خانه
صفحهاصلی
شاعران
هلالی جغتایی
غزلیات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
غزل شمارهٔ ۱: مه من، به جلوهگاهی که تو را شنود...
غزل شمارهٔ ۲: سعی کردم که شود یار ز اغیار جدا
غزل شمارهٔ ۳: ای نور خدا در نظر از روی تو ما را
غزل شمارهٔ ۴: به چشم لطف اگر بینی گرفتاران رسوا...
غزل شمارهٔ ۵: ز روی مهر اگر روزی ببینی یک دو شی...
غزل شمارهٔ ۶: از آن تنهایی ملک غریبی شد هوس ما را
غزل شمارهٔ ۷: گهگهم خوانی و گویی که چه حالست ت...
غزل شمارهٔ ۸: ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو...
غزل شمارهٔ ۹: من کیستم تا هر زمان پیش نظر بینم ...
غزل شمارهٔ ۱۰: جان خوشست، اما نمیخواهم که: جان ...
غزل شمارهٔ ۱۱: یار ما هرگز نیازارد دل اغیار را
غزل شمارهٔ ۱۲: من کیم بوسه زنم ساعد زیبایش را؟
غزل شمارهٔ ۱۳: آرزومند توام، بنمای روی خویش را
غزل شمارهٔ ۱۴: یار، چون در جام میبیند، رخ گلفا...
غزل شمارهٔ ۱۵: یک دو روزی میگذارد یار من تنها مرا
غزل شمارهٔ ۱۶: بی تو، چندان که محنتست مرا
غزل شمارهٔ ۱۷: شوق درون به سوی درون میکشد مرا
غزل شمارهٔ ۱۸: گفتگوی عقل در خاطر فرو ناید مرا
غزل شمارهٔ ۱۹: ای شهسوار حسن سرافراز کن مرا
غزل شمارهٔ ۲۰: زان پیشتر که عقل شود رهنمون مرا
غزل شمارهٔ ۲۱: هست آرزوی کشتن آن تندخو مرا
غزل شمارهٔ ۲۲: ز سوز سینه، هر دم، چند پوشم داغ ه...
غزل شمارهٔ ۲۳: نهادی بر دلم فراق و سوختی جان را
غزل شمارهٔ ۲۴: به روز غم، سگش خواهم، که پرسد خاک...
غزل شمارهٔ ۲۵: به چه نسبت کنم آن سرو قد دلجو را؟
غزل شمارهٔ ۲۶: گه نمک ریزد به خم، گه بشکند پیمان...
غزل شمارهٔ ۲۷: ای شوخ، مکش عاشق خونینجگری را
غزل شمارهٔ ۲۸: دیدیم ز یاران وفادار بسی را
غزل شمارهٔ ۲۹: بحمدالله که صحت داد ایزد پادشاهی را
غزل شمارهٔ ۳۰: به نام ایزد، میان مردمان آن تندخو...
غزل شمارهٔ ۳۱: چند نادیده کنی؟ آه! چه دیدی از ما؟
غزل شمارهٔ ۳۲: نمیتوان به جفا قطع دوستداری ما
غزل شمارهٔ ۳۳: من وبیداری و شبها و شب تا روز یا ...
غزل شمارهٔ ۳۴: من همچو گلزار ارم، گل گل ترا رخسا...
غزل شمارهٔ ۳۵: ز آب چشم من گل شد به راه عشق منزل...
غزل شمارهٔ ۳۶: دلا، ذوقی ندارد دولت دنیا و شادیها
غزل شمارهٔ ۳۷: گل رویت عرق کرد از می ناب
غزل شمارهٔ ۳۸: شب هجرست و مرگ خویش خواهم از خدا ...
غزل شمارهٔ ۳۹: سر نمیتابم ز شمشیر حبیب
غزل شمارهٔ ۴۰: گر دعای دردمندان مستجاب است ای حبیب
غزل شمارهٔ ۴۱: من به کویت عاشق زار و دل غمگین و ...
