خانه
صفحهاصلی
شاعران
وحشی
گزیده اشعار
غزلیات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
غزل ۱: آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ
غزل ۲: کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را
غزل ۳: راندی ز نظر، چشم بلا دیدهٔ ما را
غزل ۴: چند به دل فرو خورم این تف سینه تا...
غزل ۵: تازه شد آوازهٔ خوبی ، گلستان ترا
غزل ۶: من آن مرغم که افکندم به دام صد بل...
غزل ۷: طی زمان کن ای فلک ، مژدهٔ وصل یار...
غزل ۸: خیز و به ناز جلوه ده قامت دلنواز را
غزل ۹: نرخ بالا کن متاع غمزهٔ غماز را
غزل ۱۰: نبود طلوع از برج ما، آن ماه مهر ا...
غزل ۱۱: بار فراق بستم و ، جز پای خویش را
غزل ۱۲: عزت مبردر کار دل این لطف بیش از پ...
غزل ۱۳: منع مهر غیر نتوان کرد یار خویش را
غزل ۱۴: چیست قصد خون من آن ترک کافر کیش را
غزل ۱۵: هست امید قوتی بخت ضعیف حال را
غزل ۱۶: بر سر نکشت درتب غم هیچکس مرا
غزل ۱۷: بر قول مدعی مکش ای فتنهگر مرا
غزل ۱۸: ننموده استخوان ز تن ناتوان مرا
غزل ۱۹: خانه پر بود از متاع صبر این دیوان...
غزل ۲۰: ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را
غزل ۲۱: کس نزد هرگز در غمخانهٔ اهل وفا
غزل ۲۲: سد حیف از محبت بیش از قیاس ما
غزل ۲۳: بسیار گرم پیش منه در هلاک ما
غزل ۲۴: از کاه ، کهربا بگریزد به بخت ما
غزل ۲۵: ای سرخ گشته از تو به خون روی زرد ما
غزل ۲۶: دلم را بود از آن پیمان گسل امید ی...
غزل ۲۷: پاک ساز از غیر دل ، وز خود تهی شو...
غزل ۲۸: قصهٔ می خوردن شبها و گشت ماهتاب
غزل ۲۹: شد یار به اغیار دل آزار مصاحب
غزل ۳۰: گهی از مهر یاد عاشق شیدا کند یا رب
غزل ۳۱: مژدهٔ وصل توام ساخته بیتاب امشب
غزل ۳۲: ز شبهای دگر دارم تب غم بیشتر امشب
غزل ۳۳: کسی خود جان نبرد از شیوهٔ چشم فسو...
غزل ۳۴: این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست
غزل ۳۵: یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود ...
غزل ۳۶: لطف پنهانی او در حق من بسیار است
غزل ۳۷: در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است
غزل ۳۸: بازم از نو خم ابروی کسی در نظر است
غزل ۳۹: تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است
غزل ۴۰: خوش است بزم ولی پر ز خائن راز است
غزل ۴۱: عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است
غزل ۴۲: طراز سبزهٔ بر گلشن عذار خوش است
غزل ۴۳: خوار میکن ، زار میکش، منتت بر ج...
غزل ۴۴: امروز ناز عذر جفاهای رفته خواست
غزل ۴۵: یار ما بی رحم یاری بوده است
غزل ۴۶: ابر است و اعتدال هوای خزانی است
غزل ۴۷: در دل همان محبت پیشینه باقی است
غزل ۴۸: ترک من تیغ به کف ، بر زده دامن بر...
غزل ۴۹: به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست
غزل ۵۰: گرد آن خانه بگردم که در او خلوت تست
غزل ۵۱: بهر دلم که درد کش و داغدار تست
غزل ۵۲: وداع جان و تنم استماع رفتن تست
غزل ۵۳: بگذشت دور یوسف و دوران حسن تست
غزل ۵۴: ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست
غزل ۵۵: بگذران دانسته از ما گر ادایی سرزدست
غزل ۵۶: از نظر افتادهٔ یاریم مدتها شدست
غزل ۵۷: هنوز عاشقیو دلرباییی نشدست
غزل ۵۸: بازم زبان شکر به جنبش درآمدست
غزل ۵۹: خوش صید غافلی به سر تیر آمدست
غزل ۶۰: ناتوان موری به پابوس سلیمان آمدست
غزل ۶۱: از تو همین تواضع عامی مرا بس است
غزل ۶۲: آنکه بی ما دید بزم عیش و در عشرت ...
