خانه
صفحهاصلی
شاعران
باباافضل کاشانی
رباعیات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
رباعی شمارهٔ ۱: گر با توام از تو جان دهم آدم را
رباعی شمارهٔ ۲: اندوه تو دلشاد کند هر جان را
رباعی شمارهٔ ۳: دل سیر نشد از کم و از بیش تو را
رباعی شمارهٔ ۴: در کار کش این عقل به کار آمده را
رباعی شمارهٔ ۵: بی آن که کس رسد زوری از ما
رباعی شمارهٔ ۶: ای دل تو ز هیچ خلق یاری مطلب
رباعی شمارهٔ ۷: آبی که به روزگار بندد کیمُخت
رباعی شمارهٔ ۸: گر بر فلکی به خاک باز آرندت
رباعی شمارهٔ ۹: باشد که ز اندیشه و تدبیر درست
رباعی شمارهٔ ۱۰: تا گوهر جان در صدف تن پیوست
رباعی شمارهٔ ۱۱: ترس اجل و بیم فنا، هستی توست
رباعی شمارهٔ ۱۲: وی جملۀ خلق را ز بالا و ز پست
رباعی شمارهٔ ۱۳: معلوم نمی شود چنین از سر دست
رباعی شمارهٔ ۱۴: با یار بگفتم به زبانی که مراست
رباعی شمارهٔ ۱۵: ترکیب عناصر ار نگشتی کم و کاست
رباعی شمارهٔ ۱۶: در عین علی، هو العلی الاعلی ست
رباعی شمارهٔ ۱۷: هر نقش که بر تختۀ هستی پیداست
رباعی شمارهٔ ۱۸: در کار جهان، بیع و شری بر هیچ است
رباعی شمارهٔ ۱۹: افضل دیدی که هر چه دیدی هیچ است
رباعی شمارهٔ ۲۰: آن کیست که آگاه ز حسن و خرد است
رباعی شمارهٔ ۲۱: با یک سر موی تو اگر پیوند است
رباعی شمارهٔ ۲۲: در کوی تو صد هزار صاحب هوس است
رباعی شمارهٔ ۲۳: در بادیۀ عشق دویدن چه خوش است
رباعی شمارهٔ ۲۴: سرتاسر آفاق جهان از گل ماست
رباعی شمارهٔ ۲۵: هر کار که هست در جهان، پیشۀ ماست
رباعی شمارهٔ ۲۶: اول ز مکوّنات، عقل و جان است
رباعی شمارهٔ ۲۷: تا گردش گردون فلک تابان است
رباعی شمارهٔ ۲۸: من آن گهرم که عقل کل کان من است
رباعی شمارهٔ ۲۹: چرخ فلکی خرقۀ نُه توی من است
رباعی شمارهٔ ۳۰: هرگز بت من روی به کس ننموده است
رباعی شمارهٔ ۳۱: هر نفس که او درد ز درمان دانست
رباعی شمارهٔ ۳۲: بر سیر اگر نهاده ای دل، ای دوست
رباعی شمارهٔ ۳۳: سمع و بصر و زبان و دستم، همه اوست
رباعی شمارهٔ ۳۴: راه ازل و ابد، زبان و سرِ توست
رباعی شمارهٔ ۳۵: گر تخم برومند نشد، کشتۀ توست
رباعی شمارهٔ ۳۶: در هر برزن که بنگرم آشوبی ست
رباعی شمارهٔ ۳۷: چندین غم مال و حسرت دنیا چیست
رباعی شمارهٔ ۳۸: من من نی ام، آن کس که منم، گوی که...
