفای تو نهادن خوش است
غزل شمارهٔ ۱۱۵: مرا زجام خیالش شراب در پیش است
غزل شمارهٔ ۱۱۶: منوش ساغر دنیا که درد ناب نماست
غزل شمارهٔ ۱۱۷: رازها با اهل گفتن زاهل عرفان خوش ...
غزل شمارهٔ ۱۱۸: بر رخ مه طلعتان زلف پریشان خوش نم...
غزل شمارهٔ ۱۱۹: گنجیست معرفت که طلسمش نهفتن است
غزل شمارهٔ ۱۲۰: عرصه لامکان سرای من است
غزل شمارهٔ ۱۲۱: بادهٔ عشق در کدوی من است
غزل شمارهٔ ۱۲۲: مرا سودای عشق آئین دین است
غزل شمارهٔ ۱۲۳: عاشقی در بندگیهاسر براهم کرده است
غزل شمارهٔ ۱۲۴: چنین رخسار زیبائی که دیده است
غزل شمارهٔ ۱۲۵: در سرم فتنه ای و سودائیست
غزل شمارهٔ ۱۲۶: هر جا معشوق تازه روئی است
غزل شمارهٔ ۱۲۷: هر چه تو میکنی همه خوبست
غزل شمارهٔ ۱۲۸: جان روشندلان که مظهر تست
غزل شمارهٔ ۱۲۹: دگر آزار مادر دل گرفتست
غزل شمارهٔ ۱۳۰: جنونی در سرم ماوا گرفتست
غزل شمارهٔ ۱۳۱: دلم دیگر جنون از سرگرفته است
غزل شمارهٔ ۱۳۲: دلم با گلرخان تا خو گرفتست
غزل شمارهٔ ۱۳۳: نه فلک چرخ زنان سودائی تست
غزل شمارهٔ ۱۳۴: از غم هستی چو رستم غمگسار آمد بدست
غزل شمارهٔ ۱۳۵: پای تا سر همه ام در غمت اندیشه شد...
غزل شمارهٔ ۱۳۶: الهی بکامم شرابی فرست
غزل شمارهٔ ۱۳۷: عشق بیچون تو یارب در دل من چون نش...
غزل شمارهٔ ۱۳۸: مگو که چهره او را نقاب در پیشست
غزل شمارهٔ ۱۳۹: باز آمدم با نقل و می سرمست از جام...
غزل شمارهٔ ۱۴۰: زاهدا قدح بردار این چه غیرت خام ا...
غزل شمارهٔ ۱۴۱: آن ملاحت که تو داری گهر حسن آنست
غزل شمارهٔ ۱۴۲: عشق در راه طلب راهبر مردانست
غزل شمارهٔ ۱۴۳: یار را روی دل بسوی منست
غزل شمارهٔ ۱۴۴: هر چه در عالم بود او راست مغز و پ...
غزل شمارهٔ ۱۴۵: در صدف جان دردی نیست بجز دوست دوست
غزل شمارهٔ ۱۴۶: نیست از ما غیر نامی اوست خود را د...
غزل شمارهٔ ۱۴۷: مژده آمد از قدوم آنکه دل جویای اوست
غزل شمارهٔ ۱۴۸: ای که سرمیکشی زخدمت دوست
غزل شمارهٔ ۱۴۹: زار و نزار و خسته ام و بی قرار د...
غزل شمارهٔ ۱۵۰: سرشته اند در گلم الا هوای دوست
غزل شمارهٔ ۱۵۱: سرکرده ایم پا بره جستجوی دوست
غزل شمارهٔ ۱۵۲: حلقهٔ آن در شدنم آرزوست
غزل شمارهٔ ۱۵۳: بادهٔ تلخ کهنم آرزوست
غزل شمارهٔ ۱۵۴: یک جرعه می زساغر جانانم آرزوست
غزل شمارهٔ ۱۵۵: گو برو عقل از سرم در سر هوای یار ...
غزل شمارهٔ ۱۵۶: بیا که از ازلم با تو آشنائی هست
غزل شمارهٔ ۱۵۷: بهر گلی اگرم ناله و نوائی هست
غزل شمارهٔ ۱۵۸: بیا بیا که مرا با تو ماجرائی هست
غزل شمارهٔ ۱۵۹: ما را با دوست آشنائیست
غزل شمارهٔ ۱۶۰: در پردهٔ حسن دلربا کیست
غزل شمارهٔ ۱۶۱: از دل مقصود عشق بازیست
غزل شمارهٔ ۱۶۲: بخیالت نمی توانم زیست
غزل شمارهٔ ۱۶۳: آنکه پنهانست از چشم کسان پیداست ک...
غزل شمارهٔ ۱۶۴: در پردهٔ عاشقی نهان کیست
غزل شمارهٔ ۱۶۵: آمرزش من از تو خدایا غریب نیست
غزل شمارهٔ ۱۶۶: اینجهانرا غیر حق پروردگاری هست نی...
غزل شمارهٔ ۱۶۷: جان بجانان عرض کردن عاشقانرا عار ...
غزل شمارهٔ ۱۶۸: غیردلدار وفا دار کسی دیگر نیست
غزل شمارهٔ ۱۶۹: چون توان بود در آنجای که آسایش نی...
غزل شمارهٔ ۱۷۰: تا نگذرد زنام سزاوار نام نیست
غزل شمارهٔ ۱۷۱: عاشقانرا در بهشت آرام نیست
غزل شمارهٔ ۱۷۲: یک محرم راز در جهان نیست
غزل شمارهٔ ۱۷۳: کس نیست کز غم تو دلش پاره پاره نی...
غزل شمارهٔ ۱۷۴: ما را که نوای بی نوائیست
غزل شمارهٔ ۱۷۵: دل گرفتار ماه سیما ئیست
غزل شمارهٔ ۱۷۶: گذشت آن گل و حسرت بیادگار گذاشت
غزل شمارهٔ ۱۷۷: بمرد رستم زال و زتن غبار گذاشت
غزل شمارهٔ ۱۷۸: عشق آمد و اختیار نگذاشت
غزل شمارهٔ ۱۷۹: غنیمتی است دمی کان بفکر کار گذشت
غزل شمارهٔ ۱۸۰: بزهر آلوده مژگان خواهدم کشت
غزل شمارهٔ ۱۸۱: کار جان را تن ندادم روزگار از دست...
غزل شمارهٔ ۱۸۲: چو دل قرار در آن زلف بیقرار گرفت
غزل شمارهٔ ۱۸۳: هر که در دوست زد دامن احسان گرفت
غزل شمارهٔ ۱۸۴: بر سر راهش فتاده غرق اشگم دید و ر...
غزل شمارهٔ ۱۸۵: دوش از من رمیده میرفت
غزل شمارهٔ ۱۸۶: از من و ما نمی توانم گفت
غزل شمارهٔ ۱۸۷: من کجا جان برم زدست غمت
غزل شمارهٔ ۱۸۸: زشور عشق مرا در سرست شور قیامت
غزل شمارهٔ ۱۸۹: جمال تو عرصاتست و قامت تو قیامت
غزل شمارهٔ ۱۹۰: بالا بلائی قامت قیامت
غزل شمارهٔ ۱۹۱: روم از هوش اگر بینم بکامت
غزل شمارهٔ ۱۹۲: رفتار آشوب بالا قیامت
غزل شمارهٔ ۱۹۳: من نروم ز پیش تودست منست و دامنت
غزل شمارهٔ ۱۹۴: جان ندارد جز تو کس یا مستغاث
غزل شمارهٔ ۱۹۵: شدیم بار کش ره زن هوا بعبث
غزل شمارهٔ ۱۹۶: دلی که عشق ندارد وجود اوست عبث
غزل شمارهٔ ۱۹۷: هر آنچه بود ندارد وجود اوست عبث
غزل شمارهٔ ۱۹۸: جز تنعم بغم یار عبث بود عبث
غزل شمارهٔ ۱۹۹: گذشت عمر تو امسال همچو پار عبث
غزل شمارهٔ ۲۰۰: بمهر تو دادم دل و جان عبث
غزل شمارهٔ ۲۰۱: اگر از عشق حق بر سرنهی تاج
غزل شمارهٔ ۲۰۲: داغ دل عاشقان می نپذیرد علاج
غزل شمارهٔ ۲۰۳: عشق بری پیکران می نپذیرد علاج
غزل شمارهٔ ۲۰۴: در تنم دل خون شد از دلهای کج
غزل شمارهٔ ۲۰۵: این جهان بی بقا هیچست هیچ
غزل شمارهٔ ۲۰۶: من و یاد خدا دگر همه هیچ
غزل شمارهٔ ۲۰۷: رام قتلی و ما علیه حباح
غزل شمارهٔ ۲۰۸: یا ندیمی قم فان الدّیک صاح
غزل شمارهٔ ۲۰۹: دلا فیض بر از لقای صباح
غزل شمارهٔ ۲۱۰: چشم او کرد بقتلم تصریح
غزل شمارهٔ ۲۱۱: خطیب عشق ندا کرد با زبان فصیح
غزل شمارهٔ ۲۱۲: خوش آن زمان که رود جان بدانسرای ف...
