خانه
صفحهاصلی
شاعران
صائب تبریزی
دیوان اشعار
مطالع
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۱: زشت رو چون سازد از خود دور خوی زش...
شمارهٔ ۲: چرخ می داند عیار آه پرتائثیر را
شمارهٔ ۳: چشم صیاد تو ترسانده است چشم ناز را
شمارهٔ ۴: چون دریغ از دیده داری حسن ذات خوی...
شمارهٔ ۵: از دست کار رفته بود پیش، کار ما
شمارهٔ ۶: گردون سنگدل نبود مرد جنگ ما
شمارهٔ ۷: زد غوطه بس که در تن خاکی روان ما
شمارهٔ ۸: تا چند نهد روی به رو آن کف پا را؟
شمارهٔ ۹: بگذار شود زیر و زبر جسم گران را
شمارهٔ ۱۰: بیدار کند بانگ نی افسرده دلان را
شمارهٔ ۱۱: کلید فتح بود از دل شکسته گدا را
شمارهٔ ۱۲: قرار نیست دمی چون شرار، خرده جان را
شمارهٔ ۱۳: زهی ز روزن داغ تو روشنایی دلها
شمارهٔ ۱۴: نیست پروای کدورت دل بی کینه ما را
شمارهٔ ۱۵: گریه مستانه بی می می کند ما را خراب
شمارهٔ ۱۶: از ترحم حسن جولان می نماید در نقاب
شمارهٔ ۱۷: می شود در دور خط عاشق ز جانان کام...
شمارهٔ ۱۸: عمر را پاس نفس باز ندارد ز شتاب
شمارهٔ ۱۹: چه خیال است کند مست ترا باده ناب
شمارهٔ ۲۰: روز در جام می آویز که در شب می ناب
شمارهٔ ۲۱: چو ساخت قد ترا حلقه عمر پا به رکاب
شمارهٔ ۲۲: یکی دو شد ز اجل ماتم روان غریب
شمارهٔ ۲۳: زردرویی می کشد مهر از ترنج غبغبت
شمارهٔ ۲۴: عمر چون از چل گذشت از وی وفاجستن ...
شمارهٔ ۲۵: حاصل ما از نظربازی نگاه حسرت است
شمارهٔ ۲۶: لعل جان بخش ترا خط دورباش آفت است
شمارهٔ ۲۷: قسمت روشندلان از زندگانی کلفت است
شمارهٔ ۲۸: در کهنسالی ز نسیان شکوه کفر نعمت ...
شمارهٔ ۲۹: بی دماغان را نرنجاندن به صحبت منت...
شمارهٔ ۳۰: شیوه چشم کبود از چشم ها دلکشترست
شمارهٔ ۳۱: باده لعلی ز لعل و شیشه از کان خوش...
شمارهٔ ۳۲: راحت مرگ فقیران ز اغنیا افزونترست
شمارهٔ ۳۳: نیست شاه آن کس که او را تاج گوهر ...
شمارهٔ ۳۴: صندل بی مغز عالم گرده دردسرست
شمارهٔ ۳۵: آنچه ما را از شراب زندگی در ساغرست
شمارهٔ ۳۶: می شوم گل، در گریبان خار می افتد ...
شمارهٔ ۳۷: بحر نتواند غبار غم ز دل شستن مرا
شمارهٔ ۳۸: می گشاید ذکر بر رویت در الله را
شمارهٔ ۳۹: خط مشکین خواست عذر آن عذار ساده را
شمارهٔ ۴۰: نیست سوی حق به جز تسلیم راهی بنده...
شمارهٔ ۴۱: نیست پروای علایق طبع وحشت دیده را
شمارهٔ ۴۲: عشق می پاشد ز یکدیگر دل غم پیشه را
شمارهٔ ۴۳: حسن عالمسوز دارد بی قرار اندیشه را
شمارهٔ ۴۴: زلف طرار تو می بندد زبان شانه را
شمارهٔ ۴۵: بی سرانجامی صفا بخشد دل دیوانه را
شمارهٔ ۴۶: نیل چشم زخم باشد زنگ کلفت سینه را
شمارهٔ ۴۷: شوخی راز محبت می شکافد سینه را
شمارهٔ ۴۸: بیخودی فرش است در چشم و دل بی تاب...
شمارهٔ ۴۹: می کند در پرده شب جلوه دایم روز ما
شمارهٔ ۵۰: از گرانخوابی چو چشم دام آزادیم ما
شمارهٔ ۵۱: بر زبان حرف طلب هرگز نمی آریم ما
شمارهٔ ۵۲: دور شو ای آستین از دیده گریان ما
شمارهٔ ۵۳: به همواری توان بردن سبق از همرهان...
شمارهٔ ۵۴: به احسان همتم می کرد قارون اهل دن...
شمارهٔ ۵۵: تمنای تو دارد در کشاکش آسمان ها را
شمارهٔ ۵۶: ز بدگویان امان خواهی، ز غیبت پاک ...
شمارهٔ ۵۷: ز خط اندیشه نبود چهره آن سرو قامت...
شمارهٔ ۵۸: کجا اندیشه عقباست عقل ذوفنونت را؟
شمارهٔ ۵۹: کند هر جا پریشان باد زلف مشکبارش را
شمارهٔ ۶۰: توجه نیست با دلهای سنگین عشق سرکش...
شمارهٔ ۶۱: به گلشن چون روی، بنما به گل چاک گ...
شمارهٔ ۶۲: نلرزد چون دل از دهشت چو برگ بیدپی...
شمارهٔ ۶۳: به آسانی شود دلها مسخر گوشه گیران...
شمارهٔ ۶۴: کشید آن سنگدل از دست من زلف پریشا...
شمارهٔ ۶۵: ز نقصان گهر باشد گران خیزی بزرگان...
شمارهٔ ۶۶: نشاط ظاهر از دل کی برد غم های پنه...
