خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
دیوان اشعار
غزلیات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
غزل شمارهٔ ۱: چون نیست هیچ مردی در عشق یار ما را
غزل شمارهٔ ۲: ز زلفت زنده میدارد صبا انفاس عیس...
غزل شمارهٔ ۳: ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا
غزل شمارهٔ ۴: گفتم اندر محنت و خواری مرا
غزل شمارهٔ ۵: سوختی جانم چه میسازی مرا
غزل شمارهٔ ۶: گر سیر نشد تو را دل از ما
غزل شمارهٔ ۷: بار دگر شور آورید این پیر درد آشا...
غزل شمارهٔ ۸: چون شدستی ز من جدا صنما
غزل شمارهٔ ۹: در دلم افتاد آتش ساقیا
غزل شمارهٔ ۱۰: در دلم بنشستهای بیرون میا
غزل شمارهٔ ۱۱: ای عجب دردی است دل را بس عجب
غزل شمارهٔ ۱۲: روز و شب چون غافلی از روز و شب
غزل شمارهٔ ۱۳: برقع از ماه برانداز امشب
غزل شمارهٔ ۱۴: چه شاهدی است که با ماست در میان ا...
غزل شمارهٔ ۱۵: سحرگاهی شدم سوی خرابات
غزل شمارهٔ ۱۶: تا درین زندان فانی زندگانی باشدت
غزل شمارهٔ ۱۷: زهی ماه در مهر سرو بلندت
غزل شمارهٔ ۱۸: دم مزن گر همدمی میبایدت
غزل شمارهٔ ۱۹: بعدجوی از نفس سگ گر قرب جان میبا...
غزل شمارهٔ ۲۰: ای شکر خوشهچین گفتارت
غزل شمارهٔ ۲۱: تا به عمدا ز رخ نقاب انداخت
غزل شمارهٔ ۲۲: عشق جانان همچو شمعم از قدم تا سر ...
غزل شمارهٔ ۲۳: آههای آتشینم پردههای شب بسوخت
غزل شمارهٔ ۲۴: دولت عاشقان هوای تو است
غزل شمارهٔ ۲۵: دلبرم در حسن طاق افتاده است
غزل شمارهٔ ۲۶: آن نه روی است ماه دو هفته است
غزل شمارهٔ ۲۷: تا کی از صومعه خمار کجاست
غزل شمارهٔ ۲۸: چون ز مرغ سحر فغان برخاست
غزل شمارهٔ ۲۹: دوش کان شمع نیکوان برخاست
غزل شمارهٔ ۳۰: اینت گم گشته دهانی که توراست
غزل شمارهٔ ۳۱: چون مرا مجروح کردی گر کنی مرهم رو...
غزل شمارهٔ ۳۲: عاشقی و بی نوایی کار ماست
غزل شمارهٔ ۳۳: این چه سوداست کز تو در سر ماست
غزل شمارهٔ ۳۴: راه عشق او که اکسیر بلاست
غزل شمارهٔ ۳۵: طرقوا یا عاشقان کین منزل جانان ماست
غزل شمارهٔ ۳۶: تا آفتاب روی تو مشکین نقاب بست
غزل شمارهٔ ۳۷: تو را در ره خراباتی خراب است
غزل شمارهٔ ۳۸: چون به اصل اصل در پیوسته بیتو جا...
غزل شمارهٔ ۳۹: عزیزا هر دو عالم سایهٔ توست
غزل شمارهٔ ۴۰: عقل مست لعل جان افزای توست
غزل شمارهٔ ۴۱: قبلهٔ ذرات عالم روی توست
غزل شمارهٔ ۴۲: آنکه چندین نقش ازو برخاسته است
غزل شمارهٔ ۴۳: بیا که قبلهٔ ما گوشهٔ خرابات است
غزل شمارهٔ ۴۴: ندای غیب به جان تو میرسد پیوست
غزل شمارهٔ ۴۵: لعل گلرنگت شکربار آمدست
غزل شمارهٔ ۴۶: چون کنم معشوق عیار آمدست
غزل شمارهٔ ۴۷: تا که عشق تو حاصل افتادست
غزل شمارهٔ ۴۸: این گره کز تو بر دل افتادست
غزل شمارهٔ ۴۹: مرا در عشق او کاری فتادست
غزل شمارهٔ ۵۰: ندانم تا چه کارم اوفتادست
غزل شمارهٔ ۵۱: مفشان سر زلف خویش سرمست
غزل شمارهٔ ۵۲: عزم آن دارم که امشب نیم مست
غزل شمارهٔ ۵۳: دلی کز عشق جانان دردمند است
غزل شمارهٔ ۵۴: پی آن گیر کاین ره پیش بردست
غزل شمارهٔ ۵۵: زان پیش که بودها نبودست
غزل شمارهٔ ۵۶: ره عشاق راهی بیکنار است
غزل شمارهٔ ۵۷: آتش عشق تو در جان خوشتر است
غزل شمارهٔ ۵۸: لعلت از شهد و شکر نیکوتر است
غزل شمارهٔ ۵۹: آن دهان نیست که تنگ شکر است
غزل شمارهٔ ۶۰: عشق را گوهر ز کانی دیگر است
غزل شمارهٔ ۶۱: ذرهای اندوه تو از هر دو عالم خوش...
غزل شمارهٔ ۶۲: مرکب لنگ است و راه دور است
غزل شمارهٔ ۶۳: اگر تو عاشقی معشوق دور است
غزل شمارهٔ ۶۴: چه رخساره که از بدر منیر است
غزل شمارهٔ ۶۵: هر که را ذرهای ازین سوز است
غزل شمارهٔ ۶۶: روی تو شمع آفتاب بس است
غزل شمارهٔ ۶۷: شمع رویت ختم زیبایی بس است
غزل شمارهٔ ۶۸: وشاقی اعجمی با دشنه در دست
غزل شمارهٔ ۶۹: نیم شبی سیم برم نیم مست
غزل شمارهٔ ۷۰: دوش ناگه آمد و در جان نشست
غزل شمارهٔ ۷۱: در سرم از عشقت این سودا خوش است
غزل شمارهٔ ۷۲: چشم خوشش مست نیست لیک چو مستان خو...
غزل شمارهٔ ۷۳: حسن تو رونق جهان بشکست
غزل شمارهٔ ۷۴: در دلم تا برق عشق او بجست
غزل شمارهٔ ۷۵: سر عشقت مشکلی بس مشکل است
غزل شمارهٔ ۷۶: ره میخانه و مسجد کدام است
غزل شمارهٔ ۷۷: تا در تو خیال خاص و عام است
غزل شمارهٔ ۷۸: غم بسی دارم چه جای صد غم است
غزل شمارهٔ ۷۹: درج لعلت دلگشای مردم است
غزل شمارهٔ ۸۰: خاصیت عشقت که برون از دو جهان است
غزل شمارهٔ ۸۱: هر شور وشری که در جهان است
غزل شمارهٔ ۸۲: تا چشم برندوزی از هرچه در جهان است
غزل شمارهٔ ۸۳: عشق تو قلاوز جهان است
غزل شمارهٔ ۸۴: تا عشق تودر میان جان است
غزل شمارهٔ ۸۵: جهانی جان چو پروانه از آن است
غزل شمارهٔ ۸۶: همه عالم خروش و جوش از آن است
غزل شمارهٔ ۸۷: رهی کان ره نهان اندر نهان است
غزل شمارهٔ ۸۸: چون دلبر من سبز خط و پسته دهان است
غزل شمارهٔ ۸۹: کم شدن در کم شدن دین من است
غزل شمارهٔ ۹۰: عشق تو ز اختیار بیرون است
غزل شمارهٔ ۹۱: عشق جمال جانان دریای آتشین است
غزل شمارهٔ ۹۲: شیر در کار عشق مسکین است
غزل شمارهٔ ۹۳: بت ترسای من مست شبانه است
غزل شمارهٔ ۹۴: هر که درین دیرخانه مرد یگانه است
غزل شمارهٔ ۹۵: ای به وصفت گمشده هرجان که هست
غزل شمارهٔ ۹۶: خراباتی است پر رندان سرمست
غزل شمارهٔ ۹۷: شادی به روزگار شناسندگان مست
غزل شمارهٔ ۹۸: بی تو از صد شادیم یک غم به است
غزل شمارهٔ ۹۹: نور ایمان از بیاض روی اوست
غزل شمارهٔ ۱۰۰: شمع رویت را دلم پروانهای است
غزل شمارهٔ ۱۰۱: گر جمله تویی همه جهان چیست
غزل شمارهٔ ۱۰۲: ای دلشده دلربای من کیست
غزل شمارهٔ ۱۰۳: در عشق قرار بیقراری است
غزل شمارهٔ ۱۰۴: طریق عشق جانا بی بلا نیست
غزل شمارهٔ ۱۰۵: سخن عشق جز اشارت نیست
غزل شمارهٔ ۱۰۶: عشق را اندر دو عالم هیچ پذرفتار ن...
غزل شمارهٔ ۱۰۷: هر که درین درد گرفتار نیست
غزل شمارهٔ ۱۰۸: دل بگسل از جهان که جهان پایدار نیست
غزل شمارهٔ ۱۰۹: از تو کارم همچو زر بایست نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۰: ای دل ز جان در آی که جانان پدید ن...
