خانه
صفحهاصلی
شاعران
شاه نعمتالله ولی
مفردات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۱: ابداً مرغ عقل اگر پرد
شمارهٔ ۲: از ازل تا ابد دمی باشد
شمارهٔ ۳: از بعد علی است یازده فرزندش
شمارهٔ ۴: از تو فربهی طلب نکنیم
شمارهٔ ۵: از حقیت سؤال نتوان کرد
شمارهٔ ۶: از خیالات این و آن بگذر
شمارهٔ ۷: از غیر به بر به حضرت او پیوند
شمارهٔ ۸: از من و ما نماند یک سر مو
شمارهٔ ۹: اسب من چون همی خورد گه کاه
شمارهٔ ۱۰: اسم و ذات و صفت اگر دانی
شمارهٔ ۱۱: اگر داری هوای شرب شربت
شمارهٔ ۱۲: اگر در خلق حق را در نیابی
شمارهٔ ۱۳: الحق مندرج فی طی محضره
شمارهٔ ۱۴: الف و لام و لام و ها هر چار
شمارهٔ ۱۵: اللّهاکبر تو خوش نیست با سر تو
شمارهٔ ۱۶: او در دل و دل به هر طرف گرداند
شمارهٔ ۱۷: این حقیقت در همه ساری بود
شمارهٔ ۱۸: این خرقهٔ چار وصله بگذار
شمارهٔ ۱۹: این ریاضت چو بوتهٔ عشق گداز
شمارهٔ ۲۰: این ساغر ما که عین آب است
شمارهٔ ۲۱: این صورت خوب و معنی روحانی
شمارهٔ ۲۲: این همه رنگهای پر نیرنگ
شمارهٔ ۲۳: اینجا به صفت صفت به ما بنمودند
شمارهٔ ۲۴: ای دل گرت آئینهٔ اخلاص جلی است
شمارهٔ ۲۵: این خرقهٔ چار وصله بگذار
شمارهٔ ۲۶: آفتاب آن و ماهتاب این است
شمارهٔ ۲۷: آفتاب خوشی است تابنده
شمارهٔ ۲۸: آفتابی ز غیب پیدا شد
شمارهٔ ۲۹: آمده بود یار بازاری
شمارهٔ ۳۰: آن کسانی که اهل عرفانند
شمارهٔ ۳۱: آن نور که بر هر دو جهان تابان است
شمارهٔ ۳۲: آنها که نام خویش کریمی نهادهاند
شمارهٔ ۳۳: آینه روشن است این تمثال
شمارهٔ ۳۴: آینه روشن است در همه حال
شمارهٔ ۳۵: باز گردد به برزخ جامع
شمارهٔ ۳۶: باش همچون صاحب قلب سلیم
شمارهٔ ۳۷: به جان تو که جانانی ز جان محبوبتر...
شمارهٔ ۳۸: بر سر کوی عاشقان بگذر
شمارهٔ ۳۹: بر یمین و یسار و ارض و سما
شمارهٔ ۴۰: بردیم ما نیاز به درگاه بی نیاز
شمارهٔ ۴۱: به شنبه روز خوش باشد همه کار
شمارهٔ ۴۲: بشنو ای یار من به صدق و نیاز
شمارهٔ ۴۳: بگسسته کسی ز هر دو عالم بی شک
شمارهٔ ۴۴: بندگی می کن که تا سلطان شوی
شمارهٔ ۴۵: بندهٔ او باش و سلطان همه
شمارهٔ ۴۶: بندهٔ مخلص است و دولتخواه
شمارهٔ ۴۷: به آدینه اگر یابی عروسی
شمارهٔ ۴۸: ببین انوار و آن اسرار دریاب
شمارهٔ ۴۹: به پنجشنبه مراد خویش می خواه
شمارهٔ ۵۰: به رنگی شو که رنگی بر نتابد
شمارهٔ ۵۱: به سایه روی منه رو به آفتاب آور
شمارهٔ ۵۲: به قدر روزنه تابد به خانه نور قمر
شمارهٔ ۵۳: به قدر هر که آورد ایمان
شمارهٔ ۵۴: به نور طلعت تو یافتم جمال تو را
شمارهٔ ۵۵: به هر چه می نگرم نور طلعت شاه است
شمارهٔ ۵۶: به هر طرف که روان می شوید ملک شم...
