خانه
صفحهاصلی
شاعران
صائب تبریزی
دیوان اشعار
تکبیتهای برگزیده
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
تکبیت شمارهٔ ۱: نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است
تکبیت شمارهٔ ۲: پردهٔ شرم است مانع در میان ما و د...
تکبیت شمارهٔ ۳: میکند روز سیه بیگانه یاران را ز هم
تکبیت شمارهٔ ۴: از دل خونگرم ما پیکان کشیدن مشکل ...
تکبیت شمارهٔ ۵: میشوند از سردمهری، دوستان از هم ...
تکبیت شمارهٔ ۶: تا ترا از دور دیدم، رفت عقل و هوش...
تکبیت شمارهٔ ۷: از متاع عاریت بر خود دکانی چیدهام
تکبیت شمارهٔ ۸: چون گنهکاری که هر ساعت ازو عضوی ب...
تکبیت شمارهٔ ۹: به رنگ زرد قناعت کن از ریاض جهان
تکبیت شمارهٔ ۱۰: ز هم جدا نبود نوش و نیش این گلشن
تکبیت شمارهٔ ۱۱: ز ابر دست ساقی جسم خشکم لاله زاری...
تکبیت شمارهٔ ۱۲: چنین که همت ما را بلند ساختهاند
تکبیت شمارهٔ ۱۳: من آن وحشی غزالم دامن صحرای امکان...
تکبیت شمارهٔ ۱۴: گرفتم سهل سوز عشق را اول، ندانستم
تکبیت شمارهٔ ۱۵: دل عاشق ز گلگشت چمن آزردهتر گردد
تکبیت شمارهٔ ۱۶: هوس هر چند گستاخ است، عذرش صورتی ...
تکبیت شمارهٔ ۱۷: نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا میب...
تکبیت شمارهٔ ۱۸: مکن تکلیف همراهی به ما ای سیل پا ...
تکبیت شمارهٔ ۱۹: چون گل ز ساده لوحی، در خواب ناز ب...
تکبیت شمارهٔ ۲۰: نخل ما را ثمری نیست بجز گرد ملال
تکبیت شمارهٔ ۲۱: اگر غفلت نهان در سنگ خارا میکند ...
تکبیت شمارهٔ ۲۲: ز چشم بد، خدا آن چشم میگون را نگه...
تکبیت شمارهٔ ۲۳: به ماه مصر ز یک پیرهن مضایقه کرد
تکبیت شمارهٔ ۲۴: چو تخم سوخته کز ابر تازه شد داغش
تکبیت شمارهٔ ۲۵: چنان به فکر تو در خویشتن فرو رفتیم
تکبیت شمارهٔ ۲۶: فغان کز پوچ مغزی چون جرس در وادی ...
تکبیت شمارهٔ ۲۷: تا میتوان گرفتن، ای دلبران به گردن
تکبیت شمارهٔ ۲۸: که میآید به سر وقت دل ما جز پریش...
تکبیت شمارهٔ ۲۹: ندارد مزرع ما حاصلی غیر از تهیدستی
تکبیت شمارهٔ ۳۰: کمان بیکار گردد چون هدف از پای بن...
تکبیت شمارهٔ ۳۱: به چشم ظاهر اگر رخصت تماشا نیست
تکبیت شمارهٔ ۳۲: نسیم صبح از تاراج گلزار که میآید؟
تکبیت شمارهٔ ۳۳: دل منه بر اختر دولت که در هر صبحدم
تکبیت شمارهٔ ۳۴: عشق در کار دل سرگشتهٔ ما عاجزست
تکبیت شمارهٔ ۳۵: طاعت زهاد را میبود اگر کیفیتی
تکبیت شمارهٔ ۳۶: ای گل که موج خندهات از سرگذشته است
تکبیت شمارهٔ ۳۷: چشم دلسوزی مدار از همرهان روز سیاه
تکبیت شمارهٔ ۳۸: عنان به دست فرومایگان مده زنهار
تکبیت شمارهٔ ۳۹: طالعی کو، که گشایم در گلزار ترا؟
تکبیت شمارهٔ ۴۰: دست از جهان بشوی که اطفال حادثات
تکبیت شمارهٔ ۴۱: دنیا به اهل خویش ترحم نمیکند
تکبیت شمارهٔ ۴۲: شبنم نکرد داغ دل لاله را علاج
تکبیت شمارهٔ ۴۳: به دشواری زلیخا داد از کف دامن یوسف
تکبیت شمارهٔ ۴۴: ضیافتی که در آنجا توانگران باشند
تکبیت شمارهٔ ۴۵: درین زمان که عقیم است جمله صحبتها
تکبیت شمارهٔ ۴۶: در سر مستی گر از زانوی من بالین کنی
تکبیت شمارهٔ ۴۷: از نگاه خشک، منع چشم من انصاف نیست
تکبیت شمارهٔ ۴۸: آنقدر همرهی از طالع خود میخواهم
تکبیت شمارهٔ ۴۹: خنده چون مینای می کم کن، که چون خ...
تکبیت شمارهٔ ۵۰: آنچنان کز خط سواد مردمان روشن شود
تکبیت شمارهٔ ۵۱: در گشاد کار خود مشکلگشایان عاجزند
تکبیت شمارهٔ ۵۲: یک ره ای آتش به فریاد سپند من برس
تکبیت شمارهٔ ۵۳: چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم
تکبیت شمارهٔ ۵۴: دریا بغل گشاده به ساحل نهاد روی
تکبیت شمارهٔ ۵۵: می زیر دست خود نکند هوشمند را
تکبیت شمارهٔ ۵۶: یوسف ما ز تهیدستی خلق آگاه است
تکبیت شمارهٔ ۵۷: هوشمندی که به هنگامهٔ مستان افتد
تکبیت شمارهٔ ۵۸: راه خوابیده رسانید به منزل خود را
تکبیت شمارهٔ ۵۹: نهان از پردههای چشم میگریم، نه ...
تکبیت شمارهٔ ۶۰: فرو خوردم ز غیرت گریهٔ مستانهٔ خو...
تکبیت شمارهٔ ۶۱: دربهاران، پوست بر تن، پردهٔ بیگان...
تکبیت شمارهٔ ۶۲: چشم ترا به سرمه کشیدن چه حاجت است؟
تکبیت شمارهٔ ۶۳: از همان راهی که آمد گل، مسافر می...
تکبیت شمارهٔ ۶۴: چون زندگی بکام بود مرگ مشکل است
تکبیت شمارهٔ ۶۵: ز دلسیاهی آب حیات میآید
تکبیت شمارهٔ ۶۶: شکوه مهر خامشی میخواست گیرد از لبم
تکبیت شمارهٔ ۶۷: ریشهٔ نخل کهنسال از جوان افزونترست
تکبیت شمارهٔ ۶۸: در دل آهن کند فریاد مظلومان اثر
تکبیت شمارهٔ ۶۹: کشور دیوانگی امروز معمور از من است
تکبیت شمارهٔ ۷۰: از هایهای گریهٔ من، چون صدای آب
تکبیت شمارهٔ ۷۱: دیدن گل از قفس، بارست بر مرغ چمن
تکبیت شمارهٔ ۷۲: دوام عشق اگر خواهی، مکن با وصل آم...
تکبیت شمارهٔ ۷۳: این زمان در زیر بار کوه منت میروم
تکبیت شمارهٔ ۷۴: یا خم می، یا سبو، یا خشت، یا پیما...
تکبیت شمارهٔ ۷۵: پرواز من به بال و پر توست، زینهار
تکبیت شمارهٔ ۷۶: هر سر موی تو از غفلت به راهی میرود
تکبیت شمارهٔ ۷۷: کاش وقت آمدن واقف ز رفتن میشدم
تکبیت شمارهٔ ۷۸: دل را حیات از نفس آرمیده است
تکبیت شمارهٔ ۷۹: به بوی گل ز خواب بیخودی بیدار شد ...
تکبیت شمارهٔ ۸۰: خیرگی دارد ترا محروم، ورنه گلرخان
تکبیت شمارهٔ ۸۱: این زمان بیبرگ و بارم، ورنه از ج...
تکبیت شمارهٔ ۸۲: کم نشد از گریهٔ مستانه، خواب غفلتم
تکبیت شمارهٔ ۸۳: با تهیچشمان چه سازد نعمت روی زمین؟
تکبیت شمارهٔ ۸۴: بر جرم من ببخش که آوردهام شفیع
تکبیت شمارهٔ ۸۵: ده در شود گشاده، شود بسته چون دری
تکبیت شمارهٔ ۸۶: هر چند حسن را خطر از چشم پاک نیست
تکبیت شمارهٔ ۸۷: از کوه غم اگر چه دو تا گشته قامتم
تکبیت شمارهٔ ۸۸: غافل مشو که وقت شناسان نوبهار
تکبیت شمارهٔ ۸۹: در گردش آورید می لعلفام را
تکبیت شمارهٔ ۹۰: دل چو شد افسرده، از جسم گرانجان پ...
تکبیت شمارهٔ ۹۱: پای به خواب رفتهٔ کوه تحملم
تکبیت شمارهٔ ۹۲: بوسه را در نامه میپیچد برای دیگران
تکبیت شمارهٔ ۹۳: ازان چون موی آتش دیده یک دم نیست ...
تکبیت شمارهٔ ۹۴: کسی به موی نیاویخته است خرمن گل
تکبیت شمارهٔ ۹۵: جنون به بادیه پرورده چون سراب مرا
تکبیت شمارهٔ ۹۶: به دامان قیامت پاک نتوان کرد خون من
تکبیت شمارهٔ ۹۷: سیاه در دو جهان باد، روی موی سفید!
تکبیت شمارهٔ ۹۸: نیست ممکن راه شبنم را به رنگ و بو...
تکبیت شمارهٔ ۹۹: درین ستمکده آن شمع تیره روزم من
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰: مکش ز دست من آن ساعد نگارین مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱: جنون دوری من بیش میشود از سنگ
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲: گر چه چون آبله بر هر کف پا بوسه زدم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳: منم آن نخل خزان دیده کز اسباب جهان
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴: همه شب قافلهٔ نالهٔ من در راه است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵: زنگیان دشمن آیینهٔ بیزنگارند
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶: روزگاری است که با ریگ روان همسفرم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷: گر چه چون سرو تماشاگه اهل نظرم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸: آن نفس باخته غواص جگرسوختهام
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹: ز فیض سرمهٔ حیرت درین تماشاگاه
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰: درین بساط، من آن آدم سیهکارم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱: به بوی پیرهن از دوست صلح نتوان کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲: چو برگ، بر سر حاصل نمیتوان لرزید
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳: میشوم گل، در گریبان خار میافتد ...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴: بس که دارم انفعال از بیوجودیهای ...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵: چندان که پا ز کوی خرابات میکشم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶: غمگین نیم که خلق شمارند بد مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷: ز زندگانی خود، چرخ سیر کرد مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸: گرفت نفس غیور اختیار از دستم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹: خانه بر دوشتر از ابر بهاران بودم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰: سبک از عقل به یک رطل گران کرد مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱: گر چو خورشید به خود تیغ زنم، معذورم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲: وادی پیموده را از سر گرفتن مشکل است
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳: میکنم در جرعهٔ اول سبکبارش ز غم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴: فیض صبح زندهدل بیش است از دلهای شب
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵: برنمیآیم به رنگی هر زمان چون نوب...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶: تا ننوشانم، نگردد در مذاقم خوشگوار
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷: چون ز دنیا نعمت الوان هوس باشد مرا؟
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸: در طریقت، بار هر کس را که نگرفتم ...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹: قامت خم برد آرام و قرار از جان من
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰: نخل امید مرا جز بار دل حاصل نبود
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱: ز من به نکتهٔ رنگین چون لاله قانع...