غزل شمارهٔ ۱۱۱: از قوت مستیم ز هستیم خبر نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۲: دل خون شد از توام خبر نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۳: در ره عشاق نام و ننگ نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۴: طمع وصل تو مجالم نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۵: آفتاب رخ تو پنهان نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۶: سرو چون قد خرامان تو نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۷: هر دلی کز عشق تو آگاه نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۸: کیست که از عشق تو پردهٔ او پاره ن...
غزل شمارهٔ ۱۱۹: در ده خبر است این که ز مه ده خبری...
غزل شمارهٔ ۱۲۰: عشق جز بخشش خدایی نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۱: آیینهٔ تو سیاه رویی است
غزل شمارهٔ ۱۲۲: زهی زیبا جمالی این چه روی است
غزل شمارهٔ ۱۲۳: هر دیده که بر تو یک نظر داشت
غزل شمارهٔ ۱۲۴: تاب روی تو آفتاب نداشت
غزل شمارهٔ ۱۲۵: درد دل من از حد و اندازه درگذشت
غزل شمارهٔ ۱۲۶: در عشق تو عقل سرنگون گشت
غزل شمارهٔ ۱۲۷: ای دلم مست چشمهٔ نوشت
غزل شمارهٔ ۱۲۸: تا دل من راه جانان بازیافت
غزل شمارهٔ ۱۲۹: تا گل از ابر آب حیوان یافت
غزل شمارهٔ ۱۳۰: تا دل ز کمال تو نشان یافت
غزل شمارهٔ ۱۳۱: دل کمال از لعل میگون تو یافت
غزل شمارهٔ ۱۳۲: پیشگاه عشق را پیشان که یافت
غزل شمارهٔ ۱۳۳: خاک کویت هر دو عالم در نیافت
غزل شمارهٔ ۱۳۴: بس که دل تشنه سوخت وز لبت آبی نیافت
غزل شمارهٔ ۱۳۵: هر دل که ز عشق بی نشان رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۶: دوش جان دزدیده از دل راه جانان بر...
غزل شمارهٔ ۱۳۷: آتش سودای تو عالم جان در گرفت
غزل شمارهٔ ۱۳۸: گر نبودی در جهان امکان گفت
غزل شمارهٔ ۱۳۹: ای زلف تو دام و دانه خالت
غزل شمارهٔ ۱۴۰: ای آفتاب طفلی در سایهٔ جمالت
غزل شمارهٔ ۱۴۱: ای بی نشان محض نشان از که جویمت
غزل شمارهٔ ۱۴۲: ای چو چشم سوزن عیسی دهانت
غزل شمارهٔ ۱۴۳: ای مشک خطا خط سیاهت
غزل شمارهٔ ۱۴۴: ای آفتاب سرکش یک ذره خاک پایت
غزل شمارهٔ ۱۴۵: ای پرتو وجودت در عقل بی نهایت
غزل شمارهٔ ۱۴۶: رطل گران ده صبوح زانکه رسیده است ...
غزل شمارهٔ ۱۴۷: صبح دم زد ساقیا هین الصبوح
غزل شمارهٔ ۱۴۸: کشتی عمر ما کنار افتاد
غزل شمارهٔ ۱۴۹: عکس روی تو بر نگین افتاد
غزل شمارهٔ ۱۵۰: گر هندوی زلفت ز درازی به ره افتاد
غزل شمارهٔ ۱۵۱: چون نظر بر روی جانان اوفتاد
غزل شمارهٔ ۱۵۲: چون لعل توام هزار جان داد
غزل شمارهٔ ۱۵۳: شرح لب لعلت به زبان مینتوان داد
غزل شمارهٔ ۱۵۴: پیر ما بار دگر روی به خمار نهاد
غزل شمارهٔ ۱۵۵: عشق تو پرده، صد هزار نهاد
غزل شمارهٔ ۱۵۶: هرچه دارم در میان خواهم نهاد
غزل شمارهٔ ۱۵۷: دلم قوت کار میبرنتابد
غزل شمارهٔ ۱۵۸: دلم در عشق تو جان برنتابد
غزل شمارهٔ ۱۵۹: دل ز هوای تو یک زمان نشکیبد
غزل شمارهٔ ۱۶۰: هر آن دردی که دلدارم فرستد
غزل شمارهٔ ۱۶۱: هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد
غزل شمارهٔ ۱۶۲: گر پرده ز خورشید جمال تو برافتد
غزل شمارهٔ ۱۶۳: نه به کویم گذرت میافتد
غزل شمارهٔ ۱۶۴: در زیر بار عشقت هر توسنی چه سنجد
غزل شمارهٔ ۱۶۵: مرا با عشق تو جان درنگنجد
غزل شمارهٔ ۱۶۶: حدیث عشق در دفتر نگنجد
غزل شمارهٔ ۱۶۷: جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد
غزل شمارهٔ ۱۶۸: جانا شعاع رویت در جسم و جان نگنجد
غزل شمارهٔ ۱۶۹: اسرار تو در زبان نمیگنجد
غزل شمارهٔ ۱۷۰: تا زلف تو همچو مار میپیچد
غزل شمارهٔ ۱۷۱: هر دل که ز خویشتن فنا گردد
غزل شمارهٔ ۱۷۲: بودی که ز خود نبود گردد
غزل شمارهٔ ۱۷۳: گر نکوییت بیشتر گردد
غزل شمارهٔ ۱۷۴: دلی کز عشق او دیوانه گردد
غزل شمارهٔ ۱۷۵: اگر دردت دوای جان نگردد
غزل شمارهٔ ۱۷۶: قد تو به آزادی بر سرو چمن خندد
غزل شمارهٔ ۱۷۷: عاشق تو جان مختصر که پسندد
غزل شمارهٔ ۱۷۸: خطش مشک از زنخدان می برآرد
غزل شمارهٔ ۱۷۹: خطی کان سرو بالا میدرآرد
غزل شمارهٔ ۱۸۰: صبح بر شب شتاب میآرد
غزل شمارهٔ ۱۸۱: دل درد تو یادگار دارد
غزل شمارهٔ ۱۸۲: سر زلف تو بوی گلزار دارد
غزل شمارهٔ ۱۸۳: فرو رفتم به دریایی که نه پای و نه...
غزل شمارهٔ ۱۸۴: هر که بر روی او نظر دارد
غزل شمارهٔ ۱۸۵: لب تو مردمی دیده دارد
غزل شمارهٔ ۱۸۶: بر در حق هر که کار و بار ندارد
غزل شمارهٔ ۱۸۷: زین درد کسی خبر ندارد
غزل شمارهٔ ۱۸۸: دلی کز عشق جانان جان ندارد
غزل شمارهٔ ۱۸۹: اگر درمان کنم امکان ندارد
غزل شمارهٔ ۱۹۰: بار دگر پیر ما رخت به خمار برد
غزل شمارهٔ ۱۹۱: آتش عشق آب کارم برد
غزل شمارهٔ ۱۹۲: عشق تو به سینه تاختن برد
غزل شمارهٔ ۱۹۳: نام وصلش به زبان نتوان برد
غزل شمارهٔ ۱۹۴: درد من از عشق تو درمان نبرد
غزل شمارهٔ ۱۹۵: هرچه نشان کنی تویی، راه نشان نمی...
غزل شمارهٔ ۱۹۶: دم عیسی است که با باد سحر میگذرد
غزل شمارهٔ ۱۹۷: از کمان ابروش چون تیر مژگان بگذرد
غزل شمارهٔ ۱۹۸: هر دل که وصال تو طلب کرد
غزل شمارهٔ ۱۹۹: چون شراب عشق در دل کار کرد
غزل شمارهٔ ۲۰۰: بس نظر تیز که تقدیر کرد
غزل شمارهٔ ۲۰۱: تا دوست بر دلم در عالم فراز کرد
غزل شمارهٔ ۲۰۲: عشق تو مست جاودانم کرد
غزل شمارهٔ ۲۰۳: دست با تو در کمر خواهیم کرد
غزل شمارهٔ ۲۰۴: پشت بر روی جهان خواهیم کرد
غزل شمارهٔ ۲۰۵: ترسا بچهای ناگه قصد دل و جانم کرد
غزل شمارهٔ ۲۰۶: زلف تو مرا بند دل و غارت جان کرد
غزل شمارهٔ ۲۰۷: هر که را عشق تو سرگردان کرد
غزل شمارهٔ ۲۰۸: عزم خرابات بیقنا نتوان کرد
غزل شمارهٔ ۲۰۹: روی در زیر زلف پنهان کرد
غزل شمارهٔ ۲۱۰: بی لعل لبت وصف شکر مینتوان کرد
غزل شمارهٔ ۲۱۱: چون باد صبا سوی چمن تاختن آورد
غزل شمارهٔ ۲۱۲: خطت خورشید را در دامن آورد
غزل شمارهٔ ۲۱۳: زین دم عیسی که هر ساعت سحر میآورد
غزل شمارهٔ ۲۱۴: چو طوطی خط او پر بر آورد
غزل شمارهٔ ۲۱۵: لوح چو سیمت خطی چو قیر بر آورد
غزل شمارهٔ ۲۱۶: چو جان و دل ز می عشق دوش جوش بر آ...
غزل شمارهٔ ۲۱۷: دل دست به کافری بر آورد
غزل شمارهٔ ۲۱۸: خطی سبز از زنخدان می بر آورد
غزل شمارهٔ ۲۱۹: زندهٔ عشق تو آب زندگانی کی خورد
غزل شمارهٔ ۲۲۰: درد من هیچ دوا نپذیرد
غزل شمارهٔ ۲۲۱: چون زلف بیقرارش بر رخ قرار گیرد
غزل شمارهٔ ۲۲۲: چو به خنده لب گشایی دو جهان شکر ب...