شمارهٔ ۵۷: به یکشنبه بنا آغاز می کن
شمارهٔ ۵۸: به هر چه می نگرم نور طلعت شاه است
شمارهٔ ۵۹: بوالحسن عشق است وعقل آمد حسن
شمارهٔ ۶۰: بوهریره داشت انبانی ز نان
شمارهٔ ۶۱: بی شما عمر ما شده بر باد
شمارهٔ ۶۲: بیا ای ترک سر مست سر آیی
شمارهٔ ۶۳: بی رنگ به نیرنگ ترا رنگی داد
شمارهٔ ۶۴: بی مظاهر ظهور مظهر نیست
شمارهٔ ۶۵: بی واسطه این علم گر آموختهای
شمارهٔ ۶۶: پادشاهی گر همی خواهی از او
شمارهٔ ۶۷: پادشه روح است و ملکش چون بدن
شمارهٔ ۶۸: پاک باش و پاک باز و پاک نوش
شمارهٔ ۶۹: پاک شو تا قبول او گردی
شمارهٔ ۷۰: پیر رندانم بیا ای نوجوان
شمارهٔ ۷۱: پیرهن و یوسف و بو می رسد
شمارهٔ ۷۲: تا تو خود را تمام نشناسی
شمارهٔ ۷۳: تا توانی دلی به دست آور
شمارهٔ ۷۴: تافته خوش آفتابی بر همه
شمارهٔ ۷۵: تو را چکار که در سفره چیست یا ز ک...
شمارهٔ ۷۶: ترازو گر نداری تو ، تو را زوره زن...
شمارهٔ ۷۷: ترشروئی و دیگر تلخ گوئی
شمارهٔ ۷۸: تن فدا کن که در جهان سخن
شمارهٔ ۷۹: جام بی می بگو چه باشد هیچ
شمارهٔ ۸۰: جام گیتی نما به ما دادند
شمارهٔ ۸۱: جان کهنم به عشق نو شد
شمارهٔ ۸۲: جسدت همچو جام و روحت راح
شمارهٔ ۸۳: جسم و جان است همچو آب و حباب
شمارهٔ ۸۴: جسم و جان خوشی همی یابد
شمارهٔ ۸۵: جسم و جانی که دارد این انسان
شمارهٔ ۸۶: جوابی خوش چو آبی بشنو از ما
شمارهٔ ۸۷: چشم آن دارم که حال چشم من پرسد نگار
شمارهٔ ۸۸: چو خسرو از لب شیرین نمی برد کامی
شمارهٔ ۸۹: چون دلم کار خاک کم کردی
شمارهٔ ۹۰: چون مجرد شد او و عریان شد
شمارهٔ ۹۱: چون من ز راه سلامت نمی رسم به سلامت
شمارهٔ ۹۲: چون که پر داد مرغ جان را باز
شمارهٔ ۹۳: چیزی که مراد دل بر آن است
شمارهٔ ۹۴: حرف و معنی جام و می را نوش کن
شمارهٔ ۹۵: حسن حسن است که با حسین است
شمارهٔ ۹۶: حسن خلق و خلق می دانم ز حق
شمارهٔ ۹۷: خانهٔ دل عمارتی می کن
شمارهٔ ۹۸: خدمت محمود می جستی ایاز
شمارهٔ ۹۹: خری بر اسب و عیسی شد پیاده
شمارهٔ ۱۰۰: خواجه بی عقل است و سرگردان شده
شمارهٔ ۱۰۱: خواجهای دیدم که می آید ز کیچ
شمارهٔ ۱۰۲: خوش آب حیاتی است روان از نفس ما
شمارهٔ ۱۰۳: خوش خیالی به خواب می بینم
شمارهٔ ۱۰۴: خوش لب ماست یک زمان بنشین
شمارهٔ ۱۰۵: در آتش محبت خود را بسوز خوش خوش
شمارهٔ ۱۰۶: در آینه تمثال جمال رخ اوست
شمارهٔ ۱۰۷: در آینهٔ تمام اشیا
شمارهٔ ۱۰۸: در جهانی که عقل و ایمان است
شمارهٔ ۱۰۹: در چنین خانه گر بیاری یار
شمارهٔ ۱۱۰: در حضرت او وحدت و کثرت دریاب
شمارهٔ ۱۱۱: در حقیقت بنده و سیّد یکی است
شمارهٔ ۱۱۲: در خرابات رند مستی دید
شمارهٔ ۱۱۳: در دو عالم یکی است عبداللّه
شمارهٔ ۱۱۴: در دیدهٔ ما نظر کن ای شاه
شمارهٔ ۱۱۵: در ریاضت مراد خواهی یافت
شمارهٔ ۱۱۶: در زمانی که با خدا باشیم
شمارهٔ ۱۱۷: در سمرقند مانده ای تا چند
شمارهٔ ۱۱۸: در ظل آفتاب تو چرخی همی زنیم
شمارهٔ ۱۱۹: در فضای وجود و اوج شهود
شمارهٔ ۱۲۰: در فنا رفت و در بقا آسود
شمارهٔ ۱۲۱: در گلستان این چنین خوش رستهای
شمارهٔ ۱۲۲: در محبت ودود باید بود
شمارهٔ ۱۲۳: در مظاهر آنچنان پیدا نمود
شمارهٔ ۱۲۴: در هر چه نظر کنم توئی در نظرم
شمارهٔ ۱۲۵: در هوای مجلسش چندان بگریم همچو شمع
شمارهٔ ۱۲۶: در وحدت اگر کثرت ما محو شود
شمارهٔ ۱۲۷: در وصف و کمال قدر او گفت
شمارهٔ ۱۲۸: دل حاضر دار با خدایت
شمارهٔ ۱۲۹: دل مغرب نور ماه شاهی است
شمارهٔ ۱۳۰: دل نرم و کف بخشنده آن گاه
شمارهٔ ۱۳۱: دلم آئینهٔ حق است از حق
شمارهٔ ۱۳۲: دهن و چشم و لبت هر سه به هم خوب ا...
