خانه
صفحهاصلی
شاعران
عرفی شیرازی
غزلها
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
غزل شمارهٔ ۱: امید عیش کجا و دل خراب کجا
غزل شمارهٔ ۲: کوی عشق است و همه دانه و دام است ...
غزل شمارهٔ ۳: به دیر آی از حرم صوفی که می برقع...
غزل شمارهٔ ۴: به گاه جلوه از آن ماه روی زیبا را
غزل شمارهٔ ۵: می کش و مست عشوه کن، نرگس می پرست...
غزل شمارهٔ ۶: در نو بهار باده ننوشد کسی چرا
غزل شمارهٔ ۷: خیز و به جلوه آب ده، سرو چمن تراز...
غزل شمارهٔ ۸: گرفتم آن که در خواب کردم پاسبانش را
غزل شمارهٔ ۹: منم که یافته ام ذوق صحبت غم را
غزل شمارهٔ ۱۰: در باغ طبیعت بفشردیم قدم را
غزل شمارهٔ ۱۱: التفاتی نیست با امید مطلوب مرا
غزل شمارهٔ ۱۲: عشق کو تا در بیابان جنون آرد مرا
غزل شمارهٔ ۱۳: چرا خجل نکند چشم اشکبار مرا
غزل شمارهٔ ۱۴: به زهر تشنه لبم با شکر چه کار مرا
غزل شمارهٔ ۱۵: هر دم زند هوس به چراغ دگر مرا
غزل شمارهٔ ۱۶: چراغ عشق به گلخن شود دلیل مرا
غزل شمارهٔ ۱۷: شب تا سحر کنم عجز، تا بوسم آستان را
غزل شمارهٔ ۱۸: نی مهر دوست دارم ، نی کین دشمنان را
غزل شمارهٔ ۱۹: تا به کی معبچه ی می نوش و بیارا ا...
غزل شمارهٔ ۲۰: به جز ریش بلا مرهم مبادا ریسه ریش...
غزل شمارهٔ ۲۱: تا تیز کرده ای به سیاست نگاه را
غزل شمارهٔ ۲۲: از تو نوشت و داد دل آرمیده را
غزل شمارهٔ ۲۳: دادم به چشم او دل اندوه پیشه را
غزل شمارهٔ ۲۴: تحفه ی مرهم نگیرد سینه ی افکار ما
غزل شمارهٔ ۲۵: فارغیم ای عاملان حشر ز احسان شما
غزل شمارهٔ ۲۶: صبح گدا و شام ز خورشید روشن است
غزل شمارهٔ ۲۷: ار نالهٔ شبانه اثر بردهایم ما
غزل شمارهٔ ۲۸: نوش دارو نشأ ی علت نهد در جان ما
غزل شمارهٔ ۲۹: نداد نور شراری چراغ هستی ما
غزل شمارهٔ ۳۰: گفت و گوی غم یعقوب بود پیشه ی ما
غزل شمارهٔ ۳۱: دلم در کعبه رو کرد و همت جوید از ...
غزل شمارهٔ ۳۲: از بس که در معارضه دیدم مثال ها
غزل شمارهٔ ۳۳: صد قول به یک زمزمه طی می کنم امشب
غزل شمارهٔ ۳۴: دل چو به غم شاد زیست، مهر و وفا ا...
غزل شمارهٔ ۳۵: صد شکر کز اقبال غم و لشگر آفت
غزل شمارهٔ ۳۶: گشود برقع و توفان حسن عالم سوخت
غزل شمارهٔ ۳۷: صد چشمه ی زهر از لب داغ دل ما ریخت
غزل شمارهٔ ۳۸: نعره زد عشق دین ما بگریخت
غزل شمارهٔ ۳۹: عشق ناوک ریز و یک مویم تهی از یار...
غزل شمارهٔ ۴۰: غزلی گفته ام آن باعث گفتار کجاست
غزل شمارهٔ ۴۱: مراد و خضر عنان گیر باید از چپ و ...
غزل شمارهٔ ۴۲: صد فوج عشوه از نظر من گذشته است
غزل شمارهٔ ۴۳: صد شکر که بتخانه ی اندیشه خراب است
غزل شمارهٔ ۴۴: امید صلح از آن با شکیب ایوب است
غزل شمارهٔ ۴۵: آنی که پای تا به سرت عجب طاعت است
غزل شمارهٔ ۴۶: بر دل یوسف غمی در کنج زندان بر نخ...
غزل شمارهٔ ۴۷: تاج زر گر بودش فتنه ی از بهر خود ...
غزل شمارهٔ ۴۸: لب فروبستن ناصح گرهی بر باد است
غزل شمارهٔ ۴۹: تا کوکبه ی رحمت جاوید بلند است
غزل شمارهٔ ۵۰: ناله ام پرورش آموز نهال اثر است
غزل شمارهٔ ۵۱: هرگز مگو که کعبه ز بتخانه خوشتر است
غزل شمارهٔ ۵۲: دورم از کوی تو، جا در زیر خاکم به...
غزل شمارهٔ ۵۳: بیدادگری روی تو اندازه ی راز است
غزل شمارهٔ ۵۴: از آن ز شربت صلحم هوای پرهیز است
غزل شمارهٔ ۵۵: جنگ آتش، آشتی آتش، مدارا آتش است
غزل شمارهٔ ۵۶: عهد حسنش روزگار دستبرد آتش است
غزل شمارهٔ ۵۷: تا روی دل فروز تو بستان آتش است
غزل شمارهٔ ۵۸: هر گاه که از مهر به کین میل تو بی...
غزل شمارهٔ ۵۹: شب عشاق ز روز دگران در پیش است
غزل شمارهٔ ۶۰: برو مسیح که فکر فراغ من غلط است
غزل شمارهٔ ۶۱: می مغانه که از درد شور و شر صاف است
غزل شمارهٔ ۶۲: گر نوش وفا قحط شود، نیش کفاف است
غزل شمارهٔ ۶۳: آتشین لاله ی دل صد ورق است
غزل شمارهٔ ۶۴: دو عالم سوختن نیرنگ عشق است
غزل شمارهٔ ۶۵: خاموشی من قفل نهان خانه ی عشق است
غزل شمارهٔ ۶۶: منزل گه دل ها همه کاشانه ی عشق است
غزل شمارهٔ ۶۷: مرا که شیشه ی دل در زیارت سنگ است
غزل شمارهٔ ۶۸: هزار حسن عبادت نه زشتی عمل است
غزل شمارهٔ ۶۹: تا خط به گرد آن لب شیرین شمایل است
غزل شمارهٔ ۷۰: دریا فراخ و کشتی ما بی معلم است
غزل شمارهٔ ۷۱: هر خنده دریچه ی گشاینده ی غم است
غزل شمارهٔ ۷۲: گر تکیه گاه گلخن و گر مسند جم است
غزل شمارهٔ ۷۳: گرد محنت به طوف منزل ماست
غزل شمارهٔ ۷۴: ما را به طرب موعظت و پند حرام است
غزل شمارهٔ ۷۵: ما تشنه لب و چشمه ی حیوان نفس ماست
غزل شمارهٔ ۷۶: باز آتش غم دست در آغوش رخس ماست
غزل شمارهٔ ۷۷: زخم از دهان تیغ ربودن نزاع ماست
غزل شمارهٔ ۷۸: کوی عشق است این که در هر گام صد ع...