غزل شمارهٔ ۲۲۳: چون پرده ز روی ماه برگیرد
غزل شمارهٔ ۲۲۴: چو قفل لعل بر درج گهر زد
غزل شمارهٔ ۲۲۵: دست در دامن جان خواهم زد
غزل شمارهٔ ۲۲۶: عشق آمد و آتشی به دل در زد
غزل شمارهٔ ۲۲۷: دل به سودای تو جان در بازد
غزل شمارهٔ ۲۲۸: ترسا بچهٔ مستم گر پرده براندازد
غزل شمارهٔ ۲۲۹: گر از گره زلفت جانم کمری سازد
غزل شمارهٔ ۲۳۰: گر آه کنم زبان بسوزد
غزل شمارهٔ ۲۳۱: مرا سودای تو جان می بسوزد
غزل شمارهٔ ۲۳۲: اگر ز پیش جمالت نقاب برخیزد
غزل شمارهٔ ۲۳۳: گرچه ز تو هر روزم صد فتنه دگر خیزد
غزل شمارهٔ ۲۳۴: هر روز غم عشقت بر ما حشر انگیزد
غزل شمارهٔ ۲۳۵: دل برای تو ز جان برخیزد
غزل شمارهٔ ۲۳۶: اگر ز زلف توام حلقهای به گوش رسد
غزل شمارهٔ ۲۳۷: بوی زلف یار آمد یارم اینک میرسد
غزل شمارهٔ ۲۳۸: هم بلای تو به جان بی قراران میرسد
غزل شمارهٔ ۲۳۹: جان در مقام عشق به جانان نمیرسد
غزل شمارهٔ ۲۴۰: در صفت عشق تو شرح و بیان نمیرسد
غزل شمارهٔ ۲۴۱: از سر زلف دلکشت بوی به ما نمیرسد
غزل شمارهٔ ۲۴۲: مرد ره عشق تو از دامن تر ترسد
غزل شمارهٔ ۲۴۳: ذوق وصلت به هیچ جان نرسد
غزل شمارهٔ ۲۴۴: شکن زلف چو زنار بتم پیدا شد
غزل شمارهٔ ۲۴۵: ای به خود زنده مرده باید شد
غزل شمارهٔ ۲۴۶: پیر ما وقت سحر بیدار شد
غزل شمارهٔ ۲۴۷: قصهٔ عشق تو چون بسیار شد
غزل شمارهٔ ۲۴۸: یک شرر از عین عشق دوش پدیدار شد
غزل شمارهٔ ۲۴۹: در راه تو هر که راهبر شد
غزل شمارهٔ ۲۵۰: چو خورشید جمالت جلوهگر شد
غزل شمارهٔ ۲۵۱: برقع از خورشید رویش دور شد
غزل شمارهٔ ۲۵۲: بار دگر پیر ما مفلس و قلاش شد
غزل شمارهٔ ۲۵۳: بیچاره دلم در سر آن زلف به خم شد
غزل شمارهٔ ۲۵۴: چون عشق تو داعی عدم شد
غزل شمارهٔ ۲۵۵: گر در صف دین داران دین دار نخواهم...
غزل شمارهٔ ۲۵۶: هر که در بادیهٔ عشق تو سرگردان شد
غزل شمارهٔ ۲۵۷: هر که در راه حقیقت از حقیقت بینش...
غزل شمارهٔ ۲۵۸: جهان از باد نوروزی جوان شد
غزل شمارهٔ ۲۵۹: در راه عشق هر دل کو خصم خویشتن شد
غزل شمارهٔ ۲۶۰: تا نور او دیدم دو کون از چشم من ا...
غزل شمارهٔ ۲۶۱: پیر ما از صومعه بگریخت در میخانه شد
غزل شمارهٔ ۲۶۲: تا دل لایعقلم دیوانه شد
غزل شمارهٔ ۲۶۳: کسی کز حقیقت خبردار باشد
غزل شمارهٔ ۲۶۴: چه دانستم که این دریای بی پایان چ...
غزل شمارهٔ ۲۶۵: حدیث فقر را محرم نباشد
غزل شمارهٔ ۲۶۶: عشقت ایمان و جان به ما بخشد
غزل شمارهٔ ۲۶۷: هر زمانم عشق ماهی در کشاکش میکشد
غزل شمارهٔ ۲۶۸: هر زمان عشق تو در کارم کشد
غزل شمارهٔ ۲۶۹: قوت بار عشق تو مرکب جان نمیکشد
غزل شمارهٔ ۲۷۰: نور روی تو را نظر نکشد
غزل شمارهٔ ۲۷۱: نه دل چو غمت آمد از خویشتن اندیشد
غزل شمارهٔ ۲۷۲: در قعر جان مستم دردی پدید آمد
غزل شمارهٔ ۲۷۳: در عشق به سر نخواهم آمد
غزل شمارهٔ ۲۷۴: کارم از عشق تو به جان آمد
غزل شمارهٔ ۲۷۵: ره عشاق بی ما و من آمد
غزل شمارهٔ ۲۷۶: لعل تو به جان فزایی آمد
غزل شمارهٔ ۲۷۷: دی پیر من از کوی خرابات برآمد
غزل شمارهٔ ۲۷۸: نقد قدم از مخزن اسرار برآمد
غزل شمارهٔ ۲۷۹: عشق تو ز سقسین و ز بلغار برآمد
غزل شمارهٔ ۲۸۰: سرمست به بوستان برآمد
غزل شمارهٔ ۲۸۱: چو ترک سیم برم صبحدم ز خواب درآمد
غزل شمارهٔ ۲۸۲: نگارم دوش شوریده درآمد
غزل شمارهٔ ۲۸۳: مستغرقی که از خود هرگز به سر نیامد
غزل شمارهٔ ۲۸۴: دلا دیدی که جانانم نیامد
غزل شمارهٔ ۲۸۵: عاشقان زندهدل به نام تو اند
غزل شمارهٔ ۲۸۶: آنها که در هوای تو جانها بدادهاند
غزل شمارهٔ ۲۸۷: آنها که پای در ره تقوی نهادهاند
غزل شمارهٔ ۲۸۸: عاشقان از خویشتن بیگانهاند
غزل شمارهٔ ۲۸۹: پیش رفتن را چو پیشان بستهاند
غزل شمارهٔ ۲۹۰: ز لعلت زکاتی شکر میستاند
غزل شمارهٔ ۲۹۱: نه قدر وصال تو هر مختصری داند
غزل شمارهٔ ۲۹۲: دلی کز عشق تو جان برفشاند
غزل شمارهٔ ۲۹۳: روی تو کافتاب را ماند
غزل شمارهٔ ۲۹۴: عقل در عشق تو سرگردان بماند
غزل شمارهٔ ۲۹۵: دلم بی عشق تو یک دم نماند
غزل شمارهٔ ۲۹۶: گرد ره تو کعبه و خمار نماند
غزل شمارهٔ ۲۹۷: آن را که غمت به خویش خواند
غزل شمارهٔ ۲۹۸: چون تتق از روی آن شمع جهان برداشتند
غزل شمارهٔ ۲۹۹: چون سیمبران روی به گلزار نهادند
غزل شمارهٔ ۳۰۰: عاشقانی کز نسیم دوست جان میپرورند
غزل شمارهٔ ۳۰۱: از می عشق نیستی هر که خروش میزند
غزل شمارهٔ ۳۰۲: چون لبش درج گهر باز کند
غزل شمارهٔ ۳۰۳: هر که درین دایره دوران کند
غزل شمارهٔ ۳۰۴: آفتاب رخ آشکاره کند
غزل شمارهٔ ۳۰۵: هر زمانی زلف را بندی کند
غزل شمارهٔ ۳۰۶: دل ز میان جان و دل قصد هوات میکند
غزل شمارهٔ ۳۰۷: هر که عزم عشق رویش میکند
غزل شمارهٔ ۳۰۸: عشق توام داغ چنان میکند
غزل شمارهٔ ۳۰۹: زلف شبرنگش شبیخون میکند
غزل شمارهٔ ۳۱۰: گر فلک دیده بر آن چهرهٔ زیبا فکند
غزل شمارهٔ ۳۱۱: چو تاب در سر آن زلف دلستان فکند
غزل شمارهٔ ۳۱۲: دل نظر بر روی آن شمع جهان میافکند
غزل شمارهٔ ۳۱۳: سر مستی ما مردم هشیار ندانند
غزل شمارهٔ ۳۱۴: عاشقان چون به هوش باز آیند
غزل شمارهٔ ۳۱۵: اصحاب صدق چون قدم اندر صفا زنند
غزل شمارهٔ ۳۱۶: آنها که در حقیقت اسرار میروند
غزل شمارهٔ ۳۱۷: دل ز جان برگیر تا راهت دهند
غزل شمارهٔ ۳۱۸: قومی که در فنا به دل یکدگر زیند
غزل شمارهٔ ۳۱۹: هر که سرگردان این سودا بود
غزل شمارهٔ ۳۲۰: شبی کز زلف تو عالم چو شب بود
غزل شمارهٔ ۳۲۱: آن را که ز وصل او خبر بود
غزل شمارهٔ ۳۲۲: عشق بی درد ناتمام بود
غزل شمارهٔ ۳۲۳: آنچه نقد سینهٔ مردان بود
غزل شمارهٔ ۳۲۴: عشق را پیر و جوان یکسان بود
غزل شمارهٔ ۳۲۵: آنرا که ز وصل او نشان بود
غزل شمارهٔ ۳۲۶: هر که را با لب تو پیمان بود
غزل شمارهٔ ۳۲۷: هر که را اندیشهٔ درمان بود
غزل شمارهٔ ۳۲۸: زلف تو که فتنهٔ جهان بود
غزل شمارهٔ ۳۲۹: هر که را ذرهای وجود بود
غزل شمارهٔ ۳۳۰: هر که را در عشق تو کاری بود
غزل شمارهٔ ۳۳۱: مرد یک موی تو فلک نبود
غزل شمارهٔ ۳۳۲: چو در غم تو جز جان چیزی دگرم نبود
غزل شمارهٔ ۳۳۳: کسی کو خویش بیند بنده نبود
غزل شمارهٔ ۳۳۴: با لب لعلت سخن در جان رود
غزل شمارهٔ ۳۳۵: دل به امید وصل تو باد به دست میرود
غزل شمارهٔ ۳۳۶: تا سر زلف تو درهم میرود
غزل شمارهٔ ۳۳۷: چه سازی سرای و چه گویی سرود
غزل شمارهٔ ۳۳۸: گر نسیم یوسفم پیدا شود
غزل شمارهٔ ۳۳۹: هر گدایی مرد سلطان کی شود
غزل شمارهٔ ۳۴۰: چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی...
