خانه
صفحهاصلی
شاعران
عراقی
دیوان اشعار
رباعیات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
رباعی شمارهٔ ۱: با آنکه خوش آید از تو، ای یار، جفا
رباعی شمارهٔ ۲: عیشی نبود چو عیش لولی و گدا
رباعی شمارهٔ ۳: ای دوست، به دوستی قرینیم تو را
رباعی شمارهٔ ۴: ای دوست، فتاد با تو حالی دل را
رباعی شمارهٔ ۵: سودای تو کرد لاابالی دل را
رباعی شمارهٔ ۶: تا با توام، از تو جان دهم آدم را
رباعی شمارهٔ ۷: تا ظن نبری که مشکلی نیست مرا
رباعی شمارهٔ ۸: دل بر تو نهم، زنم بداندیشان را
رباعی شمارهٔ ۹: از بادهٔ عشق شد مگر گوهر ما؟
رباعی شمارهٔ ۱۰: ای روی تو آرزوی دیرینهٔ ما
رباعی شمارهٔ ۱۱: گل صبح دم از باد برآشفت و بریخت
رباعی شمارهٔ ۱۲: عشق تو ز دست ساقیان باده بریخت
رباعی شمارهٔ ۱۳: ای جملهٔ خلق را ز بالا و ز پست
رباعی شمارهٔ ۱۴: پیری ز خرابات برون آمد مست
رباعی شمارهٔ ۱۵: گفتم: دل من، گفت که: خون کردهٔ ماست
رباعی شمارهٔ ۱۶: ماییم که بیمایی ما مایهٔ ماست
رباعی شمارهٔ ۱۷: آن دوستی قدیم ما چون گشته است؟
رباعی شمارهٔ ۱۸: در دام غمت دلم زبون افتاده است
رباعی شمارهٔ ۱۹: هرگز بت من روی به کس ننموده است
رباعی شمارهٔ ۲۰: معشوقه و عشق عاشقان یک نفس است
رباعی شمارهٔ ۲۱: دل رفت بر کسی که بیماش خوش است
رباعی شمارهٔ ۲۲: عشق تو، که سرمایهٔ این درویش است
رباعی شمارهٔ ۲۳: شوقی، که چو گل دل شکفاند، عشق است
رباعی شمارهٔ ۲۴: بیمار توام، روی توام درمان است
رباعی شمارهٔ ۲۵: این دورهٔ سالوس، که نتوان دانست
رباعی شمارهٔ ۲۶: پرسیدم از آن کسی که برهان دانست:
رباعی شمارهٔ ۲۷: کردیم هر آن حیله که عقل آن دانست
رباعی شمارهٔ ۲۸: چشمم ز غم عشق تو خون باران است
رباعی شمارهٔ ۲۹: اول قدم از عشق سر انداختن است
رباعی شمارهٔ ۳۰: از گلشن جان بیخبری، خار این است
رباعی شمارهٔ ۳۱: با حکم خدایی، که قضایش این است
رباعی شمارهٔ ۳۲: هر چند که دل را غم عشق آیین است
رباعی شمارهٔ ۳۳: ایزد، که جهان در کنف قدرت اوست
رباعی شمارهٔ ۳۴: در دور شراب و جام و ساقی همه اوست
رباعی شمارهٔ ۳۵: هر چند کباب دل و چشم تر هست
رباعی شمارهٔ ۳۶: گردنده فلک دلیر و دیر است که هست
رباعی شمارهٔ ۳۷: بی آنکه دو دیده بر جمالت نگریست
رباعی شمارهٔ ۳۸: اندر ره عشق دی و کی پیدا نیست
رباعی شمارهٔ ۳۹: ای دوست بیا، که بی تو آرامم نیست
رباعی شمارهٔ ۴۰: دل سوختگان را خبر از عشق تو نیست
رباعی شمارهٔ ۴۱: رخ عرضه کنیم، گوی: این زر سره نیست
رباعی شمارهٔ ۴۲: عشق تو ز عالم هیولانی نیست
رباعی شمارهٔ ۴۳: دیشب دل من خیال تو مهمان داشت
رباعی شمارهٔ ۴۴: افسوس! که ایام جوانی بگذشت
