خانه
صفحهاصلی
شاعران
اقبال لاهوری
پس چه باید کرد؟
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
بخوانندهٔ کتاب : سپاه تازه برانگیزم از ولایت عشق
تمهید : پیر رومی مرشد روشن ضمیر
خطاب به مهر عالمتاب : ای امیر خاور ای مهر منیر
حکمت کلیمی : تا نبوت حکم حق جاری کند
حکمت فرعونی : حکمت ارباب دین کردم عیان
لا اله الا الله: نکته ئی میگویم از مردان حال
فقر : چیست فقر ای بندگان آب و گل
مرد حر : مرد حر محکم ز ورد «لاتخف»
در اسرار شریعت : نکته ها از پیر روم آموختم
اشکی چند بر افتراق هندیان : ای هماله ! ای اطک ، ای رود گنگ
سیاسیات حاضره : می کند بند غلامان سخت تر
حرفی چند با امت عربیه : ای در و دشت تو باقی تا ابد
پس چه باید کرد ای اقوام شرق : پس چه باید کرد ای اقوام شرق
در حضور رسالت مآب - شب سه اپریل م که در دارالاقبال بهوپال بودم سید احمد خانرا در خواب دیدم - فرمودند که از علالت خویش در حضور رسالت مآب عرض کن: ای تو ما بیچارگان را ساز و برگ
خطاب به اقوام سرحد : ای ز خود پوشیده خود را بازیاب
مسافر وارد میشود به شهر کابل و حاضر میشود بحضور اعلیحضرت شهید : شهر کابل خطهٔ جنت نظیر
بر مزار شهنشاه بابر خلد آشیانی : بیا که ساز فرنگ از نوا بر افتاد ا...
سفر به غزنی و زیارت مزار حکیم سنائی : از نوازشهای سلطان شهید
روح حکیم سنائی از بهشت برین جواب میدهد : رازدان خیر و شر گشتم ز فقر
بر مزار سلطان محمود علیه الرحمه : خیزد از دل ناله ها بی اختیار
مناجات مرد شوریده در ویرانهٔ غزنی : لاله بهر یک شعاع آفتاب
قندهار و زیارت خرقه مبارک : قندهار آن کشور مینو سواد
بر مزار حضرت احمد شاه باباعلیه الرحمه مؤسس ملت افغانیه : تربت آن خسرو روشن ضمیر
خطاب به پادشاه اسلام اعلیحضرت ظاهر شاه «ایده‘ الله بنصره» : ای قبای پادشاهی بر تو راست