شمارهٔ ۶۷: عدالت عمر جاویدان دهد فرمانروایان...
شمارهٔ ۶۸: مصیبت می کند بر دل گوارا زهر مردن...
شمارهٔ ۶۹: بلایی نیست چون دل واپسی جانهای رو...
شمارهٔ ۷۰: نمی گردد حجاب از دورگردی لفظ مضمو...
شمارهٔ ۷۱: چه حاصل کز غزالان بزم رنگین است م...
شمارهٔ ۷۲: به خاموشی سرآور روزگار زندگانی را
شمارهٔ ۷۳: نمی آیی به بیداری چو در آغوش من ش...
شمارهٔ ۷۴: به چشم مردم آگاه، این فرسوده قالبها
شمارهٔ ۷۵: بخیل دوربین زان می کند وحشت ز صحب...
شمارهٔ ۷۶: شود زیر و زبر مجموعه خاطر ز محفل ها
شمارهٔ ۷۷: ز لعلش پر می گلرنگ شد پیمانه دلها
شمارهٔ ۷۸: به چشم عاقبت بین هر که خود را دید...
شمارهٔ ۷۹: (سر تسلیم خرد بر خط جام است اینجا
شمارهٔ ۸۰: (هر که خاموش شد از اهل بیان است ا...
شمارهٔ ۸۱: جز یتیمی چه بر این داشت در گوش ترا
شمارهٔ ۸۲: این نه خط است سیه کرده بناگوش ترا
شمارهٔ ۸۳: زاهد خشک بود دشمن جان میکش را
شمارهٔ ۸۴: پند ارباب خرد پنبه گوش است مرا
شمارهٔ ۸۵: چون سویداست نهان در دل شب کوکب ما
شمارهٔ ۸۶: می تپد در جگر خاک همان طینت ما
شمارهٔ ۸۷: چرخ خونخوار دلیرست به خونریزی ما
شمارهٔ ۸۸: چه نسبت است به یوسف رخ نکوی ترا؟
شمارهٔ ۸۹: مسنج با دل شب فیض صبح انور را
شمارهٔ ۹۰: چه آتش است به جان این دل مشوش را؟
شمارهٔ ۹۱: حذر ز ناخن الماس نیست داغ مرا
شمارهٔ ۹۲: فراغبال محال است راست کیشان را
شمارهٔ ۹۳: رخسار آتشین نپذیرد نقاب را
شمارهٔ ۹۴: گردد دو نیم، دل ز گلستان ملول را
شمارهٔ ۹۵: خال تو سوخت جان من غم سرشته را
شمارهٔ ۹۶: زخم زبان به جوش نیارد فسرده را
شمارهٔ ۹۷: کم کم کن آشنا به لب زخم دشنه را
شمارهٔ ۹۸: عقل شرع باطن است و شرع عقل ظاهرست
شمارهٔ ۹۹: داغدار عشق را نور و صفای دیگرست
شمارهٔ ۱۰۰: جای برگ گل به بستر اشک رنگینم بس ...
شمارهٔ ۱۰۱: عیب مردم بر هنر تا چند بگزینی، بس...
شمارهٔ ۱۰۲: نغمه های جانفزا در پرده نی مدغم ا...
شمارهٔ ۱۰۳: شانه با صد دست از بست و گشادش دره...
شمارهٔ ۱۰۴: بی خبر از غفلت خویش است تا جان در...
شمارهٔ ۱۰۵: عمر را بر باد دادن تن به صحبت داد...
شمارهٔ ۱۰۶: آتشین رویی که داغ ما گلی از باغ ا...
شمارهٔ ۱۰۷: حاصل دنیا و بال جان فارغبال توست
شمارهٔ ۱۰۸: کاکل او دام در راه صبا انداخته است
شمارهٔ ۱۰۹: یوسف از بی مهری اخوان به چاه افتا...
شمارهٔ ۱۱۰: تا دل از دستم شراب ارغوانی برده است
شمارهٔ ۱۱۱: کی نسیم صبحدم با غنچه گل کرده است
شمارهٔ ۱۱۲: بس که بر آن پیکر سیمین قبا چسبیده...
شمارهٔ ۱۱۳: تا دل بی تاب من گرم طلب گردیده است
شمارهٔ ۱۱۴: هر که با بی نسبتان گردد طرف، دیوا...
شمارهٔ ۱۱۵: بی حیا گر غوطه در گوهر زند بی مای...
شمارهٔ ۱۱۶: آب حیوان با لب لعل تو خون مرده ای...
شمارهٔ ۱۱۷: نغمه شیرین در مذاقم بی شراب تلخ ن...
شمارهٔ ۱۱۸: دل به صحبت ذوق خلوت دیده را در بن...
شمارهٔ ۱۱۹: جز حریم دل کز آب و گل در او آثار ...
شمارهٔ ۱۲۰: گوش ناقص طینتان را پرده انصاف نیست
شمارهٔ ۱۲۱: در چمن چون باغدار لاله گون خود گذشت
شمارهٔ ۱۲۲: بعد سالی در گلستان جلوه ای گل کرد...
شمارهٔ ۱۲۳: از دعا در صبح کام دل توان آسان گرفت
شمارهٔ ۱۲۴: خبرها می دهد از می پرستی رنگ غمازت
شمارهٔ ۱۲۵: مرا در چاه چون یوسف وطن از مکر اخ...