شمارهٔ ۱۳۳: دیدهٔ ما چو نور او بیند
شمارهٔ ۱۳۴: ذاتی و چه ذات ، ذات موصوف من است
شمارهٔ ۱۳۵: ذرهای نیست که خورشید در او پیدا...
شمارهٔ ۱۳۶: راز با کاغذ و با خامه نمی یارم گفت
شمارهٔ ۱۳۷: رب الارباب رب این مربوب است
شمارهٔ ۱۳۸: رب و مربوب خویش می جوید
شمارهٔ ۱۳۹: رحمی به دلم کن ای برادر
شمارهٔ ۱۴۰: رندی که حریف ماست دایم
شمارهٔ ۱۴۱: رو به آب چشم ما خوشتر شده
شمارهٔ ۱۴۲: رو طاعت و خیر کن که دین است
شمارهٔ ۱۴۳: ساغر ما بود تو را در خور
شمارهٔ ۱۴۴: ستر است و ستایر و ستور است
شمارهٔ ۱۴۵: سخن عارفان به جان بشنو
شمارهٔ ۱۴۶: سرّ دور قمر ز ما بشنو
شمارهٔ ۱۴۷: سر آبی نه سرابی طلب از خویش سر آبی
شمارهٔ ۱۴۸: سر کل چون کله نهد بر سر
شمارهٔ ۱۴۹: سروی است قد ما که کشیده است به بالا
شمارهٔ ۱۵۰: سعادت همچو ماهی خوش بر آمد
شمارهٔ ۱۵۱: سلب و ایجاب در نمی گنجد
شمارهٔ ۱۵۲: سلطنت بر مزید باد مدام
شمارهٔ ۱۵۳: سه شنبه قصد می کن با حجامت
شمارهٔ ۱۵۴: سیّد است او تو بندهٔ او باش
شمارهٔ ۱۵۵: سیّد که بود نعمتاللّه به نامش
شمارهٔ ۱۵۶: سیّد ما بندهٔ جانی اوست
شمارهٔ ۱۵۷: سیّد من بنده را تفیهم کرد
شمارهٔ ۱۵۸: شرک را قلب کن که شکر آن است
شمارهٔ ۱۵۹: شمامه با شمایل راز می گفت
شمارهٔ ۱۶۰: شهری که در او شحنه ستمکش باشد
شمارهٔ ۱۶۱: شیر مردی باید از خود رستهای
شمارهٔ ۱۶۲: صوت داود است و ما خوش نغمهای دار...
شمارهٔ ۱۶۳: صورت حق معنی هر دو جهان
شمارهٔ ۱۶۴: طریق عرف سید گفت با تو
شمارهٔ ۱۶۵: ظاهر و باطن ار کنی کامل
شمارهٔ ۱۶۶: ظاهر و باطن صدف می خوان
شمارهٔ ۱۶۷: ظاهرم در کوبنان و باطنم و در کوه ...
شمارهٔ ۱۶۸: ظل ید مطلق است این دست
شمارهٔ ۱۶۹: عارفان غیر او به او دانند
شمارهٔ ۱۷۰: عارفانش خوانده اند این حضرت جمع ...