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲: فنای من به نسیم بهانهای بندست
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳: نیست جز پاکی دامن گنهم چون مه مصر
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴: فغان که همچو قلم نیست از نگونبختی
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵: چون گل، درین حدیقه که جای قرار نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶: نیرنگ چرخ، چون گل رعنا درین چمن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷: مانند لاله، سوخته نانی است روزیم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸: روی تلخ دایه نتواند مرا خاموش کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹: از نسیم گل پریشان گردد اوراق حواس
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰: برنمیدارد به رغم من، نظر از خاک ...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱: گران نیم به خریدار از سبکروحی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲: ز حسن عاقبت عشق چشم آن دارم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳: پیری مرا به گوشهٔ عزلت دلیل شد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴: عشقم چنان ربود که دنیا و آخرت
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵: بس که دیدم سردمهری از نسیم نوبهار
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶: بر خاطر موج است گران، دیدن ساحل
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷: عمر شد در گوشمالم صرف، گویا روزگار
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸: پرتو منت کند دلهای روشن را سیاه
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹: تا در کمند رشتهٔ هستی فتادهام
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰: سیل از ویرانهٔ من شرمساری میبرد
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱: از نوازش، منت روی زمین دارد به من
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲: میکشم تهمت سجادهٔ تزویر از خلق
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳: مرا ز کوی خرابات، پای رفتن نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۵۴: چنان ز تنگی این بوستان در آزارم
تکبیت شمارهٔ ۱۵۵: گر بدانی چه قدر تشنهٔ دیدار توام
تکبیت شمارهٔ ۱۵۶: شب زلف سیه افسانهٔ خوابم شده بود
تکبیت شمارهٔ ۱۵۷: نکرده بود تماشا هنوز قامت راست
تکبیت شمارهٔ ۱۵۸: اگر تپیدن دل ترجمان نمیگردید
تکبیت شمارهٔ ۱۵۹: عشق سازد ز هوس پاک، دل آدم را
تکبیت شمارهٔ ۱۶۰: کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟
تکبیت شمارهٔ ۱۶۱: هر که میبیند چو کشتی بر لب ساحل ...
تکبیت شمارهٔ ۱۶۲: چه حاجت است به رهبر، که گوشهٔ چشمش
تکبیت شمارهٔ ۱۶۳: از عزیزان جهان هر کس به دولت میرسد
تکبیت شمارهٔ ۱۶۴: دل چو رو گرداند، بر گرداندن او مش...
تکبیت شمارهٔ ۱۶۵: شور و غوغا نبود در سفر اهل نظر
تکبیت شمارهٔ ۱۶۶: حرصی که داشتم به شکار پری رخان
تکبیت شمارهٔ ۱۶۷: در بیابانی که از نقش قدم بیش است ...
تکبیت شمارهٔ ۱۶۸: با چنین سامان حسن ای غنچهلب انصا...
تکبیت شمارهٔ ۱۶۹: صورت حال جهان زنگی و من آیینهام
تکبیت شمارهٔ ۱۷۰: خون هزار بوسه به دل جوش میزند
تکبیت شمارهٔ ۱۷۱: خضر آورد برون ز سیاهی گلیم خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۷۲: میداشت کاش حوصلهٔ یک نگاه دور
تکبیت شمارهٔ ۱۷۳: صد کاسه خون اگر چه کشیدم درین چمن
تکبیت شمارهٔ ۱۷۴: چو گردباد به سرگشتگی برآمدهام
تکبیت شمارهٔ ۱۷۵: هزار لطف طمع داشتم ز سادهدلی
تکبیت شمارهٔ ۱۷۶: آشنایی به کسی نیست درین خانه مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۷۷: کو عشق تا به هم شکند هستی مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۷۸: تا آتش از دلم نکشد شعله چون چنار
تکبیت شمارهٔ ۱۷۹: چون فلاخن کز وصال سنگ دستافشان شود
تکبیت شمارهٔ ۱۸۰: با دل بی آرزو، بر دل گرانم یار را
تکبیت شمارهٔ ۱۸۱: غم عالم فراوان است و من یک غنچهد...
تکبیت شمارهٔ ۱۸۲: اگر تو دامن خود را به دست ما ندهی
تکبیت شمارهٔ ۱۸۳: چنان شد عام در ایام ما ذوق گرفتاری
تکبیت شمارهٔ ۱۸۴: بنه بر طاق نسیان زهد را چون شیشهٔ...
تکبیت شمارهٔ ۱۸۵: به هشیاران فشان این دانهٔ تسبیح ر...
تکبیت شمارهٔ ۱۸۶: مکرر بود وضع روز و شب، آن ساقی جا...
تکبیت شمارهٔ ۱۸۷: چو شد زهر عادت، مضرت نبخشد
تکبیت شمارهٔ ۱۸۸: ز زندگی چه به کرکس رسد جز مردار؟
تکبیت شمارهٔ ۱۸۹: ز جسم، جان گنهکار را ملالی نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۹۰: ز گریه ابر سیه میشود سفید آخر
تکبیت شمارهٔ ۱۹۱: ازان ز داغ نهان پرده برنمیدارم
تکبیت شمارهٔ ۱۹۲: نسیم ناامیدی بد ورق گرداندنی دارد
تکبیت شمارهٔ ۱۹۳: همین است پیغام گلهای رعنا
تکبیت شمارهٔ ۱۹۴: نخلی که از ثمر نیست، جز سنگ در کن...
تکبیت شمارهٔ ۱۹۵: کار موقت به وقت است، که چون وقت ر...
تکبیت شمارهٔ ۱۹۶: امید من به خاموشی، یکی ده گشت تا ...
تکبیت شمارهٔ ۱۹۷: گوشی نخراشد ز صدای جرس ما
تکبیت شمارهٔ ۱۹۸: به ما حرارت دوزخ چه میتواند کرد؟
تکبیت شمارهٔ ۱۹۹: مرا از صافی مشرب ز خود دانند هر ق...
تکبیت شمارهٔ ۲۰۰: چه حاجت است به خال آن بیاض گردن را؟
تکبیت شمارهٔ ۲۰۱: دلم هر لحظه از داغی به داغ دیگر آ...
تکبیت شمارهٔ ۲۰۲: ز افتادگی به مسند عزت رسیده است
تکبیت شمارهٔ ۲۰۳: غافلان را گوش بر آواز طبل رحلت است
تکبیت شمارهٔ ۲۰۴: دلت ای غنچه محال است سبکبار شود
تکبیت شمارهٔ ۲۰۵: دعوی سوختگی پیش من ای لاله مکن
تکبیت شمارهٔ ۲۰۶: غم مردن نبود جان غم اندوخته را
تکبیت شمارهٔ ۲۰۷: چه قدر راه به تقلید توان پیمودن؟
تکبیت شمارهٔ ۲۰۸: سینهها را خامشی گنجینهٔ گوهر کند
تکبیت شمارهٔ ۲۰۹: در دیار عشق، کس را دل نمیسوزد به...
تکبیت شمارهٔ ۲۱۰: ساده لوحان جنون از بیم محشر فارغند
تکبیت شمارهٔ ۲۱۱: زود گردد چهرهٔ بیشرم، پامال نگاه
تکبیت شمارهٔ ۲۱۲: عالم از افسردگان یک چشم خواب آلود...
تکبیت شمارهٔ ۲۱۳: شد ره خوابیده بیدار و همان آسوده...
تکبیت شمارهٔ ۲۱۴: بپذیر عذر بادهکشان را، که همچو موج
تکبیت شمارهٔ ۲۱۵: مشمر ز عمر خود نفس ناشمرده را
تکبیت شمارهٔ ۲۱۶: میکند باد مخالف، شور دریا را زیاد
تکبیت شمارهٔ ۲۱۷: ساحلی نیست بجز دامن صحرای عدم
تکبیت شمارهٔ ۲۱۸: گریه بسیار بود، نو به وجود آمده را
تکبیت شمارهٔ ۲۱۹: عیدست مرگ، دست به هستی فشانده را
تکبیت شمارهٔ ۲۲۰: چند باشم زان رخ مستور، قانع با خی...
تکبیت شمارهٔ ۲۲۱: شبنم ز باغبان نکشد منت وصال
تکبیت شمارهٔ ۲۲۲: آسمان آسوده است از بیقراریهای ما
تکبیت شمارهٔ ۲۲۳: چون آمدی به کوی خرابات بیطلب
تکبیت شمارهٔ ۲۲۴: شاید به جوی رفته کند آب بازگشت
تکبیت شمارهٔ ۲۲۵: عقل میزان تفاوت در میان میآورد
تکبیت شمارهٔ ۲۲۶: شد جهان در چشم من از رفتن جانان س...
تکبیت شمارهٔ ۲۲۷: میل دل با طاق ابروی بتان امروز نیست
تکبیت شمارهٔ ۲۲۸: آسمانها در شکست من کمرها بستهاند
تکبیت شمارهٔ ۲۲۹: از خرابی چون نگه دارم دل دیوانه را؟
تکبیت شمارهٔ ۲۳۰: حسن و عشق پاک را شرم و حیا در کار...
تکبیت شمارهٔ ۲۳۱: رحم کن بر ما سیه بختان، که با آن ...
تکبیت شمارهٔ ۲۳۲: کم نشد از گریه اندوهی که در دل دا...
تکبیت شمارهٔ ۲۳۳: دریاب اگر اهل دلی، پیشتر از صبح
تکبیت شمارهٔ ۲۳۴: خمارآلودهٔ یوسف به پیراهن نمیسازد
تکبیت شمارهٔ ۲۳۵: مه نو مینماید گوشهٔ ابرو، تو هم ...
تکبیت شمارهٔ ۲۳۶: جان محال است که در جسم بود فارغبال
تکبیت شمارهٔ ۲۳۷: غنان سیل را هرگز شکست پل نمیگیرد
تکبیت شمارهٔ ۲۳۸: حیات جاودان بیدوستان مرگی است پا...
تکبیت شمارهٔ ۲۳۹: به امیدی که چون باد بهار از در در...
تکبیت شمارهٔ ۲۴۰: شود آسان دل از جان برگرفتن در کهن...
تکبیت شمارهٔ ۲۴۱: سزای توست چون گل گریهٔ تلخ پشیمانی
تکبیت شمارهٔ ۲۴۲: شکایت نامهٔ ما سنگ را در گریه می...
تکبیت شمارهٔ ۲۴۳: میان اگر نکنی باز، اختیار از توست
تکبیت شمارهٔ ۲۴۴: با نامرادی از همه کس زخم میخوریم
تکبیت شمارهٔ ۲۴۵: در رزمگه، برهنه چو شمشیر میرویم
تکبیت شمارهٔ ۲۴۶: تا دور ازان لب شکرین همچو نی شدیم
تکبیت شمارهٔ ۲۴۷: شیوهٔ ما سخت جانان نیست اظهار ملال
تکبیت شمارهٔ ۲۴۸: گریه بر حال کسان بیشتر از خود داریم
تکبیت شمارهٔ ۲۴۹: یارب، که دعا کرد که چون قافلهٔ موج
تکبیت شمارهٔ ۲۵۰: مادر از فرزند ناهموار خجلت میکشد
تکبیت شمارهٔ ۲۵۱: همطالع بیدیم درین باغ، که باشد
تکبیت شمارهٔ ۲۵۲: گردبادی را که میبینی درین دامان ...
تکبیت شمارهٔ ۲۵۳: اینجاکه منم، قیمت دل هر دو جهان است
تکبیت شمارهٔ ۲۵۴: هر چند از بلای خدا میرمند خلق
تکبیت شمارهٔ ۲۵۵: هستی ز ما مجوی، که در اولین نفس
تکبیت شمارهٔ ۲۵۶: چون بر زبان حدیث خداترسی آوریم ؟
تکبیت شمارهٔ ۲۵۷: بار گران، سبک به امید فکندن است
تکبیت شمارهٔ ۲۵۸: روشن شود چراغ دل ما ز یکدیگر
تکبیت شمارهٔ ۲۵۹: نارساییهای طالع مانع است از اتحاد
تکبیت شمارهٔ ۲۶۰: بر دلی ننشیند از گفتار ما هرگز غبار
تکبیت شمارهٔ ۲۶۱: چون حباب از یکدلان باده نابیم ما
تکبیت شمارهٔ ۲۶۲: بلبلان در راه ما بیهوده میریزند ...
تکبیت شمارهٔ ۲۶۳: از غبار کاروان چون چشم برداریم ما؟
تکبیت شمارهٔ ۲۶۴: هر که پا کج میگذارد، ما دل خود م...
تکبیت شمارهٔ ۲۶۵: صاحب نامند از ما عالم و ما تیرهروز
تکبیت شمارهٔ ۲۶۶: هیچ کس را دل نمیسوزد به درد ما، ...
تکبیت شمارهٔ ۲۶۷: آنچه ما از دلسیاهی با جوانی کرده...