غزل شمارهٔ ۷۹: نوشیم شربتی که شکرها درو گم است
غزل شمارهٔ ۸۰: رسید مژده ای و قاصد مقیم خرگه ماست
غزل شمارهٔ ۸۱: پیر کعنان چمنی گوشه ی بیت الحزن است
غزل شمارهٔ ۸۲: کسی که بر اثر مدعای خویشتن است
غزل شمارهٔ ۸۳: از بس که جور کرد به دل غم که آشناست
غزل شمارهٔ ۸۴: از نور یار چون نفسم خانه روشن است
غزل شمارهٔ ۸۵: نگفتن و نشنودن زبان و گوش من است
غزل شمارهٔ ۸۶: منم که طاعت بت لازم سرشت من است
غزل شمارهٔ ۸۷: گو ز من دل جمع دار آن کس که با من...
غزل شمارهٔ ۸۸: درد نایافت ز بی دردی اقبال من است
غزل شمارهٔ ۸۹: ممنون ترکتازی گردون دل من است
غزل شمارهٔ ۹۰: مگر زمانه اسیر کمند آه من است
غزل شمارهٔ ۹۱: اندوه هجر پیشه و شادی من است
غزل شمارهٔ ۹۲: من بلبل آن گل که گلابش همه خون است
غزل شمارهٔ ۹۳: تنها نه دلم باده ی نابش همه خون است
غزل شمارهٔ ۹۴: خوناب آتشین ز سر من گذشته است
غزل شمارهٔ ۹۵: وه که از دوختن، این چاک گریبان رف...
غزل شمارهٔ ۹۶: دلم به قبله ی اسلام مایل افتاده است
غزل شمارهٔ ۹۷: کسی که دیده به حسن تو آشنا کرده است
غزل شمارهٔ ۹۸: خوش می تپم به خون دل و به تیرم چن...
غزل شمارهٔ ۹۹: هم صومعه را فیض به دستور نمانده است
غزل شمارهٔ ۱۰۰: از تو کس زمزمه ی مهر و وفا نشنیده...
غزل شمارهٔ ۱۰۱: تا چشم عشوه ساز تو مهمان فتنه است
غزل شمارهٔ ۱۰۲: مدار صحبت ما بر حدیث زیر لبی است
غزل شمارهٔ ۱۰۳: غمگساری در لباس دشمنی محبوبی است
غزل شمارهٔ ۱۰۴: حیرت ملازم گل رخسارهٔ کسی است
غزل شمارهٔ ۱۰۵: از شوق که این ناله گرانمایه متاعی...
غزل شمارهٔ ۱۰۶: زبان ز نکته فرو ماند و راز من باق...
غزل شمارهٔ ۱۰۷: دل به صد ره می رود اما مراد دل یک...
غزل شمارهٔ ۱۰۸: نشاء مخموری ام با مستی مجنون یکی ...
غزل شمارهٔ ۱۰۹: یک شمه ز اصلاح می ناب گفتنی است
غزل شمارهٔ ۱۱۰: مرو به بادیه گردی که زرق و شیدایی...
غزل شمارهٔ ۱۱۱: ای دل پیاله گیر که وقت صبوح تست
غزل شمارهٔ ۱۱۲: سنبلی کو لاله را در بر کشد گیسوی ...
غزل شمارهٔ ۱۱۳: عشق کو تا نو کنم با درد پیمانی درست
غزل شمارهٔ ۱۱۴: لطف گهر عتاب بشکست
غزل شمارهٔ ۱۱۵: وای که مستانه یار، جعد پریشان شکست
غزل شمارهٔ ۱۱۶: بر میان فتنه شوخی طرف دامانی شکست
غزل شمارهٔ ۱۱۷: مست و بد خوببم و هم صحبت جانانه ی...
غزل شمارهٔ ۱۱۸: ماهم نه نهالی است که خورشید بر اوست
غزل شمارهٔ ۱۱۹: گلزار حسن تازه ز روی چو ماه اوست
غزل شمارهٔ ۱۲۰: بخت جم و کاووس، عنانش به کف توست
غزل شمارهٔ ۱۲۱: جز در پناه وصل و دل استوار دوست
غزل شمارهٔ ۱۲۲: گر شوم صد سال محروم از نگاه روی د...
غزل شمارهٔ ۱۲۳: با مهر و با محبت و با آرزوی دوست
غزل شمارهٔ ۱۲۴: هوش اگر ناخن زند بر دل شراب ناب هست
غزل شمارهٔ ۱۲۵: رو چه می خواهی دلا، ناز استغناست،...
غزل شمارهٔ ۱۲۶: در محبت درد اگر پیچد دوا بسیار هست
غزل شمارهٔ ۱۲۷: گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست
غزل شمارهٔ ۱۲۸: مژدگانی که جنون را به سرم کاری هست
غزل شمارهٔ ۱۲۹: من نگویم که درین شهر ستمکاری هست
غزل شمارهٔ ۱۳۰: خبری خواهم از آن کوی که اعزازی هست
غزل شمارهٔ ۱۳۱: مست آمدم به معرکه، آیین کار جیست
غزل شمارهٔ ۱۳۲: ای دل حدیث صبر شنیدن ز بهر چیست
غزل شمارهٔ ۱۳۳: گر می نخورده ای ز منت انفعال چیست
غزل شمارهٔ ۱۳۴: بیدلی کو از او پرسم دل آواره چیست
غزل شمارهٔ ۱۳۵: ای پندگو دلم مخراش این فسانه چیست
غزل شمارهٔ ۱۳۶: زخم کاویدن بر او الماس بستن کار ک...
غزل شمارهٔ ۱۳۷: صومعه دیدم به جز مشتی بروت باد نیست
غزل شمارهٔ ۱۳۸: یک سخن نیست که خاموشی از آن بهتر ...
غزل شمارهٔ ۱۳۹: حسنت نیازمند تماشای ناز نیست
غزل شمارهٔ ۱۴۰: آن فتنه ای که مرا از تو التماس نیست
غزل شمارهٔ ۱۴۱: اصلاح پریشانی ام اندازه ی کس نیست
غزل شمارهٔ ۱۴۲: آن شیوه که غارت گر صد قافله جان ن...
غزل شمارهٔ ۱۴۳: دلم به زخم توان داد، بی تپیدن نیست
غزل شمارهٔ ۱۴۴: شکستن دل ما کار زور بازو نیست
غزل شمارهٔ ۱۴۵: هیچ گه ناله ی من گوش زد آن مه نیست
غزل شمارهٔ ۱۴۶: به دل ز رفتن جانم چه عیش هاست، که...
غزل شمارهٔ ۱۴۷: ترک جان در ره آن سرو روان این همه...