غزل شمارهٔ ۲۱۳: نعیمی یا جحیمی جنتی ای عشق یا دوزخ
غزل شمارهٔ ۲۱۴: جز خدا را بندگی تلخ است تلخ
غزل شمارهٔ ۲۱۵: کاش از جانان رسد پیغام تلخ
غزل شمارهٔ ۲۱۶: تا کی ز صلاح من و زهد تو بگویند
غزل شمارهٔ ۲۱۷: اهتدوا بالعشق طلاب الرشد
غزل شمارهٔ ۲۱۸: آن شوخ که داد دلبری داد
غزل شمارهٔ ۲۱۹: هرکجا بود خوبی در فنون حسن استاد
غزل شمارهٔ ۲۲۰: غم کشت مرا ز دست غم داد
غزل شمارهٔ ۲۲۱: داد از غم عشقت ای صنم داد
غزل شمارهٔ ۲۲۲: ز خویش دست نداریم هرچه بادا باد
غزل شمارهٔ ۲۲۳: تن در بلای عشق دهم هر چه باد باد
غزل شمارهٔ ۲۲۴: از آن میان نزنم دم که مو نمیگنجد
غزل شمارهٔ ۲۲۵: ز قرب دوست چگویم که مو نمیگنجد
غزل شمارهٔ ۲۲۶: کشد هر جنس جنس خود سخن گرد سخن گردد
غزل شمارهٔ ۲۲۷: جان جز خیال رویت نقشی دگر نبندد
غزل شمارهٔ ۲۲۸: مرغ خیال کس را کس بال و پر نه بندد
غزل شمارهٔ ۲۲۹: دل از ادنی کند آن کس که بر اعلی ن...
غزل شمارهٔ ۲۳۰: نمیبینم در این میدان یکی مرد
غزل شمارهٔ ۲۳۱: مرا دردیست در دل نه چو هر درد
غزل شمارهٔ ۲۳۲: بر دل و جان رواست درد در سروتن چر...
غزل شمارهٔ ۲۳۳: حاشا که مداوای من از پند توان کرد
غزل شمارهٔ ۲۳۴: خنگ آنکو دلش شد از جهان سرد
غزل شمارهٔ ۲۳۵: تا جان نشود ز این و آن فرد
غزل شمارهٔ ۲۳۶: سرم ز مستی عشق تو های و هو دارد
غزل شمارهٔ ۲۳۷: در سرم عشق تو غوفا دارد
غزل شمارهٔ ۲۳۸: غرور خشکی زهد ار دماغ تر دارد
غزل شمارهٔ ۲۳۹: کسی کو چشم دل بیدار دارد
غزل شمارهٔ ۲۴۰: کسی کو چشم دل بیدار دارد
غزل شمارهٔ ۲۴۱: ز شراب وصل جانان سر من خمار دارد
غزل شمارهٔ ۲۴۲: هر دم سر پر شورم سودای دگر دارد
غزل شمارهٔ ۲۴۳: دل من بیاد جانان ز جهان خبر ندارد
غزل شمارهٔ ۲۴۴: گفتم مگر ز رویت زاهد خبر ندارد
غزل شمارهٔ ۲۴۵: با هیچکس این کش مکش آن یار ندارد
غزل شمارهٔ ۲۴۶: غمی هست در دل که گفتن ندارد
غزل شمارهٔ ۲۴۷: سرم سودای سودائی ندارد
غزل شمارهٔ ۲۴۸: چه عیش آنرا که سودائی ندارد
غزل شمارهٔ ۲۴۹: دلم هیهای او دارد سرم سودای او دارد
غزل شمارهٔ ۲۵۰: خوشا آن سر که سودای تو دارد
غزل شمارهٔ ۲۵۱: خورشید فلک روشنی از روی تو دارد
غزل شمارهٔ ۲۵۲: مستی ز شراب لب جانان مزه دارد
غزل شمارهٔ ۲۵۳: شهره شهر شود هر که جمالی دارد
غزل شمارهٔ ۲۵۴: ز روی مهوشان چشمم دمی دل بر نمید...
غزل شمارهٔ ۲۵۵: خبر شوق مرا هر که به یاران ببرد
غزل شمارهٔ ۲۵۶: مخموری از خمار بجامی که میخرد
غزل شمارهٔ ۲۵۷: از بهر من شراب بوامی که می خرد
غزل شمارهٔ ۲۵۸: بی لقای دوست حاشا روزگارم بگذرد
غزل شمارهٔ ۲۵۹: تا بکی بی باده و مطرب مدارم بگذرد
غزل شمارهٔ ۲۶۰: جان گذر میکند آن به که بجانان گذرد
غزل شمارهٔ ۲۶۱: عارف خدای دید در اصنام و حال کرد
غزل شمارهٔ ۲۶۲: خوشا آنکو انابت با خدا کرد
غزل شمارهٔ ۲۶۳: آمد شبی خیالش در صدر سینه جا کرد
غزل شمارهٔ ۲۶۴: روی در روی یار باید کرد
غزل شمارهٔ ۲۶۵: عشق آمد و عقل را بدر کرد
غزل شمارهٔ ۲۶۶: لعل لب تو چه با شکر کرد
غزل شمارهٔ ۲۶۷: خوش بود عدم هستی ما را که خبر کرد
غزل شمارهٔ ۲۶۸: تا مرا عشق تو با دیوانگان زنجیر کرد
غزل شمارهٔ ۲۶۹: ای مسلمانان مرا عشق جوانی پیر کرد
غزل شمارهٔ ۲۷۰: واعظ بمنبر آمد و بیهوده ساز کرد
غزل شمارهٔ ۲۷۱: یار آمد از درم سحری در فراز کرد
غزل شمارهٔ ۲۷۲: دم بدم از تو یاد خواهم کرد
غزل شمارهٔ ۲۷۳: دل زاغبار پاک خواهم کرد
غزل شمارهٔ ۲۷۴: چو نقاش ازل طرح جهان کرد
غزل شمارهٔ ۲۷۵: توانی گر درین ره ترک جان کرد
غزل شمارهٔ ۲۷۶: گر یار بما رخ ننماید چه توان کرد
غزل شمارهٔ ۲۷۷: دل را غمگین نمیتوان کرد
غزل شمارهٔ ۲۷۸: یاد باد آنکه اثر در دل شیدا میکرد
غزل شمارهٔ ۲۷۹: یاد آن روز که از زلف گره وا میکرد
غزل شمارهٔ ۲۸۰: بکوی سرّ قدر گر گذر توانی کرد
غزل شمارهٔ ۲۸۱: شور عشقی گر که دلرا بر سر کار آورد
غزل شمارهٔ ۲۸۲: همه را خود نوازد و سازد
غزل شمارهٔ ۲۸۳: چشم شوخ تو فتنه میسازد
غزل شمارهٔ ۲۸۴: بنما رخ و جان بستان یعنی بنمی ارزد
غزل شمارهٔ ۲۸۵: کم عطا یا اعطیت من عطا یاک فزد
غزل شمارهٔ ۲۸۶: ما سرّ کن فکانیم ما را که میشناسد
غزل شمارهٔ ۲۸۷: محنت این سرا بکش ریح نجات میرسد
غزل شمارهٔ ۲۸۸: شوریدهٔ صحرائی در خانه چسان باشد
غزل شمارهٔ ۲۸۹: آن دل که توئی در وی غمخانه چرا باشد
غزل شمارهٔ ۲۹۰: کسی از عمر برخوردار باشد
غزل شمارهٔ ۲۹۱: هر کجا داغ و درد و غم باشد
غزل شمارهٔ ۲۹۲: چکنم دلی را که ترا نباشد
غزل شمارهٔ ۲۹۳: هر که بیمار تو باشد درد بیمارش نب...
غزل شمارهٔ ۲۹۴: با دوست مگو رازی هرچند امین باشد
غزل شمارهٔ ۲۹۵: دلم بس نیست ماوای تو باشد
غزل شمارهٔ ۲۹۶: خوشا آندل که ماوای تو باشد
غزل شمارهٔ ۲۹۷: مرا تو دوست نداری خدا نخواسته باشد
غزل شمارهٔ ۲۹۸: ای کاش که این سینه دری داشته باشد
غزل شمارهٔ ۲۹۹: کاش از دل بی دل خبری داشته باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۰: خوش آنکه هستی من بر باد رفته باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۱: گر خون دل از دیده روان شد شده باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۲: گر گاسهٔ سر ظرف جنون شد شده باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۳: خنک دیدهٔ کان ترا دیده باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۴: هر آنکسکه خود را پسندیده باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۵: دلی کز دلبری دیوانه باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۶: هر کرا عشق یار میباشد
غزل شمارهٔ ۳۰۷: دل مرا ز اندیشه اسباب دنیا سرد شد
غزل شمارهٔ ۳۰۸: جرعهام را جام و مینا تنک شد
غزل شمارهٔ ۳۰۹: نور ازل ظهور کرد رحمت خاص عام شد
غزل شمارهٔ ۳۱۰: از می عشق مست خواهم شد
غزل شمارهٔ ۳۱۱: از پی آن نکار خواهم شد
غزل شمارهٔ ۳۱۲: تا می نخورم زان کف مستانه نخواهم شد
غزل شمارهٔ ۳۱۳: عشق از دل گذشت تا جان شد
غزل شمارهٔ ۳۱۴: شراب عشقم اندر کام جان شد
غزل شمارهٔ ۳۱۵: ندادم دل بعشق و جان روان شد
غزل شمارهٔ ۳۱۶: دگر آمد رقیب آزار جان شد
غزل شمارهٔ ۳۱۷: ز مهر آن پری رویم دل دیوانه روشن شد
غزل شمارهٔ ۳۱۸: چو مهر دوست بر دل تافت این ویرانه...
غزل شمارهٔ ۳۱۹: بجانی لطف پنهان میفروشد
غزل شمارهٔ ۳۲۰: خویش را از دست دادم روی او بنموده...
غزل شمارهٔ ۳۲۱: مرد آن باشد که چون او را رهی بنمو...
غزل شمارهٔ ۳۲۲: بوی رحمان از یمن آمد دل و جان تاز...
غزل شمارهٔ ۳۲۳: بوئی از گلستان جان آمد
غزل شمارهٔ ۳۲۴: دوشم آن دلبر غمخوار ببالین آمد
غزل شمارهٔ ۳۲۵: دوای درد ما را یار داند
غزل شمارهٔ ۳۲۶: چو من کسی که ره مستقیم میداند
غزل شمارهٔ ۳۲۷: طرف گلزار گذشتی ز تو گل زار بماند
غزل شمارهٔ ۳۲۸: زود از درم در آی که تابم دگر نماند
غزل شمارهٔ ۳۲۹: دست از دلم بدار که تابم دگر نماند
غزل شمارهٔ ۳۳۰: چو تو در بر من آئی اثری ز من نماند
غزل شمارهٔ ۳۳۱: شد تهی از عشق سر بی باده این میخا...