غزل ۶۳: خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست
غزل ۶۴: آنکس که مرا از نظر انداخته اینست
غزل ۶۵: ای مدعی از طعن تو ما را چه ملالست
غزل ۶۶: مشورت با غمزه چشمت را پی تسخیر کیست
غزل ۶۷: یارب مه مسافر من همزبان کیست ؟
غزل ۶۸: بسته بر فتراک و میپرسد که صیاد ت...
غزل ۶۹: ای دیده ، دشتبان نگاهت به راه کیست
غزل ۷۰: تا قسمتم ز میکدهٔ آرزوی کیست
غزل ۷۱: مریض عشق اگر سد بود علاج یکیست
غزل ۷۲: ای همنفسان بودن وآسودن ما چیست
غزل ۷۳: همرهی با غیر و از من احتراز از به...
غزل ۷۴: کوچنان یاری که داند قدر اهل درد چ...
غزل ۷۵: قدر اهل درد صاحب درد میداند که چ...
غزل ۷۶: باز این عتاب و شیوه عاشق گداز چیست
غزل ۷۷: زهر در چشم و چین بر ابرو چیست
غزل ۷۸: خندهات برما و بر داغ دل درمانده ...
غزل ۷۹: مست آمدی که موجب چندین ملال چیست
غزل ۸۰: وصلم میسر است ولی بر مراد نیست
غزل ۸۱: سوز تب فراق تو درمان پذیر نیست
غزل ۸۲: کس به بزم دلبران از دور گردان پیش...
غزل ۸۳: دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
غزل ۸۴: وقت برقع ز رخ کشیدن نیست
غزل ۸۵: جز غیر کسی همره آن عربده جو نیست
غزل ۸۶: یک التفات ز فرماندهان نازم نیست
غزل ۸۷: چه لطفها که در این شیوه نهانی نیست
غزل ۸۸: طایر بستان پرستم لیکنم پر باز نیست
غزل ۸۹: تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نیست
غزل ۹۰: عاشق یکرنگ را یار وفادار هست
غزل ۹۱: پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست
غزل ۹۲: مینماید چند روزی شد که آزاریت هست
غزل ۹۳: بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست
غزل ۹۴: قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست
غزل ۹۵: میتوانم بود بی تو ، تاب تنهاییم ...
غزل ۹۶: شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست
غزل ۹۷: تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست
غزل ۹۸: اسیر جلوهٔ هر حسن عشقبازی هست
غزل ۹۹: از عرض نیازم چه بلا بیخبرش داشت
غزل ۱۰۰: از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت
غزل ۱۰۱: رسید و آن خم ابرو بلند کرد و گذشت
غزل ۱۰۲: ز پیش دیده تا جانان من رفت
غزل ۱۰۳: به طوف کعبه من خاکسار خواهم رفت
غزل ۱۰۴: گرم آمد و بر آتش شوقم نشاند و رفت
غزل ۱۰۵: ناز برگیرد کمان در وقت ترکش بستنت
غزل ۱۰۶: گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت
غزل ۱۰۷: تو منکری ولیک ، به من مهربانیت
غزل ۱۰۸: نوید آشنایی میدهد چشم سخنگویت
غزل ۱۰۹: هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد
غزل ۱۱۰: هجران رفیق بخت زبون کسی مباد
غزل ۱۱۱: تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد
غزل ۱۱۲: خوش نیست هرزمان زدن از جور یار داد
غزل ۱۱۳: عیاذباله از روزی که عشقم در جنون ...
غزل ۱۱۴: باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد
غزل ۱۱۵: غمزهٔ او حشر فتنه به هر جا ببرد
غزل ۱۱۶: شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
غزل ۱۱۷: خواهم آن عشق که هستی ز سرما ببرد
غزل ۱۱۸: دلم امروز از آن لب هر زمان شکری د...
غزل ۱۱۹: به زیر لب حدیق تلخ ، کان بیدادگر ...
غزل ۱۲۰: به تنگ آمد دلم ، یک خنجر کاری طمع...