غزل شمارهٔ ۱۴۸: منم که از غم محرومیم جدایی نیست
غزل شمارهٔ ۱۴۹: گر به دیرم طلبد مغبچه ی حور سرشت
غزل شمارهٔ ۱۵۰: دوش بختم دامنی در چنگ داشت
غزل شمارهٔ ۱۵۱: کوی عشق است این که مرغ سدره، این ...
غزل شمارهٔ ۱۵۲: گذشت و بر من عاجز ببین چه حال گذشت
غزل شمارهٔ ۱۵۳: موج زن در دل خیال آن لب میگون گذشت
غزل شمارهٔ ۱۵۴: دوش دل ناگشته سیر از وصل او بیهوش...
غزل شمارهٔ ۱۵۵: نازنده جهان از تو به آلایش آفت
غزل شمارهٔ ۱۵۶: گر دل عنان فرصت از آغاز می گرفت
غزل شمارهٔ ۱۵۷: شبم به خفتن و روزم به ژاژ خایی رفت
غزل شمارهٔ ۱۵۸: ای دل طمع مدار که بی غم گذارمت
غزل شمارهٔ ۱۵۹: گلچین عشق شو به خرد واگذار بحث
غزل شمارهٔ ۱۶۰: منصور و ان الحق ردن و دار و دگر هیچ
غزل شمارهٔ ۱۶۱: نزدیک لب رسانده شکستیم جام صلح
غزل شمارهٔ ۱۶۲: چنان غم تو به آزار جان ما گستاخ
غزل شمارهٔ ۱۶۳: در ازل رفتم به سیر کعبه و یاری نبود
غزل شمارهٔ ۱۶۴: عشق اگر مرد است، مرد او تاب دیدار...
غزل شمارهٔ ۱۶۵: ذوق در خاک تپیدن اگر از دل برود
غزل شمارهٔ ۱۶۶: خوش آن محفل که از می گر سرایم رو ...
غزل شمارهٔ ۱۶۷: نرنجم گر به بالینم مسیحا دیر می آید
غزل شمارهٔ ۱۶۸: بندهٔ دل شوم که او، خون فراغ می خ...
غزل شمارهٔ ۱۶۹: حرم پویان دری را می پرستند
غزل شمارهٔ ۱۷۰: چون عشق بت ز کعبه به دیرم حواله کرد
غزل شمارهٔ ۱۷۱: مرا دردی است که از داروی راحت بیش...
غزل شمارهٔ ۱۷۲: خم بجوش آمد، بگو چون توبه اکنون ب...
غزل شمارهٔ ۱۷۳: درد کیشان همه ناموس کش کیش همند
غزل شمارهٔ ۱۷۴: نخورم زخم در آن کوچه که مرهم باشد
غزل شمارهٔ ۱۷۵: تشنه ام رطل گران خواهم گزید
غزل شمارهٔ ۱۷۶: هجران شب تار ما ندارد
غزل شمارهٔ ۱۷۷: کو فنا تا زخم ها شمشیر بر مرهم نهند
غزل شمارهٔ ۱۷۸: در چمن حوروشان انجمنی ساخته اند
غزل شمارهٔ ۱۷۹: دل ما را به فسون جادوی بابل نبرد
غزل شمارهٔ ۱۸۰: ما کسی را نشناسیم که غم نشناسد
غزل شمارهٔ ۱۸۱: مجنون تو هر دم روش تازه نسازد
غزل شمارهٔ ۱۸۲: دلبران نی دل به ناز و عشق غافل می...
غزل شمارهٔ ۱۸۳: گر دَرِ عشق زنی تاب ملامت باید
غزل شمارهٔ ۱۸۴: عصمت از لعل لبت گرد هوس می گردد
غزل شمارهٔ ۱۸۵: اگر چه راه به عیب تو کس عیان نبرد
غزل شمارهٔ ۱۸۶: تا بوی نعیم ستم از خوان تو یابند
غزل شمارهٔ ۱۸۷: این صفا حسن و محبت ز هم اندوخته اند
غزل شمارهٔ ۱۸۸: فتادگان سر خود را به خاک پا بخشند
غزل شمارهٔ ۱۸۹: عزت گیتی اگر صحبت یوسف باشد
غزل شمارهٔ ۱۹۰: خوبان که به هم گرمی بازار فروشند
غزل شمارهٔ ۱۹۱: دلی چو مشعل حسن تو فرد می خیزد
غزل شمارهٔ ۱۹۲: هنوز خسته دلم راه عدم می زد
غزل شمارهٔ ۱۹۳: سراپای وجودم در محبت ، حال دل دارد
غزل شمارهٔ ۱۹۴: گر باد شوم بر تو وزیدن نگذارند
غزل شمارهٔ ۱۹۵: آه ازین دل کز گریبان غمی سر بر نزد
غزل شمارهٔ ۱۹۶: گره در کام دل از بخت زبون نگشاید
غزل شمارهٔ ۱۹۷: آن دل که به هجر تو ز آرام برآید
غزل شمارهٔ ۱۹۸: چند بی بهره شود دیدهٔ گریانی؛ چند؟
غزل شمارهٔ ۱۹۹: ز بوی باده دلم آب و رنگ می گیرد
غزل شمارهٔ ۲۰۰: تا کی از لب-گهرِ آن مست تکلم ریزد
غزل شمارهٔ ۲۰۱: آن مست ناز کز نگهش می فرو چکد
غزل شمارهٔ ۲۰۲: دل خستگان که بستهٔ تدبیر می شوند
غزل شمارهٔ ۲۰۳: دگر خلوت به عشرت خانهٔ خمّار می ب...
غزل شمارهٔ ۲۰۴: اهل معنی سر به صحرای درونم داده اند
غزل شمارهٔ ۲۰۵: چه فتنه در دل آن عشوه ساز می گذرد؟
غزل شمارهٔ ۲۰۶: کسی که رو به حریم رضا نمی آرد
غزل شمارهٔ ۲۰۷: ز بهر داغ که مستان علاج می طلبند
غزل شمارهٔ ۲۰۸: تا بود سراسیمه دلم در به دری بود
غزل شمارهٔ ۲۰۹: تا به کی عمر به افسوس و جهالت برود
غزل شمارهٔ ۲۱۰: فغان کز سینه دائم آه بی تاثیر می ...
غزل شمارهٔ ۲۱۱: چه مهربان به سفر شد، چه تند قهر آمد
غزل شمارهٔ ۲۱۲: مستان عشق خانه در آتش گرفته اند
غزل شمارهٔ ۲۱۳: تا قدم بر اثر نام و نشان خواهد بود
غزل شمارهٔ ۲۱۴: کسی که دل به وفای تو عشوه کیش نهاد
غزل شمارهٔ ۲۱۵: زندانی شوق تو به گلزار نگنجد
غزل شمارهٔ ۲۱۶: کجاست فتنه که آن شوخ را سوار کند
غزل شمارهٔ ۲۱۷: آنان که غمت مایهٔ افسانه نسازند
غزل شمارهٔ ۲۱۸: هر چند دست و پا زدم آشفته تر شدم
غزل شمارهٔ ۲۱۹: صد غم دمی بزاید، کانرا سبب نباشد
غزل شمارهٔ ۲۲۰: خضر اگر بر لب کس منت آبی دارد
غزل شمارهٔ ۲۲۱: هر زمان در فتنه خوش نامهربانی می ...
