خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
دیوان اشعار
قصاید
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
قصیدهٔ شمارهٔ ۱: سبحان قادری که صفاتش ز کبریا
قصیدهٔ شمارهٔ ۲: ای مرغ روح بر پر ازین دام پر بلا
قصیدهٔ شمارهٔ ۳: مورچهٔ خط تو، کرد چو موری مرا
قصیدهٔ شمارهٔ ۴: خطاب هاتف دولت رسید دوش به ما
قصیدهٔ شمارهٔ ۵: اگر ز گلبن خلقش گلی به بار رسد
قصیدهٔ شمارهٔ ۶: ندارد درد من درمان دریغا
قصیدهٔ شمارهٔ ۷: وقت کوچ است الرحیل ای دل ازین جای...
قصیدهٔ شمارهٔ ۸: بس کز جگرم خون دگرگونه چکیده است
قصیدهٔ شمارهٔ ۹: بر گذر ای دل غافل که جهان برگذر است
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰: چرخ مردم خوار اگر روزی دو مردمپر...
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱: هر دل که در حظیرهٔ حضرت حضور یافت
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲: غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳: جانم ز سر کون به سودا در اوفتاد
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴: هرکه بر پستهٔ خندان تو دندان دارد
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵: دم عیسی است که بوی گل تر میآرد
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶: ای پردهساز گشته درین دیر پرده در
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷: ای چراغ خلد ازین مشکوةمظلم کن کنار
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸: ای در غرور نفس به سر برده روزگار
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹: دلا گذر کن ازین خاکدان مردم خوار
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰: آنچه در قعر جان همییابم
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱: دلی پر گوهر اسرار دارم
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲: نه پای آنکه از کرهٔ خاک بگذرم
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳: آتش تر میدمد از طبع چون آب ترم
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴: اگر به مدت جاوید ذرههای جهان
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵: ای همنفسان تا اجل آمد به سر من
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶: ای روی درکشیده به بازار آمده
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷: مکن مدار برای من ای پسر روزه
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸: ای حلقهٔ درگاه تو هفت آسمان سبحانه
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹: الا ای یوسف قدسی برآی از چاه ظلمانی
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰: گر سخن بر وفق عقل هر سخنور گویمی