غزل شمارهٔ ۳۴۱: هر که صید چون تو دلداری شود
غزل شمارهٔ ۳۴۲: یک حاجتم ز وصل میسر نمیشود
غزل شمارهٔ ۳۴۳: ای کوی توام مقصد و ای روی تو مقصود
غزل شمارهٔ ۳۴۴: هرچه در هر دو جهان جانان نمود
غزل شمارهٔ ۳۴۵: رهبان دیر را سبب عاشقی چه بود
غزل شمارهٔ ۳۴۶: گر دلبرم به یک شکر از لب زبان دهد
غزل شمارهٔ ۳۴۷: برق عشق از آتش و از خون جهد
غزل شمارهٔ ۳۴۸: زلف را چون به قصد تاب دهد
غزل شمارهٔ ۳۴۹: یک شکر زان لب به صد جان میدهد
غزل شمارهٔ ۳۵۰: هر که را ذوق دین پدید آید
غزل شمارهٔ ۳۵۱: یا دست به زیر سنگم آید
غزل شمارهٔ ۳۵۲: عشق تو به جان دریغم آید
غزل شمارهٔ ۳۵۳: سر زلف دلستانت به شکن دریغم آید
غزل شمارهٔ ۳۵۴: هر که را دانهٔ نار تو به دندان آید
غزل شمارهٔ ۳۵۵: یک ذره نور رویت گر ز آسمان برآید
غزل شمارهٔ ۳۵۶: چو از جیبش مه تابان برآید
غزل شمارهٔ ۳۵۷: چو نقاب برگشائی مه آن جهان برآید
غزل شمارهٔ ۳۵۸: گر نه از خاک درت باد صبا میآید
غزل شمارهٔ ۳۵۹: دلبرم رخ گشاده میآید
غزل شمارهٔ ۳۶۰: صبح از پرده به در میآید
غزل شمارهٔ ۳۶۱: آن ماه برای کس نمیآید
غزل شمارهٔ ۳۶۲: آن روی به جز قمر که آراید
غزل شمارهٔ ۳۶۳: تشنه را از سراب چگشاید
غزل شمارهٔ ۳۶۴: دو جهان بیتوام نمیباید
غزل شمارهٔ ۳۶۵: گر رخ او ذرهای جمال نماید
غزل شمارهٔ ۳۶۶: رخت را ماه نایب مینماید
غزل شمارهٔ ۳۶۷: نه یار هرکسی را رخسار مینماید
غزل شمارهٔ ۳۶۸: سر زلف تو پر خون مینماید
غزل شمارهٔ ۳۶۹: رخ ز زیر نقاب بنماید
غزل شمارهٔ ۳۷۰: کسی کو هرچه دید از چشم جان دید
غزل شمارهٔ ۳۷۱: قطره گم گردان چو دریا شد پدید
غزل شمارهٔ ۳۷۲: برکناری شو ز هر نقشی که آن آید پدید
غزل شمارهٔ ۳۷۳: تا که گشت این خیالخانه پدید
غزل شمارهٔ ۳۷۴: واقعهٔ عشق را نیست نشانی پدید
غزل شمارهٔ ۳۷۵: تا خطت آمد به شبرنگی پدید
غزل شمارهٔ ۳۷۶: در ره عشق تو پایان کس ندید
غزل شمارهٔ ۳۷۷: هنگام صبوح آمد ای هم نفسان خیزید
غزل شمارهٔ ۳۷۸: دل چه خواهی کرد چون دلبر رسید
غزل شمارهٔ ۳۷۹: درد کو تا دردوا خواهم رسید
غزل شمارهٔ ۳۸۰: عقل را در رهت قدم برسید
غزل شمارهٔ ۳۸۱: دوش آمد و ز مسجدم اندر کران کشید
غزل شمارهٔ ۳۸۲: دلم دردی که دارد با که گوید
غزل شمارهٔ ۳۸۳: الا ای زاهدان دین دلی بیدار بنمایید
غزل شمارهٔ ۳۸۴: قدم درنه اگر مردی درین کار
غزل شمارهٔ ۳۸۵: میی درده که در ده نیست هشیار
غزل شمارهٔ ۳۸۶: اگر خورشید خواهی سایه بگذار
غزل شمارهٔ ۳۸۷: از پس پردهٔ دل دوش بدیدم رخ یار
غزل شمارهٔ ۳۸۸: درآمد دوش ترکم مست و هشیار
غزل شمارهٔ ۳۸۹: بردار صراحیی ز خمار
غزل شمارهٔ ۳۹۰: ای عشق تو کیمیای اسرار
غزل شمارهٔ ۳۹۱: در عشق تو گم شدم به یکبار
غزل شمارهٔ ۳۹۲: اشک ریز آمدم چو ابر بهار
غزل شمارهٔ ۳۹۳: عشق آبم برد گو آبم ببر
غزل شمارهٔ ۳۹۴: ای در درون جانم و جان از تو بی خبر
غزل شمارهٔ ۳۹۵: ای تو را با هر دلی کاری دگر
غزل شمارهٔ ۳۹۶: پیر ما میرفت هنگام سحر
غزل شمارهٔ ۳۹۷: آتش عشق تو دلم، کرد کباب ای پسر
غزل شمارهٔ ۳۹۸: نیست مرا به هیچ رو، بی تو قرار ای...
غزل شمارهٔ ۳۹۹: جان به لب آوردم ای جان درنگر
غزل شمارهٔ ۴۰۰: گر ز سر عشق او داری خبر
غزل شمارهٔ ۴۰۱: باد شمال میوزد، طرهٔ یاسمن نگر
غزل شمارهٔ ۴۰۲: ساقیا گه جام ده گه جام خور
غزل شمارهٔ ۴۰۳: چو پیشهٔ تو شیوه و ناز است چه تدبیر
غزل شمارهٔ ۴۰۴: گرفتم عشق روی تو ز سر باز
غزل شمارهٔ ۴۰۵: عشق تو مرا ستد ز من باز
غزل شمارهٔ ۴۰۶: ای دل ز دلبران جهانت گزیده باز
غزل شمارهٔ ۴۰۷: هر که زو داد یک نشانی باز
غزل شمارهٔ ۴۰۸: هر که سر رشتهٔ تو یابد باز
غزل شمارهٔ ۴۰۹: ای روی تو شمع پردهٔ راز
غزل شمارهٔ ۴۱۰: ای شیوهٔ تو کرشمه و ناز
غزل شمارهٔ ۴۱۱: ذرهای دوستی آن دمساز
غزل شمارهٔ ۴۱۲: جان ز مشک زلف دلم چون جگر مسوز
غزل شمارهٔ ۴۱۳: عمر رفت و تو منی داری هنوز
غزل شمارهٔ ۴۱۴: چند جویی در جهان یاری ز کس
غزل شمارهٔ ۴۱۵: آفتاب عاشقان روی تو بس
غزل شمارهٔ ۴۱۶: در عشق روی او ز حدوث و قدم مپرس
غزل شمارهٔ ۴۱۷: دوش آمد و گفت از آن ما باش
غزل شمارهٔ ۴۱۸: ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
غزل شمارهٔ ۴۱۹: غیرت آمد بر دلم زد دور باش
غزل شمارهٔ ۴۲۰: گر مرد رهی ز رهروان باش
غزل شمارهٔ ۴۲۱: در عشق تو من توام تو من باش
غزل شمارهٔ ۴۲۲: منم اندر قلندری شده فاش
غزل شمارهٔ ۴۲۳: دستم نرسد به زلف چون شستش
غزل شمارهٔ ۴۲۴: بیچاره دلم که نرگس مستش
غزل شمارهٔ ۴۲۵: اگر دلم ببرد یار دلبری رسدش
غزل شمارهٔ ۴۲۶: آنکه سر دارد کلاهت نرسدش
غزل شمارهٔ ۴۲۷: عشق آن باشد که غایت نبودش
غزل شمارهٔ ۴۲۸: عاشقی نه دل نه دین میبایدش
غزل شمارهٔ ۴۲۹: چون دربسته است درج ناپدیدش
غزل شمارهٔ ۴۳۰: بنمود رخ از پرده، دل گشت گرفتارش
غزل شمارهٔ ۴۳۱: ای پیر مناجاتی رختت به قلندر کش
غزل شمارهٔ ۴۳۲: درکش سر زلف دلستانش
غزل شمارهٔ ۴۳۳: هر مرد که نیست امتحانش
غزل شمارهٔ ۴۳۴: ای ز عشقت این دل دیوانه خوش
غزل شمارهٔ ۴۳۵: میشد سر زلف در زمین کش
غزل شمارهٔ ۴۳۶: آخر ای صوفی مرقع پوش
غزل شمارهٔ ۴۳۷: ترسا بچهٔ شکر لبم دوش
غزل شمارهٔ ۴۳۸: مست شدم تا به خرابات دوش
غزل شمارهٔ ۴۳۹: دلی کامد ز عشق دوست در جوش
غزل شمارهٔ ۴۴۰: ای دل ز جفای یار مندیش
غزل شمارهٔ ۴۴۱: دلا در سر عشق از سر میندیش
غزل شمارهٔ ۴۴۲: هر که هست اندر پی بهبود خویش
غزل شمارهٔ ۴۴۳: ای از همه بیش و از همه پیش
غزل شمارهٔ ۴۴۴: هر روز که جلوه میکند رویش
غزل شمارهٔ ۴۴۵: ز دست رفت مرا بی تو روزگار دریغ
غزل شمارهٔ ۴۴۶: ای لب تو نگین خاتم عشق
غزل شمارهٔ ۴۴۷: خاصگان محرم سلطان عشق
غزل شمارهٔ ۴۴۸: هر که دایم نیست ناپروای عشق
غزل شمارهٔ ۴۴۹: عقل کجا پی برد شیوهٔ سودای عشق
غزل شمارهٔ ۴۵۰: ای عشق تو با وجود هم تنگ
غزل شمارهٔ ۴۵۱: ای عقل گرفته از رخت فال
غزل شمارهٔ ۴۵۲: صورت نبندد ای صنم، بی زلف تو آرام...