غزل شمارهٔ ۲۲۲: عاقلان آدابت آموزند و رسوایت کنند
غزل شمارهٔ ۲۲۳: طریق دلبری تو مگر پری داند
غزل شمارهٔ ۲۲۴: هر که را نشأ غیرت به سلامت باید
غزل شمارهٔ ۲۲۵: خرد دارالشفای جهل، محنت خانه می س...
غزل شمارهٔ ۲۲۶: حدیث عشق جان فرسا بگویید
غزل شمارهٔ ۲۲۷: در محبت لب خشک و دل تر می خندد
غزل شمارهٔ ۲۲۸: اهل وفا که آتش ما تیز می کنند
غزل شمارهٔ ۲۲۹: که دست در خُمِ مِی زد، که خون ما ...
غزل شمارهٔ ۲۳۰: مدعی باز ملولست و بلایی دارد
غزل شمارهٔ ۲۳۱: کرشمه دست در آغوش نوشخند تو باد
غزل شمارهٔ ۲۳۲: دوش در دیر مغان بودیم و کس با ما ...
غزل شمارهٔ ۲۳۳: روی گرمی کو که داغم باز بوی خون دهد
غزل شمارهٔ ۲۳۴: عرض کردیم به زاهد که ریا نفروشد
غزل شمارهٔ ۲۳۵: دارم ز زخم غمزهٔ او لذتی که بود
غزل شمارهٔ ۲۳۶: با محبت گهر عجز و نیاز افشاند
غزل شمارهٔ ۲۳۷: برهمن کی ره اسلام از بیم و ستم گیرد
غزل شمارهٔ ۲۳۸: گر دل اهل حقیقت در راز افشاند
غزل شمارهٔ ۲۳۹: آن چنان زآتش بیداد مرا می سوزد
غزل شمارهٔ ۲۴۰: آنم که تلخی ام ز غم افزون نوشته اند
غزل شمارهٔ ۲۴۱: چون سنگ وفا به دست گیرد
غزل شمارهٔ ۲۴۲: آن را که مراد حال باشد
غزل شمارهٔ ۲۴۳: نگرفتم از تو جامی، سرم این خمار د...
غزل شمارهٔ ۲۴۴: از دیده ام کدام نفس خون نمی رود
غزل شمارهٔ ۲۴۵: مرا چو شب هجر اضطراب بگدازد
غزل شمارهٔ ۲۴۶: هر چه بگزیدم از آن کیش برهمن به بود
غزل شمارهٔ ۲۴۷: هم نوای بلبل و هم صوت زاغم می گزد
غزل شمارهٔ ۲۴۸: مقیم کعبه که عیب شرابخانه کند
غزل شمارهٔ ۲۴۹: نسیم صبح چو برگ سمن فروریزد
غزل شمارهٔ ۲۵۰: آن کو چو من از عشق پریشان ننشیند
غزل شمارهٔ ۲۵۱: کسی می طربم در ایاغ می ریزد
غزل شمارهٔ ۲۵۲: ز روی آتش سوزان اگر خاشاک می روید
غزل شمارهٔ ۲۵۳: غم تو نیست، به عیش جهان که پردازد
غزل شمارهٔ ۲۵۴: دم مردن ز شوق آن که یار دلنواز آید
غزل شمارهٔ ۲۵۵: گر به خواب اجلم دیدهٔ جان گرم نشد
غزل شمارهٔ ۲۵۶: نغمهٔ کز ره تاثیر به شیون نکشد
غزل شمارهٔ ۲۵۷: جان ز شوق لبت شکر خاید
غزل شمارهٔ ۲۵۸: کو شورشی که صحبت شادی به هم خورد
غزل شمارهٔ ۲۵۹: به یادم هرگز آن نخل قد موزون نمی ...
غزل شمارهٔ ۲۶۰: هر که حرصش گام زد، کامش روا هرگز ...
غزل شمارهٔ ۲۶۱: ز شهر دل به گوشم هر نفس فریاد می ...
غزل شمارهٔ ۲۶۲: مرا ز غمکدهٔ سینه داغ می روید
غزل شمارهٔ ۲۶۳: جماعتی که به ناموس ونام می گفتند
غزل شمارهٔ ۲۶۴: کسی کو در تب عشق تو نبض خویشتن گیرد
غزل شمارهٔ ۲۶۵: اهل معنی دوش بر دوش عقولم دیده اند
غزل شمارهٔ ۲۶۶: اهل همت لب از دعا بستند
غزل شمارهٔ ۲۶۷: ز ننگ عافیت بازم دل شرمنده می سوزد
غزل شمارهٔ ۲۶۸: چه پرسی ام که به جانت هوای ما چه ...
غزل شمارهٔ ۲۶۹: زاهد بتکدهٔ عشق هراسان نرود
غزل شمارهٔ ۲۷۰: کاش آن کسان که منعم از آن تند خو...
غزل شمارهٔ ۲۷۱: دل خانه در این عالم ویرانه نگیرد
غزل شمارهٔ ۲۷۲: هر کس که در بهار به صحرا برون رود
غزل شمارهٔ ۲۷۳: خوبان شهر بین که در این مسکن من اند
غزل شمارهٔ ۲۷۴: گر خدا یار دلنواز نداد
غزل شمارهٔ ۲۷۵: خوش آن که حیرتم از جلوهٔ جمال تو ...
غزل شمارهٔ ۲۷۶: ز چشمم آب حسرت می تراود
غزل شمارهٔ ۲۷۷: بیا که در چمن انتظار آب نماند
غزل شمارهٔ ۲۷۸: دلم در عاشقی با زخم زهر آلود می گ...
غزل شمارهٔ ۲۷۹: هر جا که هست او غمزه زن، آن غمزه ...
غزل شمارهٔ ۲۸۰: تشته لب رفتم به جنت ، چشمهٔ کوثر ...
غزل شمارهٔ ۲۸۱: بنازم شیشهٔ می را ، که خوش مستانه...
غزل شمارهٔ ۲۸۲: به لحد چگونه زین غم، دلم آرمیده ب...
غزل شمارهٔ ۲۸۳: عشق کو کز دل و دین نام و نشان گم ...
غزل شمارهٔ ۲۸۴: ز صوت بلبل اندر بوستان فرزانه می ...
غزل شمارهٔ ۲۸۵: فلک سای و غم صهبا،کسی هشیار کی ماند
غزل شمارهٔ ۲۸۶: گفتگو عین صداع است ، ار چه سر گوش...
