خانه
صفحهاصلی
شاعران
سعدی
مواعظ
غزلیات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
غزل ۱: ثنا و حمد بیپایان خدا را
غزل ۲: ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
غزل ۳: ای که انکار کنی عالم درویشان را
غزل ۴: غافلند از زندگی مستان خواب
غزل ۵: دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت
غزل ۶: ای یار ناگزیر که دل در هوای تست
غزل ۷: مقصود عاشقان دو عالم لقای تست
غزل ۸: درد عشق از تندرستی خوشترست
غزل ۹: منزل عشق از جهانی دیگرست
غزل ۱۰: فلک با بخت من دایم به کینست
غزل ۱۱: آن را که جای نیست همه شهر جای اوست
غزل ۱۲: آن به که چون منی نرسد در وصال دوست
غزل ۱۳: به جهان خرم از آنم که جهان خرم از...
غزل ۱۴: از جان برون نیامده جانانت آرزوست
غزل ۱۵: هر که هر بامداد پیش کسیست
غزل ۱۶: خوشتر از دوران عشق ایام نیست
غزل ۱۷: چون عیش گدایان به جهان سلطنتی نیست
غزل ۱۸: تن آدمی شریف است به جان آدمیت
غزل ۱۹: صبحدمی که برکنم، دیده به روشناییت
غزل ۲۰: دنیی آن قدر ندارد که برو رشک برند
غزل ۲۱: نادر از عالم توحید کسی برخیزد
غزل ۲۲: ذوق شراب انست، وقتی اگر بباشد
غزل ۲۳: نه هر چه جانورند آدمیتی دارند
غزل ۲۴: بیفکن خیمه تا محمل برانند
غزل ۲۵: اگر خدای نباشد ز بندهای خشنود
غزل ۲۶: شرف نفس به جودست و کرامت به سجود
غزل ۲۷: بسیار سالها به سر خاک ما رود
غزل ۲۸: وقت آنست که ضعف آید و نیرو برود
غزل ۲۹: روی در مسجد و دل ساکن خمار چه سود؟
غزل ۳۰: هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود
غزل ۳۱: از صومعه رختم به خرابات برآرید
غزل ۳۲: تا بدین غایت که رفت از من نیامد ه...
غزل ۳۳: ره به خرابات برد، عابد پرهیزگار
غزل ۳۴: گناه کردن پنهان به از عبادت فاش
غزل ۳۵: هر که با یار آشنا شد گو ز خود بیگ...
غزل ۳۶: گر مرا دنیا نباشد خاکدانی گو مباش
غزل ۳۷: صاحبا عمر عزیزست غنیمت دانش
غزل ۳۸: ای روبهک چرا ننشینی به جای خویش
غزل ۳۹: برخیز تا تفرج بستان کنیم و باغ
غزل ۴۰: عمرها در سینه پنهان داشتیم اسرار دل
غزل ۴۱: دوش در صحرای خلوت گوی تنهایی زدم
غزل ۴۲: بر سر آنم که پای صبر در دامن کشم
غزل ۴۳: در میان صومعه سالوس پر دعوی منم
غزل ۴۴: باد گلبوی سحر خوش میوزد خیز ای ن...
غزل ۴۵: ما امید از طاعت و چشم از ثواب افک...
غزل ۴۶: ساقیا می ده که ما دردی کش میخانه...
غزل ۴۷: خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم
غزل ۴۸: خداوندی چنین بخشنده داریم
غزل ۴۹: تو پس پرده و ما خون جگر میریزیم
غزل ۵۰: برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم
غزل ۵۱: برخیز تا طریق تکلف رها کنیم
غزل ۵۲: خلاف راستی باشد، خلاف رای درویشان
غزل ۵۳: عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن
غزل ۵۴: ای به باد هوس درافتاده
غزل ۵۵: شبی در خرقه رندآسا، گذر کردم به م...
غزل ۵۶: ای صوفی سرگردان، در بند نکونامی
غزل ۵۷: آستین بر روی و نقشی در میان افکند...
غزل ۵۸: چو کسی درآمد از پای و تو دستگاه د...
غزل ۵۹: یارب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذ...
غزل ۶۰: هر روز باد میبرد از بوستان گلی
غزل ۶۱: پاکیزه روی را که بود پاکدامنی
غزل ۶۲: اگر لذت ترک لذت بدانی
غزل ۶۳ - این غزل در تذکرهٔ مرآت الخیال امیر علیخان سودی به نام شیخ سعدی است:: بربود دلم در چمنی سرو روانی
غزل ۶۴: یاری آنست که زهر از قبلش نوش کنی
غزل ۶۵: مبارک ساعتی باشد که با منظور بنشینی