رباعی شمارهٔ ۴۵: دردا! که دلم خبر ز دلدار نیافت
رباعی شمارهٔ ۴۶: عالم ز لباس شادیم عریان یافت
رباعی شمارهٔ ۴۷: زنجیر سر زلف تو تاب از چه گرفت؟
رباعی شمارهٔ ۴۸: در عشق توام واقعه بسیار افتاد
رباعی شمارهٔ ۴۹: چون سایهٔ دوست بر زمین میافتد
رباعی شمارهٔ ۵۰: غم گرد دل پر هنران میگردد
رباعی شمارهٔ ۵۱: از بخت به فریادم و از چرخ به درد
رباعی شمارهٔ ۵۲: گر من روزی ز خدمتت گشتم فرد
رباعی شمارهٔ ۵۳: نرگس، که ز سیم بر سر افسر دارد
رباعی شمارهٔ ۵۴: حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
رباعی شمارهٔ ۵۵: دل در غم تو بسی پریشانی کرد
رباعی شمارهٔ ۵۶: بازم غم عشق یار در کار آورد
رباعی شمارهٔ ۵۷: دل در طلبت هر دو جهان میبازد
رباعی شمارهٔ ۵۸: آنجا که تویی عقل کجا در تو رسد؟
رباعی شمارهٔ ۵۹: مسکین دل من! که بیسرانجام بماند
رباعی شمارهٔ ۶۰: از روز وجودم شفقی بیش نماند
رباعی شمارهٔ ۶۱: یک عالم از آب و گل بپرداختهاند
رباعی شمارهٔ ۶۲: در سابقه چون قرار عالم دادند
رباعی شمارهٔ ۶۳: زان پیش که این چرخ معلا کردند
رباعی شمارهٔ ۶۴: بی روی تو عاشقت رخ گل چه کند؟
رباعی شمارهٔ ۶۵: هر کتب خرد، که هست، اگر برخوانند
رباعی شمارهٔ ۶۶: قومی هستند، کز کله موزه کنند
رباعی شمارهٔ ۶۷: در کوی تو عاشقان درآیند و روند
رباعی شمارهٔ ۶۸: ملک دو جهان را به طلبکار دهند
رباعی شمارهٔ ۶۹: دل جز به دو زلف مشکبارش ندهند
رباعی شمارهٔ ۷۰: در بند گرهگشای میباید بود
رباعی شمارهٔ ۷۱: مازار کسی، کز تو گزیرش نبود
رباعی شمارهٔ ۷۲: ای جان من، از دل خبرت نیست، چه سود؟
رباعی شمارهٔ ۷۳: حاشا! که دل از خاک درت دور شود
رباعی شمارهٔ ۷۴: دل دیدن رویت به دعا میخواهد
رباعی شمارهٔ ۷۵: ای از کرمت مصلح و مفسد به امید
رباعی شمارهٔ ۷۶: یاری که نکو بخشد و بد بخشاید
رباعی شمارهٔ ۷۷: عالم ز لباس شادیم عریان دید
رباعی شمارهٔ ۷۸: این عمر، که بردهای تو بییار بسر
رباعی شمارهٔ ۷۹: افتاد مرا با سر زلفین تو کار
رباعی شمارهٔ ۸۰: اندیشهٔ عشقت دم سرد آرد بار
رباعی شمارهٔ ۸۱: در واقعهٔ مشکل ایام نگر
رباعی شمارهٔ ۸۲: ای در طلب تو عالمی در شر و شور
رباعی شمارهٔ ۸۳: اندر همه عمر خود شبی وقت نماز
رباعی شمارهٔ ۸۴: دل ز آرزوی تو بیقرار است هنوز
رباعی شمارهٔ ۸۵: بیزار شد از من شکسته همه کس
رباعی شمارهٔ ۸۶: ای دل، سر و کار با کریم است، مترس
رباعی شمارهٔ ۸۷: ای دل، قلم نقش معما میباش
رباعی شمارهٔ ۸۸: امشب چو جمال دادهای خب میباش
رباعی شمارهٔ ۸۹: آمد به سر کوی تو مسکین درویش
رباعی شمارهٔ ۹۰: در دل همه خار غم شکستیم دریغ!