شمارهٔ ۱۲۶: غرض از خوردن می مستی بالادست است
شمارهٔ ۱۲۷: ناله نی حدی قافله ارواح است
شمارهٔ ۱۲۸: پیر را قامت خم سوی عدم راهبرست
شمارهٔ ۱۲۹: (در خموشی لب من چهره گشای رازست
شمارهٔ ۱۳۰: چشم مینا ز سیه بختی ما خونریزست
شمارهٔ ۱۳۱: بس که با سنگ ز سختی دل من یکرنگ است
شمارهٔ ۱۳۲: هر سر موی تو در کاوش دل مژگان است
شمارهٔ ۱۳۳: تا ز می چهره گلرنگ تو افروخته است
شمارهٔ ۱۳۴: تا چمن را قد و رخسار تو آراسته است
شمارهٔ ۱۳۵: رگ جان من و آن زلف به هم پیوسته است
شمارهٔ ۱۳۶: دل دگربار در آن زلف دو تا افتاده ...
شمارهٔ ۱۳۷: از رگ ابر هوا دسته سنبل شده است
شمارهٔ ۱۳۸: باز سرمشق جنونم خط نازک رقمی است
شمارهٔ ۱۳۹: هر چه جز حیرت دیدار بود نادانی است
شمارهٔ ۱۴۰: گر چه رخسار ترا آب طراوت کم نیست
شمارهٔ ۱۴۱: عشق را چشم به سامان تن آسانی نیست
شمارهٔ ۱۴۲: از سرانجام عمارت خوشی از دلها رفت
شمارهٔ ۱۴۳: به گریه جوهر بینش ز دیده ما ریخت
شمارهٔ ۱۴۴: چه غم اگر تهی از باده جام و شیشه ...
شمارهٔ ۱۴۵: چنان که مهر خموشی سپند آفتهاست
شمارهٔ ۱۴۶: دلم ربوده خط شکسته بسته اوست
شمارهٔ ۱۴۷: چه سود ازین که کتبخانه جهان از تو...
شمارهٔ ۱۴۸: دلیل راه توکل امید کوتاه است
شمارهٔ ۱۴۹: خموش هر که شد از قیل و قال وارسته...
شمارهٔ ۱۵۰: پلنگ اگر چه ز خشم آتش فروخته ای است
شمارهٔ ۱۵۱: هزار رنگ بلا در خمار میخواری است
شمارهٔ ۱۵۲: گل سر سبد روزگار، خوش خویی است
شمارهٔ ۱۵۳: چه شد که مجلس ما را ز شمع زیور نیست
شمارهٔ ۱۵۴: به زور خرده جان را نگاه نتوان داشت
شمارهٔ ۱۵۵: یعقوب از فروغ جمال تو چشم باخت
شمارهٔ ۱۵۶: جایی مرو نخوانده که گر خانه خداست
شمارهٔ ۱۵۷: ابر سیاه حامل باران رحمت است
شمارهٔ ۱۵۸: با قبله طاق ابروی او را چه نسبت ا...
شمارهٔ ۱۵۹: موی سفید ریشه آه ندامت است
شمارهٔ ۱۶۰: ای شانه زلف و کاکل دلدار نازک است
شمارهٔ ۱۶۱: موی سفید صبحدم جان غافل است
شمارهٔ ۱۶۲: چندان که خار در پی آزار بلبل است
شمارهٔ ۱۶۳: این شور در جهان نه از افلاک و انج...
شمارهٔ ۱۶۴: دیدار یار در گره چشم بستن است
شمارهٔ ۱۶۵: درمان درد هجر ز جان دست شستن است
شمارهٔ ۱۶۶: شکرفروش مصر حلاوت زبان توست
شمارهٔ ۱۶۷: خال است این که بر لب او چشم دوخته...
شمارهٔ ۱۶۸: چشمم ز پهلوی دل دیوانه پر شده است
شمارهٔ ۱۶۹: نی انجمن فروز شراب شبانه است
شمارهٔ ۱۷۰: ز پیری حاصل من مد آه است
شمارهٔ ۱۷۱: ظرافت آتش افروز جدایی است
شمارهٔ ۱۷۲: در چمن روزگار فال شکفتن خطاست
شمارهٔ ۱۷۳: حسن را با عشق شان دیگرست
شمارهٔ ۱۷۴: عشق هر چند مجازی است خوش است
شمارهٔ ۱۷۵: حسن در دوستی یگانه خوش است
شمارهٔ ۱۷۶: عالمی را لعل او مست از شراب ناب کرد
شمارهٔ ۱۷۷: از تراش آن خط مشکین جلوه زان رخسا...
شمارهٔ ۱۷۸: منع ما کی می توان از دستبوس امروز...
شمارهٔ ۱۷۹: از حیا نتوان به چشم او نگاه تیز کرد
شمارهٔ ۱۸۰: ذات حق را چون توان در این جهان اد...
شمارهٔ ۱۸۱: دانه خال تو خون از چشم صیاد آورد
شمارهٔ ۱۸۲: عالمی از منع زینت خرم و دلشاد شد
شمارهٔ ۱۸۳: خلقی از گفتار بی کردار من هشیار شد
شمارهٔ ۱۸۴: بی تائمل هر که در محفل سخن پرداز شد
شمارهٔ ۱۸۵: خرد دانست آن که جرم خویش را بیچار...
شمارهٔ ۱۸۶: تازه رو زخم کهن از زخم های تازه شد
شمارهٔ ۱۸۷: داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد
شمارهٔ ۱۸۸: تا مسیحا رفت از عالم دل خرم نماند
شمارهٔ ۱۸۹: ساده لوحانی که رو در کنج عزلت کرد...
شمارهٔ ۱۹۰: تا نقاب از رخ برافکنده است در مشک...
شمارهٔ ۱۹۱: غیرت خسرو چو خواهد رشک فرمایی کند
شمارهٔ ۱۹۲: در دل معشوق جای خود ادب وا می کند
شمارهٔ ۱۹۳: آن که لب باز از سر رغبت به غیبت م...