غزل شمارهٔ ۲۸۷: بیار باده که جانم دمی ز ناله بر آید
غزل شمارهٔ ۲۸۸: کسی به دور محبت خمار خم نکشد
غزل شمارهٔ ۲۸۹: بهشت خاص شما زاهدان، نماز کنید
غزل شمارهٔ ۲۹۰: به رغم توبهٔ من چون لبت پیاله بنوشد
غزل شمارهٔ ۲۹۱: دلم ز گوشهٔ گلخن به طوف باغ آمد
غزل شمارهٔ ۲۹۲: مگر لب تو قرین شراب می گردد
غزل شمارهٔ ۲۹۳: برهمن کیشم، که صدقم طعنه بر اصحاب...
غزل شمارهٔ ۲۹۴: از پی صید دگر، تا بجهاندی سمند
غزل شمارهٔ ۲۹۵: دوش از پیش نظر، چون غمش از دل برود
غزل شمارهٔ ۲۹۶: گر محبت حمله بر ناموس کفار آورد
غزل شمارهٔ ۲۹۷: دوش دل آرایش بزمش تمنا کرده بود
غزل شمارهٔ ۲۹۸: ای گریه ریزشی، که بلا کم نمی شود
غزل شمارهٔ ۲۹۹: کدام لحظه دلم گرد غم نمی گردد
غزل شمارهٔ ۳۰۰: دودی ز دل برآمد و خون جوش می زند
غزل شمارهٔ ۳۰۱: بسی در کوفتم تا یک خبر از می فروش...
غزل شمارهٔ ۳۰۲: دل مراد به گرد حصول می گردد
غزل شمارهٔ ۳۰۳: دل بشد فرزانه و عقل از فسون دلگیر...
غزل شمارهٔ ۳۰۴: اگر ز کاوش مژگان او دلم خون شد
غزل شمارهٔ ۳۰۵: ترسم از اهل ورع، شوق شرابم بکشند
غزل شمارهٔ ۳۰۶: باز شاهین امیدم اوج پروازی کند
غزل شمارهٔ ۳۰۷: چو مرغ سدره که در آشیان بیاساید
غزل شمارهٔ ۳۰۸: آواره دلی کو روش خیر نداند
غزل شمارهٔ ۳۰۹: به حکم عشق چو بر اهل صدق ره گیرند
غزل شمارهٔ ۳۱۰: عیدی چنین، که زاهد، اندوه دین ندارد
غزل شمارهٔ ۳۱۱: آنجا که بخت بد به تقاضا غلو کند
غزل شمارهٔ ۳۱۲: آن طره چون علم به سر دوش می زند
غزل شمارهٔ ۳۱۳: در ره سودای او، فرزانه در خون می ...
غزل شمارهٔ ۳۱۴: به جهان چه کار سازم، که به ساختن ...
غزل شمارهٔ ۳۱۵: کسی کز فقر جوید کام، درویش کی ماند
غزل شمارهٔ ۳۱۶: لب حرف شفا گفت، دلِ سوخته تب کرد
غزل شمارهٔ ۳۱۷: مست عشق تو که میدان طلب از شیر شود
غزل شمارهٔ ۳۱۸: غم چو شبخون می زند، هان دوستان لش...
غزل شمارهٔ ۳۱۹: دگر دلم ز می تازه مست می گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۰: یاران به روز حادثه برق جهان شوند
غزل شمارهٔ ۳۲۱: هرکس به روز نیک مرا غمگسار شد
غزل شمارهٔ ۳۲۲: کو عشق کاز شمایل عقلم جنون چکد
غزل شمارهٔ ۳۲۳: به داغ کفر و دین در کوچه و بازار ...
غزل شمارهٔ ۳۲۴: ز فتنه ای دل و جانم به ناله بر دس...
غزل شمارهٔ ۳۲۵: کسی میوهٔ غم ز باغم نَخُورد
غزل شمارهٔ ۳۲۶: کنون که دیده خریدیم، باغ ها گم شد
غزل شمارهٔ ۳۲۷: تا چند به زنجیر خرد بند توان بود
غزل شمارهٔ ۳۲۸: چون با من در سخن آن لعل آتشناک خو...
غزل شمارهٔ ۳۲۹: در ملک عشق هر که شهیدش نمی کنند
غزل شمارهٔ ۳۳۰: به جان خسته ندانیم که آن بلا چه کند
غزل شمارهٔ ۳۳۱: دوش کز عشق تو، دل عیب سلامت می کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۲: به باغ عشق تذرو طرب حزین میرد
غزل شمارهٔ ۳۳۳: چنانکه در چمن روضه خس نمی گنجد
غزل شمارهٔ ۳۳۴: گر نیم قطره ز دهان سبو چکد
غزل شمارهٔ ۳۳۵: سرم ز وصل نهانی بلند خواهد شد
غزل شمارهٔ ۳۳۶: از مرگ من آن عشوه نما را که خبر کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۷: گَرَم دعای مَلَک خاک رهگذر باشد
غزل شمارهٔ ۳۳۸: بگو که نغمه سرایان عشق خاموشند
غزل شمارهٔ ۳۳۹: به کیش اهل وفا مدعا نمی گنجد
غزل شمارهٔ ۳۴۰: حیف است که دستی به نمکدان تو یابند
غزل شمارهٔ ۳۴۱: بیا ای بخت سرگردان نشینید
غزل شمارهٔ ۳۴۲: ز کوی عشق مَلَک دل شکسته می آید
غزل شمارهٔ ۳۴۳: گشود زلف معنبر شمال، تا چه کند
غزل شمارهٔ ۳۴۴: هر جا که مست و غمزه زن، آن عشوه آ...
غزل شمارهٔ ۳۴۵: بازم به طوف کعبه احرام تازه شد
غزل شمارهٔ ۳۴۶: گشتم اندر دل خوبان، همه خوبان خودند
غزل شمارهٔ ۳۴۷: خوشا کسی دم آب بی شراب نخورد
غزل شمارهٔ ۳۴۸: کسی به دیدهٔ ناموس خار می آید
غزل شمارهٔ ۳۴۹: شبی که در قدم وصل یار می گذرد
غزل شمارهٔ ۳۵۰: عاشقان گر به دل از دوست غباری دارند
غزل شمارهٔ ۳۵۱: آن کس که مرا با دل غمناک بر آورد
غزل شمارهٔ ۳۵۲: هوشم به نگاهی برد، جانانه چنین باید
غزل شمارهٔ ۳۵۳: کی دلم شاد از می ناب و نوای نی شود
غزل شمارهٔ ۳۵۴: دلی کز حسن آن گل، در نظر گلزارها ...