شمارهٔ ۱۷۱: عاشقانه خوش درین دریا نشین
شمارهٔ ۱۷۲: عالم و معلوم آنجا هست نیست
شمارهٔ ۱۷۳: عشق است که گوهر محیط است
شمارهٔ ۱۷۴: عشق او در همه بود ساری
شمارهٔ ۱۷۵: عشق چوگان و عالمی گویم
شمارهٔ ۱۷۶: عقل اگر لشکری کشد بر تو
شمارهٔ ۱۷۷: عقل ذاتی عرش الرحمن ما
شمارهٔ ۱۷۸: علی الصباح به میخانه خوش روان گشتیم
شمارهٔ ۱۷۹: عیدی هر کسی بود چیزی
شمارهٔ ۱۸۰: عین ما چون به عین واصل شد
شمارهٔ ۱۸۱: عین هر دو یکی بود دریاب
شمارهٔ ۱۸۲: فرق است میان این و آن دریابش
شمارهٔ ۱۸۳: قال بگذار و بگذر از سر حال
شمارهٔ ۱۸۴: قطب عالم خلیفهٔ بر حق
شمارهٔ ۱۸۵: قطره و بحر هر دو یک آبند
شمارهٔ ۱۸۶: قطره و بحر و موج و جوهر چار
شمارهٔ ۱۸۷: قطرهای بود باز بحری شد
شمارهٔ ۱۸۸: قول حسینی شنو راه مخالف مرو
شمارهٔ ۱۸۹: کون جامع وجود انسان است
شمارهٔ ۱۹۰: کی نویسد قلم کلام اللّه
شمارهٔ ۱۹۱: کردم از وی سؤال و گفت جواب
شمارهٔ ۱۹۲: که غیر از انبیا و اولیا کس
شمارهٔ ۱۹۳: گر بر افروزد آتش دردم
شمارهٔ ۱۹۴: گر برافتد حجاب ما از ما
شمارهٔ ۱۹۵: گر بود خوبی تو از زلف و خال
شمارهٔ ۱۹۶: گر بیابی از آن لبش حلوا
شمارهٔ ۱۹۷: گر تو را عزم هست تا دربند
شمارهٔ ۱۹۸: گر تو فانی شوی ز جود وجود
شمارهٔ ۱۹۹: گر جوهر جان ما بود پاک
شمارهٔ ۲۰۰: گر چه از چشم خلق شد پنهان
شمارهٔ ۲۰۱: گر زان که تو پاکی ای برادر
شمارهٔ ۲۰۲: گر عادت است رسم تکلف میان خلق
شمارهٔ ۲۰۳: گر کشته حیات جاویدان است
شمارهٔ ۲۰۴: گر گدا باشد به یاد پادشه نبود عجب
شمارهٔ ۲۰۵: گرد اندوه من نمی گردم
شمارهٔ ۲۰۶: گرد بر گرد عاشقان می گرد
شمارهٔ ۲۰۷: گفتم که به نقل نار بهتر یا به
شمارهٔ ۲۰۸: گفتند گلابست بدیدیم گل آب است
شمارهٔ ۲۰۹: گوهر ار جویی بیا دریا طلب
شمارهٔ ۲۱۰: لاجرم تا ز عشق آگاهم
شمارهٔ ۲۱۱: لب دلبر خوش است بوسیدن
شمارهٔ ۲۱۲: لیس فیه الدار غیره دیار
شمارهٔ ۲۱۳: ما بین دو عین راست از نون تا میم
شمارهٔ ۲۱۴: ما را به وجود خود نباشد بودی
شمارهٔ ۲۱۵: ما همه ذره ایم و او خورشید
شمارهٔ ۲۱۶: ما و ساقی نشسته مست خراب
شمارهٔ ۲۱۷: ما و ماهان و خطهٔ کرمان
شمارهٔ ۲۱۸: ما و همان دلبران و جام شبانه
شمارهٔ ۲۱۹: مایی ما بر افتاد اویی او عیان شد
شمارهٔ ۲۲۰: مجلس عشق است و ما مست خراب
شمارهٔ ۲۲۱: مجموعهٔ مجموع کمال است که در وی
شمارهٔ ۲۲۲: محب آل محمد چو بایزید بود
شمارهٔ ۲۲۳: محو ما شد قطره و دریا و جو
شمارهٔ ۲۲۴: مخلصانه به صدق بی اکراه
شمارهٔ ۲۲۵: مرشدی کو خبیر این راه است
شمارهٔ ۲۲۶: مرغکی سرگشته گردد کو به کو
شمارهٔ ۲۲۷: مژدگانی که روز عید آمد