شمارهٔ ۱۹۴: میکشان را باده گلرنگ خندان می کند
شمارهٔ ۱۹۵: تکیه گاه خلق، لطف حق تعالی بس بود
شمارهٔ ۱۹۶: دور ساغر بی هوای ابر پا در گل بود
شمارهٔ ۱۹۷: در بساط آسمان خشک، همت کم بود
شمارهٔ ۱۹۸: حاصل جمعیت عالم پریشانی بود
شمارهٔ ۱۹۹: بخت با ما بر خلاف راه مقصد می رود
شمارهٔ ۲۰۰: دیده هر کس که از اشک ندامت تر شود
شمارهٔ ۲۰۱: هر که گرداند ز دنیا روی، از مردان...
شمارهٔ ۲۰۲: فیض روشن گوهران از ارتحال افزون شود
شمارهٔ ۲۰۳: از شراب لاله گون همت دوبالا می شود
شمارهٔ ۲۰۴: حسن خط از حلقه گشتن ها زیادت می شود
شمارهٔ ۲۰۵: در وجود ما شراب تلخ باطل می شود
شمارهٔ ۲۰۶: عمر اهل دولت از احسان دو چندان می...
شمارهٔ ۲۰۷: آسمان افتادگان را غمگساری می شود
شمارهٔ ۲۰۸: خون می را از عروق تاک می باید کشید
شمارهٔ ۲۰۹: ساغر می را به دست می پرست ما دهید
شمارهٔ ۲۱۰: کجا چشم بد از دود سپندم در گزند ا...
شمارهٔ ۲۱۱: به جز دندان کز آب زندگی چون آسیا ...
شمارهٔ ۲۱۲: به عادت هر کجا زهری است شیرین چون...
شمارهٔ ۲۱۳: چنین از می گر آن سیب زنخدان لاله ...
شمارهٔ ۲۱۴: طریق کفر و دین در شاهراه دل یکی گ...
شمارهٔ ۲۱۵: ز پرگویی دهان هرزه گویان باز می گ...
شمارهٔ ۲۱۶: دلی دارم که از یاد طرب غمناک می گ...
شمارهٔ ۲۱۷: به هر کس آسمان شد مهربان بیچاره م...
شمارهٔ ۲۱۸: غم روی زمین ما را غبار دل نمی گردد
شمارهٔ ۲۱۹: به می خشکی ز طبع زاهدان زایل نمی ...
شمارهٔ ۲۲۰: ز نخل خشک مریم این رطب بر خاک می ...
شمارهٔ ۲۲۱: ز بس اندیشه سرو از قامت آن دلربا ...
شمارهٔ ۲۲۲: مرا از شکر نه کفران نعمت بسته لب ...
شمارهٔ ۲۲۳: شود خونریزتر حسنی که عاشق بیشتر د...
شمارهٔ ۲۲۴: که جز من می تواند تا مرا گرم سخن ...
شمارهٔ ۲۲۵: به ظاهر چین در ابرو گرچه آن نازآف...
شمارهٔ ۲۲۶: نهان در پرده هر موی من آه آتشین د...
شمارهٔ ۲۲۷: به هر رنگی که باشد دل، همان صورت ...
شمارهٔ ۲۲۸: که دارم غیر خط تا از رخ او داد من...
شمارهٔ ۲۲۹: من آن سیلم که منزل پیش راه من نمی...
شمارهٔ ۲۳۰: به ماتم هر که کام خود ز افغان تلخ...
شمارهٔ ۲۳۱: سیه مستان غفلت را فلک هشیار می سازد
شمارهٔ ۲۳۲: آب حیات آتش رخساره ها می است
شمارهٔ ۲۳۳: حسنت هلال را به سر آسمان شکست
شمارهٔ ۲۳۴: رخسار او مقید زلف بلند نیست
شمارهٔ ۲۳۵: ما را شکایت از سخن تلخ یار نیست
شمارهٔ ۲۳۶: ما را کنار و بوس توقع ز یار نیست
شمارهٔ ۲۳۷: در گریه بی رخت مژه را اختیار نیست
شمارهٔ ۲۳۸: عمر عزیز قابل سوز و گداز نیست
شمارهٔ ۲۳۹: گفتی نمی توان ز لب دلستان گذشت
شمارهٔ ۲۴۰: از داغ تازگی جگر پاره پاره یافت
شمارهٔ ۲۴۱: از روی عرقناک تو خورشید کباب است
شمارهٔ ۲۴۲: از پرده شرم تو دلم داغ و کباب است
شمارهٔ ۲۴۳: تنها نه همین با تو مرا روی نیازست
شمارهٔ ۲۴۴: صد در صد آفاق، بیابان جنون است
شمارهٔ ۲۴۵: دایم دلم از دخل نفهمیده غمین است
شمارهٔ ۲۴۶: با عشق تو اندیشه کونین گناه است
شمارهٔ ۲۴۷: هر قطره شبنم به چمن دانه ذکری است
شمارهٔ ۲۴۸: هر داغ درین لاله ستان خیمه لیلی است
شمارهٔ ۲۴۹: از رفتن گل صحن چمن نوحه سرایی است
شمارهٔ ۲۵۰: با خوی سرکش او آتش سخن پذیرست
شمارهٔ ۲۵۱: رنگ شراب دارد یاقوت درفشانت
شمارهٔ ۲۵۲:
شمارهٔ ۲۵۳: تواضع خصم بالادست را بی زور می سازد
شمارهٔ ۲۵۴: دلم چون برگ بید از حرف بی هنگام م...
شمارهٔ ۲۵۵: تبسم کن که جان باده لعلی قبا سوزد
شمارهٔ ۲۵۶: اگر مهر خموشی زان لب شیرین بیان خ...
شمارهٔ ۲۵۷: ز بس گفتار من از دل غبارآلود می خ...
شمارهٔ ۲۵۸: به تمکینی ز جای خویش آن طناز می خ...
شمارهٔ ۲۵۹: زخامی هر کبابی اشک خونین بر زمین ...
شمارهٔ ۲۶۰: ز ماه روزه حسن آن پری پیکر دو چند...