تکبیت شمارهٔ ۲۶۸: نیست در طینت جدایی عاشق و معشوق را
تکبیت شمارهٔ ۲۶۹: از شبیخون خمار صبحدم آسودهایم
تکبیت شمارهٔ ۲۷۰: چشم ما چون زاهدان بر میوهٔ فردوس ...
تکبیت شمارهٔ ۲۷۱: از حجاب عشق نتوانیم بالا کرد سر
تکبیت شمارهٔ ۲۷۲: با رفیقان موافق، بند و زندان گلشن...
تکبیت شمارهٔ ۲۷۳: در گرفتاری ز بس ثابتقدم افتادهایم
تکبیت شمارهٔ ۲۷۴: فیض ما دیوانگان کم نیست از ابر بهار
تکبیت شمارهٔ ۲۷۵: رزق ما آید به پای میهمان از خوان ...
تکبیت شمارهٔ ۲۷۶: از بال و پر غبار تمنا فشاندهایم
تکبیت شمارهٔ ۲۷۷: روزگاری است که در دیر مغان میریزد
تکبیت شمارهٔ ۲۷۸: نسیم صبح فنا تیغ بر کف استاده است
تکبیت شمارهٔ ۲۷۹: پیری و طفلمزاجی به هم آمیختهایم
تکبیت شمارهٔ ۲۸۰: غنچهٔ دلگیر ما را برگ شکرخند نیست
تکبیت شمارهٔ ۲۸۱: هرچند دیدهها را، نادیده میشماری
تکبیت شمارهٔ ۲۸۲: گفتیم وقت پیری، در گوشهای نشینیم
تکبیت شمارهٔ ۲۸۳: خوش بود در قدم صافدلان جان دادن
تکبیت شمارهٔ ۲۸۴: ما از تو جداییم به صورت، نه به معنی
تکبیت شمارهٔ ۲۸۵: مهرهٔ گل، پی بازیچهٔ اطفال خوش است
تکبیت شمارهٔ ۲۸۶: تیره روزیم، ولی شب همه شب میسوزد
تکبیت شمارهٔ ۲۸۷: تو پا به دامن منزل بکش که تا دامن
تکبیت شمارهٔ ۲۸۸: دولت بیدار اگر یک چند بیخوابی کشید
تکبیت شمارهٔ ۲۸۹: مرا از قید مذهبها برون آورد عشق او
تکبیت شمارهٔ ۲۹۰: به یک کرشمه که در کار آسمان کردی
تکبیت شمارهٔ ۲۹۱: گفتگوی کفر و دین آخر به یک جا می...
تکبیت شمارهٔ ۲۹۲: بر کلاه خود حبابآسا چه میلرزی، ...
تکبیت شمارهٔ ۲۹۳: تا کرد ترک می دلم، یک شربت آب خوش...
تکبیت شمارهٔ ۲۹۴: نمیبود اینقدر خواب غرور دلبران س...
تکبیت شمارهٔ ۲۹۵: دلم به پاکی دامان غنچه میلرزد
تکبیت شمارهٔ ۲۹۶: صحبت غنیمت است به هم چون رسیدهایم
تکبیت شمارهٔ ۲۹۷: نیست صائب ملک تنگ بیغمی جای دو شاه
تکبیت شمارهٔ ۲۹۸: چو فرد آینه با کاینات یکرو باش
تکبیت شمارهٔ ۲۹۹: جز این که داد سر خویش را به باد ح...
تکبیت شمارهٔ ۳۰۰: چنان که شیر کند خواب طفل را شیرین
تکبیت شمارهٔ ۳۰۱: نمیخلد به دلی نالهٔ شکایت من
تکبیت شمارهٔ ۳۰۲: از رخت آیینه را خوش دولتی رو داده...
تکبیت شمارهٔ ۳۰۳: بهشت بر مژه تصویر میکند مهتاب
تکبیت شمارهٔ ۳۰۴: فروغ صحبت روشندلان غنیمت دان
تکبیت شمارهٔ ۳۰۵: ایمنی جستم ز ویرانی، ندانستم که چرخ
تکبیت شمارهٔ ۳۰۶: شاه و گدا به دیدهٔ دریادلان یکی است
تکبیت شمارهٔ ۳۰۷: از چشم نیممست تو با یک جهان شراب
تکبیت شمارهٔ ۳۰۸: من در حجاب عشقم و او در نقاب شرم
تکبیت شمارهٔ ۳۰۹: به احتیاط ز دست خضر پیاله بگیر
تکبیت شمارهٔ ۳۱۰: مجوی در سفر بیخودی مقام از من
تکبیت شمارهٔ ۳۱۱: بود ز وضع جهان هایهای گریهٔ من
تکبیت شمارهٔ ۳۱۲: من آن شکسته بنایم درین خراب آباد
تکبیت شمارهٔ ۳۱۳: اهل همت را مکرر دردسر دادن خطاست
تکبیت شمارهٔ ۳۱۴: آبرو در پیش ساغر ریختن دونهمتی است
تکبیت شمارهٔ ۳۱۵: معیار دوستان دغل، روز حاجت است
تکبیت شمارهٔ ۳۱۶: خاکیان پاک طینت، دانهٔ یک سبحهاند
تکبیت شمارهٔ ۳۱۷: واسوختگی شیوهٔ ما نیست، و گرنه
تکبیت شمارهٔ ۳۱۸: خودنمایی نیست کار خاکساران، ور نه...
تکبیت شمارهٔ ۳۱۹: بس که گشتم مضطرب از لطف بیاندازه...
تکبیت شمارهٔ ۳۲۰: صد عقده زهد خشک به کارم فکنده بود
تکبیت شمارهٔ ۳۲۱: دست بر هر چه فشاندم به رگ جان آویخت
تکبیت شمارهٔ ۳۲۲: گفتم از وادی غفلت قدمی بردارم
تکبیت شمارهٔ ۳۲۳: همین نه خانهٔ ما در گذار سیلاب است
تکبیت شمارهٔ ۳۲۴: در عالم فانی که بقا پا به رکاب است
تکبیت شمارهٔ ۳۲۵: دارد خط پاکی به کف از سادهدلیها
تکبیت شمارهٔ ۳۲۶: چون کوه، بزرگان جهان آنچه به سائل
تکبیت شمارهٔ ۳۲۷: اگر چه موی سفیدست صبح آگاهی
تکبیت شمارهٔ ۳۲۸: از مردم دنیا طمع هوش مدارید
تکبیت شمارهٔ ۳۲۹: در دست دیگران بود آزاد کردنم
تکبیت شمارهٔ ۳۳۰: چشم از برای روی عزیزان بود به کار
تکبیت شمارهٔ ۳۳۱: از بهار نوجوانی آنچه برجا مانده است
تکبیت شمارهٔ ۳۳۲: ذوق نظارهٔ گل در نگه پنهان است
تکبیت شمارهٔ ۳۳۳: دخل جهان سفله نگردد به خرج کم
تکبیت شمارهٔ ۳۳۴: خار خاری به دل از عمر سبکرو مانده...
تکبیت شمارهٔ ۳۳۵: شب که صحبت به حدیث سر زلف تو گذشت
تکبیت شمارهٔ ۳۳۶: کرد تسلیم به من مسند بیتابی را
تکبیت شمارهٔ ۳۳۷: برسان زود به من کشتی می را ساقی
تکبیت شمارهٔ ۳۳۸: رفتن از عالم پر شور به از آمدن است
تکبیت شمارهٔ ۳۳۹: کدام راه زد این مطرب سبک مضراب ؟
تکبیت شمارهٔ ۳۴۰: در چشم پاکبازان، آن دلنواز پیداست
تکبیت شمارهٔ ۳۴۱: غیر از خدا که هرگز، در فکر او نبودی
تکبیت شمارهٔ ۳۴۲: عتاب و لطف ز ابروی گلرخان پیداست
تکبیت شمارهٔ ۳۴۳: مرا که خرمن گل در کنار میباید
تکبیت شمارهٔ ۳۴۴: دل آزاده درین باغ اقامت نکند
تکبیت شمارهٔ ۳۴۵: به خموشی نشود راز محبت مستور
تکبیت شمارهٔ ۳۴۶: بی طراوت نشود سرو جوانی که تراست
تکبیت شمارهٔ ۳۴۷: حرف حق گرچه بلندست زمن چون منصور
تکبیت شمارهٔ ۳۴۸: هر که افتاد، ز افتادگی ایمن گردد
تکبیت شمارهٔ ۳۴۹: بحر، روشنگر آیینهٔ سیلاب بود
تکبیت شمارهٔ ۳۵۰: بید مجنونیم در بستانسرای روزگار
تکبیت شمارهٔ ۳۵۱: اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست
تکبیت شمارهٔ ۳۵۲: استادهاند بر سر پا شعلهها تمام
تکبیت شمارهٔ ۳۵۳: نیست باز آمدن از فکر و خیال تو مرا
تکبیت شمارهٔ ۳۵۴: پیشی قافلهٔ ما به سبکباری نیست
تکبیت شمارهٔ ۳۵۵: ز خم طلوع سهیل شراب نزدیک است
تکبیت شمارهٔ ۳۵۶: به هر چه دست زنی، میتوان خمار شکست
تکبیت شمارهٔ ۳۵۷: نالهٔ سوخته جانان به اثر نزدیک است
تکبیت شمارهٔ ۳۵۸: کار آتش کند آبی که به تلخی بخشند
تکبیت شمارهٔ ۳۵۹: در پایهٔ خود، هیچ کسی خرد نباشد
تکبیت شمارهٔ ۳۶۰: بس که با سنگ ز سختی دل من یکرنگ است
تکبیت شمارهٔ ۳۶۱: حفظ صورت میتوان کردن به ظاهر در ...
تکبیت شمارهٔ ۳۶۲: مست نتوان کرد زاهد را به صد جام ش...
تکبیت شمارهٔ ۳۶۳: میتوان بر خود گوارا کرد مرگ تلخ را
تکبیت شمارهٔ ۳۶۴: گفتگوی اهل غفلت قابل تاویل نیست
تکبیت شمارهٔ ۳۶۵: با خیال خشک تا کی سر به یک بالین ...
تکبیت شمارهٔ ۳۶۶: نیست از مستی، زنم گر شیشهٔ خالی ب...
تکبیت شمارهٔ ۳۶۷: عشق از ره تکلیف به دل پا نگذارد
تکبیت شمارهٔ ۳۶۸: گر چاک گریبان ننکند راهنمایی
تکبیت شمارهٔ ۳۶۹: از بس کتاب در گرو باده کردهایم
تکبیت شمارهٔ ۳۷۰: یک نقطه انتخاب نکرده است هیچ کس
تکبیت شمارهٔ ۳۷۱: در ظاهر اگر شهپر پرواز نداریم
تکبیت شمارهٔ ۳۷۲: روشن شود از ریختن اشک، دل ما
تکبیت شمارهٔ ۳۷۳: احوال خود به گریه ادا میکنیم ما
تکبیت شمارهٔ ۳۷۴: تنها نهایم در ره دور و دراز عشق
تکبیت شمارهٔ ۳۷۵: پرستشی که مدام است، می پرستی ماست
تکبیت شمارهٔ ۳۷۶: نیست پروای عدم دلزدهٔ هستی را
تکبیت شمارهٔ ۳۷۷: پیالهای که ترا وارهاند از هستی
تکبیت شمارهٔ ۳۷۸: از شب بخت سیاهم صبح امیدی نزاد
تکبیت شمارهٔ ۳۷۹: غافل مشو ز مرگ، که در چشم اهل هوش
تکبیت شمارهٔ ۳۸۰: کفارهٔ شراب خوریهای بی حساب
تکبیت شمارهٔ ۳۸۱: روشندلان همیشه سفر در وطن کنند
تکبیت شمارهٔ ۳۸۲: در محرم تا چه خونها در دل مردم کند
تکبیت شمارهٔ ۳۸۳: میشوم من داغ، هر کس را که میسوز...
تکبیت شمارهٔ ۳۸۴: جوی شیر از جگل سنگ بریدن سهل است
تکبیت شمارهٔ ۳۸۵: سیل درماندهٔ کوتاهی دیوار من است
تکبیت شمارهٔ ۳۸۶: دوستان آینهٔ صورت احوال همند
تکبیت شمارهٔ ۳۸۷: از خون چو داغ لاله حصار دل من است
تکبیت شمارهٔ ۳۸۸: با پاکدامنان نظری هست حسن را
تکبیت شمارهٔ ۳۸۹: نالهٔ مظلوم در ظالم سرایت میکند
تکبیت شمارهٔ ۳۹۰: درین دو هفته که مهمان این چمن شده...