غزل شمارهٔ ۴۲: ای شده خوی تو با من بتر از خوی رقیب
غزل شمارهٔ ۴۳: ای سر زلف تو کمند حیات
غزل شمارهٔ ۴۴: چیست پیراهن آن دلبر شیرینحرکات؟
غزل شمارهٔ ۴۵: وه! چه عمرست این که در هجر تو برد...
غزل شمارهٔ ۴۶: در آفتاب رخش باده تاب انداخت
غزل شمارهٔ ۴۷: ما عاشقیم و بی سر و سامان و میپرست
غزل شمارهٔ ۴۸: ای که از یار نشان میطلبی، یار کج...
غزل شمارهٔ ۴۹: ای که میپرسی ز من کان ماه را منز...
غزل شمارهٔ ۵۰: روز نوروزست سرو گلعذار من کجاست؟
غزل شمارهٔ ۵۱: ای باد صبح منزل جانان من کجاست؟
غزل شمارهٔ ۵۲: ز باغ عمر عجب سروقامتی برخاست
غزل شمارهٔ ۵۳: هر آتشین گلی که بر اطراف خاک ماست
غزل شمارهٔ ۵۴: عکس آن لبهای میگون در شراب افتاد...
غزل شمارهٔ ۵۵: مه ز جور فلک دو تا شده است؟
غزل شمارهٔ ۵۶: رفتست عزیز من و مکتوب نوشتست
غزل شمارهٔ ۵۷: دارم شبی که دوزخ از آن علامتست
غزل شمارهٔ ۵۸: ماه من عیدست و شهری را نظر بر روی...
غزل شمارهٔ ۵۹: دلم به سینهٔ سوزان مشوش افتادست
غزل شمارهٔ ۶۰: راه وفا پیشگیر، کان ز جفا خوشترست
غزل شمارهٔ ۶۱: دلهای مردمان به نشاط جهان خوشست
غزل شمارهٔ ۶۲: مرا ز عشق تو صد گونه محنت و المست
غزل شمارهٔ ۶۳: جان من الله الله این چه تنست؟
غزل شمارهٔ ۶۴: این همه لاله که سر برزده از خاک م...
غزل شمارهٔ ۶۵: اینچنین بیرحم و سنگیندل که جان...
غزل شمارهٔ ۶۶: به هر که قصهٔ دل گفتم دلش خونست
غزل شمارهٔ ۶۷: نخل بالای تو سر تا به قدم شیرینست
غزل شمارهٔ ۶۸: برخیز تا نهیم سر خود به پای دوست
غزل شمارهٔ ۶۹: گفتی بگو که در چه خیالی و حال چیست؟
غزل شمارهٔ ۷۰: شیشهٔ می دور از آن لبهای میگون ...
غزل شمارهٔ ۷۱: این تازه گل که میرسد از بوستان ک...
غزل شمارهٔ ۷۲: من با تو یکدلم، سخن و قول من یکی...
غزل شمارهٔ ۷۳: بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سال...
غزل شمارهٔ ۷۴: در دل بیخبران جز غم عالم غم نیست
غزل شمارهٔ ۷۵: کدام جلوه که در سرو سرافراز تو نی...
غزل شمارهٔ ۷۶: دگرم بستهٔ آن زلف سیه نتوان داشت
غزل شمارهٔ ۷۷: در مجلس اگر او نظری با دگری داشت
غزل شمارهٔ ۷۸: دل چه باشد کز برای یار ازان نتوان...
غزل شمارهٔ ۷۹: روز من شب شد و آن ماه به راهی نگذشت
غزل شمارهٔ ۸۰: یا تمنای وصال تو مرا خواهد کشت
غزل شمارهٔ ۸۱: آمد آن سنگیندل و صد رخنه در جان ...
غزل شمارهٔ ۸۲: دل به امید کرم دادم و دیدم ستمت
غزل شمارهٔ ۸۳: در کوی تو آمد به سرم سنگ ملامت
غزل شمارهٔ ۸۴: نا دیده میکنی چو فتد دیده بر منت
غزل شمارهٔ ۸۵: اگر از آمدنم رنجه نگردد خویت
غزل شمارهٔ ۸۶: چه غم گر در سرم شوریست از سودای ...