شمارهٔ ۲۶۱: چه پروا عاشق بیتاب را از سوختن با...
شمارهٔ ۲۶۲: بزرگان را به تعلیم کسی حاجت نمی ب...
شمارهٔ ۲۶۳: ز شهرت ناقص از کامل عیاران بیش می...
شمارهٔ ۲۶۴: دلی کز خامشی روشن شود مردن نمی داند
شمارهٔ ۲۶۵: ز بی دردی پر و بال طلب از کار می ...
شمارهٔ ۲۶۶: مزن ای سرو با شمشاد او لاف از خرا...
شمارهٔ ۲۶۷: نگردم چون سبو غافل ز حفظ آبروی خود
شمارهٔ ۲۶۸: گریبان چاک در گلشن چو آن طناز می ...
شمارهٔ ۲۶۹: ز ماه نوگشاد عقده دلها نمی آید
شمارهٔ ۲۷۰: به قلب خصم عاجز تاختن از ما نمی آید
شمارهٔ ۲۷۱: به روی نرم، کار از اهل دنیا برنمی...
شمارهٔ ۲۷۲: نشاط ظاهری دل را گره از کار نگشاید
شمارهٔ ۲۷۳: چون فروزان ز می آن آینه طلعت گردد
شمارهٔ ۲۷۴: سر ما گرم ز زور می بی غش گردد
شمارهٔ ۲۷۵: صحبت مردم افسرده سکون می آرد
شمارهٔ ۲۷۶: صبح وصل است و مرا حال چنین می گذرد
شمارهٔ ۲۷۷: طفل محبوبم اگر رخ ز شراب افروزد
شمارهٔ ۲۷۸: بی تائمل به مقامی دل غافل نرسد
شمارهٔ ۲۷۹: از سفر با رخ افروخته جانان آمد
شمارهٔ ۲۸۰: اهل بازار ز زهاد به انصافترند
شمارهٔ ۲۸۱: پیش سایل چه ضرورست بپا برخیزند؟
شمارهٔ ۲۸۲: گر مصور قلم از موی میان تو کند
شمارهٔ ۲۸۳: اول و آخر الله ازان آه بود
شمارهٔ ۲۸۴: از حیات آنچه ترا صرف به طاعات شود
شمارهٔ ۲۸۵: حسن اگر بدرقه شعله آواز شود
شمارهٔ ۲۸۶: گر چنین جلوه گر آن سرو قباپوش شود
شمارهٔ ۲۸۷: زود از خنده بی مغز دهن بسته شود
شمارهٔ ۲۸۸: یوسف از دیدن رخسار تو خودبین نشود
شمارهٔ ۲۸۹: دل سودازده داغ تو به افسر ندهد
شمارهٔ ۲۹۰: گریه امروز به رنگ دگرم می آید
شمارهٔ ۲۹۱: کیست آن کس که نه بر حال مسافر گرید؟
شمارهٔ ۲۹۲: مدار خویش بزرگی که بر شراب نهاد
شمارهٔ ۲۹۳: خسیس باده چو نوشد خسیس تر گردد
شمارهٔ ۲۹۴: می مدام دل لاله را سیه دارد
شمارهٔ ۲۹۵: اگر نه اشک مرادست بر گلو گیرد
شمارهٔ ۲۹۶: همین ز می نه رخ بزم ها نگارین شد
شمارهٔ ۲۹۷: ز آفتاب شود خشک خط چو تر باشد
شمارهٔ ۲۹۸: خدنگ بی غرضان را خطا نمی باشد
شمارهٔ ۲۹۹: ز پیچ و تاب در دل به ما فراز نشد
شمارهٔ ۳۰۰: به روی لاله و گل هر که می نمی نوشد
شمارهٔ ۳۰۱: پیاله ای به لبم چرخ آشنا نکند
شمارهٔ ۳۰۲: دلی که آب شد از عشق برقرار بود
شمارهٔ ۳۰۳: دل از رفیق گرانجان ز عمر سیر شود
شمارهٔ ۳۰۴: به دست من کمر نازک تو چون آید؟
شمارهٔ ۳۰۵: اگر ز دست تهی، کام برنمی آید
شمارهٔ ۳۰۶: نخلی که سرکشی نکند پایمال باد!
شمارهٔ ۳۰۷: سیر شکوفه عقل مرا زیر دست کرد
شمارهٔ ۳۰۸: در گلشنی که حسن تو عارض جمال کرد
شمارهٔ ۳۰۹: حسن از حجاب، غصه و تشویش می خورد
شمارهٔ ۳۱۰: با جسم کس به عالم بالا نمی رسد
شمارهٔ ۳۱۱: دل از سفید گشتن مو ناامید شد
شمارهٔ ۳۱۲: حسن تو زیردست خط مشکبار شد
شمارهٔ ۳۱۳: غلیان ز دودمان وجود آشکار شد
شمارهٔ ۳۱۴: از اختیار دم دل گمراه می زند
شمارهٔ ۳۱۵: گر چه در ظاهر به زه دارم کمان اخت...
