خانه
صفحهاصلی
شاعران
رهی معیری
غزلها - جلد سوم
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
کوی رضا: تا دامن از من کشیدی ای سر و سیمین...
نغمهٔ حسرت: یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
پاس دوستی: بهر هر یاری که جان دادم به پاس دو...
اندوه دوشین: دوش چون نیلوفر از غم پیچ و تابی د...
غنچه پژمرده: عاشق از تشویش دنیا و غم دین فارغ ...
آه آتشناک: چون شمع نیمه جان به هوای تو سوختیم
ماجرای نیمشب: یافتم روشندلی از گریه های نیمشب
شراب بوسه: شکسته جلوه گلبرگ از بر و دوشت
پردهٔ نیلی: رفتیم و پای بر سر دنیا گذاشتیم
فریاد بیاثر: از صحبت مردم دل ناشاد گریزد
صفای شبنم: او را برنگ و بوی نگویم نظیر نیست
بار گران: زندگی بر دوش ما بار گرانی بیش نیست
ساز سخن: آب بقا کجا و لب نوش او کجا؟
ستاره بازیگر: تاگریزان گشتی ای نیلوفری چشم از برم
سوسن وحشی: دوش تا آتش می از دل پیمانه دمید
آغوش صحرا: عیبجو دلدادگان را سرزنش ها میکند
سرا پا آتشم: تا قیامت می دهد گرمی به دنیا آتشم
آشیانهٔ تهی: همچو مجنون گفتگو با خویشتن باید مرا
رشتهٔ هوس: سیاهکاری ما کم نشد ز موی سپید
بوسه نسیم: همراه خود نسیم صبا می برد مرا
شمع خاموش: منع خویش از گریه و زاری نمی آید ز...
داغ محرومی: ساختم با آتش دل لاله زاری شد مرا