شمارهٔ ۲۲۸: مشکل ما جمله حلوا کردهاند
شمارهٔ ۲۲۹: معانی خوشی جانا بیان کن
شمارهٔ ۲۳۰: مقصود ز بندگان همه خدمت اوست
شمارهٔ ۲۳۱: مقصود من تویی چه کنم نعمت بهشت
شمارهٔ ۲۳۲: ملکوتست عالم ارواح
شمارهٔ ۲۳۳: من سوختهام بقیهای گر یابی
شمارهٔ ۲۳۴: موج و بحر و حباب ای دانا
شمارهٔ ۲۳۵: می به رندان ده به زاهد می مده
شمارهٔ ۲۳۶: می دار به دست خود ترازو
شمارهٔ ۲۳۷: نام نیک است یادگار بشر
شمارهٔ ۲۳۸: نان گندم نزد آدم خوش بود
شمارهٔ ۲۳۹: نبی بیت اللّه و باش علی دان
شمارهٔ ۲۴۰: نزد ما او خلیفةاللّه است
شمارهٔ ۲۴۱: نشان اهل دوزخ نیز چار است
شمارهٔ ۲۴۲: نشان جملهٔ مردم همین است
شمارهٔ ۲۴۳: نشان زمرهٔ جنت چهار است
شمارهٔ ۲۴۴: نعمتاللّه را طلب کن از خدا
شمارهٔ ۲۴۵: نعمتاللّه نعمتی دارد تمام
شمارهٔ ۲۴۶: نقش و خیالی است حدوث از قدیم
شمارهٔ ۲۴۷: نقطه ای که الف نقش بست
شمارهٔ ۲۴۸: نه اسقاط و نه اثبات است اینجا
شمارهٔ ۲۴۹: نه فقر بماند و غنا هم
شمارهٔ ۲۵۰: نور اللّه رسید و ظلمت رفت
شمارهٔ ۲۵۱: نور خود در نار موسی را نمود
شمارهٔ ۲۵۲: نیست ما را روز بر کس بوسهٔ ما طرح...
شمارهٔ ۲۵۳: وجود علم و عمل چون عطای حضرت اوست
شمارهٔ ۲۵۴: وقت آن آمد که پروازی کنم
شمارهٔ ۲۵۵: ویران شده از رئیس ده ده
شمارهٔ ۲۵۶: ها نظر کن که در نظر دارم
شمارهٔ ۲۵۷: هر چند رئیس ما گزیر است
شمارهٔ ۲۵۸: هر چه باشند ما همان باشیم
شمارهٔ ۲۵۹: هر چه داری به عشق او در باز
شمارهٔ ۲۶۰: هر چه داریم ما از او داریم
شمارهٔ ۲۶۱: هر دم تویی در چشم من هم خویش را ه...
شمارهٔ ۲۶۲: هر زمان صنعی نماید در نظر
شمارهٔ ۲۶۳: هر کجا صورت بود معنی بود
شمارهٔ ۲۶۴: هر کس که به قول خویش ثابت ناید
شمارهٔ ۲۶۵: هر کسی را که باشدش سر کل
شمارهٔ ۲۶۶: هر کسی کو دلیل او باشد
شمارهٔ ۲۶۷: هر که او رو ز غیر او بر تافت
شمارهٔ ۲۶۸: هر که بر نور رفت و باز آمد
شمارهٔ ۲۶۹: هر که در بند نفس حیوان است
شمارهٔ ۲۷۰: هر که دریافت آن از انسان است
شمارهٔ ۲۷۱: هر که سلطان خویش نشناسد
شمارهٔ ۲۷۲: هر کس که نهد تاج سر ما بر سر
شمارهٔ ۲۷۳: هر یار که ثابت نبود در یاری
شمارهٔ ۲۷۴: هرچه داری به عشق او درباز
شمارهٔ ۲۷۵: هرکه رو را ز غیر او بر تافت
شمارهٔ ۲۷۶: همچو غنچه تمام بگشوده
شمارهٔ ۲۷۷: همه پابند آن دلارامند
شمارهٔ ۲۷۸: همه تسبیح حضرتش گویند
شمارهٔ ۲۷۹: همه حق است و خلق اینجا نیست
شمارهٔ ۲۸۰: همه را رو به دوست از همه رو
شمارهٔ ۲۸۱: همه عالم به نور او روشن
شمارهٔ ۲۸۲: همه عالم تن است و او جان است
شمارهٔ ۲۸۳: یا رب که تو را چنین دلی حاصل باد