غزل شمارهٔ ۴۵۳: زهی در کوی عشقت مسکن دل
غزل شمارهٔ ۴۵۴: ای زلف تو شبی خوش وانگه به روز حاصل
غزل شمارهٔ ۴۵۵: عشق جانی داد و بستد والسلام
غزل شمارهٔ ۴۵۶: صبح رخ از پرده نمود ای غلام
غزل شمارهٔ ۴۵۷: گشت جهان همچو نگار ای غلام
غزل شمارهٔ ۴۵۸: خورد بر شب صبحدم شام ای غلام
غزل شمارهٔ ۴۵۹: صبح بر افراخت علم ای غلام
غزل شمارهٔ ۴۶۰: صبح برانداخت نقاب ای غلام
غزل شمارهٔ ۴۶۱: عاشق لعل شکربار توام
غزل شمارهٔ ۴۶۲: شیفتهٔ حلقهٔ گوش توام
غزل شمارهٔ ۴۶۳: خط مکش در وفا کزآن توام
غزل شمارهٔ ۴۶۴: فتنهٔ زلف دلربای توام
غزل شمارهٔ ۴۶۵: در خطت تا دل به جان در بستهام
غزل شمارهٔ ۴۶۶: تا دیدهام رخ تو کم جان گرفتهام
غزل شمارهٔ ۴۶۷: از می عشق تو مست افتادهام
غزل شمارهٔ ۴۶۸: کار بر خود سخت مشکل کردهام
غزل شمارهٔ ۴۶۹: من شراب از ساغر جان خوردهام
غزل شمارهٔ ۴۷۰: بی دل و بی قراری ماندهام
غزل شمارهٔ ۴۷۱: بیشتر عمر چنان بودهام
غزل شمارهٔ ۴۷۲: روی تو در حسن چنان دیدهام
غزل شمارهٔ ۴۷۳: از بس که روز و شب غم بر غم کشیدهام
غزل شمارهٔ ۴۷۴: ای برده به آبروی آبم
غزل شمارهٔ ۴۷۵: نه ز وصل تو نشان مییابم
غزل شمارهٔ ۴۷۶: از عشق تو من به دیر بنشستم
غزل شمارهٔ ۴۷۷: تو بلندی عظیم و من پستم
غزل شمارهٔ ۴۷۸: درآمد دوش ترک نیم مستم
غزل شمارهٔ ۴۷۹: ساقیا توبه شکستم، جرعهای می ده ب...
غزل شمارهٔ ۴۸۰: دی در صف اوباش زمانی بنشستم
غزل شمارهٔ ۴۸۱: مرا قلاش میخوانند، هستم
غزل شمارهٔ ۴۸۲: از می عشق تو چنان مستم
غزل شمارهٔ ۴۸۳: عزم عشق دلستانی داشتم
غزل شمارهٔ ۴۸۴: دوش چشم خود ز خون دریای گوهر یافتم
غزل شمارهٔ ۴۸۵: آنچه من در عشق جانان یافتم
غزل شمارهٔ ۴۸۶: دوش، چون گردون کنار خویش پر خون ی...
غزل شمارهٔ ۴۸۷: دوش درون صومعه، دیر مغانه یافتم
غزل شمارهٔ ۴۸۸: دوش دل را در بلایی یافتم
غزل شمارهٔ ۴۸۹: یک غمت را هزار جان گفتم
غزل شمارهٔ ۴۹۰: دریاب که رخت برنهادم
غزل شمارهٔ ۴۹۱: بر درد تو دل از آن نهادم
غزل شمارهٔ ۴۹۲: ای عشق تو پیشوای دردم
غزل شمارهٔ ۴۹۳: منم آن گبر دیرینه که بتخانه بنا ک...
غزل شمارهٔ ۴۹۴: تا روی تو قبلهٔ نظر کردم
غزل شمارهٔ ۴۹۵: هر شبی عشقت جگر میسوزدم
غزل شمارهٔ ۴۹۶: گم شدم در خود نمیدانم کجا پیدا شدم
غزل شمارهٔ ۴۹۷: در سفر عشق چنان گم شدم
غزل شمارهٔ ۴۹۸: ای عشق بی نشان ز تو من بی نشان شدم
غزل شمارهٔ ۴۹۹: تا ز سر عشق سرگردان شدم
غزل شمارهٔ ۵۰۰: تا جمال تو بدیدم مست و مدهوش آمدم
غزل شمارهٔ ۵۰۱: دوش از وثاق دلبری سرمست بیرون آمدم
غزل شمارهٔ ۵۰۲: رفتم به زیر پرده و بیرون نیامدم
غزل شمارهٔ ۵۰۳: تو میدانی که در کار تو چون مضطر ...
غزل شمارهٔ ۵۰۴: تا بر رخ تو نظر فکندم
غزل شمارهٔ ۵۰۵: تا عشق تو را به جان ربودم
غزل شمارهٔ ۵۰۶: تا عشق تو سوخت همچو عودم
غزل شمارهٔ ۵۰۷: سواد خط تو چون نافع نظر دیدم
غزل شمارهٔ ۵۰۸: عشق بالای کفر و دین دیدم
غزل شمارهٔ ۵۰۹: دریغا کانچه جستم آن ندیدم
غزل شمارهٔ ۵۱۰: تا چشم باز کردم نور رخ تو دیدم
غزل شمارهٔ ۵۱۱: آن در که بسته باید تا چند باز دارم
غزل شمارهٔ ۵۱۲: من با تو هزار کار دارم
غزل شمارهٔ ۵۱۳: ازین کاری که من دارم نه جان دارم ...
غزل شمارهٔ ۵۱۴: تا عشق تو در میان جان دارم
غزل شمارهٔ ۵۱۵: مسلمانان من آن گبرم که دین را خوا...