غزل شمارهٔ ۳۳۲: کوه عقلی و بیابان جنونم دادهاند
غزل شمارهٔ ۳۳۳: در دیگ عشق باده کشان جوش کردهاند
غزل شمارهٔ ۳۳۴: قومی بمنتهای ولایت رسیدهاند
غزل شمارهٔ ۳۳۵: خنک آن روز که از عقل نجاتم دادند
غزل شمارهٔ ۳۳۶: از سر ازل پرده به بوی تو گشادند
غزل شمارهٔ ۳۳۷: خوشا آنان که ترک کام کردند
غزل شمارهٔ ۳۳۸: در دل شب خبر از عالم جانم کردند
غزل شمارهٔ ۳۳۹: عاشقان از لب خوبان می مستانه زدند
غزل شمارهٔ ۳۴۰: جهان را بهر انسان آفریدند
غزل شمارهٔ ۳۴۱: صد جلوه کنی هر دم و دیدن نگذارند
غزل شمارهٔ ۳۴۲: در روی چه خورشید تو دیدن نگذارند
غزل شمارهٔ ۳۴۳: عاشقان محو یار میباشند
غزل شمارهٔ ۳۴۴: عارفان از چمن قدس چو بوی تو کشند
غزل شمارهٔ ۳۴۵: شوخ آهو چشم من چون روی در صحرا کند
غزل شمارهٔ ۳۴۶: هر که حرفی ز کتاب دل ما گوش کند
غزل شمارهٔ ۳۴۷: عشق استفاده از قلم و لوح حق کند
غزل شمارهٔ ۳۴۸: آنکه باشد مست زهد او عیب مستان چو...
غزل شمارهٔ ۳۴۹: ای خنک آن نیستی کو دعوی هستی کند
غزل شمارهٔ ۳۵۰: بادهای خواهم بدن مستی کند
غزل شمارهٔ ۳۵۱: هر که دارد درد عشقی یاد درمان کی ...
غزل شمارهٔ ۳۵۲: گر زنم لاف از سخن شعر این تقاضا م...
غزل شمارهٔ ۳۵۳: عاقل نمیباشم دمی عشق این تقاضا م...
غزل شمارهٔ ۳۵۴: در کار دینم مرد مرد عقل این تقاضا...
غزل شمارهٔ ۳۵۵: حق را نمیگویم بعام علم این تقاضا ...
غزل شمارهٔ ۳۵۶: افلاک را جلالت تو پست میکند
غزل شمارهٔ ۳۵۷: گاهی بغمزهٔ دلی آباد میکند
غزل شمارهٔ ۳۵۸: زور بازوی یقینش رفع هر شک میکند
غزل شمارهٔ ۳۵۹: غمزهٔ چشم پرفنت سحر حلال میکند
غزل شمارهٔ ۳۶۰: سوی این دون گدا آنشاه کی رو میکند
غزل شمارهٔ ۳۶۱: این دل سرگشته خود را جستجو کی میکند
غزل شمارهٔ ۳۶۲: اهل معنی همه جان هم و جانان همند
غزل شمارهٔ ۳۶۳: این فقیهان که بظاهر همه اخوان همند
غزل شمارهٔ ۳۶۴: خوش آنکه کشتگان غمش را ندا کنند
غزل شمارهٔ ۳۶۵: شاهدان گر جلوه بر ایمان کنند
غزل شمارهٔ ۳۶۶: دل عالم حسن تو کی رنج و تعب بیند
غزل شمارهٔ ۳۶۷: آنان که ره عالم ارواح بپویند
غزل شمارهٔ ۳۶۸: یار را با تو کار خواهد بود
غزل شمارهٔ ۳۶۹: غم فراق تو ای دوست بیشمار بود
غزل شمارهٔ ۳۷۰: بی تو یکدم نمیتوانم بود
غزل شمارهٔ ۳۷۱: سر چو بی عشقست ننک جان بود
غزل شمارهٔ ۳۷۲: تا چند بزنجیر خرد بند توان بود
غزل شمارهٔ ۳۷۳: چون غم غم عشق تو بود زار توان بود
غزل شمارهٔ ۳۷۴: عید است و هرکس از غلط غیری گرفته ...
غزل شمارهٔ ۳۷۵: در سر بوالهوس نگر چون شر و شور می...
غزل شمارهٔ ۳۷۶: در سر شوریده سودا میرود
غزل شمارهٔ ۳۷۷: چون سخن از دلبر ما میرود
غزل شمارهٔ ۳۷۸: هر کجا آن ماه سیما میرود
غزل شمارهٔ ۳۷۹: زنده دل از چه رو بدن عالم نور میرود
غزل شمارهٔ ۳۸۰: زحمت مکش طبیب که این تب نمیرود
غزل شمارهٔ ۳۸۱: اگر سوی شام ار بری میرود
غزل شمارهٔ ۳۸۲: کجا میرود روح و کی میرود
غزل شمارهٔ ۳۸۳: بر درگه تو حاجت خلقان روا شود
غزل شمارهٔ ۳۸۴: من در او میزنم امروز، باشد وا شود
غزل شمارهٔ ۳۸۵: ای خوش آن صبحی که چشمم بر جمالت و...
غزل شمارهٔ ۳۸۶: رخ برافروزی دل من شعله اخگر شود
غزل شمارهٔ ۳۸۷: تا بکی این نفس کافر کیش کافرتر شود
غزل شمارهٔ ۳۸۸: بتاب عارض تا مهر جان بهار شود
غزل شمارهٔ ۳۸۹: دل بستم اندر مهر او تا او برای من...
غزل شمارهٔ ۳۹۰: یار اگر آشنا شود چه شود
غزل شمارهٔ ۳۹۱: ؟عشق توبه شکستیم تا دگر چه شود
غزل شمارهٔ ۳۹۲: گر پذیری تو ز من جان چه شود
غزل شمارهٔ ۳۹۳: رو بحق آوری ای جان چه شود
غزل شمارهٔ ۳۹۴: شود شود که دلم سوی حق ربوده شود
غزل شمارهٔ ۳۹۵: ز نکتهای بیانت خرد فزوده شود
غزل شمارهٔ ۳۹۶: شود که از دهنت بوسهٔ ربوده شود
غزل شمارهٔ ۳۹۷: جور ز حد ببر مگو جور زیاد میشود
غزل شمارهٔ ۳۹۸: خواست دلم که ماتمم سور شود نمیشود
غزل شمارهٔ ۳۹۹: بیدل و جان بسر شود بیتو بسر نمی...
غزل شمارهٔ ۴۰۰: ای دل مخواه کام که حاصل نمیشود
غزل شمارهٔ ۴۰۱: دل گر غمین شود شده باشد چه میشود
غزل شمارهٔ ۴۰۲: جان از لطافت بدنش تازه میشود
غزل شمارهٔ ۴۰۳: نهادم سر بفرمانش بکن گوهر چه میخو...
غزل شمارهٔ ۴۰۴: عشق بدل گاه درد گاه دوا میدهد
غزل شمارهٔ ۴۰۵: علی الصباح نوید هو الغفور رسید
غزل شمارهٔ ۴۰۶: بیا بیا که نوید از جناب دوست رسید
غزل شمارهٔ ۴۰۷: دلم از کشمکش خوف و رجا بسکه طپید
غزل شمارهٔ ۴۰۸: مژدهٔ از هاتف غیبم رسید
غزل شمارهٔ ۴۰۹: هر که روی تو ندید از دو جهان هیچ ...
غزل شمارهٔ ۴۱۰: خدای عزوجل گر ببخشدم شاید
غزل شمارهٔ ۴۱۱: در سر چو خیال تو درآید
غزل شمارهٔ ۴۱۲: شکر تو چسان کنم که شاید
غزل شمارهٔ ۴۱۳: زاهدم گفت زهد میباید
غزل شمارهٔ ۴۱۴: زهد و تقوی ز من نمیآید
غزل شمارهٔ ۴۱۵: جان سوختهٔ روئیست پروانه چنین باید
غزل شمارهٔ ۴۱۶: عاشقی را جگری میباید
غزل شمارهٔ ۴۱۷: هر دل که عشق ورزد از ما و من برآید
غزل شمارهٔ ۴۱۸: زهر فراق نوشم تا کام من برآید
غزل شمارهٔ ۴۱۹: بیاد یار در خلوت نشستم تا چه پیش ...
غزل شمارهٔ ۴۲۰: بشارت کز لب ساقی دگر می صاف میآید
غزل شمارهٔ ۴۲۱: سینه را چاک چاک خواهم دید
غزل شمارهٔ ۴۲۲: یاران ز چشم دل برخ یار بنگرید
غزل شمارهٔ ۴۲۳: شکر افشان دهانش نگرید
غزل شمارهٔ ۴۲۴: گذشت موسم غم فصل وصل یار رسید
غزل شمارهٔ ۴۲۵: عیش دنیا بجز خسان نرسید
غزل شمارهٔ ۴۲۶: سوخت هرچند دل بجان نرسید
غزل شمارهٔ ۴۲۷: در جان و دل چو آتش عشقش علم کشید
غزل شمارهٔ ۴۲۸: دیده از نور جمال دوست چون بینا کنید
غزل شمارهٔ ۴۲۹: خویش را اول سزاوارش کنید
غزل شمارهٔ ۴۳۰: یاران میم ز بهر خدا در سبو کنید
غزل شمارهٔ ۴۳۱: هر که راه عشق پوید هم ز عشقش بر ب...