تکبیت شمارهٔ ۳۹۱: خزان ز غنچهٔ تصویر، راست میگذرد
تکبیت شمارهٔ ۳۹۲: به قرب گلعذاران دل مبندید
تکبیت شمارهٔ ۳۹۳: غربت مپسندید که افتید به زندان
تکبیت شمارهٔ ۳۹۴: تیره بختیهای ما از پستی اقبال نیست
تکبیت شمارهٔ ۳۹۵: بر حسن زود سیر بهار اعتماد نیست
تکبیت شمارهٔ ۳۹۶: از حال دل مپرس که با اهل عقل چیست
تکبیت شمارهٔ ۳۹۷: خواهد ثواب بت شکنان یافت روز حشر
تکبیت شمارهٔ ۳۹۸: پیوسته است سلسله موجها به هم
تکبیت شمارهٔ ۳۹۹: غافل مشو ز پاس دل بیقرار ما
تکبیت شمارهٔ ۴۰۰: جام شراب، مرهم دلهای خسته است
تکبیت شمارهٔ ۴۰۱: صد بیابان درمیان دارند از بی نسبتی
تکبیت شمارهٔ ۴۰۲: خنده بیجاست برق گریهٔ بی اختیار
تکبیت شمارهٔ ۴۰۳: جز روی او که در عرق شرم غوطه زد
تکبیت شمارهٔ ۴۰۴: کنعان ز آب دیده یعقوب شد خراب
تکبیت شمارهٔ ۴۰۵: غافل است از جنبش بی اختیار نبض خویش
تکبیت شمارهٔ ۴۰۶: گردن مکش ز تیغ شهادت که این زلال
تکبیت شمارهٔ ۴۰۷: از ما سراغ منزل آسودگی مجو
تکبیت شمارهٔ ۴۰۸: این گردباد نیست که بالا گرفته است
تکبیت شمارهٔ ۴۰۹: غم پوشش برونم را گرفته است
تکبیت شمارهٔ ۴۱۰: ز فکر جامه ونان چون برآیم ؟
تکبیت شمارهٔ ۴۱۱: از دست رستخیز حوادث کجا رویم ؟
تکبیت شمارهٔ ۴۱۲: برگرد به میخانه ازین توبهٔ ناقص
تکبیت شمارهٔ ۴۱۳: یک دلشده در دام نگاهت نگرفته است
تکبیت شمارهٔ ۴۱۴: خمیازهٔ نشاط است، روی گشادهٔ گل
تکبیت شمارهٔ ۴۱۵: سپهر خون به دلم میکند، نمیداند
تکبیت شمارهٔ ۴۱۶: هست امید زیستن از بام چرخ افتاده را
تکبیت شمارهٔ ۴۱۷: سنبل زلف از رخش تا برکنار افتاده ...
تکبیت شمارهٔ ۴۱۸: سیل در بنیاد تقوی از بهار افتاده ...
تکبیت شمارهٔ ۴۱۹: نه لباس تندرستی، نه امید پختگی
تکبیت شمارهٔ ۴۲۰: هرگز از من چون کمان بر دست کس زور...
تکبیت شمارهٔ ۴۲۱: داغ می گل گل به طرف دامنم افتاده ...
تکبیت شمارهٔ ۴۲۲: تا گذشتی گرم چون خورشید از ویرانه...
تکبیت شمارهٔ ۴۲۳: غفلت پیریم از عهد جوانی بیش است
تکبیت شمارهٔ ۴۲۴: بخت ما چون بید مجنون سرنگون افتاد...
تکبیت شمارهٔ ۴۲۵: میتوان خواند از جبین خاک، احوال ...
تکبیت شمارهٔ ۴۲۶: داند که روح در تن خاکی چه میکشد
تکبیت شمارهٔ ۴۲۷: چون غنچه این بساط که بر خویش چیده...
تکبیت شمارهٔ ۴۲۸: تا دل از دستم شراب ارغوانی برده است
تکبیت شمارهٔ ۴۲۹: آن که بزم غیر را از خنده پر گل کر...
تکبیت شمارهٔ ۴۳۰: این چه رخسارست، گویا چهره پرداز ب...
تکبیت شمارهٔ ۴۳۱: نقش پای رفتگان هموار سازد راه را
تکبیت شمارهٔ ۴۳۲: مرا به بلبل تصویر رحم میآید
تکبیت شمارهٔ ۴۳۳: جان میدهد چو شمع برای نسیم صبح
تکبیت شمارهٔ ۴۳۴: از باده خشک لب شدن و مردنم یکی است
تکبیت شمارهٔ ۴۳۵: خاطر از سبحه و زنار مکدر شده است
تکبیت شمارهٔ ۴۳۶: شبنم از سعی به سرچشمهٔ خورشید رسید
تکبیت شمارهٔ ۴۳۷: هیچ کس مشکل ما را نتوانست گشود
تکبیت شمارهٔ ۴۳۸: ای که میپرسی ز صحبتها گریزانی چرا
تکبیت شمارهٔ ۴۳۹: از مرگ به ما نیم نفس بیش نمانده است
تکبیت شمارهٔ ۴۴۰: چون برگ خزان دیده و چون شمع سحرگاه
تکبیت شمارهٔ ۴۴۱: نه کوهکنی هست درین عرصه، نه پرویز
تکبیت شمارهٔ ۴۴۲: یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت
تکبیت شمارهٔ ۴۴۳: دیوانه شو که عشرت طفلانهٔ جهان
تکبیت شمارهٔ ۴۴۴: یک دل گشاده از نفس گرم من نشد
تکبیت شمارهٔ ۴۴۵: شیرازهٔ طرب خط پیمانه بوده است
تکبیت شمارهٔ ۴۴۶: امروز کردهاند جدا، خانه کفر و دین
تکبیت شمارهٔ ۴۴۷: در زمان عشق ما کفرست، ورنه پیش ازین
تکبیت شمارهٔ ۴۴۸: ای غزال چین، چه پشت چشم نازک میک...
تکبیت شمارهٔ ۴۴۹: فلک پیر بسی مرگ جوانان دیده است
تکبیت شمارهٔ ۴۵۰: خونی که مشک گشت، دلش میشود سیاه
تکبیت شمارهٔ ۴۵۱: سیری ز دیدن تو ندارد نگاه من
تکبیت شمارهٔ ۴۵۲: تسلیم میکند به ستم ظلم را دلیر
تکبیت شمارهٔ ۴۵۳: اگر ز اهل دلی، فیص آسمان از توست
تکبیت شمارهٔ ۴۵۴: غفلت نگشت مانع تعجیل، عمر را
تکبیت شمارهٔ ۴۵۵: به دوست نامه نوشتن، شعار بیگانه است
تکبیت شمارهٔ ۴۵۶: در گوشه فقس مگر از دل برآورم
تکبیت شمارهٔ ۴۵۷: بود تا در بزم یک هشیار، ساقی مین...
تکبیت شمارهٔ ۴۵۸: نادان دلش خوش است به تدبیر ناخدا
تکبیت شمارهٔ ۴۵۹: تا دادهام عنان توکل ز دست خویش
تکبیت شمارهٔ ۴۶۰: آنچه برگ عیش میدانی درین بستانسرا
تکبیت شمارهٔ ۴۶۱: عافیت میطلبی، پای خم از دست مده
تکبیت شمارهٔ ۴۶۲: قانع از قامت یارست به خمیازهٔ خشک
تکبیت شمارهٔ ۴۶۳: دل سودازده را راحت و آزار یکی است
تکبیت شمارهٔ ۴۶۴: قرب و بعد از طرف توست چو حق نشناسی
تکبیت شمارهٔ ۴۶۵: ادب پیر خرابات نگهداشتنی است
تکبیت شمارهٔ ۴۶۶: نور ماه و انجم و خورشید پیش من یک...
تکبیت شمارهٔ ۴۶۷: توان به زنده دلی شد ز مردگان ممتاز
تکبیت شمارهٔ ۴۶۸: به نسیمی ز گلستان سفری میگردد
تکبیت شمارهٔ ۴۶۹: بغیر دل که عزیز و نگاه داشتنی است
تکبیت شمارهٔ ۴۷۰: یک دیدن از برای ندیدن بود ضرور
تکبیت شمارهٔ ۴۷۱: بگشای چاک سینه که بر منکران حشر
تکبیت شمارهٔ ۴۷۲: روزگار آن سبکرو خوش که مانند شرار
تکبیت شمارهٔ ۴۷۳: تا بوی گلی سلسله جنبان نسیم است
تکبیت شمارهٔ ۴۷۴: محتسب از عاجزی دست سبوی باده بست
تکبیت شمارهٔ ۴۷۵: مرا ز پیر خرابات نکتهای یادست
تکبیت شمارهٔ ۴۷۶: گنه به ارث رسیده است از پدر ما را
تکبیت شمارهٔ ۴۷۷: ما ازین هستی ده روزه به جان آمده...
تکبیت شمارهٔ ۴۷۸: نیست در عالم ایجاد بجز تیغ زبان
تکبیت شمارهٔ ۴۷۹: به زیر خاک غنی را به مردم درویش
تکبیت شمارهٔ ۴۸۰: ز سادگی است به فرزند هر که خرسندست
تکبیت شمارهٔ ۴۸۱: غافل کند از کوتهی عمر شکایت
تکبیت شمارهٔ ۴۸۲: دل درستی اگر هست آفرینش را
تکبیت شمارهٔ ۴۸۳: کیفیت طاعت مطلب از سر هشیار
تکبیت شمارهٔ ۴۸۴: این هستی باطل چو شرر محض نمودست
تکبیت شمارهٔ ۴۸۵: گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست
تکبیت شمارهٔ ۴۸۶: از شرم نیست بال و پر جستجو مرا
تکبیت شمارهٔ ۴۸۷: نشاط یکشبهٔ دهر را غنیمت دان
تکبیت شمارهٔ ۴۸۸: خبر ز تلخی آب بقا کسی دارد
تکبیت شمارهٔ ۴۸۹: عاقبت زد بر زمین چون نقش پایم بی ...
تکبیت شمارهٔ ۴۹۰: ترک عادت، همه گر زهر بود، دشوارست
تکبیت شمارهٔ ۴۹۱: دل بی وسوسه از گوشه نشینان مطلب
تکبیت شمارهٔ ۴۹۲: بر جگر سوختگانی که درین انجمنند
تکبیت شمارهٔ ۴۹۳: جهان به مجلس مستان بی خرد ماند
تکبیت شمارهٔ ۴۹۴: رخسارهٔ ترا به نقاب احتیاج نیست
تکبیت شمارهٔ ۴۹۵: غمنامهٔ حیات مرا نیست پشت و روی
تکبیت شمارهٔ ۴۹۶: بار بردار ز دلها که درین راه دراز
تکبیت شمارهٔ ۴۹۷: هر که مست است درین میکده هشیارترست
تکبیت شمارهٔ ۴۹۸: از گل روی تو، غافل که تواند گل چید؟
تکبیت شمارهٔ ۴۹۹: حضور خاطر اگر در نماز معتبرست
تکبیت شمارهٔ ۵۰۰: در کارخانهای که ندانند قدر کار
تکبیت شمارهٔ ۵۰۱: در طلب، ما بی زبانان امت پروانهایم
تکبیت شمارهٔ ۵۰۲: حیرت مرا ز همسفران پیشتر فکند
تکبیت شمارهٔ ۵۰۳: مرو به مجلس می گر به توبه میلرزی
تکبیت شمارهٔ ۵۰۴: آنچه مانده است ز ته جرعه عمرم باقی
تکبیت شمارهٔ ۵۰۵: شرر به آتش و شبنم به بوستان برگشت
تکبیت شمارهٔ ۵۰۶: آب در پستی عنان خویش نتواند گرفت
تکبیت شمارهٔ ۵۰۷: از می، خمار آن لب میگون ز دل نرفت
تکبیت شمارهٔ ۵۰۸: درین بساط، بجز شربت شهادت نیست
تکبیت شمارهٔ ۵۰۹: شیرین به جوی شیر بر آمیخت چون شکر
تکبیت شمارهٔ ۵۱۰: میان شیشه و سنگ است خصمی دیرین
تکبیت شمارهٔ ۵۱۱: بر مهلت زمانهٔ دون اعتماد نیست
تکبیت شمارهٔ ۵۱۲: دلبستگی است مادر هر ماتمی که هست
تکبیت شمارهٔ ۵۱۳: صبح آدینه و طفلان همه یک جا جمعند
تکبیت شمارهٔ ۵۱۴: عرق شرم مرا فرصت نظاره نداد
تکبیت شمارهٔ ۵۱۵: رسم است که از جوش ثمر شاخ شود خم
تکبیت شمارهٔ ۵۱۶: داغ عمر رفته افسردن نمیداند که چ...