غزل شمارهٔ ۸۷: خدا را تند سوی من مبین چون بنگرم ...
غزل شمارهٔ ۸۸: مرا به باده نه باغ و بهار شد باعث
غزل شمارهٔ ۸۹: مشتاق درد را به مداوا چه احتیاج؟
غزل شمارهٔ ۹۰: بدین هوس که دمی سر نهم به پای قدح
غزل شمارهٔ ۹۱: ای چشم تو شوختر ز هر شوخ
غزل شمارهٔ ۹۲: خوشا کسی که درین عالم خرابآباد
غزل شمارهٔ ۹۳: دوش با صد عیش بودی، هرشبت جون دوش...
غزل شمارهٔ ۹۴: بیا بیا که دل و جان من فدای تو باد
غزل شمارهٔ ۹۵: کارم از دست شد و دل ز غمت زار افتاد
غزل شمارهٔ ۹۶: سایهای کز قد و بالای تو بر ما افتد
غزل شمارهٔ ۹۷: گر ز رخسار تو یک لمعه به دریا افتد
غزل شمارهٔ ۹۸: تو را گهی که نظر بر من خراب افتد
غزل شمارهٔ ۹۹: چو از داغ فراقت شعلهٔ حسرت به جان...
غزل شمارهٔ ۱۰۰: آب حیات حسنت گل برگ تر ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۱: روز عمرم چند، یارب! چون شب غم بگذ...
غزل شمارهٔ ۱۰۲: ماه شهر آشوب من هر گه به راهی بگذرد
غزل شمارهٔ ۱۰۳: شمع، دوش از نالهٔ من گریهٔ بسیار ...
غزل شمارهٔ ۱۰۴: مسکین طبیب، چارهٔ دردم خیال کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۵: نمیتوان به تو شرح بلای هجران کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۶: من عاشق و دیوانه و مستم چه توان ک...
غزل شمارهٔ ۱۰۷: به ناز میرود و سوی کس نمینگرد
غزل شمارهٔ ۱۰۸: باغ عیش من به جای گل همه خار آورد
غزل شمارهٔ ۱۰۹: تا کی آن شوخ نظر بر دگری اندازد؟
غزل شمارهٔ ۱۱۰: یار هر چند که رعنا و سهیقد باشد
غزل شمارهٔ ۱۱۱: می خواهم و کنجی که بجز یار نباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۲: شب هجران رسید و محنت بسیار پیدا شد
غزل شمارهٔ ۱۱۳: افروخت رنگت از می و دلها کباب شد
غزل شمارهٔ ۱۱۴: تا از فروغ روی تو گل کامیاب شد
غزل شمارهٔ ۱۱۵: بر سر بالین طبیب از نالهٔ من زار...
غزل شمارهٔ ۱۱۶: گر برون میآید، آن بیرحم زارم می...
غزل شمارهٔ ۱۱۷: زان دل به جانب سگ کوی تو میکشد
غزل شمارهٔ ۱۱۸: باز عشق آمد و کار دل ازو مشکل شد
غزل شمارهٔ ۱۱۹: اگر سودای عشق اینست، من دیوانه خ...
غزل شمارهٔ ۱۲۰: از حال دل و دیده مپرسید که چون شد؟
غزل شمارهٔ ۱۲۱: تا سلسلهٔ زلف تو زنجیر جنون شد
غزل شمارهٔ ۱۲۲: گل شکفت و شوق آن گلچهره از سر تا...
غزل شمارهٔ ۱۲۳: غم بتان مخور ای دل که زار خواهی شد
غزل شمارهٔ ۱۲۴: نیست عرق، که در رهت از حرکات میچکد
غزل شمارهٔ ۱۲۵: آه و صد آه! که آن مه ز سفر دیر آمد
غزل شمارهٔ ۱۲۶: روز هجران تو، یا رب، از کجا پیش آ...
غزل شمارهٔ ۱۲۷: دلم پیش لبت با جان شیرین در فغان ...