شمارهٔ ۳۱۶: تیشه من چون زند دامان جرائت بر کمر
شمارهٔ ۳۱۷: گر باغبان زکات زر گل برون کند
شمارهٔ ۳۱۸: اشکم همیشه خون به دل آستین کند
شمارهٔ ۳۱۹: خوبان اگر چه زبده اولاد آدمند
شمارهٔ ۳۲۰: روشندلان که قبله خود روی او کنند
شمارهٔ ۳۲۱: در حفظ آن کسی که ز می بی خبر شود
شمارهٔ ۳۲۲: بیداد آسمان چه خیال است کم شود
شمارهٔ ۳۲۳: از باده چون عقیق تو سیراب می شود
شمارهٔ ۳۲۴: از خود گسسته، بار به دنیا نمی شود
شمارهٔ ۳۲۵: از بانگ نی دلی که جراحت نمی شود
شمارهٔ ۳۲۶: از تاج باج خواه فریدون حذر کنید
شمارهٔ ۳۲۷: تقصیر میانش ز خم و پیچ ندارد
شمارهٔ ۳۲۸: حاشا که طلبکار حق آرام پذیرد
شمارهٔ ۳۲۹: جز سرکشی از آدم بی درد چه خیزد؟
شمارهٔ ۳۳۰: از شهد جهان جز غم و تشویش چه خیزد؟
شمارهٔ ۳۳۱: از موی چو کافور دلم بیت حزن شد
شمارهٔ ۳۳۲: تا گوهر ذات تو نهان زیر زمین شد
شمارهٔ ۳۳۳: می خورد و فروزان شد و از شرم برآمد
شمارهٔ ۳۳۴: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند؟
شمارهٔ ۳۳۵: طول امر از دل چه خیال است برآید؟
شمارهٔ ۳۳۶: زنگ از دل ما آن خط شبرنگ زداید
شمارهٔ ۳۳۷: خط در دل روشن گهران مهر فزاید
شمارهٔ ۳۳۸: در کسوت فقر آن رخ چون ماه ببینید
شمارهٔ ۳۳۹: در صیدگاه دنیا هر کس که هوش دارد
شمارهٔ ۳۴۰: تا خط دمید با من دلدار هم سخن شد
شمارهٔ ۳۴۱: دل ز من خال یار می گیرد
شمارهٔ ۳۴۲: هیچ شریفی خسیس رای نباشد
شمارهٔ ۳۴۳: خسیس از هنرپیشگان عیب بیند
شمارهٔ ۳۴۴: از نمدپوشان زبان طعن را کوتاه دار
شمارهٔ ۳۴۵: گل گلاب از هرزه خندی شد درین نیلی...
شمارهٔ ۳۴۶: شد فزون در دور خط کیفیت لبهای یار
شمارهٔ ۳۴۷: پوچ گو را بر سر گفتار بی حاصل میار
شمارهٔ ۳۴۸: وقت خواب ناز، آن مژگان بود خونریزتر
شمارهٔ ۳۴۹: هر که برگش بیش، وقت مرگ لرزد بیشتر
شمارهٔ ۳۵۰: هست حاجت در بساط کج کلاهان بیشتر
شمارهٔ ۳۵۱: می رسد هر دم مرا از نوخطان نیش دگر
شمارهٔ ۳۵۲: بر دل موری درین عبرت سرا غافل مخور
شمارهٔ ۳۵۳: کریم سایل خود را غنی کند یکبار
شمارهٔ ۳۵۴: یکی هزار شود داغ در دل افگار
شمارهٔ ۳۵۵: ندیده ایم به جز ماه روزه ماه دگر
شمارهٔ ۳۵۶: با چهره شکسته و با چشم اشکبار
شمارهٔ ۳۵۷: سامان دهر را همه اسباب غم شمار
شمارهٔ ۳۵۸: در دیده ها اگر چه بود راه هند دور
شمارهٔ ۳۵۹: مخور فریب محبت ز ناله همه کس
شمارهٔ ۳۶۰: برنیایی خوش به اهل فکر، ناخوش هم ...
شمارهٔ ۳۶۱: یک سر مو منت از اخوان کم فرصت مکش
شمارهٔ ۳۶۲: از ته دل نیست از همصحبتان رنجیدنش
شمارهٔ ۳۶۳: یار گندم گون جوی نگذاشت در من عقل...
شمارهٔ ۳۶۴: در کهنسالی نیفتد کافر از سامان خو...
شمارهٔ ۳۶۵: حسن هیهات است بردارد نظر از روی خ...
شمارهٔ ۳۶۶: صنوبر قامتی کز خاک می روید گرفتارش
شمارهٔ ۳۶۷: در آن محفل که برخیزد نقاب از روی ...
شمارهٔ ۳۶۸: تماشای جمال خود چنان برده است از ...
شمارهٔ ۳۶۹: دل خونین چنان آمیخت با فولاد پیکانش
شمارهٔ ۳۷۰: قلم ماری است کز رشوت بود افسون گی...
شمارهٔ ۳۷۱: به دوری محو از خاطر نگردد قد رعنایش
شمارهٔ ۳۷۲: سلیمانی است حسن، انگشتری از حلقه ...
شمارهٔ ۳۷۳: غوطه در زنگ زد آیینه روشن گهرش
شمارهٔ ۳۷۴: عمر گویی است سبک، قامت خم چوگانش
شمارهٔ ۳۷۵: به عزم صید چنان گرم خاست شهبازش
شمارهٔ ۳۷۶: مطرب مکن ز صافی آواز انتعاش
شمارهٔ ۳۷۷: محو کی از صفحه دلها شود آثار من؟
شمارهٔ ۳۷۸: بس که از دوران به سختی بگذرد احوا...
شمارهٔ ۳۷۹: دارد از سبقت ز چشم بد خطرها جان من
شمارهٔ ۳۸۰: از علایق دل ز آب و گل نمی آید برون
شمارهٔ ۳۸۱: آبروی دیده ها باشد ز اشک آتشین
شمارهٔ ۳۸۲: در جبین تاک، نور باده بی غش ببین
شمارهٔ ۳۸۳: خط مشکین را به گرد خال آن مهوش ببین
شمارهٔ ۳۸۴: ز شعر خویش نتوان فیض شعر دیگران ب...
شمارهٔ ۳۸۵: ز شرم افزون توان گل از عذار دلستا...
شمارهٔ ۳۸۶: ازان خرسند گردیدم ز دیدن ها به نا...
شمارهٔ ۳۸۷: ز اهل عقل همواری به مجنونان فزون ...
