خانه
صفحهاصلی
شاعران
اوحدی
دیوان اشعار
قصاید
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - له فیالمناجات: راه گم کردم، چه باشد گر به راه آر...
قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - وله روح الله روحه: آن نفس را، که ناطقه گویند، بازیاب
قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - وله فیالموعظه: گر آن جهان طلبی، کار این جهان دریاب
قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - وله فیالطامات: ای دل، تویی و من، بنشین کژ، بگوی ...
قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - فیمنقبت امیرالمؤمنین حسین بن علی بن ابیطالب رضیالله عنهما: این آسمان صدق و درو اختر صفاست؟
قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - وله روحالله روحه: مباش بندهٔ آن کز غم تو آزادست
قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - وله سترالله عیوبه: چرخ گردان روشن از رای منست
قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - وله روحالله روحه: بر آستان در او کسی که راهش هست
قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - وله فیطلب الحقایق: این چرخ گرد گرد کواکب نگار چیست؟
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - وله ایضا نورالله قبره: مستان خواب را خبری از وصال نیست
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - وله علیه الرحمه: نگفتمت که: منه دل برین خراب آباد؟
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - وله فیتقلب الاحوال: بس که بعد از تو خزانی و بهاری باشد
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳ - وله غفراللهله: چمن ز باد خزان زرد و زار خواهد ماند
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - وله فیبیان الحقایق: قومی که ره به عالم تحقیق میبرند
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - وله روحهاللهروحه: لاف دانش میزنی، خود را نمیدانی ...
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - وله فی النصیحه: روزی قرار و قاعدهٔ ما دگر شود
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - فیالموعظة و تخلصه فیالنعت و المناقب: دوش از نسیم گل دم عنبر به من رسید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - وله نورالله قبره: در پیرزن نگه کن و آن چرخ پرده گر
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - وله: سر پیوند ما ندارد یار
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - وله بردالله مضجعه: زنهار خوارگان را زنهار خوار دار
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - وله رحمةالله علیه: میان کار فروبند و کار راه بساز
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - وله فیالمناجات: گر گناهی کردم و دارم، خداوندا، ببخش
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - وله بردالله مضجعه: چو دیده کرد نظر، دل دراوفتاد چو دل
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - وله طابالله ثراه: مردم نشسته فارغ و من در بلای دل
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - وله نورالله قبره: مسلمانان، سلامت به، چو بتوانید، م...
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - وله فی فضیلة الصبح: چشم صاحب دولتان بیدار باشد صبحدم
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - وله غفرالله ذنوبه: سرم خزینهٔ خوفست و دل سفینهٔ بیم
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - وله غفرالله ذنوبه: بار بسیارست و راه دور در پیش، ای ...
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - وله فی شکایةالزمان: دلخسته همی باشم زین ملک بهم رفته
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - وله طابالله ثراه: ای صوفی سرد نارسیده
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - وله نورالله مرقده: چو بد کنی و ندانی که : نیک نیست ک...
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - وله روحه الله روحه: ای رنج ناکشیده، که میراث میخوری
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳ - فی منقبة امیرالمؤمنین علیبنابیطالب کرم الله وجهه: بر کوفه و خاک علی، ای باد صبح، ار...
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - وله نورالله قبره: عمر گذشت، ای دل شکسته، چه داری؟
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - وله بردالله مضجعه: کردم اندیشه تاکنون باری
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - وله نورالله قبره: گریان در آخر شب، چون ابر نوبهاری
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - وله سترالله عیوبه: ای روزهدار، اگر تو یک ریزه راز د...
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - وله سترالله عیوبه: هرگز به جان فرا نرسی بیفروتنی
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - وله نورالله قبره: گر بدینصورت، که هستی، صرف خواهد ش...
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - وله علیه الرحمه: جهان به دست تو دادند، تا ثواب کنی
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - وله غفرالله ذنوبه: اگر حقایق معنی به گوش جان شنوی
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - وله ایضا: چرا پنهان شدی از من؟ تو با چندین ...