غزل شمارهٔ ۱۲۸: نگسلد رشتهٔ جان من از آن سرو بلند
غزل شمارهٔ ۱۲۹: یارب! غم ما را که به عرض تو رساند؟
غزل شمارهٔ ۱۳۰: عارضت هست بهشتی، که عیان ساختهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۱: جان من، بهر تو از جان بدنی ساخته...
غزل شمارهٔ ۱۳۲: عجب!که رسم وفا هرگز آن پری داند
غزل شمارهٔ ۱۳۳: جهان و هر چه درو هست پایدار نماند
غزل شمارهٔ ۱۳۴: دلم رفت و جان و حزین هم نماند
غزل شمارهٔ ۱۳۵: پیش از روزی، که خاک قالبم گل ساختند
غزل شمارهٔ ۱۳۶: بس که خلقی سخن عاشقی من کردند
غزل شمارهٔ ۱۳۷: عاشقان هرچند مشتاق جمال دلبرند
غزل شمارهٔ ۱۳۸: رند لبتشنه چرا جام شرابی نزند؟
غزل شمارهٔ ۱۳۹: چو ترک من هوس مجلس شراب کند
غزل شمارهٔ ۱۴۰: هرگز آن شوخ به ما غیر نگاهی نکند
غزل شمارهٔ ۱۴۱: گر کسی عاشق رخسار تو باشد چه کند؟
غزل شمارهٔ ۱۴۲: خوبرویان چون به شوخی قصد مرغ دل ک...
غزل شمارهٔ ۱۴۳: چو لاله سینهٔ من کاش پاره پاره کن...
غزل شمارهٔ ۱۴۴: جای آنست که شاهان ز تو شرمنده شوند
غزل شمارهٔ ۱۴۵: دودی، که دوش بر سر کویت بلند بود
غزل شمارهٔ ۱۴۶: شیرین دهنا! این همه شیرین نتوان بود
غزل شمارهٔ ۱۴۷: دی به راهم دیدن و آنگاه نادیدن چ...
غزل شمارهٔ ۱۴۸: با من اول آن همه رسم وفاداری چه ب...
غزل شمارهٔ ۱۴۹: کاکل ز چه بگذاشتهای تا کمر خود؟
غزل شمارهٔ ۱۵۰: یار اگر مرحم داغ دل محزون نشود
غزل شمارهٔ ۱۵۱: لعل جانبخشت که یاد از آب حیوان م...
غزل شمارهٔ ۱۵۲: هر گه آن قصاب خنجر بر گلوی من نهد
غزل شمارهٔ ۱۵۳: ماه من، زلفت شب قدرست و رویت روز ...
غزل شمارهٔ ۱۵۴: جز بندگیم کاری از دست نمیآید
غزل شمارهٔ ۱۵۵: زان پیشتر که جانان ناگه ز در درآید
غزل شمارهٔ ۱۵۶: اگر نه از گل نورسته بوی یار آید
غزل شمارهٔ ۱۵۷: چه حاصل گر هزاران گل دمد یا صد به...
غزل شمارهٔ ۱۵۸: اگر چون تو سروی ز جایی برآید
غزل شمارهٔ ۱۵۹: دلا گر عاشقی بنشین که جانانت برون...
غزل شمارهٔ ۱۶۰: غمی کز درد عشقت بر دل ناشاد میآید
غزل شمارهٔ ۱۶۱: دم آخر که مررا عمر به سر میآید
غزل شمارهٔ ۱۶۲: مه من با رقیبان جفااندیش میآید
غزل شمارهٔ ۱۶۳: مرا چون دیگران، یاد گل و گلشن نمی...
غزل شمارهٔ ۱۶۴: هر دم از چشم تو دل را نظری میباید
غزل شمارهٔ ۱۶۵: آخر از غیب دری بر رخ ما بگشاید
غزل شمارهٔ ۱۶۶: ای کسانی که به خاک قدمش جا دارید
غزل شمارهٔ ۱۶۷: آن کمر بستن و خنجر زدنش را نگرید
غزل شمارهٔ ۱۶۸: دل به درد آمد و این درد به درمان ...
غزل شمارهٔ ۱۶۹: بهر درد دل ما از تو دوایی نرسید
غزل شمارهٔ ۱۷۰: گر دلم زین گونه آه دم به دم خواهد...