تکبیت شمارهٔ ۵۱۷: خامهٔ نقش اگر گردد نسیم دلگشا
تکبیت شمارهٔ ۵۱۸: ای خضر، غیر داغ عزیزان و دوستان
تکبیت شمارهٔ ۵۱۹: دل رمیده ما را به چشم خود مسپار
تکبیت شمارهٔ ۵۲۰: ای کوه طور، گردن دعوی مکن بلند
تکبیت شمارهٔ ۵۲۱: مکن سپند مرا دور از حریم وصال
تکبیت شمارهٔ ۵۲۲: تشنه چشمان را ز نعمت سیر کردن مشک...
تکبیت شمارهٔ ۵۲۳: از عمر رفته حاصل من آه حسرت است
تکبیت شمارهٔ ۵۲۴: شبنم دو بار بازی بستان نمیخورد
تکبیت شمارهٔ ۵۲۵: ای که خود را در دل ما زشت منظر دی...
تکبیت شمارهٔ ۵۲۶: سینه صافان را غباری گر بود بر چهر...
تکبیت شمارهٔ ۵۲۷: چشم من و جدا ز تو، آنگاه روشنی ؟
تکبیت شمارهٔ ۵۲۸: امید دلگشاییم از ماه عید نیست
تکبیت شمارهٔ ۵۲۹: هر که پیراهن به بدنامی درید آسوده...
تکبیت شمارهٔ ۵۳۰: مرا به ساغری ای خضر نیک پی دریاب
تکبیت شمارهٔ ۵۳۱: پیراهنی کجاست که بر اهل روزگار
تکبیت شمارهٔ ۵۳۲: اختلافی نیست در گفتار ما دیوانگان
تکبیت شمارهٔ ۵۳۳: بیقراران نامه بر از سنگ پیدا میک...
تکبیت شمارهٔ ۵۳۴: سیل از بساط خانه بدوشان چه میبرد؟
تکبیت شمارهٔ ۵۳۵: خاک ما را از گل بیت الحزن برداشتند
تکبیت شمارهٔ ۵۳۶: اشک من و رقیب به یک رشته میکشد
تکبیت شمارهٔ ۵۳۷: هیچ باری از سبو بر دوش اهل هوش نیست
تکبیت شمارهٔ ۵۳۸: ای سکندر تا به کی حسرت خوری بر حا...
تکبیت شمارهٔ ۵۳۹: پشت و روی باغ دنیا را مکرر دیدهایم
تکبیت شمارهٔ ۵۴۰: در دوزخم بیفکن و نام گنه مبر
تکبیت شمارهٔ ۵۴۱: نفس سوختهٔ لاله، خطی آورده است
تکبیت شمارهٔ ۵۴۲: عدم ز قرب جوار وجود زندان است
تکبیت شمارهٔ ۵۴۳: نه همین موج ز آمد شد خود بی خبرست
تکبیت شمارهٔ ۵۴۴: دل نازک به نگاه کجی آزرده شود
تکبیت شمارهٔ ۵۴۵: به که در غربت بود پایم به زندان ا...
تکبیت شمارهٔ ۵۴۶: ای نسیم پیرهن بر گرد از کنعان به ...
تکبیت شمارهٔ ۵۴۷: گر محتسب شکست خم میفروش را
تکبیت شمارهٔ ۵۴۸: یک دل آسوده نتوان یافت در زیر فلک
تکبیت شمارهٔ ۵۴۹: چون طفل نوسوار به میدان اختیار
تکبیت شمارهٔ ۵۵۰: چون وانمیکنی گرهی، خود گره مشو
تکبیت شمارهٔ ۵۵۱: غنچهٔ تصویر میلرزد به رنگ و بوی ...
تکبیت شمارهٔ ۵۵۲: از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق
تکبیت شمارهٔ ۵۵۳: در موج پریشانی ما فاصلهای نیست
تکبیت شمارهٔ ۵۵۴: بوی گل و باد سحری بر سر راهند
تکبیت شمارهٔ ۵۵۵: در بیابان جنون سلسلهپردازی نیست
تکبیت شمارهٔ ۵۵۶: سر زلف تو نباشد سر زلف دیگر
تکبیت شمارهٔ ۵۵۷: که باز حرف گلوگیر توبه را سرکرد؟
تکبیت شمارهٔ ۵۵۸: ز خنده رویی گردون، فریب رحم مخور
تکبیت شمارهٔ ۵۵۹: مجنون به ریگ بادیه غمهای خود شمرد
تکبیت شمارهٔ ۵۶۰: چه ز اندیشه تجرید به خود میلرزی ؟
تکبیت شمارهٔ ۵۶۱: دل ز جمعیت اسباب چو برداشتنی است
تکبیت شمارهٔ ۵۶۲: من به اوج لامکان بردم، وگرنه پیش ...
تکبیت شمارهٔ ۵۶۳: قاصدان را یکقلم نومید کردن خوب نیست
تکبیت شمارهٔ ۵۶۴: آن که گریان به سر خاک من آمد چون ...
تکبیت شمارهٔ ۵۶۵: بر سر کوی تو غوغای قیامت میبود
تکبیت شمارهٔ ۵۶۶: بی خبر میگذرد عمر گرامی، افسوس
تکبیت شمارهٔ ۵۶۷: بوستان، از شاخ گل، دستی که بالا ک...
تکبیت شمارهٔ ۵۶۸: خو به هجران کرده را ظرف شراب وصل ...
تکبیت شمارهٔ ۵۶۹: منت خشک است بار خاطر آزادگان
تکبیت شمارهٔ ۵۷۰: ز روزگار جوانی خبر چه میپرسی ؟
تکبیت شمارهٔ ۵۷۱: چون شمع، با سری که به یک موی بسته...
تکبیت شمارهٔ ۵۷۲: زمن مپرس که چون بر تو ماه و سال گ...
تکبیت شمارهٔ ۵۷۳: مکن به خوردن خشم و غضب ملامت من
تکبیت شمارهٔ ۵۷۴: همچو آن رهرو که خواب آلود از منزل...
تکبیت شمارهٔ ۵۷۵: بی حاصلی نگر که شماریم مغتنم
تکبیت شمارهٔ ۵۷۶: دلم ز منت آب حیات گشت سیاه
تکبیت شمارهٔ ۵۷۷: زلف مشکین تو یکعمر تامل دارد
تکبیت شمارهٔ ۵۷۸: تا نهادم پای در وحشت سرای روزگار
تکبیت شمارهٔ ۵۷۹: نوبهار زندگی، چون غنچه نشکفتهام
تکبیت شمارهٔ ۵۸۰: به کلک قاعده دانی شکستگی مرساد
تکبیت شمارهٔ ۵۸۱: در پیش غنچهٔ دهن دلفریب او
تکبیت شمارهٔ ۵۸۲: فغان که کوهکن ساده دل نمیداند
تکبیت شمارهٔ ۵۸۳: من گرفتم که قمار از همه عالم بردی
تکبیت شمارهٔ ۵۸۴: خم چو گردد قد افراخته میباید رفت
تکبیت شمارهٔ ۵۸۵: ساقی، ترا که دست و دلی هست می بنوش
تکبیت شمارهٔ ۵۸۶: خوش وقت رهروی که درین باغ چون نسیم
تکبیت شمارهٔ ۵۸۷: جان به این غمکده آمد که سبک برگردد
تکبیت شمارهٔ ۵۸۸: آه کز کودک مزاجیهای ابنای زمان
تکبیت شمارهٔ ۵۸۹: شیشه با سنگ و قدح با محتسب یکرنگ شد
تکبیت شمارهٔ ۵۹۰: دامن پاکان ندارد تاب دست انداز عشق
تکبیت شمارهٔ ۵۹۱: دلم زگریهٔ مستانه هم صفا نگرفت
تکبیت شمارهٔ ۵۹۲: چون صبح اگر عزیمت صادق مدد کند
تکبیت شمارهٔ ۵۹۳: از ما به گفتگو دل و جان میتوان گ...
تکبیت شمارهٔ ۵۹۴: از شیر مادرست به من می حلال تر
تکبیت شمارهٔ ۵۹۵: محضر قتلش به مهر بال و پر آماده شد
تکبیت شمارهٔ ۵۹۶: روزگار آن سبکرو خوش که مانند شرار
تکبیت شمارهٔ ۵۹۷: هر که آمد در غم آبادجهان، چون گرد...
تکبیت شمارهٔ ۵۹۸: وقت آن کس خوش که چون برق از گریبا...
تکبیت شمارهٔ ۵۹۹: نتوان به دستگیری اخوان ز راه رفت
تکبیت شمارهٔ ۶۰۰: تنها نه اشک راز مرا جسته جسته گفت
تکبیت شمارهٔ ۶۰۱: سر به گریبان خواب، از چه فرو برده...
تکبیت شمارهٔ ۶۰۲: حاجت شمع و چراغ، نیست شب عمر را
تکبیت شمارهٔ ۶۰۳: شمعی بس است ظلمت آیینه خانه را
تکبیت شمارهٔ ۶۰۴: عیش امروز علاج غم فردا نکند
تکبیت شمارهٔ ۶۰۵: زان پیش کز غبار نفس بی صفا شود
تکبیت شمارهٔ ۶۰۶: دل ز همدردان شود از گریه خالی زودتر
تکبیت شمارهٔ ۶۰۷: سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را
تکبیت شمارهٔ ۶۰۸: بغیر شهد خموشی کدام شیرینی است
تکبیت شمارهٔ ۶۰۹: نه از روی بصیرت سایه بال هما افتد
تکبیت شمارهٔ ۶۱۰: ز شرم او نگاهم دست و پا گم کرد چو...
تکبیت شمارهٔ ۶۱۱: نیست امروز کسی قابل زنجیر جنون
تکبیت شمارهٔ ۶۱۲: حسن در هر نگهی عالم دیگر گردد
تکبیت شمارهٔ ۶۱۳: دم جان بخش نسیم سحری را دریاب
تکبیت شمارهٔ ۶۱۴: دزدی بوسه عجب دزدی خوش عاقبتی است
تکبیت شمارهٔ ۶۱۵: هرگز ز کمانخانهٔ ابروی مکافات
تکبیت شمارهٔ ۶۱۶: طریق کفر و دین در شاهراه دل یکی گ...
تکبیت شمارهٔ ۶۱۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد میگردد
تکبیت شمارهٔ ۶۱۸: به پیغامی مرا دریاب اگر مکتوب نفر...
تکبیت شمارهٔ ۶۱۹: گرانی میکند بر تن، چو سر بی جوش ...
تکبیت شمارهٔ ۶۲۰: آدمی پیر چو شد، حرص جوان میگردد
تکبیت شمارهٔ ۶۲۱: ز روی گرم، کار مهر تابان میکند س...
تکبیت شمارهٔ ۶۲۲: دلیل راحت ملک عدم همین کافی است
تکبیت شمارهٔ ۶۲۳: مرا نتوان به نازو سرگرانی صید خود...
تکبیت شمارهٔ ۶۲۴: عزیزی هر که را در مصر هستی از سفر...
تکبیت شمارهٔ ۶۲۵: مرا گر خندهای چون غنچه در سالی ش...
تکبیت شمارهٔ ۶۲۶: هزار حیف که در دودمان عشق نماند
تکبیت شمارهٔ ۶۲۷: ندیدم یک نفس راحت ز حس ظاهر و باطن
تکبیت شمارهٔ ۶۲۸: کجاست عالم تجرید، تا برون آیم
تکبیت شمارهٔ ۶۲۹: درین میخانه از خاکی نهادان، چون س...