غزل شمارهٔ ۴۳۲: هدهدی کو که از سبا گوید
غزل شمارهٔ ۴۳۳: از نکاه نیم مستت العیاذ
غزل شمارهٔ ۴۳۴: از بلای چشم مستت العیاذ
غزل شمارهٔ ۴۳۵: مراست دیدن روی تو بینقاب لذیذ
غزل شمارهٔ ۴۳۶: زاهد گر ترا ریاست لذیذ
غزل شمارهٔ ۴۳۷: بدل کاشتم مهر آن طفل جاهل ز راه نظر
غزل شمارهٔ ۴۳۸: از پای تا سر چشم شو حسن و جمالش ر...
غزل شمارهٔ ۴۳۹: بهر جا راه گم کردم بر آوردم ز کوی...
غزل شمارهٔ ۴۴۰: گشتم به بحر و بر پی یار بی سیر
غزل شمارهٔ ۴۴۱: ای بهار جان و ای جان بهار
غزل شمارهٔ ۴۴۲: آمدم کآتش زنم در بیخ جبر و اختیار
غزل شمارهٔ ۴۴۳: شهر یارم آرزو شد در دیار در دیار
غزل شمارهٔ ۴۴۴: بکوش ساقی از آن باده ساغری دست آر
غزل شمارهٔ ۴۴۵: فروغ نور جمال تو در دل بیدار
غزل شمارهٔ ۴۴۶: ساقی قدحی بیار سرشار
غزل شمارهٔ ۴۴۷: ما را پیوسته بسته بر کار
غزل شمارهٔ ۴۴۸: شب همه شب زاری بر در پروردگار
غزل شمارهٔ ۴۴۹: اهل الدیار اهل الدیار هل جامع الع...
غزل شمارهٔ ۴۵۰: با عشق کی گنجد قرار ناصح برو شرمی...
غزل شمارهٔ ۴۵۱: مرا رنجور کردی یاد میدار
غزل شمارهٔ ۴۵۲: ز حق جوئی نشان الله اکبر
غزل شمارهٔ ۴۵۳: گفتی مرا که چیست ز خوبان عجیبتر
غزل شمارهٔ ۴۵۴: دلم تابان مهر اوست یا رب باد تابا...
غزل شمارهٔ ۴۵۵: ای ز تو در هر دلی نوری دگر
غزل شمارهٔ ۴۵۶: ای در سرم از تو جوش دیگر
غزل شمارهٔ ۴۵۷: تجلی حسنه من معدن النور
غزل شمارهٔ ۴۵۸: میبرد دل را هوا دستم تو گیر
غزل شمارهٔ ۴۵۹: ای که در گل زار حسنش میخرامی مست ...
غزل شمارهٔ ۴۶۰: گوشهٔ چشمی بسوی دردمندان کن بناز
غزل شمارهٔ ۴۶۱: ای دل ار بگذری ز عشق مجاز
غزل شمارهٔ ۴۶۲: دامن از دوستان کشیدی باز
غزل شمارهٔ ۴۶۳: بیاد عشق ما میسوز و میساز
غزل شمارهٔ ۴۶۴: برون آی و خورشید رخ بر افروز
غزل شمارهٔ ۴۶۵: بکین غم فلک بر خواست امروز
غزل شمارهٔ ۴۶۶: ای خفته رسید یار برخیز
غزل شمارهٔ ۴۶۷: یکدیگر را عیب میجویند خلقان در ل...
غزل شمارهٔ ۴۶۸: یک غمزهٔ جان ستان مرا بس
غزل شمارهٔ ۴۶۹: دل را عبرت ازین جهان بس
غزل شمارهٔ ۴۷۰: در دلم مهر ماهروئی بس
غزل شمارهٔ ۴۷۱: درد دل ما ز یار ما پرس
غزل شمارهٔ ۴۷۲: ای نگاه خفتهات صیاد کس
غزل شمارهٔ ۴۷۳: سلسله فکر را در ره دانش بکش
غزل شمارهٔ ۴۷۴: بیا ساقیا بر سرم نور پاش
غزل شمارهٔ ۴۷۵: میکنم هرچند پنهان میشود این راز فاش
غزل شمارهٔ ۴۷۶: در میکده دوش رند قلاش
غزل شمارهٔ ۴۷۷: دلبرا درد مرا درمان تو باش
غزل شمارهٔ ۴۷۸: ای دل اندر راه او ده اسبه ران را ...
غزل شمارهٔ ۴۷۹: بغم خوردن بنه دل شاد میباش
غزل شمارهٔ ۴۸۰: چو مرد او شدی مردانه میباش
غزل شمارهٔ ۴۸۱: تا در رخت دید سیمای آتش
غزل شمارهٔ ۴۸۲: در عشق دیدم غوغای آتش
غزل شمارهٔ ۴۸۳: یار آمد یار پیش دویدش
غزل شمارهٔ ۴۸۴: رفتیم من و دل دوش ناخوانده بمهمانش
غزل شمارهٔ ۴۸۵: سحر رسید ز غیبم بکوش هوش سروش
غزل شمارهٔ ۴۸۶: آمد خیالش دوشم در آغوش
غزل شمارهٔ ۴۸۷: دل برد از من ترک قباپوش
غزل شمارهٔ ۴۸۸: بتی از دور اگر بینی مرو پیش
غزل شمارهٔ ۴۸۹: چو جان ز قدس سرازیر گشت با دلریش
غزل شمارهٔ ۴۹۰: ای که میجوئی برون از خویشتن دلدار...
غزل شمارهٔ ۴۹۱: عالم چو خاتمیست که این است عشق قص
غزل شمارهٔ ۴۹۲: عبرت بگیر ای دل ازین دهر پر غصص
غزل شمارهٔ ۴۹۳: عشق دردیست از خزانهٔ خاص
غزل شمارهٔ ۴۹۴: توشه عام و بنده بنده خاص
غزل شمارهٔ ۴۹۵: بر جمال تو هست خالت نص
غزل شمارهٔ ۴۹۶: سمآء الناس المعشاق ارض
غزل شمارهٔ ۴۹۷: غم با دلت آشناست ای فیض
غزل شمارهٔ ۴۹۸: عمر تو همه هباست ای فیض
غزل شمارهٔ ۴۹۹: عشقت ره و رهنماست ای فیض
غزل شمارهٔ ۵۰۰: ای رهنمای گم شدگان اهدنا الصراط
غزل شمارهٔ ۵۰۱: سوی ما میکنی نگه بغلط
غزل شمارهٔ ۵۰۲: غیر عشق رخ دلدار غلط بود غلط
غزل شمارهٔ ۵۰۳: حرف بیگانگی یار غلط بود غلط
غزل شمارهٔ ۵۰۴: روی دل سوی هوا کردم غلط
غزل شمارهٔ ۵۰۵: اهل دنیا را ز جان کندن چه حظ
غزل شمارهٔ ۵۰۶: بی دلانرا از نکو رویان چه حظ
غزل شمارهٔ ۵۰۷: ای یار مخوان ز اشعار الا غزل حافظ
غزل شمارهٔ ۵۰۸: هر آنکه سوی تو آمد شد از فنا محفوظ
غزل شمارهٔ ۵۰۹: خورشید روئی گردید طالع
غزل شمارهٔ ۵۱۰: نحم خیالت گردد چو طالع
غزل شمارهٔ ۵۱۱: مطرب عمر این سراید در سماع
غزل شمارهٔ ۵۱۲: یار بما نکرد صبر و شکیب را وداع
غزل شمارهٔ ۵۱۳: بر سر خستهات بیا دم نزع
غزل شمارهٔ ۵۱۴: ایاک ادعوا انت السمیع
غزل شمارهٔ ۵۱۵: عشق بر اکوان محیطست و وسیع
غزل شمارهٔ ۵۱۶: هرکه جا داد او رسوم اهل دنیا در د...
غزل شمارهٔ ۵۱۷: جان اسیر محنت و غم دل قرین درد و ...
غزل شمارهٔ ۵۱۸: ز عشق تو نرهیدم که گفت رست دروغ
غزل شمارهٔ ۵۱۹: هر چه نبود سخن یار دروغ است دروغ
غزل شمارهٔ ۵۲۰: هی نیاری بر زبان حرف دروغ
غزل شمارهٔ ۵۲۱: گذشت عمر و نکردیم هیچ کار دریغ
غزل شمارهٔ ۵۲۲: بهرزه شیفته شد دل بهر خیال دریغ
غزل شمارهٔ ۵۲۳: ز عشق جوی کرامت ز عشق جوی شرف
غزل شمارهٔ ۵۲۴: ای که با ما وعدها کردی خلاف
غزل شمارهٔ ۵۲۵: در دل تنگم خموشی میکند انبار حرف
غزل شمارهٔ ۵۲۶: جز خدا را بندگی حیفست حیف
غزل شمارهٔ ۵۲۷: فدای دوست نکردیم جان و دل صد حیف
غزل شمارهٔ ۵۲۸: ای که هستی بنور هستی طاق
غزل شمارهٔ ۵۲۹: ای تو در لطف و نکوئی طاق
غزل شمارهٔ ۵۳۰: هی نیاری بر زبان جز حرف حق
غزل شمارهٔ ۵۳۱: شکرلله که شد عیان ره حق
غزل شمارهٔ ۵۳۲: ای وصل تو جانفزای عاشق
غزل شمارهٔ ۵۳۳: تا بکی حسرت برم بر کشتگان زار عشق
غزل شمارهٔ ۵۳۴: جان منزل جانان عشق دل عرصه جولان ...
غزل شمارهٔ ۵۳۵: تن را بگداز در ره عشق
غزل شمارهٔ ۵۳۶: زنده آن سر کو بود سودای عشق
غزل شمارهٔ ۵۳۷: در جهان افگندهٔ غوغای عشق
غزل شمارهٔ ۵۳۸: عشق است اصل بندگی من بنده و مولای...