غزل شمارهٔ ۱۷۱: وه که سودای تو آهر سر به شیدایی ک...
غزل شمارهٔ ۱۷۲: من نمیخواهم که در کویش مرا بسمل ...
غزل شمارهٔ ۱۷۳: دوستان امشب دوای درد محزونم کنید
غزل شمارهٔ ۱۷۴: مینویسم سخنم از آتش دل بر کاغذ
غزل شمارهٔ ۱۷۵: غم نیست که ز داغ تو میسوزدم جگر
غزل شمارهٔ ۱۷۶: وه! چه شورانگیزی ای شیرین پسر؟
غزل شمارهٔ ۱۷۷: جان خواهم از خدا، نه یکی بلکه صد ...
غزل شمارهٔ ۱۷۸: ای به خوبی از همه خوبان عالم خوبتر
غزل شمارهٔ ۱۷۹: ای قامتت ز سرو سهی سرفرازتر
غزل شمارهٔ ۱۸۰: تا ز خط عنبرین، حسن تو شد بیشتر
غزل شمارهٔ ۱۸۱: جامهٔ گلگون، روی آتشناک از گل پاک...
غزل شمارهٔ ۱۸۲: هر روز در کویش روم، پیدا کنم یار ...
غزل شمارهٔ ۱۸۳: وه! که بازم فلک انداخت به غوغای دگر
غزل شمارهٔ ۱۸۴: حاش لله! کز رخت چشم افکنم سوی دگر
غزل شمارهٔ ۱۸۵: با رخ زرد آمدم سوی رخت ای سرو ناز
غزل شمارهٔ ۱۸۶: برو ای نرگس رعنا، تو به این چشم م...
غزل شمارهٔ ۱۸۷: قد تو عمر درازیت و سرو گلشن ناز
غزل شمارهٔ ۱۸۸: یار من، وه! که مرا بار نداد هرگز
غزل شمارهٔ ۱۸۹: از آن چه سود که نوروز شد جهان افر...
غزل شمارهٔ ۱۹۰: برخیز طبیبا که دلآزردهام امروز
غزل شمارهٔ ۱۹۱: عمر رفت و از تو ما را صد پریشانی ...
غزل شمارهٔ ۱۹۲: عید شد، هر گوشه، خلقی ماه نو دارد...
غزل شمارهٔ ۱۹۳: کار من از جملهٔ عالم همین عشقست و...
غزل شمارهٔ ۱۹۴: کام از آن لب مشکل و ما را غم کام...
غزل شمارهٔ ۱۹۵: یار من با دگران یار شد افسوس افسوس!
غزل شمارهٔ ۱۹۶: زاهد به کنج صومعه می نوش و مست باش
غزل شمارهٔ ۱۹۷: دردمندم گر مرا درمان نباشد گو مباش
غزل شمارهٔ ۱۹۸: آه از آن شوخ که تا سر نشود خاک درش
غزل شمارهٔ ۱۹۹: آه از آن ماه مسافر که نیامد خبرش
غزل شمارهٔ ۲۰۰: آن که از آب حیات آزرده میگردد تنش
غزل شمارهٔ ۲۰۱: زبان او، که ندیدم ز تنگی دهنش
غزل شمارهٔ ۲۰۲: گر گذر افتد چو باغ صبح، بر خاک منش
غزل شمارهٔ ۲۰۳: روزی که بر لب آید جانم در آرزویش
غزل شمارهٔ ۲۰۴: کار من فریاد و افغانست دور از یا...
غزل شمارهٔ ۲۰۵: ای شاه حسن جور مکن بر گدای خویش
غزل شمارهٔ ۲۰۶: ای کجی آموخته پیوسته از ابروی خویش
غزل شمارهٔ ۲۰۷: مردم و خود را ز غمهای جهان کردم ...
غزل شمارهٔ ۲۰۸: وای! که جانم نشد از غم هجران خلاص
غزل شمارهٔ ۲۰۹: عاشقان را نه گل و باغ و بهارست غرض
غزل شمارهٔ ۲۱۰: گر من ز شوق خویش نویسم به یار خط
غزل شمارهٔ ۲۱۱: ترک یاری کردی، از وصل تو یاران را...