غزل شمارهٔ ۵۱۶: جانا مرا چه سوزی چون بال و پر ندارم
غزل شمارهٔ ۵۱۷: دل رفت وز جان خبر ندارم
غزل شمارهٔ ۵۱۸: فریاد کز غم تو فریادرس ندارم
غزل شمارهٔ ۵۱۹: سر مویی سر عالم ندارم
غزل شمارهٔ ۵۲۰: بی تو زمانی سر زمانه ندارم
غزل شمارهٔ ۵۲۱: چه سازم که سوی تو راهی ندارم
غزل شمارهٔ ۵۲۲: اگر عشقت به جای جان ندارم
غزل شمارهٔ ۵۲۳: تا نرگست به دشنه چون شمع کشت زارم
غزل شمارهٔ ۵۲۴: نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم
غزل شمارهٔ ۵۲۵: اگر برشمارم غم بیشمارم
غزل شمارهٔ ۵۲۶: بی تو نیست آرامم کز جهان تو را دارم
غزل شمارهٔ ۵۲۷: پشتا پشت است با تو کارم
غزل شمارهٔ ۵۲۸: چون من ز همه عالم ترسا بچهای دارم
غزل شمارهٔ ۵۲۹: ترسا بچهای کشید در کارم
غزل شمارهٔ ۵۳۰: ترک قلندر من دوش درآمد از درم
غزل شمارهٔ ۵۳۱: گنج دزدیده ز جایی پی برم
غزل شمارهٔ ۵۳۲: خبرت هست که خون شد جگرم
غزل شمارهٔ ۵۳۳: گر بوی یک شکن ز سر زلف دلبرم
غزل شمارهٔ ۵۳۴: گر از میان آتش دل دم برآورم
غزل شمارهٔ ۵۳۵: تیر عشقت بر دل و جان میخورم
غزل شمارهٔ ۵۳۶: روزی که عتاب یار درگیرم
غزل شمارهٔ ۵۳۷: زیر بار ستمت میمیرم
غزل شمارهٔ ۵۳۸: کار چو از دست من برفت چه سازم
غزل شمارهٔ ۵۳۹: با این دل بی خبر چه سازم
غزل شمارهٔ ۵۴۰: از بس که چو شمع از غم تو زار بسوزم
غزل شمارهٔ ۵۴۱: بی لبت از آب حیوان میبسم
غزل شمارهٔ ۵۴۲: هرگاه که مست آن لقا باشم
غزل شمارهٔ ۵۴۳: دامن دل از تو در خون میکشم
غزل شمارهٔ ۵۴۴: دل و جانم ببرد جان و دلم
غزل شمارهٔ ۵۴۵: ای عشق تو قبلهٔ قبولم
غزل شمارهٔ ۵۴۶: کجایی ساقیا می ده مدامم
غزل شمارهٔ ۵۴۷: خویش را چند ز اندیشه به سر گردانم
غزل شمارهٔ ۵۴۸: ای جان و جهان رویت پیدا نکنی دانم
غزل شمارهٔ ۵۴۹: هرگز دل پر خون را خرم نکنی دانم
غزل شمارهٔ ۵۵۰: درد دل را دوا نمیدانم
غزل شمارهٔ ۵۵۱: من پای همی ز سر نمیدانم
غزل شمارهٔ ۵۵۲: بجز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمیدانم
غزل شمارهٔ ۵۵۳: کجا بودم کجا رفتم کجاام من نمیدانم
غزل شمارهٔ ۵۵۴: زلف و رخت از شام و سحر باز ندانم
غزل شمارهٔ ۵۵۵: من این دانم که مویی می ندانم
غزل شمارهٔ ۵۵۶: چو خود را پاک دامن می ندانم
غزل شمارهٔ ۵۵۷: از عشق در اندرون جانم
غزل شمارهٔ ۵۵۸: چون نام تو بر زبان برانم
غزل شمارهٔ ۵۵۹: گر در سر عشق رفت جانم
غزل شمارهٔ ۵۶۰: از در جان درآی تا جانم
غزل شمارهٔ ۵۶۱: ز تو گر یک نظر آید به جانم
غزل شمارهٔ ۵۶۲: ازین دریا که غرق اوست جانم
غزل شمارهٔ ۵۶۳: درین نشیمن خاکی بدین صفت که منم
غزل شمارهٔ ۵۶۴: دست می ندهد که بی تو دم زنم
غزل شمارهٔ ۵۶۵: چون ندارم سر یک موی خبر زانچه منم
غزل شمارهٔ ۵۶۶: زهره ندارم که سلامت کنم
غزل شمارهٔ ۵۶۷: دل ز عشقت بی خبر شد چون کنم
غزل شمارهٔ ۵۶۸: قصهٔ عشق تو از بر چون کنم
غزل شمارهٔ ۵۶۹: دل ندارم، صبر بی دل چون کنم
غزل شمارهٔ ۵۷۰: رفت وجودم به عدم چون کنم
غزل شمارهٔ ۵۷۱: دل ز دستم رفت و جان هم، بی دل و ج...
غزل شمارهٔ ۵۷۲: آه گر من زعشق آه کنم
غزل شمارهٔ ۵۷۳: بی رخت در جهان نظر چکنم
غزل شمارهٔ ۵۷۴: چاره نیست از توام چه چاره کنم
غزل شمارهٔ ۵۷۵: هر زمان بی خود هوایی میکنم
غزل شمارهٔ ۵۷۶: این دل پر درد را چندان که درمان م...
غزل شمارهٔ ۵۷۷: محلم نیست که خورشید جمالت بینم
غزل شمارهٔ ۵۷۸: چشم از پی آن دارم تا روی تو میبینم
غزل شمارهٔ ۵۷۹: دردا که ز یک همدم آثار نمیبینم
غزل شمارهٔ ۵۸۰: به دریایی در افتادم که پایانش نمی...
غزل شمارهٔ ۵۸۱: در درد عشق یک دل بیدار می نبینم
غزل شمارهٔ ۵۸۲: ای برده به زلف کفر و دینم
غزل شمارهٔ ۵۸۳: در ره او بی سر و پا میروم
غزل شمارهٔ ۵۸۴: هر شبی وقت سحر در کوی جانان میروم
غزل شمارهٔ ۵۸۵: ما هر چه آن ماست ز ره بر گرفتهایم
غزل شمارهٔ ۵۸۶: ما به عهد حسن تو ترک دل و جان گفت...
غزل شمارهٔ ۵۸۷: باده ناخورده مست آمدهایم
غزل شمارهٔ ۵۸۸: ما می از کاس سعادت خوردهایم
غزل شمارهٔ ۵۸۹: دست در عشقت ز جان افشاندهایم
غزل شمارهٔ ۵۹۰: ما ز عشقت آتشین دل ماندهایم
غزل شمارهٔ ۵۹۱: در چه طلسم است که ما ماندهایم
غزل شمارهٔ ۵۹۲: ما رند و مقامر و مباحیایم
غزل شمارهٔ ۵۹۳: ما درد فروش هر خراباتیم
غزل شمارهٔ ۵۹۴: گرچه در عشق تو جان درباختیم
غزل شمارهٔ ۵۹۵: هرچه همه عمر همی ساختیم
غزل شمارهٔ ۵۹۶: بس که جان در خاک این در سوختیم
غزل شمارهٔ ۵۹۷: تا به دام عشق او آویختیم
غزل شمارهٔ ۵۹۸: تا به عشق تو قدم برداشتیم
غزل شمارهٔ ۵۹۹: تا با غم عشق آشنا گشتیم
غزل شمارهٔ ۶۰۰: ما ترک مقامات و کرامات گرفتیم
غزل شمارهٔ ۶۰۱: ما بار دگر گوشهٔ خمار گرفتیم
غزل شمارهٔ ۶۰۲: هر آن نقشی که بر صحرا نهادیم
غزل شمارهٔ ۶۰۳: تا ما ره عشق تو سپردیم
غزل شمارهٔ ۶۰۴: تا دردی درد او چشیدیم
غزل شمارهٔ ۶۰۵: ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم
غزل شمارهٔ ۶۰۶: چه مقصود ار چه بسیاری دویدیم
غزل شمارهٔ ۶۰۷: دردا که درین بادیه بسیار دویدیم
غزل شمارهٔ ۶۰۸: تا ما سر ننگ و نام داریم
غزل شمارهٔ ۶۰۹: ما ننگ وجود روزگاریم
غزل شمارهٔ ۶۱۰: ما مرد کلیسیا و زناریم
غزل شمارهٔ ۶۱۱: چون زلف تاب دهد آن ترک لشکریم
غزل شمارهٔ ۶۱۲: ما در غمت به شادی جان باز ننگریم
غزل شمارهٔ ۶۱۳: من نمیرم زانکه بی جان میزیم
غزل شمارهٔ ۶۱۴: ای صدف لعل تو حقهٔ در یتیم
غزل شمارهٔ ۶۱۵: بر هرچه که دل نهاده باشیم
غزل شمارهٔ ۶۱۶: بیا تا رند هر جایی بباشیم
غزل شمارهٔ ۶۱۷: ساقیا خیز که تا رخت به خمار کشیم
غزل شمارهٔ ۶۱۸: اکنون که نشانهٔ ملامیم
غزل شمارهٔ ۶۱۹: بیار آن جام می تا جان فشانیم
غزل شمارهٔ ۶۲۰: ما گبر قدیم نامسلمانیم
غزل شمارهٔ ۶۲۱: گاه لاف از آشنایی میزنیم
غزل شمارهٔ ۶۲۲: وقت آن آمد که ما آن ماه را مهمان ...