رباعی شمارهٔ ۳۹: گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی ست
رباعی شمارهٔ ۴۰: عشق تو ز هر بی خبری خالی نیست
رباعی شمارهٔ ۴۱: احداث زمانه را چو پایانی نیست
رباعی شمارهٔ ۴۲: آن کس که درون سینه را دل پنداشت
رباعی شمارهٔ ۴۳: ای در طلب آن که لقا خواهی یافت
رباعی شمارهٔ ۴۴: راهی ست دراز و دور، می باید رفت
رباعی شمارهٔ ۴۵: آرام منا، کجاست آرامگه ات
رباعی شمارهٔ ۴۶: بر خود چه نهی رنج در این جای سه پنج
رباعی شمارهٔ ۴۷: هستی تو سزای این و صد چندین رنج
رباعی شمارهٔ ۴۸: ای کرده فریبنده جهانت گستاخ
رباعی شمارهٔ ۴۹: عمر تو اگر افزون شود از پانصد
رباعی شمارهٔ ۵۰: چون درد توام در این دل ریش افتاد
رباعی شمارهٔ ۵۱: دل نعره زنان ملک جهان می طلبد
رباعی شمارهٔ ۵۲: غم با لطف تو شادمانی گردد
رباعی شمارهٔ ۵۳: عشق تو مرا زندۀ جاویدان کرد
رباعی شمارهٔ ۵۴: در عشق تو جان بوالهوس می میرد
رباعی شمارهٔ ۵۵: یاد تو کنم دلم چنان برخیزد
رباعی شمارهٔ ۵۶: چندان برو این ره که دویی برخیزد
رباعی شمارهٔ ۵۷: دنیا مطلب تا همه دین ات باشد
رباعی شمارهٔ ۵۸: از شبنم عشق خاک آدم گل شد
رباعی شمارهٔ ۵۹: تا داروی او درد مرا درمان شد
رباعی شمارهٔ ۶۰: صاحب نظران که آینۀ یک دگراند
رباعی شمارهٔ ۶۱: مردان رهت که سرّ معنیدان اند
رباعی شمارهٔ ۶۲: مردان رهت واقف اسرار تواند
رباعی شمارهٔ ۶۳: آنان که ز معبود خبر یافته اند
رباعی شمارهٔ ۶۴: در مصطبۀ عمر ز بد نامی چند
رباعی شمارهٔ ۶۵: تا حا و دو میم و دال نامت کردند
رباعی شمارهٔ ۶۶: آن ها که زمین زیز قدم ها فرسودند
رباعی شمارهٔ ۶۷: ناکرده دمی آن چه تو را فرمودند
رباعی شمارهٔ ۶۸: آنان که مقیم حضرت جانان اند
رباعی شمارهٔ ۶۹: برخیز که عاشقان به شب راز کنند
رباعی شمارهٔ ۷۰: هفتاد و دو فرقه در رهت میپویند
رباعی شمارهٔ ۷۱: از هستی خود چو بی خبر خواهم بود
رباعی شمارهٔ ۷۲: ای ذات تو در دو کون مقصود وجود
رباعی شمارهٔ ۷۳: عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود
رباعی شمارهٔ ۷۴: تا روی زمین و آسمان خواهد بود
رباعی شمارهٔ ۷۵: گر ملک تو مصر و شام و چین خواهد بود
رباعی شمارهٔ ۷۶: سرگشتۀ تو عقل بسی خواهد بود
رباعی شمارهٔ ۷۷: کوتاه کنم قصه که بس مشکل بود
رباعی شمارهٔ ۷۸: ای خواجه اگر کار به کامت نبود
رباعی شمارهٔ ۷۹: درویش کسی بود که نامش نبود
رباعی شمارهٔ ۸۰: هر دیده که او عطای حق دیده بود
رباعی شمارهٔ ۸۱: ای ذات منزهت مبرا ز وجود
رباعی شمارهٔ ۸۲: ای ذات تو سر دفتر اسرار وجود
رباعی شمارهٔ ۸۳: هر گه که دلم با غمت انباز شود
رباعی شمارهٔ ۸۴: تا دل ز علایق جهان حُرّ نشود
رباعی شمارهٔ ۸۵: از رفته قلم هیچ دگرگون نشود
رباعی شمارهٔ ۸۶: رو دیده بدوز تا دلت دیده شود
رباعی شمارهٔ ۸۷: میزن نفسی، کاین دم از او میزاید
رباعی شمارهٔ ۸۸: سیر آمده ای ز خویشتن می باید
رباعی شمارهٔ ۸۹: رو خانه برو، که شاه ناگاه آید
رباعی شمارهٔ ۹۰: ای از همه آزرده، بی آزار گذر
رباعی شمارهٔ ۹۱: یا رب ز کرم بر من دل ریش نگر
رباعی شمارهٔ ۹۲: ای از تو فتاده عالمی در شر و شور
رباعی شمارهٔ ۹۳: زنهار در آن کوش که در زیر سپهر
رباعی شمارهٔ ۹۴: عمر از پی افزون زر کاسته گیر
رباعی شمارهٔ ۹۵: دانی که چرا زنند این طبلک باز؟
رباعی شمارهٔ ۹۶: در هستی کون خویش، مردم ز آغاز
رباعی شمارهٔ ۹۷: تاریک شد از هجر دل افروزم، روز
رباعی شمارهٔ ۹۸: ای خواجه تو خود چه دیدهای؟ باش ه...