غزل شمارهٔ ۲۱۲: ما که از سوز تو در گریهٔ زاریم چو...
غزل شمارهٔ ۲۱۳: مهوشان در نظر کجنظرانند، دریغ!
غزل شمارهٔ ۲۱۴: خوبان اگر چه هر طرفی میکشند صف
غزل شمارهٔ ۲۱۵: وه! که رفت آن شوخ و بر ما کرد بید...
غزل شمارهٔ ۲۱۶: نیست غم گر شد گریبان من از غم چاک...
غزل شمارهٔ ۲۱۷: ای تو سرو چمن حسن و گل باغ جمال
غزل شمارهٔ ۲۱۸: ظاهر نکنم پیش رقیبان الم دل
غزل شمارهٔ ۲۱۹: نه رفیقی که بود در پی غمخواری دل
غزل شمارهٔ ۲۲۰: آمد بهار و خوشدلم از رنگ و بوی گل
غزل شمارهٔ ۲۲۱: ای در دلم آتش عشق تو صد الم
غزل شمارهٔ ۲۲۲: نیست حد آن که گویم بندهٔ روی توام
غزل شمارهٔ ۲۲۳: عجب شکسته دل و زار و ناتوان شدهام!
غزل شمارهٔ ۲۲۴: روزی که در فراق جمال تو بودهام
غزل شمارهٔ ۲۲۵: ز سوز سینه کبابم، ز سیل دیده خرابم
غزل شمارهٔ ۲۲۶: به یار بیوفا عمری وفا کردم ندانستم
غزل شمارهٔ ۲۲۷: هر شب به سر کوی تو از پای درافتم
غزل شمارهٔ ۲۲۸: به راهت بینم و از بیخودی بر رهگذر...
غزل شمارهٔ ۲۲۹: اگر چون خاک پامالم کنی، خاک درت گ...
غزل شمارهٔ ۲۳۰: به صد امید هر دم گرد آن دیوار و د...
غزل شمارهٔ ۲۳۱: عیدست، برون آی که حیران تو گردم
غزل شمارهٔ ۲۳۲: ز پیر میکده عمری در التماس شدم
غزل شمارهٔ ۲۳۳: کاشکی! خاک حریم حرمت میبودم
غزل شمارهٔ ۲۳۴: دو روز شد که ز درد فراق بیمارم
غزل شمارهٔ ۲۳۵: من نه آنم که دل خویش مشوش دارم
غزل شمارهٔ ۲۳۶: یار آمد و من طاقت دیدار ندارم
غزل شمارهٔ ۲۳۷: عمر رفته است و کنون آفت جانی دارم
غزل شمارهٔ ۲۳۸: هر زمان بر صف خوبان به تماشا گذرم
غزل شمارهٔ ۲۳۹: خواهم که به زیر قدمت زار بمیرم
غزل شمارهٔ ۲۴۰: به خاک من گذری کن، چو در وفای تو ...
غزل شمارهٔ ۲۴۱: پس از عمری که خود را بر سر کوی تو...
غزل شمارهٔ ۲۴۲: مگو افسانهٔ مجنون چو من در انجمن ...
غزل شمارهٔ ۲۴۳: اگر خوانی درونم بندهٔ این خاندان ...
غزل شمارهٔ ۲۴۴: چو بخت نیست که شایستهٔ وصال تو باشم
غزل شمارهٔ ۲۴۵: تا عمر بود در هوس روی تو باشم
غزل شمارهٔ ۲۴۶: مرا چه زهره که گویم غلام روی تو ب...
غزل شمارهٔ ۲۴۷: یار گفت از ما بکن قطع نظر گفتم به...
غزل شمارهٔ ۲۴۸: من که باشم که می لعل به آن ماه کشم
غزل شمارهٔ ۲۴۹: چون قامت آن سرو سهی کرد هلاکم
غزل شمارهٔ ۲۵۰: مشکل که رود داغت هرگز ز دل چاکم