رباعی شمارهٔ ۹۱: حاشا! که کند دل به دگر جا منزل
رباعی شمارهٔ ۹۲: خاک سر کوی آن بت مشکین خال
رباعی شمارهٔ ۹۳: در کوی خرابات نه نو آمدهام
رباعی شمارهٔ ۹۴: ای جان و جهان، تو را ز جان میطلبم
رباعی شمارهٔ ۹۵: عمری است که در کوی خرابی رفتم
رباعی شمارهٔ ۹۶: ای یار رخ تو کرده هر دم شادم
رباعی شمارهٔ ۹۷: آن وصل تو باز، آرزو میکندم
رباعی شمارهٔ ۹۸: بی روی تو، ای دوست، به جان در خطرم
رباعی شمارهٔ ۹۹: دل نزد تو است، اگر چه دوری ز برم
رباعی شمارهٔ ۱۰۰: دل پیشکش نرگس مستت آرم
رباعی شمارهٔ ۱۰۱: امشب نظری به روی ساقی دارم
رباعی شمارهٔ ۱۰۲: امشب نظری بروی ساقی دارم
رباعی شمارهٔ ۱۰۳: ای دوست، بیا، که با تو باقی دارم
رباعی شمارهٔ ۱۰۴: در سر هوس شراب و ساقی دارم
رباعی شمارهٔ ۱۰۵: جانا، ز دل ار کباب خواهی، دارم
رباعی شمارهٔ ۱۰۶: اندر غم تو نگار، همچون نارم
رباعی شمارهٔ ۱۰۷: یارب، به تو در گریختم بپذیرم
رباعی شمارهٔ ۱۰۸: چون قصهٔ هجران و فراق آغازم
رباعی شمارهٔ ۱۰۹: بگذار، اگر چه رندم و اوباشم
رباعی شمارهٔ ۱۱۰: پیوسته صبور و رنجکش میباشم
رباعی شمارهٔ ۱۱۱: با نفس خسیس در نبردم، چه کنم؟
رباعی شمارهٔ ۱۱۲: آوازهٔ حسنت از جهان میشنوم
رباعی شمارهٔ ۱۱۳: آزاده دلی ز خویشتن میخواهم
رباعی شمارهٔ ۱۱۴: در عشق تو زارتر ز موی تو شدیم
رباعی شمارهٔ ۱۱۵: وقت است که بر لاله خروشی بزنیم
رباعی شمارهٔ ۱۱۶: امروز به شهر دل پریشان ماییم
رباعی شمارهٔ ۱۱۷: چون درد نداری، ای دل سرگردان
رباعی شمارهٔ ۱۱۸: هر دم شب هجران تو، ای جان و جهان
رباعی شمارهٔ ۱۱۹: هر شب به سر کوی تو آیم به فغان
رباعی شمارهٔ ۱۲۰: تا چند مرا به دست هجران دادن؟
رباعی شمارهٔ ۱۲۱: هان! راز دل خستهٔ ما فاش مکن
رباعی شمارهٔ ۱۲۲: خورشید رخا، ز بنده تحویل مکن
رباعی شمارهٔ ۱۲۳: ای نفس خسیس، رو تباهی میکن
رباعی شمارهٔ ۱۲۴: آخر بدمد صبح امید از شب من
رباعی شمارهٔ ۱۲۵: ای یاد تو آفت سکون دل من
رباعی شمارهٔ ۱۲۶: ای دل، پس زنجیر تو دیوانه نشین
رباعی شمارهٔ ۱۲۷: گر زانکه بود دل مجاهد با تو