غزل شمارهٔ ۵۳۹: هم توئی راحت جانم ای عشق
غزل شمارهٔ ۵۴۰: بوی گلزار هوست قصه عشق
غزل شمارهٔ ۵۴۱: درد دل مرا نکند به دوای خلق
غزل شمارهٔ ۵۴۲: عاشق که بود غلام معشوق
غزل شمارهٔ ۵۴۳: ارانی اراک و لست اراک
غزل شمارهٔ ۵۴۴: الهی الهی فقیر اتاک
غزل شمارهٔ ۵۴۵: ذاب قلبی من اشتیاق لقاک
غزل شمارهٔ ۵۴۶: بهوای تو میشویم هلاک
غزل شمارهٔ ۵۴۷: چه بنشینم چه برخیزم قعودی لک قیام...
غزل شمارهٔ ۵۴۸: در دلم تا جای کرد از لطف آن رشگ ملک
غزل شمارهٔ ۵۴۹: ای دهانت تنک شکر لعل لب کان نمک
غزل شمارهٔ ۵۵۰: میبرد غیرت ز حسن تو ملک
غزل شمارهٔ ۵۵۱: یا املی و بغیتی لیس هوای فی سواک
غزل شمارهٔ ۵۵۲: آن روی در نظر چو نداری ببار اشک
غزل شمارهٔ ۵۵۳: پرورد گارا بندهام الملک لک و الح...
غزل شمارهٔ ۵۵۴: وجودی لک شهودی لک ثبوتی لک ثباتی لک
غزل شمارهٔ ۵۵۵: کی بود دل زین چنین گردد خنک
غزل شمارهٔ ۵۵۶: آفریننده جهان لبیک
غزل شمارهٔ ۵۵۷: گذر کن ز بیغولهٔ نام و ننگ
غزل شمارهٔ ۵۵۸: دلم بحر و عشق تو در وی نهنگ
غزل شمارهٔ ۵۵۹: عاشق و معشوق را راهی بود از دل بدل
غزل شمارهٔ ۵۶۰: پرتو شمع رخت شد در وجودم مشتعل
غزل شمارهٔ ۵۶۱: نگاه ارکنی جان ستانی تغافل کنی دل
غزل شمارهٔ ۵۶۲: گلزار رخت دیدم شد خار بچشمم گل
غزل شمارهٔ ۵۶۳: ای جمال هر جمیل و ای جمالت بیمثال
غزل شمارهٔ ۵۶۴: منزلگه یار است دل ماوای دلدارست دل
غزل شمارهٔ ۵۶۵: صد شکر که عاقبت سر آمد غم دل
غزل شمارهٔ ۵۶۶: ای فغان از هی هی و هیهای دل
غزل شمارهٔ ۵۶۷: تا کی ز فراق تو نهم بر سر غم غم
غزل شمارهٔ ۵۶۸: بیا بیا بسرم تا بپات جان بدهم
غزل شمارهٔ ۵۶۹: روز میگردد اگر رو مینمائی در شبم
غزل شمارهٔ ۵۷۰: هر رنج که میرسد بجانم
غزل شمارهٔ ۵۷۱: نشود کام بر دل ما رام
غزل شمارهٔ ۵۷۲: بخوشی بگذریم از هر کام
غزل شمارهٔ ۵۷۳: ای خوشا وقت عاشق بد نام
غزل شمارهٔ ۵۷۴: ما مستانیم بی می و جام
غزل شمارهٔ ۵۷۵: منم که ساختهٔ دست ابتلای توام
غزل شمارهٔ ۵۷۶: منم که شیفتهٔ زلف تو ببوی توام
غزل شمارهٔ ۵۷۷: از بوی می عشق برنگ آمدهام
غزل شمارهٔ ۵۷۸: از کش مکش خرد بتنگ آمدهام
غزل شمارهٔ ۵۷۹: در دل توئی در جان توئی ای مونس دی...
غزل شمارهٔ ۵۸۰: میدمد هر دم خیالت روحی اندر قالبم
غزل شمارهٔ ۵۸۱: گه جلوه لاهوت دهد جام شرابم
غزل شمارهٔ ۵۸۲: تا بعشق تو جان و دل بستم
غزل شمارهٔ ۵۸۳: کبیرهایست که خود را گمان کنم هستم
غزل شمارهٔ ۵۸۴: من هماندم که با تو پیوستم
غزل شمارهٔ ۵۸۵: نه من امروز بدل نقش خیالت بستم
غزل شمارهٔ ۵۸۶: در عهد تو ای توبه شکن عهد شکستم
غزل شمارهٔ ۵۸۷: از می لعل لب و نوش دهانت مستم
غزل شمارهٔ ۵۸۸: پیشتر ز افلاک شور عشق بر سر داشتم
غزل شمارهٔ ۵۸۹: یکبوسه از آن دو لب گرفتم
غزل شمارهٔ ۵۹۰: نبود این تنگنا جای خوشی در غم فرو...
غزل شمارهٔ ۵۹۱: بیاد منزل سلمی بر اطلال و دمن گردم
غزل شمارهٔ ۵۹۲: غم عشقت بحلاوت خورم و دلشادم
غزل شمارهٔ ۵۹۳: دم بدم از تو غمی میرسد و من شادم
غزل شمارهٔ ۵۹۴: من ببوی خوش تو دلشادم
غزل شمارهٔ ۵۹۵: چو دل در عشق میبستم ز خود خود را...
غزل شمارهٔ ۵۹۶: رسید از دوست پیغامی که مستانرا نظ...
غزل شمارهٔ ۵۹۷: دل و جان منزل جانانه کردم
غزل شمارهٔ ۵۹۸: گران شد بر دل من تن بیا تن گرد جا...
غزل شمارهٔ ۵۹۹: نگاهی کن که شیدای تو گردم
غزل شمارهٔ ۶۰۰: درین گلشن من بیدل ببوی یار میگردم
غزل شمارهٔ ۶۰۱: من دیوانه گرد هر پری رخسار میگردم
غزل شمارهٔ ۶۰۲: ای جان مردم جانان مردم
غزل شمارهٔ ۶۰۳: تن دادم او را جان شدم جان دادمش ج...
غزل شمارهٔ ۶۰۴: همه عمر بر ره تو رخ خود بخاک سودم
غزل شمارهٔ ۶۰۵: خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
غزل شمارهٔ ۶۰۶: من تاب فراق تو ندارم
غزل شمارهٔ ۶۰۷: من و عشق و مستی عشق بجز این هنر ن...
غزل شمارهٔ ۶۰۸: امروز دگر در سر سودای دگر دارم
غزل شمارهٔ ۶۰۹: لبکی چون شکر هوس دارم
غزل شمارهٔ ۶۱۰: نالهای با اثر هوس دارم
غزل شمارهٔ ۶۱۱: صنمی ماه رو هوس دارم
غزل شمارهٔ ۶۱۲: ز تو ای گشاد دلها همه کار بسته دارم
غزل شمارهٔ ۶۱۳: آمدهام بدینجهان تا که ز نی شکر برم
غزل شمارهٔ ۶۱۴: الا یا ایها الساقی بده جامی که مخ...
غزل شمارهٔ ۶۱۵: چشم خوش پر شعبده مست تو نازم
غزل شمارهٔ ۶۱۶: اگر آهی کشم دریا بسوزم
غزل شمارهٔ ۶۱۷: من واله جمال فروزان یک کسم
غزل شمارهٔ ۶۱۸: قلم گرفتم و گفتم مگر دعا بنویسم
غزل شمارهٔ ۶۱۹: بدوست حال دل سوگوار را چه نویسم
غزل شمارهٔ ۶۲۰: من آن نیم که توانم ز تو جدا باشم
غزل شمارهٔ ۶۲۱: چه میشود که مقیم در جناب تو باشم
غزل شمارهٔ ۶۲۲: تا من نشوم بیخود هشیار نمیباشم
غزل شمارهٔ ۶۲۳: چون غمی زور آورد خود را بصحرا میکشم
غزل شمارهٔ ۶۲۴: از معانی مغز بیرون میکشم
غزل شمارهٔ ۶۲۵: از دلم بس ناله بیرون میکشم
غزل شمارهٔ ۶۲۶: کنم اندیشهٔ دنیا شود عقبا فراموشم
غزل شمارهٔ ۶۲۷: خویشتن را در هوا کردیم گم
غزل شمارهٔ ۶۲۸: بشست یار و زلف یار در بندم خوشا ح...
غزل شمارهٔ ۶۲۹: ای ز الطاف تو شیرین کامم
غزل شمارهٔ ۶۳۰: شهد لطفست گهی در کامم
غزل شمارهٔ ۶۳۱: زهر قهر ار تو کنی در جامم
غزل شمارهٔ ۶۳۲: خدایا از بدم بگذر ببخشا جرم و عصی...
غزل شمارهٔ ۶۳۳: از آن ز صحبت یاران کشیده دامانم
غزل شمارهٔ ۶۳۴: شب تار است روز من بیا خورشید تابانم
غزل شمارهٔ ۶۳۵: وه که جان یا تنم نمیدانم
غزل شمارهٔ ۶۳۶: من این زهد ریائی را نمیدانم نمیدانم
غزل شمارهٔ ۶۳۷: من آئین جدائی را نمیدانم نمیدانم
غزل شمارهٔ ۶۳۸: چنان شدم که قبیح از حسن نمیدانم
غزل شمارهٔ ۶۳۹: عمر عزیز تا یکی صرف در آرزو کنم
غزل شمارهٔ ۶۴۰: از دور بر خرامش قدت ثنا کنم
غزل شمارهٔ ۶۴۱: میل صحرا گر کنی من سینه را صحرا کنم
غزل شمارهٔ ۶۴۲: میتوانم ز آب دیده دشت را دریا کنم
غزل شمارهٔ ۶۴۳: گر وصل خواهد دلبرم من بیخ هجران ب...