غزل شمارهٔ ۶۲۳: ما ره ز قبله سوی خرابات میکنیم
غزل شمارهٔ ۶۲۴: ما چو بیماییم از ما ایمنیم
غزل شمارهٔ ۶۲۵: گر مردی خویشتن ببینیم
غزل شمارهٔ ۶۲۶: ای جان ز جهان کجات جویم
غزل شمارهٔ ۶۲۷: نشستی در دل من چونت جویم
غزل شمارهٔ ۶۲۸: در عشق همی بلا همی جویم
غزل شمارهٔ ۶۲۹: چون قصهٔ زلف تو دراز است چگویم
غزل شمارهٔ ۶۳۰: چون نیاید سر عشقت در بیان
غزل شمارهٔ ۶۳۱: ای روی تو شمع بتپرستان
غزل شمارهٔ ۶۳۲: ای گرفته حسن تو هر دو جهان
غزل شمارهٔ ۶۳۳: ای نهان از دیده و در دل عیان
غزل شمارهٔ ۶۳۴: قصد کرد از سرکشی یارم به جان
غزل شمارهٔ ۶۳۵: ای روی تو شمع تاج داران
غزل شمارهٔ ۶۳۶: ای جگرگوشهٔ جگرخواران
غزل شمارهٔ ۶۳۷: ای به روی تو عالمی نگران
غزل شمارهٔ ۶۳۸: ای روی تو شمع پاکبازان
غزل شمارهٔ ۶۳۹: ای یاد تو کار کاردانان
غزل شمارهٔ ۶۴۰: نیست آسان عشق جانان باختن
غزل شمارهٔ ۶۴۱: نیست ره عشق را برگ و نوا ساختن
غزل شمارهٔ ۶۴۲: کافری است از عشق دل برداشتن
غزل شمارهٔ ۶۴۳: بندگی چیست به فرمان رفتن
غزل شمارهٔ ۶۴۴: عاشقی چیست ترک جان گفتن
غزل شمارهٔ ۶۴۵: کفر است ز بی نشان نشان دادن
غزل شمارهٔ ۶۴۶: با تو سری در میان خواهد بدن
غزل شمارهٔ ۶۴۷: دل ز عشق تو خون توان کردن
غزل شمارهٔ ۶۴۸: عشق را بیخویشتن باید شدن
غزل شمارهٔ ۶۴۹: عشق چیست از خویش بیرون آمدن
غزل شمارهٔ ۶۵۰: کاری است قوی ز خود بریدن
غزل شمارهٔ ۶۵۱: آتشی در جملهٔ آفاق زن
غزل شمارهٔ ۶۵۲: خال مشکین بر آفتاب مزن
غزل شمارهٔ ۶۵۳: گر سر این کار داری کار کن
غزل شمارهٔ ۶۵۴: گر مرد نام و ننگی از کوی ما گذر کن
غزل شمارهٔ ۶۵۵: خیز و از می آتشی در ما فکن
غزل شمارهٔ ۶۵۶: ای پسر این رخ به آفتاب درافکن
غزل شمارهٔ ۶۵۷: چو دریا شور در جانم میفکن
غزل شمارهٔ ۶۵۸: زلف به انگشت پریشان مکن
غزل شمارهٔ ۶۵۹: بیم است که صد آه برآرم ز جگر من
غزل شمارهٔ ۶۶۰: باز آمدهای از آن جهانم من
غزل شمارهٔ ۶۶۱: ترسا بچهای ناگه چون دید عیان من
غزل شمارهٔ ۶۶۲: لعل تو داغی نهاد بر دل بریان من
غزل شمارهٔ ۶۶۳: در رهت حیران شدم ای جان من
غزل شمارهٔ ۶۶۴: عشق تو در جان من ای جان من
غزل شمارهٔ ۶۶۵: چند باشم در انتظار تو من
غزل شمارهٔ ۶۶۶: در دل دارم جهانی بیتو من
غزل شمارهٔ ۶۶۷: گر با تو بگویم غم افزون شدهٔ من
غزل شمارهٔ ۶۶۸: ای دل و جان زندگانی من
غزل شمارهٔ ۶۶۹: میل درکش روی آن دلبر ببین
غزل شمارهٔ ۶۷۰: بار دیگر روی زیبایی ببین
غزل شمارهٔ ۶۷۱: ای روی تو آفتاب کونین
غزل شمارهٔ ۶۷۲: هر که جان درباخت بر دیدار او
غزل شمارهٔ ۶۷۳: ای چو گویی گشته در میدان او
غزل شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا گر بگذری بر زلف مشک افشان او
غزل شمارهٔ ۶۷۵: ای صبا برگرد امشب گرد سر تاپای او
غزل شمارهٔ ۶۷۶: ای سراسیمه مه از رخسار تو
غزل شمارهٔ ۶۷۷: ماییم دل بریده ز پیوند و ناز تو
غزل شمارهٔ ۶۷۸: تا دل ز دست بیفتاد از تو
غزل شمارهٔ ۶۷۹: ای مرا زندگی جان از تو
غزل شمارهٔ ۶۸۰: هر زمان شوری دگر دارم ز تو
غزل شمارهٔ ۶۸۱: ای خرد را زندگی جان ز تو
غزل شمارهٔ ۶۸۲: میروم بر خاک دل پر خون ز تو
غزل شمارهٔ ۶۸۳: برخاست شوری در جهان از زلف شورانگ...
غزل شمارهٔ ۶۸۴: ای جلوهگر عالم، طاوس جمال تو
غزل شمارهٔ ۶۸۵: ای دل و جان کاملان، گم شده در کما...
غزل شمارهٔ ۶۸۶: ای غذای جان مستم نام تو
غزل شمارهٔ ۶۸۷: ای جگر گوشهٔ جانم غم تو
غزل شمارهٔ ۶۸۸: ای غنچه غلام خندهٔ تو
غزل شمارهٔ ۶۸۹: آنچه با من میکند سودای تو
غزل شمارهٔ ۶۹۰: ای دلم مستغرق سودای تو
غزل شمارهٔ ۶۹۱: ای دل مبتلای من شیفتهٔ هوای تو
غزل شمارهٔ ۶۹۲: چون نیست کسی مرا به جای تو
غزل شمارهٔ ۶۹۳: ای سیه گر سپید کاری تو
غزل شمارهٔ ۶۹۴: گر چنین سنگدل بمانی تو
غزل شمارهٔ ۶۹۵: دلا چون کس نخواهد ماند دایم هم نم...
غزل شمارهٔ ۶۹۶: ای جهانی پشت گرم از روی تو
غزل شمارهٔ ۶۹۷: ای خم چرخ از خم ابروی تو
غزل شمارهٔ ۶۹۸: ای دو عالم پرتوی از روی تو
غزل شمارهٔ ۶۹۹: ای دو عالم یک فروغ از روی تو
غزل شمارهٔ ۷۰۰: جانا بسوخت جان من از آرزوی تو
غزل شمارهٔ ۷۰۱: ذرهای نادیده گنج روی تو
غزل شمارهٔ ۷۰۲: ای مرقع پوش در خمار شو
غزل شمارهٔ ۷۰۳: ای دل به میان جان فرو شو
غزل شمارهٔ ۷۰۴: در کنج اعتکاف دلی بردبار کو
غزل شمارهٔ ۷۰۵: دوش درآمد ز درم صبحگاه
غزل شمارهٔ ۷۰۶: شب را ز تیغ صبحدم خون است عمدا ری...
غزل شمارهٔ ۷۰۷: صد قلزم سیماب بین بر طارم زر ریخته
غزل شمارهٔ ۷۰۸: ای آتش سودای تو دود از جهان انگیخته
غزل شمارهٔ ۷۰۹: ای چشم بد را برقعی بر روی ماه آوی...
غزل شمارهٔ ۷۱۰: ای لبت حقهٔ گهر بسته
غزل شمارهٔ ۷۱۱: ای ذرهای از نور تو بر عرش اعظم ت...
غزل شمارهٔ ۷۱۲: ای روی همچو ماهت یک پرده بر گرفته
غزل شمارهٔ ۷۱۳: ای دل اندر عشق، دل در یار ده
غزل شمارهٔ ۷۱۴: ساقیا گر پختهای می خام ده
غزل شمارهٔ ۷۱۵: سر پا برهنگانیم اندر جهان فتاده
غزل شمارهٔ ۷۱۶: دوش آمد زلف تاب داده
غزل شمارهٔ ۷۱۷: جانا منم ز مستی سر در جهان نهاده
غزل شمارهٔ ۷۱۸: ای اشتیاق رویت از چشم خواب برده
غزل شمارهٔ ۷۱۹: ترسا بچهای دیدم زنار کمر کرده
غزل شمارهٔ ۷۲۰: ای یک کرشمهٔ تو صد خون حلال کرده
غزل شمارهٔ ۷۲۱: ای ز سودای تو دل شیدا شده
غزل شمارهٔ ۷۲۲: ای هر دهان ز یاد لبت پر عسل شده
غزل شمارهٔ ۷۲۳: ای درس عشقت هر شبم تا روز تکرار آ...
غزل شمارهٔ ۷۲۴: ای ز صفات لبت عقل به جان آمده
غزل شمارهٔ ۷۲۵: ای ز شراب غفلت مست و خراب مانده
غزل شمارهٔ ۷۲۶: در راه تو مردانند از خویش نهان ما...
غزل شمارهٔ ۷۲۷: ای جهانی خلق حیران مانده
غزل شمارهٔ ۷۲۸: ای پای دل ز عشق تو در گل بمانده
غزل شمارهٔ ۷۲۹: منم از عشق سرگردان بمانده
غزل شمارهٔ ۷۳۰: ای زلف تو دام ماه افکنده
غزل شمارهٔ ۷۳۱: ای روی تو زهر سو رویی دگر نموده
غزل شمارهٔ ۷۳۲: ای جان ما شرابی از جام تو کشیده
غزل شمارهٔ ۷۳۳: ای گرد قمر خطی کشیده
غزل شمارهٔ ۷۳۴: چون کشته شدم هزار باره
غزل شمارهٔ ۷۳۵: جهان جمله تویی تو در جهان نه
غزل شمارهٔ ۷۳۶: ای شکر با لب تو شیرین نه
غزل شمارهٔ ۷۳۷: ای راه تو بحر بی کرانه
غزل شمارهٔ ۷۳۸: من کیم اندر جهان سرگشتهای
غزل شمارهٔ ۷۳۹: دوش وقت صبح چون دل دادهای
غزل شمارهٔ ۷۴۰: ماه را در مشک پنهان کردهای
غزل شمارهٔ ۷۴۱: مورچهٔ قیرفام بر قمر آوردهای
غزل شمارهٔ ۷۴۲: ای که ز سودای عشق بی سر و پا ماند...
غزل شمارهٔ ۷۴۳: بوی زلفت در جهان افکندهای
غزل شمارهٔ ۷۴۴: بحری است عشق و عقل ازو برکنارهای
غزل شمارهٔ ۷۴۵: گر کسی یابد درین کو خانهای
غزل شمارهٔ ۷۴۶: شعله زد شمع جمال او ز دولتخانهای
غزل شمارهٔ ۷۴۷: آن را که نیست در دل ازین سر سکینه...