غزل ۱۲۱: چشم او قصد عقل و دین دارد
غزل ۱۲۲: جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد
غزل ۱۲۳: کار خوبی نه بگفت دگران باید کرد
غزل ۱۲۴: خوش آن نیاز که رفع حیا تواند کرد
غزل ۱۲۵: کی دیدمش که قصد دل زار من نکرد
غزل ۱۲۶: چه گویمت که چه با جانم اشتیاق نکرد
غزل ۱۲۷: دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد
غزل ۱۲۸: تاب رخ او مهر جهانتاب ندارد
غزل ۱۲۹: هر چند ناز کردی ، نیازم زیاده شد
غزل ۱۳۰: هلاکم ساز گر بر خاطرت باری ز من ب...
غزل ۱۳۱: مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت ...
غزل ۱۳۲: ملول از زهد خویشم ساکن میخانه خوا...
غزل ۱۳۳: اینست کزو رخنه به کاشانهٔ من شد
غزل ۱۳۴: خوش آن کو غنچه سان با گلعذاری همن...
غزل ۱۳۵: گل چیست اگر دل ز غم آزاد نباشد
غزل ۱۳۶: به راز عشق زبان در میان نمیباشد
غزل ۱۳۷: دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه...
غزل ۱۳۸: امروز ناز را به نیازم نظر نبود
غزل ۱۳۹: چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم ...
غزل ۱۴۰: ماه من گفتم که با من مهربان باشد ...
غزل ۱۴۱: مرغ ما دوش سرایندهٔ بستانی بود
غزل ۱۴۲: آنچه کردی ، آنچه گفتی غایت مطلوب ...
غزل ۱۴۳: بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه...
غزل ۱۴۴: آن مستی تو دوش ز پیمانهٔ که بود
غزل ۱۴۵: دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود
غزل ۱۴۶: با غیر دوش اینهمه گردیدنش چه بود
غزل ۱۴۷: چون تو مستغنی ز دل بودی دل آرایی ...
غزل ۱۴۸: چندین عنایت از پی چندین جفا چه بود
غزل ۱۴۹: دوش از عربده یک مرتبه باز آمده بود
غزل ۱۵۰: زان عهد یاد باد که از ما به کین ن...
غزل ۱۵۱: هر دلی کز عشق جان شعله اندوزش نبود
غزل ۱۵۲: یک ره سؤال کن گنه بیگناه خود
غزل ۱۵۳: مرا وصلی نمیباید من و هجر و ملال...
غزل ۱۵۴: نیازی کز هوس خیزد کدامش آبرو باشد
غزل ۱۵۵: ترسم در این دلهای شب از سینه آهی ...
غزل ۱۵۶: بتان که اهل تعلق به قید شان بندند
غزل ۱۵۷: لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید
غزل ۱۵۸: خرم دل آن کس که ز بستان تو آید
غزل ۱۵۹: نزدیک ما سگان درت جا نمیکنند
غزل ۱۶۰: گر دیده به دریوزهٔ دیدار نیاید
غزل ۱۶۱: گر چه میدانم که میرنجی و مشکل م...
غزل ۱۶۲: شهر، بیم است کزین حسن پرآشوب شود
غزل ۱۶۳: شکل مستانه و انکار شرابش نگرید
غزل ۱۶۴: این دل که دوستی به تو خون خواره م...
غزل ۱۶۵: گر ریخت پر عقابی ، فر هما بماند
غزل ۱۶۶: المنةلله که شب هجر سر آمد
غزل ۱۶۷: یار دور افتاده مان حل مراد ما نکرد
غزل ۱۶۸: آنکس که دامن از پی کین تو بر زند
غزل ۱۶۹: بازم غم بیهوده به همخانگی آمد
غزل ۱۷۰: ملک دل را سپه ناز به یغما آمد
غزل ۱۷۱: اغیار را آسان کشد عاشق چو ترک جان...
غزل ۱۷۲: خوش آن روزی که زنجیر جنون بر پای ...
غزل ۱۷۳: در اول عشق و جنون آهم ز گردون بگذرد
غزل ۱۷۴: نشانم پیش تیرش کاش تیرش بر نشان آید
غزل ۱۷۵: هم مگر فیض توام نطق و بیانی بدهد
غزل ۱۷۶: غم هجوم آورده میدانم که زارم می...
غزل ۱۷۷: کجا در بزم او جای چو من دیوانهای...
