خانه
صفحهاصلی
شاعران
سنایی
حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه
الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
در عذر گوید: بنده در پیش شاه دینپرور
اندر خط و قلم و کاغذ و خاطر گوید: از دل آبستن است خامهٔ من
فی حسب حاله و بیان احواله و سبب احترازه من اهل الدّنیا وانزوائه و تجریده منالخلائق و سبب تصنیف هذاالکتاب: حسب حال آنکه دیو آز مرا
فی افتخار نفسه علی اهل عصره: خطر من گهر پریشان کرد
فی بیان حاله و حسب احواله رحمةاللّٰه علیه: گر در آورد یافت خلد و نعیم
فصل اندر ضعف و پیری: راکعم کرد روزگار حسود
فصل اندر تبدیل حال: بدر بودم شدم هلال مثال
التمثّل فیالاجتهاد: ابن خطّاب آن به مردی فرد
در رهایی جستن جان گوید از تن: رقص کن پیش دل به چارهٔ خویش
اندر تفضیل سخن خویش گوید: از همه شاعران به اصل و به فرع
اندر مدح خواجهٔ عمید احمدبن مسعود تیشه و وصف حال خانهای گوید که از جهت حکیم سنایی کرده بود و اسباب مهیّا گردانیده: دوستی مخلص اندرین شهرم
یمدح الشیخ الامام جمالالدّین فخرالاسلام تاج الخطباء احمدبن محمّدالملقّب بالحذور: خلق از این خانه بر حذر باشد
در قناعت و انزوای خویش گوید: ای که در زیر طبع گردونی
فیالقناعة: گوشهای گیر از این جهان مجاز
حکایت: آن شنیدی که بود پنبهزنی
التمثیل: از پی نای و چنگ بوالخداش
حکایت: آن شنیدی که رفت نادانی
در صفت خلوت و تنهایی گوید: سلوتی نیست روح را از کس
در وصف بیطمعی و خویشتنداری خود گوید: من نه مرد زن و زر و جاهم
اندر افتخار خویش فرماید: ذم شنیدی ز مرغ عیسیرو
اندر ضعف خویش گوید: آن چنان در سخن ضعیف تنم
اندر بد دلی خویش گوید: منم اندر ولایت خسرو
حکایت: آن شنیدی که مرغکی در شخ
فی ذمالجهال والناصحین لهم: نوح را گرچه عمر داد اله
حکایت: ایهّاالناس روز بیشرمیست
در شرع و شعر گوید: ای سنایی چو شرع دادت بار
کتاب کتبه الی بغداد مع نسخة تصنیفه انفذه عند الامام الاجل الاوحد برهانالدّین ابیالحسن علیبن ناصر الغزنوی یعرف به بریانگر: ای تو بر دین مصطفی سالار