رباعی شمارهٔ ۹۹: تا کی باشی ز عافیت در پرهیز
رباعی شمارهٔ ۱۰۰: بیرون ز چهار عنصر و پنج حواس
رباعی شمارهٔ ۱۰۱: تا چند روی از پی تقلید و قیاس
رباعی شمارهٔ ۱۰۲: در خرقه چه پیچی، ار نه ای شاه شناس
رباعی شمارهٔ ۱۰۳: ز افسانه گری ای دل دانش نشناس
رباعی شمارهٔ ۱۰۴: هان ای دل بد زهره ز شمشیر مترس
رباعی شمارهٔ ۱۰۵: بالا مطلب ز هیچ کس بیش مباش
رباعی شمارهٔ ۱۰۶: واپس منگر دمی و در پیش مباش
رباعی شمارهٔ ۱۰۷: ای دل چو طربناک نهای، شادان باش
رباعی شمارهٔ ۱۰۸: کو دل که بداند نفسی اسرارش
رباعی شمارهٔ ۱۰۹: غم چند خوری ز کار نا آمده پیش
رباعی شمارهٔ ۱۱۰: زین تابش آفتاب و تاریکی میغ
رباعی شمارهٔ ۱۱۱: جان می بردم به سوی آن عالم پاک
رباعی شمارهٔ ۱۱۲: گر فضل کنی ندارم از عالم باک
رباعی شمارهٔ ۱۱۳: روزی که برند این تن پر آز را به خاک
رباعی شمارهٔ ۱۱۴: ای از تو همیشه کار پندار به برگ
رباعی شمارهٔ ۱۱۵: ای عمر عزیز داده بر باد از جهل
رباعی شمارهٔ ۱۱۶: درّی که من از میان جان یافتهام
رباعی شمارهٔ ۱۱۷: معشوقه عیان بود، نمی دانستم
رباعی شمارهٔ ۱۱۸: از نه پدر و چهار مادر زادم
رباعی شمارهٔ ۱۱۹: من مهر تو در میان جان ننهادم
رباعی شمارهٔ ۱۲۰: در جستن جام جم جهان پیمودم
رباعی شمارهٔ ۱۲۱: آزردن خلق کافری پندارم
رباعی شمارهٔ ۱۲۲: تا ظن نبری کز آن جهان می ترسم
رباعی شمارهٔ ۱۲۳: از عشق تو بهره نیست جز سرزنشم
رباعی شمارهٔ ۱۲۴: از هر چه در این ملک نیام کم، بیشم
رباعی شمارهٔ ۱۲۵: من با تو نظر از سر هستی نکنم
رباعی شمارهٔ ۱۲۶: از روی تو شاد شد دل غمگینم
رباعی شمارهٔ ۱۲۷: دنیا چو رباط و ما در او مهمانیم
رباعی شمارهٔ ۱۲۸: با یاد جلال در بیابان رفتیم
رباعی شمارهٔ ۱۲۹: زان پیش که ما طفیل آدم بودیم
رباعی شمارهٔ ۱۳۰: یا رب چو بخوانی ام، اطعنا گویم
رباعی شمارهٔ ۱۳۱: تخمی است خرد، که جان از او رُست و...
رباعی شمارهٔ ۱۳۲: حیوان ز نبات است و نبات از ارکان
رباعی شمارهٔ ۱۳۳: جایی که مقام نیستات، مرحله دان
رباعی شمارهٔ ۱۳۴: از فضل چه حاصل است جز جان خوردن
رباعی شمارهٔ ۱۳۵: یا رب چه خوش است بی دهان خندیدن
رباعی شمارهٔ ۱۳۶: یک سو پسرت نشسته و یک سو زن
رباعی شمارهٔ ۱۳۷: در ظلم به قول هیچ کس کار مکن
رباعی شمارهٔ ۱۳۸: اندر ره حق تصرف آغاز مکن
رباعی شمارهٔ ۱۳۹: با خلق به خُلق زندگانی می کن
رباعی شمارهٔ ۱۴۰: گویند کز این جهان مگر شادم من
رباعی شمارهٔ ۱۴۱: بر سیر اگر نهاده ای دل اکنون
رباعی شمارهٔ ۱۴۲: دل مغز حقیقت است و تن پوست، ببین
رباعی شمارهٔ ۱۴۳: دشت از مجنون که لاله می روید از او
رباعی شمارهٔ ۱۴۴: ای تاج لعمرک ز شرف بر سر تو