غزل ۱۷۸: باغ ترا نظارگیانی که دیدهاند
غزل ۱۷۹: عشق گو بی عزتم کن ، عشق و خواری گ...
غزل ۱۸۰: پی وصلش نخواهم زود یاری در میان ا...
غزل ۱۸۱: کسی کز رشک من محروم از آن پیمان ش...
غزل ۱۸۲: کاری نشد از پیش و ز کف نقد بقا شد
غزل ۱۸۳: پی خدنگ جگر گون به خون مردم کرد
غزل ۱۸۴: غلام عشق حاشا کز جفای یار بگریزد
غزل ۱۸۵: در آن دیار که هجران بود حیات نباشد
غزل ۱۸۶: هیچکس چشم به سوی من بیمار نکرد
غزل ۱۸۷: آیینهٔ جمال ترا آن صفا نماند
غزل ۱۸۸: هرکه یار ماست میل کشتن ما میکند
غزل ۱۸۹: ما را به سوی خود خم موی تو میکشد
غزل ۱۹۰: دوش اندک شکوهای از یار میبایست ...
غزل ۱۹۱: سرخیی کان ز نی تیر تو پیدا باشد
غزل ۱۹۲: میکشم زان تند خو گر صد تغافل می...
غزل ۱۹۳: هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد
غزل ۱۹۴: آنکه هرگز یاد مشتاقان به مکتوبی ن...
غزل ۱۹۵: دلی کز عشق گردد گرم، افسردن نمید...
غزل ۱۹۶: کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند
غزل ۱۹۷: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید
غزل ۱۹۸: شوقم گرفت و از در عقلم برون کشید
غزل ۱۹۹: ز کار بستهٔ ما عقدهٔ حرمان که بگش...
غزل ۲۰۰: سد حشر جان ز پی یکه سواری رسید
غزل ۲۰۱: مگر من بلبلم کز گفتگوی گل زبان بندد
غزل ۲۰۲: چرا خود را کسی در دام سد بی نسبت ...
غزل ۲۰۳: در راسته ناز فروشان که بتانند
غزل ۲۰۴: ما را دو روزه دوری دیدار میکشد
غزل ۲۰۵: خونخواره راهی میروم تا خود به پا...
غزل ۲۰۶: عشق کو تا شحنهٔ حسرت به زندانم کشد
غزل ۲۰۷: درون دل به غیر از یار و فکر یار ک...
غزل ۲۰۸: دلم خود را به نیش غمزهای افکار م...
غزل ۲۰۹: جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون ...
غزل ۲۱۰: آه شراره بارم کان از درون برآمد
غزل ۲۱۱: کی اهل دل به کام خود از دوستان برند
غزل ۲۱۲: ز عشق من به تو اغیار بدگمان شدهاند
غزل ۲۱۳: یاران خدای را به سوی او گذر کنید
غزل ۲۱۴: سرت از غرور خوبی به کسی فرو نیاید
غزل ۲۱۵: روزها شد تا کسم پیرامن این در ندید
غزل ۲۱۶: تو خون به کاسهٔ من کن که غیرتاب ن...
غزل ۲۱۷: به لب بگوی که آن خندهٔ نهان نکند
غزل ۲۱۸: چرا ستمگر من با کسی جفا نکند
غزل ۲۱۹: پرسیدن حال دل ریشم بگذارید
غزل ۲۲۰: آیین دستگیری ز اهل جهان نیاید
غزل ۲۲۱: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید
غزل ۲۲۲: روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر
غزل ۲۲۳: دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خ...
غزل ۲۲۴: آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر
غزل ۲۲۵: گو حرمت خود، ناصح فرزانه نگه دار
غزل ۲۲۶: جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
غزل ۲۲۷: عزلت ما شده سر تاسر دنیا مشهور
غزل ۲۲۸: شدهام سگ غزالی که نگشته رام هرگز
غزل ۲۲۹: مست آن ترک به کاشانه من بود امروز
غزل ۲۳۰: دوش پر عربدهای بود و نه آنست امروز
غزل ۲۳۱: ای دل بی جرم زندانی، تو در بندی ه...
غزل ۲۳۲: وه که دامن میکشد آن سرو ناز از م...
غزل ۲۳۳: گر چه دوری میکنم بیصبر و آرامم ...