غزل شمارهٔ ۳۵۵: جان به یاد لبت، شکر خاید
غزل شمارهٔ ۳۵۶: کسی که از اِلم عشق بی دماغ شود
غزل شمارهٔ ۳۵۷: چه گرمی است که در سر شراب می سوزد
غزل شمارهٔ ۳۵۸: معلوم کز ترشح اشکی چه کم شود
غزل شمارهٔ ۳۵۹: آن که در راه طلب ماند و پایی نکشد
غزل شمارهٔ ۳۶۰: وعظ من گرد فشانندهٔ عصیان نشود
غزل شمارهٔ ۳۶۱: آنان که وصف تو تقریر می کنند
غزل شمارهٔ ۳۶۲: بیا که نغمه گشایان نفس به نی بستند
غزل شمارهٔ ۳۶۳: مجنون که عیشش از غم لیلی شود لذیذ
غزل شمارهٔ ۳۶۴: گر مرد وفایی ره بازار الم گیر
غزل شمارهٔ ۳۶۵: شراب یاس به جام و سبوی ما بگذار
غزل شمارهٔ ۳۶۶: چگونه سوز غم او دهم به سوز دگر
غزل شمارهٔ ۳۶۷: جان غمگین مفروش و دل خشنود مخر
غزل شمارهٔ ۳۶۸: باد دی گو ورق لاله و شمشاد ببر
غزل شمارهٔ ۳۶۹: به لب آرام گیر ای جان غمگین یک دم...
غزل شمارهٔ ۳۷۰: برو ای غم خبری از دل آواره بیار
غزل شمارهٔ ۳۷۱: همین معامله ما را بس است با زنار
غزل شمارهٔ ۳۷۲: العطش ای عشق، تلخ آبی به خاک ما ب...
غزل شمارهٔ ۳۷۳: جان رفت و سوزد از تو دل ناتوان هنوز
غزل شمارهٔ ۳۷۴: ای دل ز شوق آن مه نامهربان بسوز
غزل شمارهٔ ۳۷۵: مده تسلی ام از صلحِ بیم دار هنوز
غزل شمارهٔ ۳۷۶: مُردم و دارد جمال او دلم روشن هنوز
غزل شمارهٔ ۳۷۷: داغ داغم کرد یأس و طالب کامم هنوز
غزل شمارهٔ ۳۷۸: دیده ام پژمرده و حیران گل رویم هنوز
غزل شمارهٔ ۳۷۹: حاشا که برق حسن بود عشق خانه سوز
غزل شمارهٔ ۳۸۰: نگویمت بنشین در قدح شراب انداز
غزل شمارهٔ ۳۸۱: بزم وصلت دیده ام، آن زهر در جام ا...
غزل شمارهٔ ۳۸۲: کونین مست و بادهٔ نابی ندیده کس
غزل شمارهٔ ۳۸۳: چون آمد جان به لب، زانگونه شد محو...
غزل شمارهٔ ۳۸۴: گفتم نکنم ز کین فراموش
غزل شمارهٔ ۳۸۵: امشبم کشت غمت، عشرت فردای تو خوش
غزل شمارهٔ ۳۸۶: کی دل به جهان بنگرد و ناز و نعیمش
غزل شمارهٔ ۳۸۷: به گوش صبر دلا نالهٔ شبانه مکش
غزل شمارهٔ ۳۸۸: آن گه که تو باشی در مردن نگرانش
غزل شمارهٔ ۳۸۹: منم که می کنم از درد بی کرانهٔ خویش
غزل شمارهٔ ۳۹۰: کجاست نشتر مژگان دوست تا دل ریش
غزل شمارهٔ ۳۹۱: ملک به سهو نویسد چو نامهٔ ستمش
غزل شمارهٔ ۳۹۲: چون ز چشمم رود آن خون که زند بر د...
غزل شمارهٔ ۳۹۳: میل دارم کز می غم در بهشت آیم به ...
غزل شمارهٔ ۳۹۴: تا برده ام به مدرسهٔ عشق رخت خویش
غزل شمارهٔ ۳۹۵: پا به دامن درکش ای دل و ز جهان ذل...
غزل شمارهٔ ۳۹۶: شهید او که بود آب و رنگ یاقوتش
غزل شمارهٔ ۳۹۷: دوش در صومعه آمد صنم باده فروش
غزل شمارهٔ ۳۹۸: تا کی از گریه توان منع دو چشم تر ...
غزل شمارهٔ ۳۹۹: درمانده ام به صحبت امید و بیم خویش
غزل شمارهٔ ۴۰۰: بحمدالله که جان دادم بدان تلخی ز ...
غزل شمارهٔ ۴۰۱: از یاد برده ام روش مهر و کین خویش
غزل شمارهٔ ۴۰۲: جان می رود ای اشک ز دنباله روان باش
غزل شمارهٔ ۴۰۳: هر که از خون ریز من آلوده گردد دا...
غزل شمارهٔ ۴۰۴: گر چشانی به ملک چاشنی صحبت خویش
غزل شمارهٔ ۴۰۵: در دل شکنی آفت صرف است نگاهش
غزل شمارهٔ ۴۰۶: رفتم که بشکنم به ملامت سبوی خویش
غزل شمارهٔ ۴۰۷: از بس که بود جان، دم رفتن نگرانش
غزل شمارهٔ ۴۰۸: از سخن شهد ناب می چکدش
غزل شمارهٔ ۴۰۹: به عمرها ننهم پا برون ز خانهٔ خویش
غزل شمارهٔ ۴۱۰: دلی دارم که می جوشد ز هر مو چشمهٔ...
غزل شمارهٔ ۴۱۱: چو تیر از دل کشم کو شربتی از لعل ...
غزل شمارهٔ ۴۱۲: صنم می گوی و در بتخانه می رقص
غزل شمارهٔ ۴۱۳: فصل بهار است و شُکر نسیم بهار فرض
غزل شمارهٔ ۴۱۴: گر بگویم ز نظر یار نهان است، غلط
غزل شمارهٔ ۴۱۵: اگر تو خنده کنی از گل و شراب چه حظ
غزل شمارهٔ ۴۱۶: باز این منم به صد دل خشنود در سماع
غزل شمارهٔ ۴۱۷: چنین که آمده منظور لطف شاه چراغ
غزل شمارهٔ ۴۱۸: باز به میدان ما، فوج بلا بسته صف
غزل شمارهٔ ۴۱۹: غم می گزد لب من، من می گزم لب عشق
غزل شمارهٔ ۴۲۰: این زخم های کاری، بر مغز جان مبارک
غزل شمارهٔ ۴۲۱: صد مُهر می نهم به لب گفت و گوی دل
غزل شمارهٔ ۴۲۲: دردی که به افسانه و افسون رود از دل
غزل شمارهٔ ۴۲۳: تنها نشین گوشهٔ غمخانهٔ خودیم
غزل شمارهٔ ۴۲۴: همت ای یاران که در دفع هوس رو می ...
غزل شمارهٔ ۴۲۵: ما گریبان دل از گل های غم پر کرده...
غزل شمارهٔ ۴۲۶: کعبه بی ذوق است و یاران را وداعی ...
غزل شمارهٔ ۴۲۷: آن شکارم کز بر تیر سنان می رویدم
غزل شمارهٔ ۴۲۸: منم که پارهٔ دل در دهان غم دارم
غزل شمارهٔ ۴۲۹: بیا ای درد کز راحت رمیدن آرزو دارم
غزل شمارهٔ ۴۳۰: رفتیم و با غمت دل پر خون گذاشتیم
غزل شمارهٔ ۴۳۱: منم که بهر دل اسباب داغ می دزدم
غزل شمارهٔ ۴۳۲: ما دست دل ز چشمهٔ بهبود شسته ایم
غزل شمارهٔ ۴۳۳: از بس که روی گرم به هر سو گذاشتیم
غزل شمارهٔ ۴۳۴: از مردن دشوار من است آن مژه پر نم
غزل شمارهٔ ۴۳۵: از دل این شعله چو داغ صنم افروخته...
غزل شمارهٔ ۴۳۶: منم کز بادهٔ عشرت خروشیدن نمی دانم
غزل شمارهٔ ۴۳۷: حال ما بنگر که آهوی حرم گم کرده ایم
غزل شمارهٔ ۴۳۸: ز معموری به تنگم، جز دل ویران نمی...
غزل شمارهٔ ۴۳۹: هر چه با او گویم، از مردم دگرگون ...
غزل شمارهٔ ۴۴۰: هرگز دل کس را به گناهی نشکستیم
غزل شمارهٔ ۴۴۱: وقت آن است که افیون به شراب اندازیم
غزل شمارهٔ ۴۴۲: چند از این ششدر غم فال گشادی بزنیم
غزل شمارهٔ ۴۴۳: ما ره نشین مردم دیدار دوستیم
غزل شمارهٔ ۴۴۴: باز آ که به ذوق الم آشنا شویم
غزل شمارهٔ ۴۴۵: قدح دمید لبالب، خراب گو شده باشم
غزل شمارهٔ ۴۴۶: به سهو ار توبه از می کردم و دیر م...
غزل شمارهٔ ۴۴۷: دل به دست و پای کوبان از حرم بگری...
غزل شمارهٔ ۴۴۸: گلی ناچیده بویی ناکشیده زین چمن ر...
غزل شمارهٔ ۴۴۹: ما دل به جان خریده و بر باد داده ...
غزل شمارهٔ ۴۵۰: به شرح غم نفس را ریش کردیم
غزل شمارهٔ ۴۵۱: عمر در شعر به سر کرده و در باخته ام
غزل شمارهٔ ۴۵۲: ما لذت فقریم، سخا را نشناسیم
غزل شمارهٔ ۴۵۳: دل و جان بردگی بودند و من افسانه ...
غزل شمارهٔ ۴۵۴: از شش جهتم شکوه زند موج خموشم
غزل شمارهٔ ۴۵۵: ز بی دردی به امید اجل در عشق مرهونم
غزل شمارهٔ ۴۵۶: چه غم ز رفتن این است، می کشد اینم
غزل شمارهٔ ۴۵۷: صد پردهٔ تصور باطل شکافتیم
غزل شمارهٔ ۴۵۸: خوش آن جهان چو من از داغ دل کباب ...
غزل شمارهٔ ۴۵۹: چون خیالت گذر آرد به در مسکن چشم
غزل شمارهٔ ۴۶۰: ما نقد را ز جمله به غماز داده ایم
غزل شمارهٔ ۴۶۱: صد شکر کز حلاوت هستی گذشته ایم
غزل شمارهٔ ۴۶۲: چو لاله گون شوی از باده، در چمن م...
غزل شمارهٔ ۴۶۳: ماتشنگی به دجله و جیحون نمی دهیم
غزل شمارهٔ ۴۶۴: گاهی مصیبت خود، گاهی ملال مردم
غزل شمارهٔ ۴۶۵: با دل چو گویم حرف او، طوفان فریاد...
غزل شمارهٔ ۴۶۶: چند بر بستر از آن چشم فسون ساز افتم
غزل شمارهٔ ۴۶۷: دل در شکن طرهٔ دلبند شکستیم
غزل شمارهٔ ۴۶۸: هرگز گله از دوست به محرم نفروشم
غزل شمارهٔ ۴۶۹: ای ساقی بلا ز شراب تو سوختیم
غزل شمارهٔ ۴۷۰: زخمی شوق توام، سینهٔ جوشان دارم
غزل شمارهٔ ۴۷۱: کسی کو دلگشا ماند، دلش چون سنگ می...
غزل شمارهٔ ۴۷۲: تا نام جمال یار بردیم
غزل شمارهٔ ۴۷۳: از آن ز بادهٔ شوق تو هوش جان دزدم
غزل شمارهٔ ۴۷۴: دردا که فاش در غم جانانه سوختیم
غزل شمارهٔ ۴۷۵: هر که را دشمن شوم بر عیب خود محر...
غزل شمارهٔ ۴۷۶: به کوی صید بندان، دوش چون فریاد م...
غزل شمارهٔ ۴۷۷: من کینه را به مهر خریدار نیستم
غزل شمارهٔ ۴۷۸: عفوت آوردم، دل شرمنده را آتش زدم
غزل شمارهٔ ۴۷۹: از باغ جهان رخ ببستیم و گذشتیم
غزل شمارهٔ ۴۸۰: کو عشق که در غمزدگی نام برآرم
غزل شمارهٔ ۴۸۱: دلی از نقشبندی های عشق آزاد می خو...
غزل شمارهٔ ۴۸۲: منم که آب گل و رنگ لاله می طلبم
غزل شمارهٔ ۴۸۳: دل کز لبت چغانه به گوشش نمی زنم
غزل شمارهٔ ۴۸۴: تا به کی همره اندیشهٔ باطل باشم
غزل شمارهٔ ۴۸۵: تا کی دهم به دست تماشا زمام چشم
غزل شمارهٔ ۴۸۶: از دل غم او دریغ داریم
غزل شمارهٔ ۴۸۷: هر چند بی غمانه به مسکن فتاده ایم
غزل شمارهٔ ۴۸۸: تنها نه دلق خود به می ناب شسته ایم
غزل شمارهٔ ۴۸۹: نشسته بر سر گنج به فقر مشهورم
غزل شمارهٔ ۴۹۰: بس که درد عالمی در عشق تنها می کشم
غزل شمارهٔ ۴۹۱: تا کی به حرم تشنه لب و مضمحل افتم
غزل شمارهٔ ۴۹۲: نالنده ام ز درد مگر بلبلم
غزل شمارهٔ ۴۹۳: زین بزم نه این بار بر آشفتم و رفتم
غزل شمارهٔ ۴۹۴: خانه زاد محنتیم، آسودگی کم دیده ایم
غزل شمارهٔ ۴۹۵: شهید وصلم و سیراب تر ز یاقوتم
غزل شمارهٔ ۴۹۶: خوش آن مستی که باشد دوست پند آموز...
غزل شمارهٔ ۴۹۷: چه دور است این که نفع از گردش گرد...
غزل شمارهٔ ۴۹۸: می فروشم راحت و عشق ستمگر می خرم
غزل شمارهٔ ۴۹۹: ساغر ز دست مردم آزاده چون کشیم
غزل شمارهٔ ۵۰۰: از گریه های بیهده سر تا به پا ترم
غزل شمارهٔ ۵۰۱: چون زخم تازه دوخته ز خون لبالبم
غزل شمارهٔ ۵۰۲: ما جام درد با دف و نی کم کشیده ایم
غزل شمارهٔ ۵۰۳: هر متاع فتنه کز عشق ستمگر می خرم
غزل شمارهٔ ۵۰۴: چند چو جو خوری، در پی آبرو روم
غزل شمارهٔ ۵۰۵: مستیی کو که خرد را ز جنون دل شکنیم
غزل شمارهٔ ۵۰۶: بردیم ز کویش، دم سردی و گذشتیم
غزل شمارهٔ ۵۰۷: نیشی گرفته سینهٔ خویش ریش می کنیم
غزل شمارهٔ ۵۰۸: مستم دگر این بیخودی از بوی که دارم
غزل شمارهٔ ۵۰۹: منم که پارهٔ غم در دهان غم دارم
غزل شمارهٔ ۵۱۰: به لب داغ چو با خنده به مرهم زده ...
غزل شمارهٔ ۵۱۱: دلی داریم و ما جمعی پریشان از غم ...
غزل شمارهٔ ۵۱۲: باز می خواهم که شوخ دل ربایی خوش ...
غزل شمارهٔ ۵۱۳: در آتش آمدیم و فعانی نداشتیم
غزل شمارهٔ ۵۱۴: ز من نبوده فغانی که دوش می کردم
غزل شمارهٔ ۵۱۵: دل ر ا چه می دهی که به دارالشفا ب...
غزل شمارهٔ ۵۱۶: چند از این بند غمت فال گشادی بزنیم
غزل شمارهٔ ۵۱۷: گر نه خود را بیخود از جام جنون می...
غزل شمارهٔ ۵۱۸: پیش بردم در قمار عشق جانان باختن
غزل شمارهٔ ۵۱۹: خوش آن ساعت که می رفتی و طاقت می ...
غزل شمارهٔ ۵۲۰: به چه رو به جلوه آید، طلب نیازمندان
غزل شمارهٔ ۵۲۱: دانی که چیست مصلحت ما؟ گریستن
غزل شمارهٔ ۵۲۲: دلا رنجی ببر، کز دردمندان می توان...
غزل شمارهٔ ۵۲۳: خوش در خور است، حسرت تو با گریستن
غزل شمارهٔ ۵۲۴: میرم ز هجر و گویم، یا رب به حسرت من
غزل شمارهٔ ۵۲۵: بوستان پژمرده گردد، از دل ناشاد من
غزل شمارهٔ ۵۲۶: نام حسنت چون برم، بر آسمان آید گران
غزل شمارهٔ ۵۲۷: نه رو از ناز می تابد، گه نظاره ما...
غزل شمارهٔ ۵۲۸: تا تیغ به کف یابی، بر نفس دو دستی...
غزل شمارهٔ ۵۲۹: بیار شیشهٔ می، بر گل و کلاه فشان
غزل شمارهٔ ۵۳۰: ای گریه، خون دل به کنار هوس مکن
غزل شمارهٔ ۵۳۱: هنگام و دم نزغ، خراب نقس است این
غزل شمارهٔ ۵۳۲: میان دعا بر دل شب مزن
غزل شمارهٔ ۵۳۳: ز خونم روی میدان تازه گردان
غزل شمارهٔ ۵۳۴: کو می شوقی که دل مست جنون آید برون
غزل شمارهٔ ۵۳۵: ساقی بیا و دامن گل بر سبو فشان
غزل شمارهٔ ۵۳۶: تو ای زاهد برو افسانهٔ باغ ارم بشنو
غزل شمارهٔ ۵۳۷: ز چشم من مجوش ای گریه هنگام وصال او
غزل شمارهٔ ۵۳۸: مسازم نا امید از خود، چو گشتم مبت...
غزل شمارهٔ ۵۳۹: تا به خون ریزیم اشارت ها نمود ابر...
غزل شمارهٔ ۵۴۰: اینک رسید وعده، گشاد نقاب کو
غزل شمارهٔ ۵۴۱: صنمی که غمزهٔ او، به صف بلا نشسته
غزل شمارهٔ ۵۴۲: خیز و شراب حیرتم، زان قد جلوه ساز...
غزل شمارهٔ ۵۴۳: ساغر لب ریز وصل، بر کف مشتاق نه
غزل شمارهٔ ۵۴۴: عاشقی دکان رسوایی به شهر و کو منه
غزل شمارهٔ ۵۴۵: شب نشد از تاب تب پیرهن آتشکده
غزل شمارهٔ ۵۴۶: جانم ز سینه بر زه دامان بر آمده
غزل شمارهٔ ۵۴۷: به کشتن من عاجز شتاب، یعنی چه
غزل شمارهٔ ۵۴۸: نه بی موجب به خاکم، از سم اسبش، ن...
غزل شمارهٔ ۵۴۹: بانگ ما کبک است، خرمن را به خرمن ...
غزل شمارهٔ ۵۵۰: از سفر می آیی و تاراج عزت کرده ای
غزل شمارهٔ ۵۵۱: ای که سر تا قدمم را به جنون داشته...
غزل شمارهٔ ۵۵۲: تا مژدهٔ زخم دگر، دامن کش جان کرد...
غزل شمارهٔ ۵۵۳: ای عشق خوش تهیهٔ لذات کرده ای
غزل شمارهٔ ۵۵۴: ای نه فلک ز خوشهٔ صنع تو دانه ای
غزل شمارهٔ ۵۵۵: بشتاب در راه طلب، بگذر ز هر آسودنی
غزل شمارهٔ ۵۵۶: بهار رفت و نکردیم عزم جای خوشی
غزل شمارهٔ ۵۵۷: اگر آرایش از دکانچهٔ ناموس بستانی
غزل شمارهٔ ۵۵۸: تا بدانی که دوستدار کشی
غزل شمارهٔ ۵۵۹: من صید غم عشوه نمایی که تو باشی
غزل شمارهٔ ۵۶۰: نه شکیب توبه از می، نه ادب ز ما ب...
غزل شمارهٔ ۵۶۱: گمان دارم که این درد و تحمل می کن...
غزل شمارهٔ ۵۶۲: چندم ای نالهٔ سحر بکُشی
غزل شمارهٔ ۵۶۳: تا خون نخوری چاشنی درد ندانی
غزل شمارهٔ ۵۶۴: باز از شراب فتنه خرابم نمی کنی
غزل شمارهٔ ۵۶۵: به شمعی کو صبا کرده به خلوت، خانه...
غزل شمارهٔ ۵۶۶: صنم گفتم دلا جان تازه کردی
غزل شمارهٔ ۵۶۷: امشب که به سر شراب داری
غزل شمارهٔ ۵۶۸: تا در قدحم بادهٔ امید نیابی
غزل شمارهٔ ۵۶۹: با گلهٔ دوستان هست حلاوت بسی
غزل شمارهٔ ۵۷۰: نه از غربت اندر وطن می روی
غزل شمارهٔ ۵۷۱: خوش آن گرمی ز شمع وصل مهرافروزتر ...
غزل شمارهٔ ۵۷۲: سبک بران چو از این بی قرار می گذری
غزل شمارهٔ ۵۷۳: َبه امید عذر خواهان ز نیاز عذر خو...