بیت‌ها
  • خانه

صفحه‌اصلی شاعران سعدی بوستان

باب ششم در قناعت

اشتراک گذاری

سر آغاز: خدا را ندانست و طاعت نکرد
حکایت: مرا حاجیی شانهٔ عاج داد
حکایت: یکی پر طمع پیش خوارزمشاه
حکایت: یکی را تب آمد ز صاحبدلان
حکایت در مذلت بسیار خوردن: چه آوردم از بصره دانی عجب
حکایت: شکم صوفیی را زبون کرد و فرج
حکایت در عزت قناعت: یکی نیشکر داشت در طیفری
حکایت: یکی را ز مردان روشن ضمیر
حکایت: یکی نان خورش جز پیازی نداشت
حکایت: یکی گربه در خانهٔ زال بود
حکایت مرد کوته نظر و زن عالی همت: یکی طفل دندان برآورده بود
حکایت: شنیدم که صاحبدلی نیکمرد
حکایت: یکی سلطنت ران صاحب شکوه
گفتار در صبر بر ناتوانی به امید بهی: کمال است در نفس مرد کریم
حکایت در معنی آسانی پس از دشواری: شنیدم ز پیران شیرین سخن

محبوب‌ترین اشعار

دو تا کفتر

۱

آن بحر اندوه آن را سختر از کوه آن...

آورده‌اند که نوشین روان عادل را د...

عاشق غم اسباب چرا داشته باشد

اولدوز سایاراق گوزله میشم هر گئجه...

برخیزم و زندگی ز سر گیرم

بی‌خودی می‌گفت در پیش خدای


محبوب‌ترین شاعران

صائب تبریزی

مولوی

حافظ

شاه نعمت‌الله ولی

سعدی

خیام

شاطرعباس صبوحی

عراقی


بیت‌ها

صفحه‌ اصلی

ایمیل: yahya.arbab...

فرم تماس



با و توسط یحیی صیاداربابی