تکبیت شمارهٔ ۶۳۰: ندیدم روز خوش تا رفت دامان دل از ...
تکبیت شمارهٔ ۶۳۱: میشوم چون تهی از باده، به سر می...
تکبیت شمارهٔ ۶۳۲: نمیگردد به خاطر هیچ کس را فکر بر...
تکبیت شمارهٔ ۶۳۳: کدام روز که صد بت نمیتراشد دل ؟
تکبیت شمارهٔ ۶۳۴: به جان رساند مرا داغ دوستان دیدن
تکبیت شمارهٔ ۶۳۵: ز درد خویش ندارم خبر، همین دانم
تکبیت شمارهٔ ۶۳۶: فغان که آینه رخسار من نمیداند
تکبیت شمارهٔ ۶۳۷: دل راه در آن زلف گرهگیر ندارد
تکبیت شمارهٔ ۶۳۸: اندیشه تکلیف در اقلیم جنون نیست
تکبیت شمارهٔ ۶۳۹: میان خوف و رجا حالتی است عارف را
تکبیت شمارهٔ ۶۴۰: مرا سرگشتگی نگذاشت بر زانو گذارم سر
تکبیت شمارهٔ ۶۴۱: قدم به چشم من خاکسار نگذارد
تکبیت شمارهٔ ۶۴۲: بزرگ اوست که بر خاک همچو سایهٔ ابر
تکبیت شمارهٔ ۶۴۳: حضور قلب بود شرط در ادای نماز
تکبیت شمارهٔ ۶۴۴: مرو از پرده برون بر اثر نکهت زلف
تکبیت شمارهٔ ۶۴۵: عرق شبنم گل خشک نگشته است هنوز
تکبیت شمارهٔ ۶۴۶: دل سودازده عمری است هوایی شده است
تکبیت شمارهٔ ۶۴۷: آه سردی خضر راه ما سبکباران بس است
تکبیت شمارهٔ ۶۴۸: یک جا قرار نیست مرا از شتاب عمر
تکبیت شمارهٔ ۶۴۹: عشق، اول ناتوانان را به منزل میبرد
تکبیت شمارهٔ ۶۵۰: ما را به کوچهٔ غلط انداختن چرا؟
تکبیت شمارهٔ ۶۵۱: پیری به صد شتاب جوانی ز من گذشت
تکبیت شمارهٔ ۶۵۲: ای کارساز خلق به فریاد من برس
تکبیت شمارهٔ ۶۵۳: از کوچهای که آن گل بی خار بگذرد
تکبیت شمارهٔ ۶۵۴: همرهان رفتند اما داغشان از دل نرفت
تکبیت شمارهٔ ۶۵۵: دولت سنگدلان زود بسر میآید
تکبیت شمارهٔ ۶۵۶: بنای توبهٔ سنگین ما خطر دارد
تکبیت شمارهٔ ۶۵۷: دل دشمن به تهیدستی من میسوزد
تکبیت شمارهٔ ۶۵۸: در چنین فصل که نم در قدح شبنم نیست
تکبیت شمارهٔ ۶۵۹: در معرکهٔ عشق، دلیرانه متازید
تکبیت شمارهٔ ۶۶۰: آسایش تن غافلم از یاد خدا کرد
تکبیت شمارهٔ ۶۶۱: از تزلزل بیش محکم شد بنای غفلتم
تکبیت شمارهٔ ۶۶۲: تار و پود عالم امکان به هم پیوسته...
تکبیت شمارهٔ ۶۶۳: مرا ز یاد تو برد و ترا ز خاطر من
تکبیت شمارهٔ ۶۶۴: مادر خاک به فرزند نمیپردازد
تکبیت شمارهٔ ۶۶۵: بر جبههاش غبار خجالت نشسته باد!
تکبیت شمارهٔ ۶۶۶: مست خیال را به وصال احتیاج نیست
تکبیت شمارهٔ ۶۶۷: شیرازهٔ بهار تماشا گسسته بود
تکبیت شمارهٔ ۶۶۸: گل کرد چون شفق ز گریبان و دامنش
تکبیت شمارهٔ ۶۶۹: ز آب من جگر تشنهای نشد سیراب
تکبیت شمارهٔ ۶۷۰: مرا به حال خود ای عشق بیش ازین مگ...
تکبیت شمارهٔ ۶۷۱: علاج غم به می خوشگوار نتوان کرد
تکبیت شمارهٔ ۶۷۲: مصیبت دگرست این که مرده دل را
تکبیت شمارهٔ ۶۷۳: اینقدر کز تو دلی چند بود شاد، بس ...
تکبیت شمارهٔ ۶۷۴: چون ماه درین دایره هر چند تمامم
تکبیت شمارهٔ ۶۷۵: شوریده تر از سیل بهارم چه توان کرد
تکبیت شمارهٔ ۶۷۶: شیرازه نگیرد به خود اوراق حواسم
تکبیت شمارهٔ ۶۷۷: رنگها در روز روشن مینماید خویش را
تکبیت شمارهٔ ۶۷۸: صفحهٔ روی ترا دید و ورق برگرداند
تکبیت شمارهٔ ۶۷۹: به بلبلان چمن ای گل آنچنانسر کن
تکبیت شمارهٔ ۶۸۰: فغان که کاسهٔ زرین بی نیازی را
تکبیت شمارهٔ ۶۸۱: بهوش باش دلی را به سهو نخراشی
تکبیت شمارهٔ ۶۸۲: درین دو هفته که ما برقرار خود بودیم
تکبیت شمارهٔ ۶۸۳: کجاست تیشه فرهاد و مرگ دستآموز؟
تکبیت شمارهٔ ۶۸۴: از حجاب حسن شرم آلودهٔ لیلی، هنوز
تکبیت شمارهٔ ۶۸۵: مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد
تکبیت شمارهٔ ۶۸۶: گریهها در پرده دارد عیشهای بیگمان
تکبیت شمارهٔ ۶۸۷: عشق شورانگیز پیش از آسمان آمد پدید
تکبیت شمارهٔ ۶۸۸: کوچهٔ زنجیر بن بست است در ظاهر، ولی
تکبیت شمارهٔ ۶۸۹: خواب پوچ این عزیزان قابل تعبیر نیست
تکبیت شمارهٔ ۶۹۰: من که روزی از دل خود میخورم در آ...
تکبیت شمارهٔ ۶۹۱: کمکم دل مرا غم و اندیشه میخورد
تکبیت شمارهٔ ۶۹۲: دل را به هم شکن که ازین بحر پر خطر
تکبیت شمارهٔ ۶۹۳: ز مرگ تلخ پروا نیست بی برگ و نوای...
تکبیت شمارهٔ ۶۹۴: کدام آتش زبان کرد این دعا در حق م...
تکبیت شمارهٔ ۶۹۵: به آه داشتم امیدها، ندانستم
تکبیت شمارهٔ ۶۹۶: فریب عقل خوردم، دامن مستی رها کردم
تکبیت شمارهٔ ۶۹۷: چه مشکل خوان خطی دارد سر زلف پریش...
تکبیت شمارهٔ ۶۹۸: نیم سنگ فلاخن، لیک دارم بخت ناسازی
تکبیت شمارهٔ ۶۹۹: جنونی کو که آتش در دل پر شورم اند...
تکبیت شمارهٔ ۷۰۰: گریبان چاک از مجلس میا بیرون، که ...
تکبیت شمارهٔ ۷۰۱: دل بیدار ازین صومعهداران مطلب
تکبیت شمارهٔ ۷۰۲: شعار حسن تمکین، شیوه عشق است بیتابی
تکبیت شمارهٔ ۷۰۳: ای که چون غنچه به شیرازهٔ خود می...
تکبیت شمارهٔ ۷۰۴: کند معشوق را بی دست و پا، بیتابی ...
تکبیت شمارهٔ ۷۰۵: نام بلبل ز هواداری عشق است بلند
تکبیت شمارهٔ ۷۰۶: گر از عرش افتد کس، امید زیستن دارد
تکبیت شمارهٔ ۷۰۷: کدام دیدهٔ بد در کمین این باغ است ؟
تکبیت شمارهٔ ۷۰۸: دامن صحرا نبرد از چهرهام گرد ملال
تکبیت شمارهٔ ۷۰۹: به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش
تکبیت شمارهٔ ۷۱۰: قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند
تکبیت شمارهٔ ۷۱۱: تو ز لعل لب خود، کام مکیدن بردار
تکبیت شمارهٔ ۷۱۲: به اندک روی گرمی، پشت بر گل میکن...
تکبیت شمارهٔ ۷۱۳: دشمن خانگی از خصم برونی بترست
تکبیت شمارهٔ ۷۱۴: به آهی میتوان دل را ز مطلبها تهی...
تکبیت شمارهٔ ۷۱۵: مهر زن بر دهن خنده که در بزم جهان
تکبیت شمارهٔ ۷۱۶: غم مرا دگران بیش میخورند از من
تکبیت شمارهٔ ۷۱۷: نیست پروای اجل دلزدهٔ هستی را
تکبیت شمارهٔ ۷۱۸: تا به چند از لب میگون تو ای بی ان...
تکبیت شمارهٔ ۷۱۹: من بر سر آنم که به زلف تو زنم دست
تکبیت شمارهٔ ۷۲۰: تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
تکبیت شمارهٔ ۷۲۱: مشو از صحبت بی برگ و نوایان غافل
تکبیت شمارهٔ ۷۲۲: ز انگشت اشارت، در گریبان خارها دارم
تکبیت شمارهٔ ۷۲۳: مرا صائب به فکر کار عشق انداخت بی...
تکبیت شمارهٔ ۷۲۴: مسلمان میشمردم خویش را، چون شد د...
تکبیت شمارهٔ ۷۲۵: یک چشم خواب تلخ، جهان در بساط داشت
تکبیت شمارهٔ ۷۲۶: غفلت نگر که بر دل کافر نهاد خویش
تکبیت شمارهٔ ۷۲۷: به امید بهشت نسیه زاهد خون خورد، ...
تکبیت شمارهٔ ۷۲۸: شکست شیشهٔ دل را مگو صدایی نیست
تکبیت شمارهٔ ۷۲۹: رهرو صادق و سامان اقامت، هیهات
تکبیت شمارهٔ ۷۳۰: با زاهدان خشک مگو حرف حق بلند
تکبیت شمارهٔ ۷۳۱: آن که دامن بر چراغ عمر من زد، این...
تکبیت شمارهٔ ۷۳۲: کی سر از تیغ شهادت جان روشن میکشد؟
تکبیت شمارهٔ ۷۳۳: به تازیانه غیرت سری بر آر از خاک
تکبیت شمارهٔ ۷۳۴: دل خراب مرا جور آسمان کم بود
تکبیت شمارهٔ ۷۳۵: مشو غافل درین گلشن چو شبنم از نظر...
تکبیت شمارهٔ ۷۳۶: بهار نوجوانی رفت، کی دیوانه خواهی...
تکبیت شمارهٔ ۷۳۷: در کوی میکشان نبود راه، بخل را
تکبیت شمارهٔ ۷۳۸: چنین کز بازگشت نوبهاران شد جوان ع...
تکبیت شمارهٔ ۷۳۹: از شوق آن بر و دوش، روزی بغل گشودم
تکبیت شمارهٔ ۷۴۰: ره ندارد جلوهٔ آزادگی در کوی عشق
تکبیت شمارهٔ ۷۴۱: شوق من قاصد بیدرد کجا میداند؟
تکبیت شمارهٔ ۷۴۲: دل ز بیعشقی درون سینهام افسرده شد
تکبیت شمارهٔ ۷۴۳: عمر رفت و خار خارش در دل بیتاب ماند
تکبیت شمارهٔ ۷۴۴: زین گلستان که به رنگینی آن مغروری
تکبیت شمارهٔ ۷۴۵: زینهمه لاله بی داغ که در گلزارست
تکبیت شمارهٔ ۷۴۶: رفت ایام شباب و خارخار او نرفت
تکبیت شمارهٔ ۷۴۷: عاقبت در سینهام دل از تپیدن باز ...
تکبیت شمارهٔ ۷۴۸: از جوانی نیست غیر از آه حسرت در دلم
تکبیت شمارهٔ ۷۴۹: ز خوشه چینی این چهرههای گندم گون
تکبیت شمارهٔ ۷۵۰: خزان رسید و گل افشانی بهار نماند
تکبیت شمارهٔ ۷۵۱: معاشران سبکسیر از جهان رفتند
تکبیت شمارهٔ ۷۵۲: چه سیل بود که از کوهسار حادثه ریخ...