غزل ۲۳۴: هست از رویت مرا سد گونه حیرانی هنوز
غزل ۲۳۵: شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس
غزل ۲۳۶: مغرور کسی به که درت جا نکند کس
غزل ۲۳۷: ای دل به بند دوری او جاودانه باش
غزل ۲۳۸: عشق میفرمایدم مستغنی از دیدار باش
غزل ۲۳۹: تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور...
غزل ۲۴۰: ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش
غزل ۲۴۱: روزی این بیگانگی بیرون کند از خوی...
غزل ۲۴۲: کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش
غزل ۲۴۳: در ماندهام به درد دل بی علاج خویش
غزل ۲۴۴: بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند...
غزل ۲۴۵: ما در مقام صبر فشردیم گام خویش
غزل ۲۴۶: تو و هر روز و بزم عشرت خویش
غزل ۲۴۷: ریخت خونم را و برد از پیش آن بیدا...
غزل ۲۴۸: الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش
غزل ۲۴۹: مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش
غزل ۲۵۰: کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش
غزل ۲۵۱: با جوانی چند در عین وفا میبینمش
غزل ۲۵۲: بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش
غزل ۲۵۳: بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش
غزل ۲۵۴: نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص
غزل ۲۵۵: تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط
غزل ۲۵۶: بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چ...
غزل ۲۵۷: قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ
غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان ف...
غزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف
غزل ۲۶۰: مستغنی است از همه عالم گدای عشق
غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ
غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال
غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم میکنم
غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم
غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم
غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده...
غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم
غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوهگاه توام
غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مردهایم
غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام...
غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم
غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم
غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی ...
غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم
غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم
غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم
غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم ی...
غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم
غزل ۲۸۰: میتوانم که لب از آب خضر تر نکنم
غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم
غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشک...
غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم
غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم
غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر...
غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه میکردم
غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بندهات شوم
غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم
غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم
غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که...
غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم
غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم
غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم
غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم
غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم
غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم
غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم
غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می...
غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم
غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتادهایم
غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم
غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم
غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم
غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتادهام
غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم
غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم
غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم
غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خو...
غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم
غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کردهایم
غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی م...
غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلا...
غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل میخورم و ز خویش پن...
غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در ...
غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم
غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم
غزل ۳۱۷: نه من از تو مهر خواهم نه تو بگذری...
غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و ر...
غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم
غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوف...
غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم
غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم
غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من
غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن
غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران
غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم ...
غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوههای حسن
غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن
غزل ۳۲۹: رشک میبردند شهری بر من و احوال من
غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گ...
غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن
غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان هم...
غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من
غزل ۳۳۴: چه کم میگردد از حشمت بلاگردان نا...
غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من
غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان
غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن
غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بیدوستان در بوستان
غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن
غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ...
غزل ۳۴۱: زینسان که تند میگذرد خوشخرام من
غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاود...
غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر میخیز و طرف بام جا...
غزل ۳۴۴: مییابم از خود حسرتی باز از فراق ...
غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن
غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن
غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو
غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگ...
غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو
غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازردهام از تو
غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودا...
غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او
غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو
غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی...
غزل ۳۵۵: شد بیحساب کشور جانها خراب از او
غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو
غزل ۳۵۷: میروم نزدیک و حال خویش میگویم ب...
غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو
غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او
غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو
غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو
غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم...
غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله
غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده
غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده
غزل ۳۶۶: لالهاش از سیلیت نیلوفری شد آه آه
غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر ...
غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه
غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه
غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من م...
غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته
غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه
غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرد...
غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا...
غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای
غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده...
غزل ۳۷۷: سبوی بادهای گویا به هر پیمانهای...
غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو...
غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال د...
غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی
غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی
غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرس...
غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه میکنی
غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نم...
غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی
غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی
غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی
غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی
غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی
غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی
غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی
غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی
غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری
غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم میکنی
غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار میگ...
غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کردهای
غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری