خانه
صفحهاصلی
شاعران
مسعود سعد سلمان
گزیده اشعار
قصاید
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
قصیدهٔ شمارهٔ ۱: چون نای بینوایم از این نای بینوا
قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - آن راستگو خروس مجرب: شد مشک شب چو عنبر اشهب
قصیدهٔ شمارهٔ ۳: به نظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست
قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - قطعهٔی گفتهام که دیوانیست: دلم از نیستی چو ترسانیست
قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - گویی مرا زبان و دهن نیست: امروز هیچ خلق چو من نیست
قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - بر هیچ آدمی دل نامهربان نداشت: این عقل در یقین زمانه گمان نداشت
قصیدهٔ شمارهٔ ۷: احوال جهان بادگیر، باد!
قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - کار من بین که چون شگفت افتاد: روزگاری است سخت بیبنیاد
قصیدهٔ شمارهٔ ۹: چون منی را فلک بیازارد
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - مرا بدانند آنها که شعر میدانند: چو سوده دوده به روی هوا برافشانند
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - چه فضلها بودم گر بحق حساب کنند: چو مردمان شب دیرنده عزم خواب کنند
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - وگر بنالم گویند ژاژ میخاید: دلم ز انده بیحد همی نیاساید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳: دوال رحلت چون بر زدم به کوس سفر
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴: چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز؟
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - دوشم شبی گذشت چه گویم چگونه بود؟: عمرم همی قصیر کند این شب طویل
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - باران بهار در خزان بندم: تا کی دل خسته در گمان بندم
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - درد و تیمار دختر و پسرم: تیر و تیغ است بر دل و جگرم
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - ای وای امیدهای بسیارم: شخصی به هزار غم گرفتارم
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - چون رعد در جهان فتد آوازم: چون مشرف است همت بر رازم
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - یک بهره به بوده همی نمانم: اوصاف جهان سخت نیک دانم
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - تا مرگ مگر که وقف زندانم: از کردهٔ خویشتن پشیمانم
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - من در مرنجم و سخن من به قیروان: مقصور شد مصالح کار جهانیان
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - شبی سیاهتر از روی ورای اهریمن: چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن؟
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - بس باشد این قصیدهٔ ترا یادگار من: ای حیدر ای عزیز گرانمایه یار من
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵: بر عمر خویش گریم یا بر وفات تو؟
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در عصر خزانها بهار کرده: ای ملک ملک چون نگار کرده
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - در دشتها به وهم دویده: ای سرد و گرم چرخ کشیده
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - پستی گرفت همت من زین بلند جای: نالم ز دل چو نای من اندر حصار نای
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - با من چگونه بودی و بی من چگونهای؟: ای لاوهور ویحک بی من چگونهای
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - از این حزین تنگدل بندی: ای ابر گه بگریی و گه خندی
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - تواند چنین زیست جاناوری؟: جداگانه سوزم ز هر اختری