شمارهٔ ۳۸۸: جوانی برد با خود آنچه می آمد به ک...
شمارهٔ ۳۸۹: نباشد در مقام دلبری نازک نهال من
شمارهٔ ۳۹۰: ندارد حاجت تکرار گفتار تمام من
شمارهٔ ۳۹۱: به پرگار از توکل شد چنان برگ و نو...
شمارهٔ ۳۹۲: تا سر خود به گریبان نتوانی بردن
شمارهٔ ۳۹۳: می گشاید ز خموشان دل بی کینه من
شمارهٔ ۳۹۴: اگر عزیز توان شد به آبروی کسان
شمارهٔ ۳۹۵: توان به خامشی از عمر کام دل بردن
شمارهٔ ۳۹۶: به طوق غبغب سیمین او نظر واکن
شمارهٔ ۳۹۷: عرق به چهره اش از تاب می نشسته ببین
شمارهٔ ۳۹۸: از توست آنچه می دهی آن را به دیگران
شمارهٔ ۳۹۹: ز احسان بنای دولت خود باثبات کن
شمارهٔ ۴۰۰: ای غنچه لب رعایت اهل نیاز کن
شمارهٔ ۴۰۱: عیش جهان در آن لب خندان نظاره کن
شمارهٔ ۴۰۲: پهلو تهی ز ناوک آن دلربا مکن
شمارهٔ ۴۰۳: بر جام باده چشم ندارد حباب من
شمارهٔ ۴۰۴: در سوختن زیاده شود آب و تاب من
شمارهٔ ۴۰۵: متراش خط ز چهره خود پر عتاب من
شمارهٔ ۴۰۶: آشفته می شود ز نصیحت دماغ من
شمارهٔ ۴۰۷: در لعل یار خنده دندان نما ببین
شمارهٔ ۴۰۸: عتاب گلرخان در پرده دارد لطف پنهانی
شمارهٔ ۴۰۹: زبان در کام کش تا خامشان را همزبا...
شمارهٔ ۴۱۰: کند گل جمع خود را چون تو در گلزار...
شمارهٔ ۴۱۱: سوز داغ دلم ای لاله تو نشناخته ای
شمارهٔ ۴۱۲: بوی گل غنچه شود چون تو به گلزار آیی
شمارهٔ ۴۱۳: جام جم مهر خموشی است اگر بینایی
شمارهٔ ۴۱۴: عرق فشان رخ خود از شراب ساخته ای
شمارهٔ ۴۱۵: کیم، به وادی فقر و سلوک نزدیکی
شمارهٔ ۴۱۶: عبیر فتنه به زلف سیاهت ارزانی!
شمارهٔ ۴۱۷: مخالفت نبود در جهان تنهایی
شمارهٔ ۴۱۸: در ماه روزه سیر مه ما نکرده ای
شمارهٔ ۴۱۹: ای خط سبز کز لب جانان دمیده ای
شمارهٔ ۴۲۰: هر لحظه خرابم کند آن چشم به رنگی
شمارهٔ ۴۲۱: با خود پرداز از منزل طرازی
شمارهٔ ۴۲۲: گر می نمی ستانی ای زاهد ریایی
شمارهٔ ۴۲۳: در حریمی که لب خود به شکرخنده گشایی
شمارهٔ ۴۲۴: بر گردن است خون دو صد کشته چون منش
شمارهٔ ۴۲۵: ماهی که عرض می دهد از فلس، مال خویش
شمارهٔ ۴۲۶: از کرم آن کس که شهرت است مرادش
شمارهٔ ۴۲۷: چون آتش است رغبت بی منتهای حرص
شمارهٔ ۴۲۸: با قد خم گشته روگردان مشو از راه حق
شمارهٔ ۴۲۹: بی فسادی نیست گر رو در صلاح آرند ...
شمارهٔ ۴۳۰: مرو از راه به احسان خسیسانه خلق
شمارهٔ ۴۳۱: نیست از گرد مذلت متواضع را باک
شمارهٔ ۴۳۲: برات رزق ترا از زراعت ایزد پاک
شمارهٔ ۴۳۳: می کند عیب نمایان را هنرپرور کمال
شمارهٔ ۴۳۴: روزگاری شد دل افسرده دارم در بغل
شمارهٔ ۴۳۵: هر که را از سایلان ناشاد می سازد ...
شمارهٔ ۴۳۶: هر که از لاغری انگشت نما شد چو هلال
شمارهٔ ۴۳۷: تن گران و جان نزار و دل کباب است ...
شمارهٔ ۴۳۸: لازم یکدیگر افتاده است ناکامی و کام
شمارهٔ ۴۳۹: حرص کرد از دعوی فقر و فنا شرمنده ام
شمارهٔ ۴۴۰: می چکد چون شمع آتش از زبان خامه ام
شمارهٔ ۴۴۱: اشک خونین بس که زد جوش از دل دیوا...
شمارهٔ ۴۴۲: ناز آن لبها ز خط از قدردانی می کشم
شمارهٔ ۴۴۳: گر چه در راه سخن کرده است از سر پ...
شمارهٔ ۴۴۴: از خموشی ما ز دست هرزه نالان رسته...
شمارهٔ ۴۴۵: ما به رنجش اکتفا از تندخویان کرده...
شمارهٔ ۴۴۶: غم به آه از سینه افگار برمی آوریم
شمارهٔ ۴۴۷: چند دل ز اندیشه بیش و کم روزی خور...