غزل شمارهٔ ۷۴۸: ای صد هزار عاشقت از فرق تا به پای
غزل شمارهٔ ۷۴۹: ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی
غزل شمارهٔ ۷۵۰: درآمد از در دل چون خرابی
غزل شمارهٔ ۷۵۱: گر تو نسیمی ز زلف یار نیابی
غزل شمارهٔ ۷۵۲: از من بی خبر چه میطلبی
غزل شمارهٔ ۷۵۳: جانا دلم ببردی و جانم بسوختی
غزل شمارهٔ ۷۵۴: عشق را گر سری پدیدستی
غزل شمارهٔ ۷۵۵: اگر از نسیم زلفت اثری به جان فرستی
غزل شمارهٔ ۷۵۶: جانا دلم ببردی در قعر جان نشستی
غزل شمارهٔ ۷۵۷: ای همه راحت روان، سرو روان کیستی
غزل شمارهٔ ۷۵۸: ای آفتاب از ورق رویت آیتی
غزل شمارهٔ ۷۵۹: گر مرد راه عشقی ره پیش بر به مردی
غزل شمارهٔ ۷۶۰: درج یاقوت درفشان کردی
غزل شمارهٔ ۷۶۱: تا تو ز هستی خود زیر و زبر نگردی
غزل شمارهٔ ۷۶۲: خطی از غالیه بر غالیهدان آوردی
غزل شمارهٔ ۷۶۳: با خط سرسبز بیرون آمدی
غزل شمارهٔ ۷۶۴: ای لبت ختم کرده دلبندی
غزل شمارهٔ ۷۶۵: ای که با عاشقان نه پیوندی
غزل شمارهٔ ۷۶۶: گر مرد این حدیثی زنار کفر بندی
غزل شمارهٔ ۷۶۷: ای کاش درد عشقت درمانپذیر بودی
غزل شمارهٔ ۷۶۸: گر یار چنین سرکش و عیار نبودی
غزل شمارهٔ ۷۶۹: گر از همه عاشقان وفا دیدی
غزل شمارهٔ ۷۷۰: ای آنکه هیچ جایی آرام جان ندیدی
غزل شمارهٔ ۷۷۱: الصلا ای دل اگر در عشق او اقرار د...
غزل شمارهٔ ۷۷۲: جانا دهنی چو پسته داری
غزل شمارهٔ ۷۷۳: هم تن مویم از آن میان که نداری
غزل شمارهٔ ۷۷۴: تورا گر نیست با من هیچ کاری
غزل شمارهٔ ۷۷۵: تو را تا سر بود برجا کجا داری کله...
غزل شمارهٔ ۷۷۶: پروانه شبی ز بی قراری
غزل شمارهٔ ۷۷۷: ای بوس تو اصل هر شماری
غزل شمارهٔ ۷۷۸: درآمد دوش دلدارم به یاری
غزل شمارهٔ ۷۷۹: ترسا بچهای شنگی زین نادره دلداری
غزل شمارهٔ ۷۸۰: دوش سرمست به وقت سحری
غزل شمارهٔ ۷۸۱: گاهیم به لطف می نوازی
غزل شمارهٔ ۷۸۲: چه عجب کسی تو جانا که ندانمت چه چ...
غزل شمارهٔ ۷۸۳: گر مرد این حدیثی زین باده مست باشی
غزل شمارهٔ ۷۸۴: تا تو خود را خوارتر از جملهٔ عالم...
غزل شمارهٔ ۷۸۵: هر دمم مست به بازار کشی
غزل شمارهٔ ۷۸۶: چون خط شبرنگ بر گلگون کشی
غزل شمارهٔ ۷۸۷: هر دمم در امتحان چندی کشی
غزل شمارهٔ ۷۸۸: گرد مه خط معنبر می کشی
غزل شمارهٔ ۷۸۹: در ده می عشق یک دم ای ساقی
غزل شمارهٔ ۷۹۰: جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی
غزل شمارهٔ ۷۹۱: گر یک شکر از لعلت در کار کنی حالی
غزل شمارهٔ ۷۹۲: ماییم ز عالم معالی
غزل شمارهٔ ۷۹۳: دی ز دیر آمد برون سنگین دلی
غزل شمارهٔ ۷۹۴: دست نمیدهد مرا بی تو نفس زدن دمی
غزل شمارهٔ ۷۹۵: گر من اندر عشق مرد کارمی
غزل شمارهٔ ۷۹۶: ای جان جان جانم تو جان جان جانی
غزل شمارهٔ ۷۹۷: هزاران جان سزد در هر زمانی
غزل شمارهٔ ۷۹۸: زلف را تاب داد چندانی
غزل شمارهٔ ۷۹۹: ای در میان جانم وز جان من نهانی
غزل شمارهٔ ۸۰۰: ای روی تو فتنهٔ جهانی
غزل شمارهٔ ۸۰۱: ای هرشکنی از سر زلف تو جهانی
غزل شمارهٔ ۸۰۲: ای یک کرشمه تو غارتگر جهانی
غزل شمارهٔ ۸۰۳: ای حسن تو آب زندگانی
غزل شمارهٔ ۸۰۴: دردی است درین دلم نهانی
غزل شمارهٔ ۸۰۵: ترسا بچهٔ لولی همچون بت روحانی
غزل شمارهٔ ۸۰۶: ای ساقی از آن قدح که دانی
غزل شمارهٔ ۸۰۷: به هر کویی مرا تا کی دوانی
غزل شمارهٔ ۸۰۸: خاک کوی توام تو میدانی
غزل شمارهٔ ۸۰۹: کجایی ای دل و جانم مگر که در دل و...
غزل شمارهٔ ۸۱۰: ز سگان کویت ای جان که دهد مرا نشانی
غزل شمارهٔ ۸۱۱: ای هجر تو وصل جاودانی
غزل شمارهٔ ۸۱۲: بس نادره جهانی ای جان و زندگانی
غزل شمارهٔ ۸۱۳: چارهٔ کار من آن زمان که توانی
غزل شمارهٔ ۸۱۴: ترسا بچهای به دلستانی
غزل شمارهٔ ۸۱۵: گفتم بخرم غمت به جانی
غزل شمارهٔ ۸۱۶: ای گشته نهان از همه از بس که عیانی
غزل شمارهٔ ۸۱۷: خال مشکین بر گلستان می زنی
غزل شمارهٔ ۸۱۸: هر زمان لاف وفایی می زنی
غزل شمارهٔ ۸۱۹: خواجه تا چند حساب زر و دینار کنی
غزل شمارهٔ ۸۲۰: گر نقاب از جمال باز کنی
غزل شمارهٔ ۸۲۱: ای دل اندر عشق غوغا چون کنی
غزل شمارهٔ ۸۲۲: گه به دندان در عدن شکنی
غزل شمارهٔ ۸۲۳: هر نفسی شور عشق در دو جهان افکنی
غزل شمارهٔ ۸۲۴: هر شبم سرمست در کوی افکنی
غزل شمارهٔ ۸۲۵: در همه شهر خبر شد که تو معشوق منی
غزل شمارهٔ ۸۲۶: به سر زلف دلربای منی
غزل شمارهٔ ۸۲۷: نگر تا ای دل بیچاره چونی
غزل شمارهٔ ۸۲۸: تا در سر زلف تاب بینی
غزل شمارهٔ ۸۲۹: به وادییی که درو گوی راه سر بینی
غزل شمارهٔ ۸۳۰: هر روز ز دلتنگی جایی دگرم بینی
غزل شمارهٔ ۸۳۱: چو لبت به پسته اندر صفت گهر نبینی
غزل شمارهٔ ۸۳۲: هرچه هست اوست و هرچه اوست توی
غزل شمارهٔ ۸۳۳: ای لب گلگونت جام خسروی
غزل شمارهٔ ۸۳۴: گر تو خلوتخانهٔ توحید را محرم شوی
غزل شمارهٔ ۸۳۵: سرمست درآمد از سر کوی
غزل شمارهٔ ۸۳۶: نگاری مست لایعقل چو ماهی
غزل شمارهٔ ۸۳۷: جان به لب آوردهام تا از لبم جانی...
غزل شمارهٔ ۸۳۸: آفتاب رویت ای سرو سهی
غزل شمارهٔ ۸۳۹: زلف تیره بر رخ روشن نهی
غزل شمارهٔ ۸۴۰: گه به کرشمه دلم ز بر بربایی
غزل شمارهٔ ۸۴۱: ای راه تو را دراز نایی
غزل شمارهٔ ۸۴۲: منم و گوشهای و سودایی
غزل شمارهٔ ۸۴۳: ز عشقت سوختم ای جان کجایی
غزل شمارهٔ ۸۴۴: از غمت روز و شب به تنهایی
غزل شمارهٔ ۸۴۵: دوش از سر بیهوشی و ز غایت خودرایی
غزل شمارهٔ ۸۴۶: سر برهنه کردهام به سودایی
غزل شمارهٔ ۸۴۷: ترسا بچهای دیشب در غایت ترسایی
غزل شمارهٔ ۸۴۸: دلا در راه حق گیر آشنایی
غزل شمارهٔ ۸۴۹: ترسا بچهایم افکند از زهد به ترسایی
غزل شمارهٔ ۸۵۰: رخ تو چگونه بینم که تو در نظر نیایی
غزل شمارهٔ ۸۵۱: چون روی بود بدان نکویی
غزل شمارهٔ ۸۵۲: ای آفتاب رویت از غایت نکویی