غزل شمارهٔ ۶۴۴: عشق تو کوتا که حرز جان کنم
غزل شمارهٔ ۶۴۵: فرمان نمیبرد این دل چهسان کنم
غزل شمارهٔ ۶۴۶: پیوسته خستهٔ غم یارم چهسان کنم
غزل شمارهٔ ۶۴۷: باده بیار ساقیا تا که بمی وضو کنم
غزل شمارهٔ ۶۴۸: گر دل بعش من دهی بهر تو دلداری کنم
غزل شمارهٔ ۶۴۹: از برکات حسن تو جذب مراد میکنم
غزل شمارهٔ ۶۵۰: شبها حدیث زلف تو تکرار میکنم
غزل شمارهٔ ۶۵۱: از شراب عشق مستی میکنم
غزل شمارهٔ ۶۵۲: با خیالت شور و مستی میکنم
غزل شمارهٔ ۶۵۳: آنکه کارش با دلست و نیست او را دل...
غزل شمارهٔ ۶۵۴: بسوی او نگرم کان ناز میبینم
غزل شمارهٔ ۶۵۵: در چهرهٔ مهرویان انوار تو میبینم
غزل شمارهٔ ۶۵۶: حسن رخ مه رویان از روی تو میبینم
غزل شمارهٔ ۶۵۷: زین جهان پست بالا میروم
غزل شمارهٔ ۶۵۸: از سر کویت ای نگار میروم و نمیروم
غزل شمارهٔ ۶۵۹: رعیتی است چو خاری بیا امیر شوم
غزل شمارهٔ ۶۶۰: بینم چو جمال یار مدهوش شوم
غزل شمارهٔ ۶۶۱: باده در باده مست چون نشوم
غزل شمارهٔ ۶۶۲: آنکه ز الطاف نو پیوست بهم
غزل شمارهٔ ۶۶۳: از عشق یار خوشم از حسن یار هم
غزل شمارهٔ ۶۶۴: دردم ز حد فزون شد و غم بیشمار هم
غزل شمارهٔ ۶۶۵: از بخت شکوه دارم و از دست یار هم
غزل شمارهٔ ۶۶۶: دل میکنمت فدا و جان هم
غزل شمارهٔ ۶۶۷: کو عشق کو سودای عشق تا در جهان غو...
غزل شمارهٔ ۶۶۸: یاد یاران که کنند از دل و جان یار...
غزل شمارهٔ ۶۶۹: مرا هرچند رانی دیگر آیم
غزل شمارهٔ ۶۷۰: اگر بدیم و گر نیک خاکسار توایم
غزل شمارهٔ ۶۷۱: ما ز مافوق فلک در بحر و بر افتاده...
غزل شمارهٔ ۶۷۲: ذّره ذرّه ز آسیای آسمان افتادهایم
غزل شمارهٔ ۶۷۳: از حضور قدس جانرا در سفر افکندهایم
غزل شمارهٔ ۶۷۴: تا آتش عشق رخت در جان و دل افروختیم
غزل شمارهٔ ۶۷۵: ما سر مستان مست مستیم
غزل شمارهٔ ۶۷۶: بکوی یار بیپروا گذشتیم
غزل شمارهٔ ۶۷۷: رفتیم ازین دیار رفتیم
غزل شمارهٔ ۶۷۸: هر جمیلی که بدیدیم بدو یار شدیم
غزل شمارهٔ ۶۷۹: هر جمالی که بر افروخت خریدار شدیم
غزل شمارهٔ ۶۸۰: فخر دو عالمیم و گدای تو آمدیم
غزل شمارهٔ ۶۸۱: ما را ره توفیق نمودند و بریدیم
غزل شمارهٔ ۶۸۲: بس جور کشیدیم در این ره که بریدیم
غزل شمارهٔ ۶۸۳: دردا که درین راه بسی رنج کشیدیم
غزل شمارهٔ ۶۸۴: چشم بر هر چه گشادیم رخ خوب تو دیدیم
غزل شمارهٔ ۶۸۵: از غیبب عدم رخت بهستی چو کشیدیم
غزل شمارهٔ ۶۸۶: ما دیدهٔ اشکبار داریم
غزل شمارهٔ ۶۸۷: بیا ای اشک خونین تا که بر بخت زبو...
غزل شمارهٔ ۶۸۸: بیائید یاران بهم دوست باشیم
غزل شمارهٔ ۶۸۹: بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم ب...
غزل شمارهٔ ۶۹۰: طرفی نبستم زینجهان استغفرالله الع...
غزل شمارهٔ ۶۹۱: چون یار ما تو باشی ز اغیار فارغیم
غزل شمارهٔ ۶۹۲: کی آیدم می در نظر مست جمال ساقیم
غزل شمارهٔ ۶۹۳: از دم صبح ازل با عشق یار و همدمیم
غزل شمارهٔ ۶۹۴: ای دل بیا که تا بخدا التجا کنیم
غزل شمارهٔ ۶۹۵: ای دل بیا که بر در میخانه جا کنیم
غزل شمارهٔ ۶۹۶: ایخوش آنروزی که ما جان در ره جانا...
غزل شمارهٔ ۶۹۷: گر شود روزی شبی کان ماهرا مهمان ک...
غزل شمارهٔ ۶۹۸: ای خدا عشقی که دل بر آتشش بریان ک...
غزل شمارهٔ ۶۹۹: روزها در طلبت میپویم
غزل شمارهٔ ۷۰۰: حسنش دریا و من سبویم
غزل شمارهٔ ۷۰۱: گی باشد از جهان بدن سوی جان رویم
غزل شمارهٔ ۷۰۲: خیز تازین خاکدان بیرون رویم
غزل شمارهٔ ۷۰۳: وقت آنست که جوینده اسرار شویم
غزل شمارهٔ ۷۰۴: بدرد عشق بیدرمان دوای درد من میکن
غزل شمارهٔ ۷۰۵: هر که میخواهد سخن گستر بود در انجمن
غزل شمارهٔ ۷۰۶: در ره دانش بفکر تا بتوان گام زن
غزل شمارهٔ ۷۰۷: رنجیده از من میگذشت گفتم چه کردم ...
غزل شمارهٔ ۷۰۸: نوش من نیش مکن دورم از خویش من
غزل شمارهٔ ۷۰۹: در حریم قدس جانرا نیست بار از ننگ...
غزل شمارهٔ ۷۱۰: در دل هر ذره مهر جان ما دارد وطن
غزل شمارهٔ ۷۱۱: آرامت از تن میرود زین شاهدان سیمتن
غزل شمارهٔ ۷۱۲: ز نهار مکن ای جان این درد مرا درمان
غزل شمارهٔ ۷۱۳: بهار آمد بهار آمد بهار طلعت جانان
غزل شمارهٔ ۷۱۴: بهار آمد بهار آمد چمن شد پر گل و ...
غزل شمارهٔ ۷۱۵: تنم از خاک شد پیدا شود در خاک هم ...
غزل شمارهٔ ۷۱۶: ای برون از سرای کون و مکان
غزل شمارهٔ ۷۱۷: باغ روی تو روضه رضوان
غزل شمارهٔ ۷۱۸: زان دهان حرفی فکندی در میان
غزل شمارهٔ ۷۱۹: بر دل تنگ ما فضای جهان
غزل شمارهٔ ۷۲۰: ای که درد مرا توئی درمان
غزل شمارهٔ ۷۲۱: نیست چو من واپسی در همه واپسان
غزل شمارهٔ ۷۲۲: گاه شود جلوهگر مهر رخش در کسان
غزل شمارهٔ ۷۲۳: ای باد صبا سلام یاران برسان
غزل شمارهٔ ۷۲۴: در سرم عشق تو ای یار همانست همان
غزل شمارهٔ ۷۲۵: گذر کن ای صبا در کوی جانان
غزل شمارهٔ ۷۲۶: چشم جانرا ضیاست این دیوان
غزل شمارهٔ ۷۲۷: تا چند بر باطل نهی ایدل مدار خویشتن
غزل شمارهٔ ۷۲۸: منگر تو در روی بتان بهر هوای خویشتن
غزل شمارهٔ ۷۲۹: بنثر اگر چه توان گوهر سخن گفتن
غزل شمارهٔ ۷۳۰: با دل من جلو گلزار میگوید سخن
غزل شمارهٔ ۷۳۱: با دلم گلزار میگوید سخن
غزل شمارهٔ ۷۳۲: بلبل از گلزار میگوید سخن
غزل شمارهٔ ۷۳۳: ذرهٔ درد بر آن مایهٔ درمان بردن
غزل شمارهٔ ۷۳۴: غمش غمی نه که از دل بدر توان کردن
غزل شمارهٔ ۷۳۵: نه چشم آنکه برویش نظر توان کردن
غزل شمارهٔ ۷۳۶: تیره شد در چشمم از دنیا بدر باید ...
غزل شمارهٔ ۷۳۷: تا نگوئی هست آسان عشق را رهبر شدن
غزل شمارهٔ ۷۳۸: نخست آید بدل پیک شنیدن
غزل شمارهٔ ۷۳۹: ای که داری هوس طلعت جانان دیدن
غزل شمارهٔ ۷۴۰: رای فرزانه چو باشد رخ خوبان دیدن
غزل شمارهٔ ۷۴۱: بود بدتر زهر زهری مزیدن
غزل شمارهٔ ۷۴۲: دلا برخیز و پائی بر بساط خود نمائ...
غزل شمارهٔ ۷۴۳: در جهان افکندهٔ غوغای حسن
غزل شمارهٔ ۷۴۴: مستانه برا گوشهٔ چشمی سوی ما کن
غزل شمارهٔ ۷۴۵: بیا بمیکده تأثیر را تماشا کن
غزل شمارهٔ ۷۴۶: بکفافی دلا قناعت کن
غزل شمارهٔ ۷۴۷: خدایا مرا از من آزاد کن
غزل شمارهٔ ۷۴۸: بغم خویش دل ما خوش کن
غزل شمارهٔ ۷۴۹: از هوس بگذر و دل پاک از آلایش کن
غزل شمارهٔ ۷۵۰: الهی ز عصیان مرا پاک کن
غزل شمارهٔ ۷۵۱: ای خدا این درد را درمان مکن
غزل شمارهٔ ۷۵۲: عشقم فزون کن عقلم جنون کن
غزل شمارهٔ ۷۵۳: جان ز من مستان دل ببر خون کن
غزل شمارهٔ ۷۵۴: چارهها رفت ز دست دل بیچاره من
غزل شمارهٔ ۷۵۵: یگره ز خانه مست برا ای نگار من
غزل شمارهٔ ۷۵۶: دلی داشتم رفت از دست من
غزل شمارهٔ ۷۵۷: برون از چار و نه در چار و نه پیدا...
غزل شمارهٔ ۷۵۸: چه با من میکند یاران ببینید آن نگ...
غزل شمارهٔ ۷۵۹: در کف پیاله دوش درآمد نگار من
غزل شمارهٔ ۷۶۰: از دست من گرفت هوا اختیار من
غزل شمارهٔ ۷۶۱: مهرت بجان بهار دل داغدار من
غزل شمارهٔ ۷۶۲: یک نگاه از تو و در باختن جان از من
غزل شمارهٔ ۷۶۳: تیغ کشی گاه به آهنگ من
غزل شمارهٔ ۷۶۴: بیا بیا که نمانده است صبر در دل من
غزل شمارهٔ ۷۶۵: ای دوای درد بیدرمان من
غزل شمارهٔ ۷۶۶: ای که هم دردی و هم درمان من
غزل شمارهٔ ۷۶۷: باز آی جان من و جانان من
غزل شمارهٔ ۷۶۸: ایجان و ای جانان من رحمی بکن بر ج...
غزل شمارهٔ ۷۶۹: ای عمر من ایجان من ای جان و ای جا...
غزل شمارهٔ ۷۷۰: شدم آتش از غم او که مگر دمی کنم جا
غزل شمارهٔ ۷۷۱: بر در تو من رو بخاک عجز ناله میکن...
غزل شمارهٔ ۷۷۲: گرد جهان گردیده من چون روی تو ناد...
غزل شمارهٔ ۷۷۳: بیا ساقی بده آن آب گلگون
غزل شمارهٔ ۷۷۴: غم پنهان سمر شد چون کنم چون
غزل شمارهٔ ۷۷۵: غم عشقت فزون شد چون کنم چون
غزل شمارهٔ ۷۷۶: میزنم بر صف اغیار جنونست جنون
غزل شمارهٔ ۷۷۷: چه شد گر کفر زلفت شد بلای دین
غزل شمارهٔ ۷۷۸: یکدمک پیش ما بیا بنشین
غزل شمارهٔ ۷۷۹: ای فتنها انگیخته آخر چه آشوبست این
غزل شمارهٔ ۷۸۰: شور دریای حقایق ز آب چشم ما ببین
غزل شمارهٔ ۷۸۱: ای بت خوش لقا بیا چشم نزار من به ...
غزل شمارهٔ ۷۸۲: سوی ما آکه نباشد سفری بهتر از ین
غزل شمارهٔ ۷۸۳: بنشین سرو روانم بنشین
غزل شمارهٔ ۷۸۴: از سرّ وحدت دم زدم هذا جنون العاش...
غزل شمارهٔ ۷۸۵: از وفا نام شنیدیم همینست همین
غزل شمارهٔ ۷۸۶: جانب دوست میکشد عشق مرا که همچنین
غزل شمارهٔ ۷۸۷: سوختم از جفات من حق وفا که همچنین
غزل شمارهٔ ۷۸۸: ای صبا با یار سنگین دل بگو
غزل شمارهٔ ۷۸۹: ای که دانی سرّ ما را مو بمو
غزل شمارهٔ ۷۹۰: پیک صبا ز کوی او آمد و داد بوی او
غزل شمارهٔ ۷۹۱: دل ز پی جست و جو در بدرو کو بکو
غزل شمارهٔ ۷۹۲: گر برفت اندر غمت دل گو برو
غزل شمارهٔ ۷۹۳: زهر هجران میچشم از من چنین میخواه...
غزل شمارهٔ ۷۹۴: گه سوی طاعت روم گه سوی عصیان او
غزل شمارهٔ ۷۹۵: ساقی از آنجهان بده بادهٔ جان سبو ...
غزل شمارهٔ ۷۹۶: خورشید ذرهایست ز نور جمال تو
غزل شمارهٔ ۷۹۷: ای خدا شرمندهام از کثرت احسان تو
غزل شمارهٔ ۷۹۸: خاهم که خاک راه شوم زیر پای تو
غزل شمارهٔ ۷۹۹: ای سر هر سروری در پای تو
غزل شمارهٔ ۸۰۰: هستیم یکقطره از دریای تو
غزل شمارهٔ ۸۰۱: بیپرده رخ نما که شوم من فدای تو
غزل شمارهٔ ۸۰۲: تا بکی در مقام نازی تو
غزل شمارهٔ ۸۰۳: جان من سخت دلربائی تو
غزل شمارهٔ ۸۰۴: بر من نیستی کجائی تو
غزل شمارهٔ ۸۰۵: ای گل چه گلی مانا از گلشن هوئی تو
غزل شمارهٔ ۸۰۶: من نزد توام حاضر هر جای چه جوئی تو
غزل شمارهٔ ۸۰۷: تن بی جانم و جانم توئی تو
غزل شمارهٔ ۸۰۸: قصه اندوه دل بسیار شد خاموش شو
غزل شمارهٔ ۸۰۹: ای عشق رسوا کن مرا گو نام بر من ن...
غزل شمارهٔ ۸۱۰: راه حق را مرد باید مرد کو
غزل شمارهٔ ۸۱۱: هجران جانان تا بچند آ» یار کو آن ...
غزل شمارهٔ ۸۱۲: ای عاقلان دیوانهام زنجیر زلف یار...
غزل شمارهٔ ۸۱۳: خبری ای صبا ز یار بگو
غزل شمارهٔ ۸۱۴: میفزاید جان حدیث عاشقان بسیار گو
غزل شمارهٔ ۸۱۵: دم بدمش به بین ببین تازه بتازه نو...
غزل شمارهٔ ۸۱۶: عشق رسید و دل بزد نوبت پادشاه نو
غزل شمارهٔ ۸۱۷: ز حق رسید ندا لا اله الا هو
غزل شمارهٔ ۸۱۸: خوشه چین حسنم من گرد خرمنت ای ماه
غزل شمارهٔ ۸۱۹: جامی لبا لب بایدت لب بر لب ساقی بده
غزل شمارهٔ ۸۲۰: ز شر دیو بدرگاه ما بیار پناه
غزل شمارهٔ ۸۲۱: ای که دردت با دوا آمیخته
غزل شمارهٔ ۸۲۲: ای ز کویت ره گذر بسته
غزل شمارهٔ ۸۲۳: شب و روز در ره تو من مبتلا نشسته
غزل شمارهٔ ۸۲۴: دل از من بردی ایدلبر بفن آهسته آه...
غزل شمارهٔ ۸۲۵: خدایا دلم را گشادی بده
غزل شمارهٔ ۸۲۶: دل بعشق خدای یکتا ده
غزل شمارهٔ ۸۲۷: من آشفته را در راه یاری کار افتاده
غزل شمارهٔ ۸۲۸: دلم در وادی خونخوار عشقی زار افتاده
غزل شمارهٔ ۸۲۹: بیا زاهد مرا با حضرت تو کار افتاده
غزل شمارهٔ ۸۳۰: بر آن رخسار تا آن طره طرار افتاده
غزل شمارهٔ ۸۳۱: بار الها راستان را در حریمت بار ده
غزل شمارهٔ ۸۳۲: یا رب این مهجور را در بزم وصلت با...
غزل شمارهٔ ۸۳۳: یا رب این مخمور را در بزم مستان ب...
غزل شمارهٔ ۸۳۴: ای دوست بیا که طاقتم طاق شده
غزل شمارهٔ ۸۳۵: از خودی ای خدا نجاتم ده
غزل شمارهٔ ۸۳۶: بدل گفتم سوی دلبر نشان ده
غزل شمارهٔ ۸۳۷: دلم را ای خدا از عشق جان ده
غزل شمارهٔ ۸۳۸: خوشا دلی که ز غیر خداست آسوده
غزل شمارهٔ ۸۳۹: شهید علینا من رجونا شهوده
غزل شمارهٔ ۸۴۰: هرکه هستش از ذکا در قبهٔ سر مشعله
غزل شمارهٔ ۸۴۱: سکینهٔ دل و جان لا اله الا الله
غزل شمارهٔ ۸۴۲: گرفتم ملک جان الحمدالله
غزل شمارهٔ ۸۴۳: شدم آگه ز راه الحمدالله
غزل شمارهٔ ۸۴۴: ز هرچه آن غیر یار استغفرالله
غزل شمارهٔ ۸۴۵: ساقی باقی ما داد صلا بسم الله
غزل شمارهٔ ۸۴۶: گر ترا هست سر کشتن ما بسم الله
غزل شمارهٔ ۸۴۷: ندارم خان و مانی حسبی الله
غزل شمارهٔ ۸۴۸: زین چرخ گردون فروا الی الله
غزل شمارهٔ ۸۴۹: رفتم بخرابات توکلت علیالله
غزل شمارهٔ ۸۵۰: دل گیرد و جان بخشد آن دلبر جانانه
غزل شمارهٔ ۸۵۱: در کشور حسن آن یگانه
غزل شمارهٔ ۸۵۲: بنه سر بحکم خدای یگانه
غزل شمارهٔ ۸۵۳: برفت از برم آن نگار یگانه
غزل شمارهٔ ۸۵۴: گفتی مرا کن ذکر هو سبحانه سبحانه
غزل شمارهٔ ۸۵۵: از دست شد ز شوقت دستی بر این دلم نه
غزل شمارهٔ ۸۵۶: کی پسندی تو جفا بر من مسکین کی کی
غزل شمارهٔ ۸۵۷: بیا ساقی بده جامی از آن می
غزل شمارهٔ ۸۵۸: اگر کنی تو بجان طاعت خدای علی
غزل شمارهٔ ۸۵۹: باز این چه فتنه است که در سر گرفت...