رباعی شمارهٔ ۱۴۵: گر خلوت و عزلت است سرمایۀ تو
رباعی شمارهٔ ۱۴۶: افضل تو به هر حال مغرور مشو
رباعی شمارهٔ ۱۴۷: ای دل ز غم جهان که گفتت خون شو
رباعی شمارهٔ ۱۴۸: افضل درِ دل می زنی، آخر دل کو؟
رباعی شمارهٔ ۱۴۹: دنیا به مراد رانده گیر، آخر چه؟
رباعی شمارهٔ ۱۵۰: ای پای شرف بر سر افلاک زده
رباعی شمارهٔ ۱۵۱: ای دل به چه غم خوردنت آمد پیشه
رباعی شمارهٔ ۱۵۲: گر مغز همه بینی و گر پوست همه
رباعی شمارهٔ ۱۵۳: ای لطف تو در کمال بالای همه
رباعی شمارهٔ ۱۵۴: مستم به خرابات، ولی از می نه
رباعی شمارهٔ ۱۵۵: رندی باید، ز شهر خود تاختهای
رباعی شمارهٔ ۱۵۶: این نیست جهان جان که پنداشته ای
رباعی شمارهٔ ۱۵۷: گر دریابی که از کجا آمدهای
رباعی شمارهٔ ۱۵۸: ای عین بقاء در چه بقایی که نهای؟
رباعی شمارهٔ ۱۵۹: ای آن که شب و روز خدا می طلبی
رباعی شمارهٔ ۱۶۰: ای صوفی صافی که خدا میطلبی
رباعی شمارهٔ ۱۶۱: دعوی به سر زبان خود وابستی
رباعی شمارهٔ ۱۶۲: از معدن خویش اگر جدا افتادی
رباعی شمارهٔ ۱۶۳: مردی باید، بلند همت مردی
رباعی شمارهٔ ۱۶۴: گر حاکم صد شهر و ولایت گردی
رباعی شمارهٔ ۱۶۵: تا کی پی اسباب و تنعم گردی؟
رباعی شمارهٔ ۱۶۶: گر در نظر خویش حقیری، مردی
رباعی شمارهٔ ۱۶۷: یک ذره ز فقر اگر به صحرا بودی
رباعی شمارهٔ ۱۶۸: در آینۀ جمال حق کن نظری
رباعی شمارهٔ ۱۶۹: در جستن جام جم ز کوته نظری
رباعی شمارهٔ ۱۷۰: گر تو به خود و حال خود در نگری
رباعی شمارهٔ ۱۷۱: یا رب ز قضا بر حذرم میداری
رباعی شمارهٔ ۱۷۲: گیرم که سلیمان نبی را پسری
رباعی شمارهٔ ۱۷۳: با داده قناعت کن و با داد بزی
رباعی شمارهٔ ۱۷۴: از باد اگر سبق بری در تیزی
رباعی شمارهٔ ۱۷۵: از کبر مدار هیج در سر هوسی
رباعی شمارهٔ ۱۷۶: تا ره نبری به هیچ منزل نرسی
رباعی شمارهٔ ۱۷۷: بی مرگ به عمر جاودانی نرسی
رباعی شمارهٔ ۱۷۸: در راه طلب اگر تو نیکو باشی
رباعی شمارهٔ ۱۷۹: ای دل، ز شراب جهل، مستی تا کی؟
رباعی شمارهٔ ۱۸۰: ای تو به مجردی نرفته گامی
رباعی شمارهٔ ۱۸۱: رفتم به سر تربت محمود غنی
رباعی شمارهٔ ۱۸۲: ای آن که خلاصۀ چهار ارکانی
رباعی شمارهٔ ۱۸۳: ای ناطق اگر به مرکز جسمانی
رباعی شمارهٔ ۱۸۴: ای نفس گذشت عمر در حیرانی
رباعی شمارهٔ ۱۸۵: گر با تو فلک بدی سگالد، چه کنی؟
رباعی شمارهٔ ۱۸۶: ای دل ز غبار تن اگر پاک شوی
رباعی شمارهٔ ۱۸۷: تا خاص خدای را تو از جان نشوی
رباعی شمارهٔ ۱۸۸: ای لطف تو دستگیر هر خود رایی
رباعی شمارهٔ ۱۸۹: تا دیدۀ دل ز دیدهها نگشایی
رباعی شمارهٔ ۱۹۰: زنهار در این راه مجازی نائی
رباعی شمارهٔ ۱۹۱: یا رب چو بر آرندۀ حاجات تویی
رباعی شمارهٔ ۱۹۲: ای نسخۀ نامۀ الاهی که تویی