شمارهٔ ۴۴۸: بر زمین خط از خیال سرو قدی می کشیم
شمارهٔ ۴۴۹: کجا شور قیامت تلخ سازد خواب شیرینم؟
شمارهٔ ۴۵۰: ما نه امروز ز گلگشت چمن سیر شدیم
شمارهٔ ۴۵۱: چنان که جمله عبادات از وضوست تمام
شمارهٔ ۴۵۲: نجست ناوک آهی درست از شستم
شمارهٔ ۴۵۳: مرا که هست میسر سبو به دوش کشم
شمارهٔ ۴۵۴: به دست چون شکن زلف او شمار کنم
شمارهٔ ۴۵۵: کجاست مشت زری تا چو گل به باد دهیم
شمارهٔ ۴۵۶: دل را ز زلف آن بت پرفن گرفته ام
شمارهٔ ۴۵۷: از بس که بی گمان به در دل رسیده ام
شمارهٔ ۴۵۸: جان دگر ز بوسه دلدار یافتم
شمارهٔ ۴۵۹: از جلوه ات ز هوش من زار می روم
شمارهٔ ۴۶۰: ما در جهان قرار اقامت نداده ایم
شمارهٔ ۴۶۱: ز اهل کرم به هند کسی را ندیده ایم
شمارهٔ ۴۶۲: پیوسته ما ز فکر دو عالم مشوشیم
شمارهٔ ۴۶۳: ما آبروی فقر به گوهر نمی دهیم
شمارهٔ ۴۶۴: طرفی ز نهال قد آن شوخ نبستم
شمارهٔ ۴۶۵: از دل نبرد زنگ الم باد بهارم
شمارهٔ ۴۶۶: ما از لب خامش ز سخن داد گرفتیم
شمارهٔ ۴۶۷: ما همچو شرر تلخی غربت نکشیدیم
شمارهٔ ۴۶۸: یک دم که به کف باده گلرنگ نداریم
شمارهٔ ۴۶۹: ز تن عضوی بود دلهای خودکام
شمارهٔ ۴۷۰: روی خوبت زنگ خودبینی زدود از گلرخان
شمارهٔ ۴۷۱: حلقه هر در مشو با قامت همچون کمان
شمارهٔ ۴۷۲: نوشها درج است در نیش عتاب آلودگان
شمارهٔ ۴۷۳: عیب دنیا را نمی بینند کوته دیدگان
شمارهٔ ۴۷۴: دل چو روشن گشت در غمخانه دنیا ممان
شمارهٔ ۴۷۵: شد چو سوزن خشک، خار از قرب گل پیر...
شمارهٔ ۴۷۶: کار صوفی چیست، خاطر را مصفا ساختن
شمارهٔ ۴۷۷: هست با قد دو تا برگ اقامت ساختن
شمارهٔ ۴۷۸: می کند آتش زبان دفع گزند خویشتن
شمارهٔ ۴۷۹: تا کی از عمامه خواهی کوس دانایی ز...
شمارهٔ ۴۸۰: با دل پر خون برون زان زلف شبگون آ...
شمارهٔ ۴۸۱: روی از عالم بگردان، روی در دیوار کن
شمارهٔ ۴۸۲: شانه در خط معنبر ای صنم داخل مکن
شمارهٔ ۴۸۳: در تلاش آفرین افکار خود رنگین مکن
شمارهٔ ۴۸۴: فارغ است از دیو مردم خاطر آزاد من
شمارهٔ ۴۸۵: در جوهر نهفته من سرسری مبین
شمارهٔ ۴۸۶: به هیچ جا نرسد زهد خشک صومعه داران
شمارهٔ ۴۸۷: چون برآید دل ز قید زلف عنبرفام او؟
شمارهٔ ۴۸۸: هر چه بخشد عالم ناساز می گیرد ز تو
شمارهٔ ۴۸۹: گر شود گویا به ذکر حق لب خندان تو
شمارهٔ ۴۹۰: بس که سرزد شکوه رزق از لب گویای تو
شمارهٔ ۴۹۱: قامت او چون شود در بوستان همدوش سرو
شمارهٔ ۴۹۲: زینهار از درد و داغ عشق روگردان مشو
شمارهٔ ۴۹۳: پریزادی است دست آموز زلف مشکبار او
شمارهٔ ۴۹۴: یکی صد شد ز خط کیفیت چشم خراب تو
شمارهٔ ۴۹۵: کجا سرپنجه خورشید گیرد جای دست تو؟
شمارهٔ ۴۹۶: شکر را نی به ناخن می کند دشنام تل...
شمارهٔ ۴۹۷: سرونازی که منم محو رخ انور او
شمارهٔ ۴۹۸: می چکد بوسه ز لعل لب میخواره تو
شمارهٔ ۴۹۹: اگر چه لاله طورست روی روشن او
شمارهٔ ۵۰۰: ز انفعال خرام تو آب گردد سرو
شمارهٔ ۵۰۱: صد پرده شوختر بود از چشم خال تو
شمارهٔ ۵۰۲: خرقه بر دوشان از فرزند و زن بگسیخته
شمارهٔ ۵۰۳: در علم ظاهری چه کنی عمر خود تباه؟
شمارهٔ ۵۰۴: ز ذکر جهر مکن منع صوفیان لله
شمارهٔ ۵۰۵: از اشک برد راه به کوی تو نظاره
شمارهٔ ۵۰۶: زان لب نتوان کرد به دشنام کناره
شمارهٔ ۵۰۷: چند غم از دل به اشک لاله گون شوید...
شمارهٔ ۵۰۸: ای ز خاک افتادگان کاکلت سنبل یکی
شمارهٔ ۵۰۹: قد رعنای ترا تا دید، از شرمندگی
شمارهٔ ۵۱۰: خون تاک از شوق می جوشد اگر ساغرزنی
شمارهٔ ۵۱۱: این که زاهد کرد پهلوی خود از دنیا...
شمارهٔ ۵۱۲: خضاب تازه ای هر دم به روی کار می ...
شمارهٔ ۵۱۳: میم در جام، اخگر در گریبان است پن...
شمارهٔ ۵۱۴: گرفتم سال را پنهان کنی، با مو چه ...
شمارهٔ ۵۱۵: ز مستی دیگران را می کنی تکلیف می ...