تکبیت شمارهٔ ۷۵۳: از پشیمانی سخن در عهد پیری میزنم
تکبیت شمارهٔ ۷۵۴: به صد خون جگر دل را صفا دادم، ندا...
تکبیت شمارهٔ ۷۵۵: گلوی خویش عبث پاره میکند بلبل
تکبیت شمارهٔ ۷۵۶: بازیچهٔ نسیم خزانند لالهها
تکبیت شمارهٔ ۷۵۷: از صدر تا رسندبزرگان به آستان
تکبیت شمارهٔ ۷۵۸: سر مپیچ از سنگ طفلان چون درخت میو...
تکبیت شمارهٔ ۷۵۹: در گشاد غنچهٔ دلهای خونین صرف کن
تکبیت شمارهٔ ۷۶۰: عشق بالادست و جان بیقرارم دادهاند
تکبیت شمارهٔ ۷۶۱: نومید نیستم ز ترازوی عدل حق
تکبیت شمارهٔ ۷۶۲: بر زمین ناید ز شادی پای ما چون گر...
تکبیت شمارهٔ ۷۶۳: ماطوطیان مصر شکرخیز غربتیم
تکبیت شمارهٔ ۷۶۴: یارب چه گل شکفته، که امروز در چمن
تکبیت شمارهٔ ۷۶۵: ایمن نیم ز سرزنش پای رهروان
تکبیت شمارهٔ ۷۶۶: نیست در روی زمین، یک کف زمین بیا...
تکبیت شمارهٔ ۷۶۷: نیست چندان ره به ملک بیخودی از عا...
تکبیت شمارهٔ ۷۶۸: برنمی دارد شراکت ملک تنگ بیغمی
تکبیت شمارهٔ ۷۶۹: خامهام، گفت و شنیدم به زبان دگری...
تکبیت شمارهٔ ۷۷۰: به چه تقصیر، چو آیینه روشن یارب
تکبیت شمارهٔ ۷۷۱: مستی از شیشه و پیمانه خالی کردند
تکبیت شمارهٔ ۷۷۲: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند؟
تکبیت شمارهٔ ۷۷۳: بردار نقاب ای صنم از حسن خداداد
تکبیت شمارهٔ ۷۷۴: رمزی است ز پاس ادب عشق، که مرغان
تکبیت شمارهٔ ۷۷۵: درآمدم چو به مجلس، سپند جای نمود
تکبیت شمارهٔ ۷۷۶: ز رفتگان ره دشوار مرگ شد آسان
تکبیت شمارهٔ ۷۷۷: طی شد ایام جوانی از بناگوش سفید
تکبیت شمارهٔ ۷۷۸: یک صبحدم به طرف گلستان گذشتهای
تکبیت شمارهٔ ۷۷۹: نه ماه فلک سیرم و نه مهر جهانتاب
تکبیت شمارهٔ ۷۸۰: از دست رود خامه چو نام تو نویسند
تکبیت شمارهٔ ۷۸۱: ز رفتن دگران خوشدلی، ازین غافل
تکبیت شمارهٔ ۷۸۲: طمع ز اختر دولت مدار یکرنگی
تکبیت شمارهٔ ۷۸۳: شحنهٔ دیده وری کو، که درین فصل بهار
تکبیت شمارهٔ ۷۸۴: سخن عشق اثر در دل زهاد نکرد
تکبیت شمارهٔ ۷۸۵: قامت خم مانع عمر سبکرفتار نیست
تکبیت شمارهٔ ۷۸۶: تار و پود موج این دریا به هم پیوس...
تکبیت شمارهٔ ۷۸۷: تا سبزه و گل هست، ز می توبه حرام ...
تکبیت شمارهٔ ۷۸۸: دور گردان را به احسان یاد کردن هم...
تکبیت شمارهٔ ۷۸۹: دامن شادی چو غم آسان نمیآید به دست
تکبیت شمارهٔ ۷۹۰: دل در آن زلف ندارد غم تنهایی ما
تکبیت شمارهٔ ۷۹۱: آرزو در طبع پیران از جوانان است بیش
تکبیت شمارهٔ ۷۹۲: دیدن آیینه را بر طاق نسیان مینهی
تکبیت شمارهٔ ۷۹۳: خانهٔ چشم زلیخا شد سفید از انتظار
تکبیت شمارهٔ ۷۹۴: بیخبری ز پای خم، برد به سیر عالمم
تکبیت شمارهٔ ۷۹۵: بس که ترسیده است چشم غنچه از غارت...
تکبیت شمارهٔ ۷۹۶: یک دل به جان رساند من دردمند را
تکبیت شمارهٔ ۷۹۷: ای بحر، از حباب نظر باز کن، ببین
تکبیت شمارهٔ ۷۹۸: یک دل، حواس جمع مرا تار و مار کرد
تکبیت شمارهٔ ۷۹۹: یک بار سر برآر ز جیب قبای ناز
تکبیت شمارهٔ ۸۰۰: ازسر مستی صراحی گردنی افراخته است
تکبیت شمارهٔ ۸۰۱: یکباره بستن در انصاف خوب نیست
تکبیت شمارهٔ ۸۰۲: غفلت زدگان دیدهٔ بیدار ندانند
تکبیت شمارهٔ ۸۰۳: غافلی از حال دل، ترسم که این ویرا...
تکبیت شمارهٔ ۸۰۴: مصرع برجستهام دیوان موجودات را
تکبیت شمارهٔ ۸۰۵: خانه بر دوشان مشرب از غریبی فارغند
تکبیت شمارهٔ ۸۰۶: چون صبح، زیر خیمهٔ دلگیر آسمان
تکبیت شمارهٔ ۸۰۷: بریز بار تعلق که شاخههای درخت
تکبیت شمارهٔ ۸۰۸: شد سخن در روزگار ما چنان کاسد که ...
تکبیت شمارهٔ ۸۰۹: درکوی مکافات، محال است که آخر
تکبیت شمارهٔ ۸۱۰: گفتم از گردون گشاید کار من، شد بس...
تکبیت شمارهٔ ۸۱۱: زود میپاشد ز هم در پیری اوراق حواس
تکبیت شمارهٔ ۸۱۲: بر نمیدارد زمین خاکساری امتیاز
تکبیت شمارهٔ ۸۱۳: دیوانهٔ ما را نخریدند به سنگی
تکبیت شمارهٔ ۸۱۴: دل دیوانهٔ من قابل زنجیر نبود
تکبیت شمارهٔ ۸۱۵: عمر مردم همه در پردهٔ حیرانی رفت
تکبیت شمارهٔ ۸۱۶: شیوه عاجز کشی از خسروان زیبنده نیست
تکبیت شمارهٔ ۸۱۷: گر گلوگیر نمیشد غم نان مردم را
تکبیت شمارهٔ ۸۱۸: روزگاری است نرفتیم به صحرای جنون
تکبیت شمارهٔ ۸۱۹: من آن نیم که به نیرنگ دل دهم به کسی
تکبیت شمارهٔ ۸۲۰: یاد آن جلوهٔ مستانه کی از دل برود؟
تکبیت شمارهٔ ۸۲۱: هر که باری ز دل رهروان بردارد
تکبیت شمارهٔ ۸۲۲: حسرت اوقات غفلت چون ز دل بیرون رود؟
تکبیت شمارهٔ ۸۲۳: سراب، تشنهلبان را کند بیابان مرگ
تکبیت شمارهٔ ۸۲۴: در طریق عشق، خار از پا کشیدن مشکل...
تکبیت شمارهٔ ۸۲۵: رفتی و از بدگمانیهای عشق دوربین
تکبیت شمارهٔ ۸۲۶: در بیابان جنون از راهزن اندیشه نیست
تکبیت شمارهٔ ۸۲۷: در خرابات مغان بی عصمتی را راه نیست
تکبیت شمارهٔ ۸۲۸: روشنگر وجود بود آرمیدگی
تکبیت شمارهٔ ۸۲۹: جایی نمیروی که دل بدگمان من
تکبیت شمارهٔ ۸۳۰: از پاشکستگان چراغ است تیرگی
تکبیت شمارهٔ ۸۳۱: هر جلوهای که دیدهام از سروقامتی
تکبیت شمارهٔ ۸۳۲: هیچ کس عقدهای از کار جهان باز نکرد
تکبیت شمارهٔ ۸۳۳: میشود خون خوردن من ظاهر از رخسار...
تکبیت شمارهٔ ۸۳۴: میشود قدر سخن سنجان پس از رفتن پ...
تکبیت شمارهٔ ۸۳۵: محراب صبح گوشهٔ ابرو بلند کرد
تکبیت شمارهٔ ۸۳۶: به داد من برس ای عشق، بیش ازین مپ...
تکبیت شمارهٔ ۸۳۷: آن که از چشم تو افکند مرا بی تقصیر
تکبیت شمارهٔ ۸۳۸: عشق فکر دل افگار ز من دارد بیش
تکبیت شمارهٔ ۸۳۹: میخوردن مدام مرا بیدماغ کرد
تکبیت شمارهٔ ۸۴۰: بر گشاد دل من دست ندارد تدبیر
تکبیت شمارهٔ ۸۴۱: طی شد ایام برومندی ما در سختی
تکبیت شمارهٔ ۸۴۲: گل بی خار درین غمکده کم سبز شود
تکبیت شمارهٔ ۸۴۳: سیل دریا دیده هرگز بر نمیگردد به...
تکبیت شمارهٔ ۸۴۴: بیستون را جان شیرین کرد در تن کوهکن
تکبیت شمارهٔ ۸۴۵: دریا شود ز گریهٔ رحمت، کنار من
تکبیت شمارهٔ ۸۴۶: هر نسیمی میتواندخضر راه او شدن
تکبیت شمارهٔ ۸۴۷: بوسه هر چند که در کیش محبت کفرست
تکبیت شمارهٔ ۸۴۸: این لب بوسه فریبی که ترا داده خدا
تکبیت شمارهٔ ۸۴۹: یا سبو، یا خم می، یا قدح باده کنند
تکبیت شمارهٔ ۸۵۰: که رو نهاد به هستی، که از پشیمانی
تکبیت شمارهٔ ۸۵۱: تا دل نمیبرم زکسی، دل نمیدهم
تکبیت شمارهٔ ۸۵۲: اگر از همسفران پیشتر افتم چه شود
تکبیت شمارهٔ ۸۵۳: عمرها رفت که چون زلف پریشان توام
تکبیت شمارهٔ ۸۵۴: نچیده گل ز طرب، خرج روزگار شدم
تکبیت شمارهٔ ۸۵۵: چو غنچه هر که درین گلستان گشاده شود
تکبیت شمارهٔ ۸۵۶: مشو ز وحدت و کثرت دوبین، که یک نو...
تکبیت شمارهٔ ۸۵۷: به هیچ جا نرسد هر که همتش پست است
تکبیت شمارهٔ ۸۵۸: دست بر دل نه که در بحر پر آشوب جهان
تکبیت شمارهٔ ۸۵۹: موج سراب، سلسله جنبان تشنگی است
تکبیت شمارهٔ ۸۶۰: نسبت به شغل بیهدهٔ ما عبادت است
تکبیت شمارهٔ ۸۶۱: دست هر کس را که میگیری درین آشوب...