غزل شمارهٔ ۸۶۰: بیا بیا که اسیران نواز آمدهای
غزل شمارهٔ ۸۶۱: شور عشقی در جهان افکندهای
غزل شمارهٔ ۸۶۲: ای آنکه در ازل همه را یار بودهای
غزل شمارهٔ ۸۶۳: ای آنکه با دلم ز ازل یار بودهای
غزل شمارهٔ ۸۶۴: ای دل بعشق خویش گرفتار بودهای
غزل شمارهٔ ۸۶۵: در عشق دوست ای دل شیدا چگونهای
غزل شمارهٔ ۸۶۶: با جذب دوست ای دل شیدا چگونهای
غزل شمارهٔ ۸۶۷: بماندم چیز و کس را انت حسبی
غزل شمارهٔ ۸۶۸: با تو شدم آشنا وز دو جهان اجنبی
غزل شمارهٔ ۸۶۹: دارد ز جفا نظام خوبی
غزل شمارهٔ ۸۷۰: گه نقاب از رخ کشیدی گه نقاب انداختی
غزل شمارهٔ ۸۷۱: بر جمال از پرتو رویت نقاب انداختی
غزل شمارهٔ ۸۷۲: پرتوی از مهر رویت در جهان انداختی
غزل شمارهٔ ۸۷۳: شعلهٔ حسنی ز رخسار بتان افروختی
غزل شمارهٔ ۸۷۴: هر نفس از جناب دوست میرسدم بشارتی
غزل شمارهٔ ۸۷۵: از حسن خورشید ازل عالم چنین زیباستی
غزل شمارهٔ ۸۷۶: زلف سیه بر روی مه با خط و خال آرا...
غزل شمارهٔ ۸۷۷: گهی نان را فدای جان فرستی
غزل شمارهٔ ۸۷۸: عشق حبیب را بود بر دل من عنایتی
غزل شمارهٔ ۸۷۹: ایا نفسی علی الهجران نوحی
غزل شمارهٔ ۸۸۰: دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آ...
غزل شمارهٔ ۸۸۱: گره از زلف خویش وا کردی
غزل شمارهٔ ۸۸۲: ایکه درد مرا دوا کردی
غزل شمارهٔ ۸۸۳: دل آواره را در کوی خود آواره تر ک...
غزل شمارهٔ ۸۸۴: در سینهای عشق پنهان چه کردی
غزل شمارهٔ ۸۸۵: نهال آرزو در سینه منشان گر خردمندی
غزل شمارهٔ ۸۸۶: حبیبی انت ذو من وجودی
غزل شمارهٔ ۸۸۷: دل چه بستم در تو رستم از خودی
غزل شمارهٔ ۸۸۸: یا من هو اقرب بی من حبل و ریدی
غزل شمارهٔ ۸۸۹: یا حسن ما اجلاک فی عینی و فی بصری
غزل شمارهٔ ۸۹۰: چون تو نبوده دلبری در هیچ بومی و ...
غزل شمارهٔ ۸۹۱: ای آنکه هرگز در دو کون چون تو نبو...
غزل شمارهٔ ۸۹۲: ای دلبر هر دلبری ای برتر از هر بر...
غزل شمارهٔ ۸۹۳: عشق تو دل هرکس بسته است بیک کاری
غزل شمارهٔ ۸۹۴: در دل و جان من چه جا داری
غزل شمارهٔ ۸۹۵: از شهر وفا صبا چه داری
غزل شمارهٔ ۸۹۶: ای معدن دلداری جز تو که کند یاری
غزل شمارهٔ ۸۹۷: حور ار چه دارد دلبری اما تو چیزی ...
غزل شمارهٔ ۸۹۸: رو بر در تو آریم رانی و گر نوازی
غزل شمارهٔ ۸۹۹: قصه عشق سرودیم بسی
غزل شمارهٔ ۹۰۰: پیدای توام ز من چه پرسی
غزل شمارهٔ ۹۰۱: مثل حسنت بجهان نور ندیده است کسی
غزل شمارهٔ ۹۰۲: چه شود گر تو شوی جان کسی
غزل شمارهٔ ۹۰۳: ای فدای غم جان تو کسی
غزل شمارهٔ ۹۰۴: بیک نظر کندم دیده مبتلای کسی
غزل شمارهٔ ۹۰۵: در حسن بتان دلبر ما بلکه تو باشی
غزل شمارهٔ ۹۰۶: بکوش ایجان خدا را بنده باشی
غزل شمارهٔ ۹۰۷: گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی
غزل شمارهٔ ۹۰۸: ندهی اگر باو دل بچه آرمیده باشی
غزل شمارهٔ ۹۰۹: گفتی مرا نزد من آ تو آتشی تو آتشی
غزل شمارهٔ ۹۱۰: وزد بر اهل دلی گر نسیم درویشی
غزل شمارهٔ ۹۱۱: کسی که یافت نسیم نعیم درویشی
غزل شمارهٔ ۹۱۲: دل چو بستم بخدا حسبی الله و کفی
غزل شمارهٔ ۹۱۳: نکنی گر تووفا حسبی الله کفی
غزل شمارهٔ ۹۱۴: نیست تاج عشقرا شایسته هرجا تارکی
غزل شمارهٔ ۹۱۵: دل و جانم اسیر غم تا کی
غزل شمارهٔ ۹۱۶: سرکشیهای جوانان تا کی
غزل شمارهٔ ۹۱۷: یاد وصل او دلم خوشنود دارد اندکی
غزل شمارهٔ ۹۱۸: عاشقانرا شور مستی سود دارد خیلکی
غزل شمارهٔ ۹۱۹: در دیدهام چه نور روانست آن یکی
غزل شمارهٔ ۹۲۰: گر ز خود و عقل خود یکدو نفس رستمی
غزل شمارهٔ ۹۲۱: ای که خواهی دل ما را بجافاها شکنی
غزل شمارهٔ ۹۲۲: گه بایمای تغافل دل ما میشکنی
غزل شمارهٔ ۹۲۳: ای که حیران سراپای بت سیمینی
غزل شمارهٔ ۹۲۴: ز رویت حاصل عشاق حیرانیست حیرانی
غزل شمارهٔ ۹۲۵: جدا شد از بر من آن انسی روحانی
غزل شمارهٔ ۹۲۶: تو های و هوی مستانرا چه دانی
غزل شمارهٔ ۹۲۷: جانم اسیر تا کی در خنگ زندگانی
غزل شمارهٔ ۹۲۸: بخرامشی چه شود اگر سوی عاشقان گذر...
غزل شمارهٔ ۹۲۹: خوش است مرگ اگر برگ مرگ ساز کنی
غزل شمارهٔ ۹۳۰: اگر خوش است ترا دل چرا طرب نکنی
غزل شمارهٔ ۹۳۱: سوی من ای خجسته خو روی چرا نمیکنی
غزل شمارهٔ ۹۳۲: گفتم بعشق غارت دلها چه میکنی
غزل شمارهٔ ۹۳۳: میکشی ما را بزاری هر چه خواهی میکنی
غزل شمارهٔ ۹۳۴: دلا بگذر ز دنیا تا ز عقبی عیش جان...
غزل شمارهٔ ۹۳۵: روی جانان مگر از دیدهٔ جانان بینی
غزل شمارهٔ ۹۳۶: مرحبا ای نسیم عنبر بوی
غزل شمارهٔ ۹۳۷: مست و بی پروا بیغما میروی
غزل شمارهٔ ۹۳۸: خوشا فال آن کو دوچارش شوی
غزل شمارهٔ ۹۳۹: دورم از خویش مکن هان پشیمان نشوی
غزل شمارهٔ ۹۴۰: روی بنمای ای پری رخسار هی
غزل شمارهٔ ۹۴۱: ساقیا پیمانهٔ سرشار هی
غزل شمارهٔ ۹۴۲: باده خواهم که کشم ز آن لب و غبغب ...
غزل شمارهٔ ۹۴۳: صبر از دلم برخواست ساقیا بیا هی هی
غزل شمارهٔ ۹۴۴: ز تو کی توان جدائی چو تو هست و بو...
غزل شمارهٔ ۹۴۵: ای نسخهٔ اصل خوبی و رعنائی
غزل شمارهٔ ۹۴۶: نگاه ار میکنی جان میفزائی
غزل شمارهٔ ۹۴۷: چه شود اگر در آئی بطریق آشنائی
غزل شمارهٔ ۹۴۸: الا ای که دلها نهان میربائی
غزل شمارهٔ ۹۴۹: ای زلف تو مسکن دل شیدائی
غزل شمارهٔ ۹۵۰: گل از رخ تو وام کند زیبائی
غزل شمارهٔ ۹۵۱: بیا بیمار خود را ده شفائی
غزل شمارهٔ ۹۵۲: هم تو بیننده هم تو بینائی
غزل شمارهٔ ۹۵۳: سحر ز هاتف غیبم رسید هیهائی
غزل شمارهٔ ۹۵۴: ای شاهد شاهدان کجائی
غزل شمارهٔ ۹۵۵: بود گر در ما تو تنها در آئی
غزل شمارهٔ ۹۵۶: خوش آندم کز در احسان در آئی
غزل شمارهٔ ۹۵۷: خوش آندم کز درم ای جان در آئی
غزل شمارهٔ ۹۵۸: سر خستگان نداری بگذار ما نیائی
غزل شمارهٔ ۹۵۹: هر آن دلرا که با یاریست خوئی
غزل شمارهٔ ۹۶۰: هیچیم ما بخویش و نمودار ما توئی
غزل شمارهٔ ۹۶۱: ای بجهان نهان چو جان روشنی جهان ت...