رباعی شمارهٔ ۱۲۸: ای مایهٔ اصل شادمانی غم تو
رباعی شمارهٔ ۱۲۹: ای زندگی تو و توانم همه تو
رباعی شمارهٔ ۱۳۰: آن کیست که بیجرم و گنه زیست؟ بگو
رباعی شمارهٔ ۱۳۱: در عشق تو بیتو چون توان زیست؟ بگو
رباعی شمارهٔ ۱۳۲: دارم دلکی به تیغ هجران خسته
رباعی شمارهٔ ۱۳۳: چندن که خم بادهپرست است بده
رباعی شمارهٔ ۱۳۴: دل در طلب دنیی دون هیچ منه
رباعی شمارهٔ ۱۳۵: آنم که توام ز خاک برداشتهای
رباعی شمارهٔ ۱۳۶: ای لطف تو دستگیر هر بیسر و پای
رباعی شمارهٔ ۱۳۷: پیری بدر آمد ز خرابات فنای
رباعی شمارهٔ ۱۳۸: عشقی نبود چو عشق لولی و گدای
رباعی شمارهٔ ۱۳۹: عیشی نبود چو عیش لولی و گدای
رباعی شمارهٔ ۱۴۰: نی بر سر کوی تو دلم یافته جای
رباعی شمارهٔ ۱۴۱: ای کاش! به سوی وصل راهی بودی
رباعی شمارهٔ ۱۴۲: با یار به بوستان شدم رهگذری
رباعی شمارهٔ ۱۴۳: نی کرده شبی بر سر کویت گذری
رباعی شمارهٔ ۱۴۴: بردی دلم، ای ماهرخ بازاری
رباعی شمارهٔ ۱۴۵: چون در دلت آن بود که گیری یاری
رباعی شمارهٔ ۱۴۶: ای منزل دوست، خوش هوایی داری
رباعی شمارهٔ ۱۴۷: در عشق، اگر بسی ملامت ببری
رباعی شمارهٔ ۱۴۸: از آتش غم چند روانم سوزی؟
رباعی شمارهٔ ۱۴۹: هر لحظه ز چهره آتشی افروزی
رباعی شمارهٔ ۱۵۰: هم دل به دلستانت رساند روزی
رباعی شمارهٔ ۱۵۱: آیا خبرت شود عیانم روزی؟
رباعی شمارهٔ ۱۵۲: ای کرده به من غم تو بیداد بسی
رباعی شمارهٔ ۱۵۳: گر شهره شوی به شهر شرالناسی
رباعی شمارهٔ ۱۵۴: چون خاک زمین اگر عناکش باشی
رباعی شمارهٔ ۱۵۵: ای کاش! بدانمی که من کیستمی؟
رباعی شمارهٔ ۱۵۶: گر مونس و همدمی دمی یافتمی
رباعی شمارهٔ ۱۵۷: گر من به صلاح خویش کوشان بدمی
رباعی شمارهٔ ۱۵۸: حال من خستهٔ گدا میدانی
رباعی شمارهٔ ۱۵۹: در عشق ببر از همه، گر بتوانی
رباعی شمارهٔ ۱۶۰: گفتم که: اگر چه آفت جان منی
رباعی شمارهٔ ۱۶۱: ای کرده غمت با دل من روی به روی
رباعی شمارهٔ ۱۶۲: تو واقف اسرار من آنگاه شوی
رباعی شمارهٔ ۱۶۳: هر بوی که از مشک و قرنفل شنوی
رباعی شمارهٔ ۱۶۴: ای لطف تو دستگیر هر رسوایی