خانه
صفحهاصلی
شاعران
شاطرعباس صبوحی
دوبیتیها
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شب: دست بر زلف زدم، شب بود، چشمش مست ...
فال قهوه: چون قهوه بدست گیرد آن حب نبات
ناله: چشمان تو با فتنه بجنگ آمده است
ستمگر: هر قدر زلف تو ای سلسله مو سلسله د...
خون سیاوش: ابروی تو رفته رفته تا گوش آمد
نقاش: کشید نقش تو نقاش و اشتباه کشید
برزخ: دست برزخ گرفت و سوخت مرا
دود سیه: در آب پر غراب افتاده مگیر
گهر: هر روز گرفت خانۀ کعبه شرف
بدر: نموده گوشۀ ابرو بمن مهی لب بام
آهو: مردم از حسرت آهو روشان و رمشان
ماکو: خیّاط پسری بود به دستش ماکو
عاقبت به خیر: ترسا پسرا مسیح سیرم کردی
اشک: چه شد که بر گل عارض گلاب میریزی
سپیده دم: برداشت سپیده دم حجاب از طرفی
چشم تر: ای دلبر عیسی نفس ترسائی