تکبیت شمارهٔ ۸۶۲: چندان که در کتاب جهان میکنم نظر
تکبیت شمارهٔ ۸۶۳: دور نشاط زود به انجام میرسد
تکبیت شمارهٔ ۸۶۴: روزی که برف سرخ ببارد ز آسمان
تکبیت شمارهٔ ۸۶۵: گر شکر در جام ریزم، زهر قاتل میشود
تکبیت شمارهٔ ۸۶۶: بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
تکبیت شمارهٔ ۸۶۷: بال شکسته است کلید در قفس
تکبیت شمارهٔ ۸۶۸: دندان ما ز خوردن نعمت تمام ریخت
تکبیت شمارهٔ ۸۶۹: نتوان به آه لشکر غم را شکست داد
تکبیت شمارهٔ ۸۷۰: رشتهٔ پیوند یاران را بریدن سهل نیست
تکبیت شمارهٔ ۸۷۱: همچو پروانه جگر سوختهای میباید
تکبیت شمارهٔ ۸۷۲: رتبهٔ زمزمهٔ عشق ندارد زاهد
تکبیت شمارهٔ ۸۷۳: مگر به داغ عزیزان نسوخته است دلش ؟
تکبیت شمارهٔ ۸۷۴: چنین که نالهٔ من از قبول نومیدست
تکبیت شمارهٔ ۸۷۵: دهن خویش به دشنام میالا زنهار
تکبیت شمارهٔ ۸۷۶: بی حاصلی است حاصل دل تا بود درست
تکبیت شمارهٔ ۸۷۷: با خون دل بساز که چرخ سیاه دل
تکبیت شمارهٔ ۸۷۸: زلیخا چشم یاری از صبا دارد،نمیداند
تکبیت شمارهٔ ۸۷۹: در سلسلهٔ یک جهتان نیست دورنگی
تکبیت شمارهٔ ۸۸۰: ز بس خاک خورده است خون عزیزان
تکبیت شمارهٔ ۸۸۱: ز شرم گنه، سرو موزون ز خاکم
تکبیت شمارهٔ ۸۸۲: از در حق کن طلب شکستهدلان را
تکبیت شمارهٔ ۸۸۳: نگاهبانی خوبان شوخ چشم بلاست
تکبیت شمارهٔ ۸۸۴: امید دلگشایی داشتم از گریهٔ خونین
تکبیت شمارهٔ ۸۸۵: لاله دارد خبر از برق سبکسیر بهار
تکبیت شمارهٔ ۸۸۶: آمد کار من ورشته تسبیح یکی است
تکبیت شمارهٔ ۸۸۷: رویگردان نشود صافدل از دشمن خویش
تکبیت شمارهٔ ۸۸۸: ناکسی بین که سر از صحبت من میپیچد
تکبیت شمارهٔ ۸۸۹: در دل صاف نماند اثر تیغ زبان
تکبیت شمارهٔ ۸۹۰: نماند از سردمهریهای دوران در جگر ...
تکبیت شمارهٔ ۸۹۱: بر آن رخسار نازک از نگاه تند میل...
تکبیت شمارهٔ ۸۹۲: ز خواب نیستی برجستهام از شورش هستی
تکبیت شمارهٔ ۸۹۳: من آن شکسته پر و بال طایرم چون چشم
تکبیت شمارهٔ ۸۹۴: در آتشم که چوآب گهر ز سنگدلی
تکبیت شمارهٔ ۸۹۵: عبث مرغ چمن بر آب و آتش میزند خو...
تکبیت شمارهٔ ۸۹۶: در آن محفل که من بردارم از لب مهر...
تکبیت شمارهٔ ۸۹۷: به پای خم برسانید مشت خاک مرا
تکبیت شمارهٔ ۸۹۸: کشتی عقل فکندیم به دریای شراب
تکبیت شمارهٔ ۸۹۹: از دل خستهٔ من گر خبری میگیری
تکبیت شمارهٔ ۹۰۰: خراب حالی این قصرهای محکم را
تکبیت شمارهٔ ۹۰۱: مرا ز روز قیامت غمی که هست این است
تکبیت شمارهٔ ۹۰۲: شکسته حالی من پیش یار باید دید
تکبیت شمارهٔ ۹۰۳: بنمایید بجز آینه و آب، کسی
تکبیت شمارهٔ ۹۰۴: هر جا که کند گرد غم از دور سیاهی
تکبیت شمارهٔ ۹۰۵: از قید فلک بر زده دامن بگریزید
تکبیت شمارهٔ ۹۰۶: ماتمکدهٔ خاک ،سزاوار وطن نیست
تکبیت شمارهٔ ۹۰۷: احوال من مپرس، که با صد هزار درد
تکبیت شمارهٔ ۹۰۸: نیست از خونابه نوشان هیچ کس جز من...
تکبیت شمارهٔ ۹۰۹: آه ازین شورش که ناز دولت بیدار را
تکبیت شمارهٔ ۹۱۰: مدتی سجادهٔ تقوی به دوش انداختی
تکبیت شمارهٔ ۹۱۱: گلشن از نازک نهالان یک تن سیمین ش...
تکبیت شمارهٔ ۹۱۲: میدان تیغ بازی برق است روزگار
تکبیت شمارهٔ ۹۱۳: فریب زندگی تلخ داد دایه مرا
تکبیت شمارهٔ ۹۱۴: زندگی با هوشیاری زیر گردون مشکل است
تکبیت شمارهٔ ۹۱۵: میزنم بر کوچهٔ دیوانگی در این بهار
تکبیت شمارهٔ ۹۱۶: یوسف ما در ترازو چند باشد همچو سنگ؟
تکبیت شمارهٔ ۹۱۷: چه ماتم است ندانم نهفته در دل خاک؟
تکبیت شمارهٔ ۹۱۸: صحبت صافدلان برق صفت در گذرست
تکبیت شمارهٔ ۹۱۹: شاهی و عمر ابد هر دو به یک کس ندهند
تکبیت شمارهٔ ۹۲۰: به هر روش که توانی خراب کن تن را
تکبیت شمارهٔ ۹۲۱: عاجز بود ز حفظ عنان دست رعشه دار
تکبیت شمارهٔ ۹۲۲: یارب مرا ز پرتو منت نگاه دار
تکبیت شمارهٔ ۹۲۳: پیر مغان ز توبه ترا منع اگر کند
تکبیت شمارهٔ ۹۲۴: در زیر خرقه شیشهٔ می را نگاه دار
تکبیت شمارهٔ ۹۲۵: شب را اگر از مرده دلی زنده نداری
تکبیت شمارهٔ ۹۲۶: به شکر این که شدی پیشوای گرمروان
تکبیت شمارهٔ ۹۲۷: حاصل این مزرع ویران بجز تشویش نیست
تکبیت شمارهٔ ۹۲۸: نسخهٔ مغلوط عالم قابل اصلاح نیست
تکبیت شمارهٔ ۹۲۹: جان قدسی در تن خاکی دو روزی بیش ن...
تکبیت شمارهٔ ۹۳۰: کاش در زندگی از خاک مرا برمی داشت
تکبیت شمارهٔ ۹۳۱: عقل پیری ز من ایام جوانی مطلب
تکبیت شمارهٔ ۹۳۲: از فروغ لاله آتش زیر پا دارد بهار
تکبیت شمارهٔ ۹۳۳: گر به جرم سینه صافی سنگبارانت کنند
تکبیت شمارهٔ ۹۳۴: خبر حسرت آغوش تهیدست مرا
تکبیت شمارهٔ ۹۳۵: به پیری، گفتم از دامان دنیا دست ب...
تکبیت شمارهٔ ۹۳۶: چون زمین نرم از من گرد بر میآورند
تکبیت شمارهٔ ۹۳۷: پیران تلاش رزق فزون از جوان کنند
تکبیت شمارهٔ ۹۳۸: مانند آب چشمه ز کاوش فزون شود
تکبیت شمارهٔ ۹۳۹: دارد نظر به خانه خرابان همیشه عشق
تکبیت شمارهٔ ۹۴۰: فروغ عاریت بانور ذاتی برنمیآید
تکبیت شمارهٔ ۹۴۱: چراغ مسجد از تاریکی میخانه افروزد
تکبیت شمارهٔ ۹۴۲: زندان به روزگار شود دلنشین و ما
تکبیت شمارهٔ ۹۴۳: از سنگلاخ دنیا، ای شیشه بار بگذر
تکبیت شمارهٔ ۹۴۴: هنگام بازگشت است، نه وقت سیر و گش...
تکبیت شمارهٔ ۹۴۵: صبح آگاهی شود گفتم مرا موی سفید
تکبیت شمارهٔ ۹۴۶: بغیر عشق که از کار برده دست و دلم
تکبیت شمارهٔ ۹۴۷: لامکانی شو که تبدیل مکان آب و گل
تکبیت شمارهٔ ۹۴۸: به گفتگو نرود کار عشق پیش و مرا
تکبیت شمارهٔ ۹۴۹: ز حرف سرد ناصح غفلتم افزود بر غفلت
تکبیت شمارهٔ ۹۵۰: فرصت نمیدهد که بشویم ز دیده خواب
تکبیت شمارهٔ ۹۵۱: دل میشود سیاه ز فانوس بی چراغ
تکبیت شمارهٔ ۹۵۲: صبح است ساقیا می چون آفتاب گیر
تکبیت شمارهٔ ۹۵۳: ذوقی است جانفشانی یاران به اتفاق
تکبیت شمارهٔ ۹۵۴: جز گوشهٔ قناعت ازین خاکدان مگیر
تکبیت شمارهٔ ۹۵۵: اشکم ز دل به چهره دویدن گرفت باز
تکبیت شمارهٔ ۹۵۶: نبضی که بود از رگ خواب آرمیدهتر
تکبیت شمارهٔ ۹۵۷: رنگ من کرده به بال وپر عنقا پرواز
تکبیت شمارهٔ ۹۵۸: زاهد خشک کجا، گریهٔ مستانه کجا؟
تکبیت شمارهٔ ۹۵۹: صافی و تیرگی آب ز سرچشمه بود
تکبیت شمارهٔ ۹۶۰: کدام آبله پا عزم این بیابان کرد؟
تکبیت شمارهٔ ۹۶۱: روزی که آه من به هواداری تو خاست
تکبیت شمارهٔ ۹۶۲: بدار عزت موی سفید پیران را
تکبیت شمارهٔ ۹۶۳: درین جهان نبود فرصت کمر بستن
تکبیت شمارهٔ ۹۶۴: از سر مژگان، نگاه حسرت ما نگذرد
تکبیت شمارهٔ ۹۶۵: از دل آگاه، در عالم، همین نام است...
تکبیت شمارهٔ ۹۶۶: چون نگردم گرد سر تا پای او چون گر...
تکبیت شمارهٔ ۹۶۷: بید مجنونیم، برگ ما زبان خامشی است
تکبیت شمارهٔ ۹۶۸: از دشمنان خود نتوان بود بی خبر
تکبیت شمارهٔ ۹۶۹: سنگ و گوهر، دیده حیران میزان را ی...
تکبیت شمارهٔ ۹۷۰: در دیار ما که جان از بهر مردن می...
تکبیت شمارهٔ ۹۷۱: ز گاهواره تسلیم کن سفینهٔ خویش
تکبیت شمارهٔ ۹۷۲: ای شاخ گل، به صحبت بلبل سری بکش
تکبیت شمارهٔ ۹۷۳: در جبههٔ گشادهٔ گلها نگاه کن
تکبیت شمارهٔ ۹۷۴: آب روان عمر ز استاده خوشترست
تکبیت شمارهٔ ۹۷۵: زینت ظاهر چه کار آید دل افسرده را؟
تکبیت شمارهٔ ۹۷۶: شمع بر خاک شهیدان گر نباشد گو مباش
تکبیت شمارهٔ ۹۷۷: ای صبح مزن خندهٔ بیجا، شب وصل است
تکبیت شمارهٔ ۹۷۸: یاد از نگاه گیر طریق سلوک را
تکبیت شمارهٔ ۹۷۹: صحبت شبهای میخواران ندارد بازگو
تکبیت شمارهٔ ۹۸۰: بی محبت مگذران عمر عزیز خویش را
تکبیت شمارهٔ ۹۸۱: نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت
تکبیت شمارهٔ ۹۸۲: چون تاک اگرچه پای ادب کج نهادهایم
تکبیت شمارهٔ ۹۸۳: ای آن که پای کوه به دامن شکستهای
تکبیت شمارهٔ ۹۸۴: گرانی میکند بر خاطرش یادم، نمید...
تکبیت شمارهٔ ۹۸۵: ز انقلاب جهان بیبران نمیلرزند
تکبیت شمارهٔ ۹۸۶: برهمن از حضور بت، دل آسودهای دارد
تکبیت شمارهٔ ۹۸۷: عیار گفتگوی او نمیدانم، همین دانم
تکبیت شمارهٔ ۹۸۸: به آب میبرد و تشنه باز میآرد
تکبیت شمارهٔ ۹۸۹: به زور، چهرهٔ خود را شکفته میدارم
تکبیت شمارهٔ ۹۹۰: به عزم رفتن از گلزار چون قامت برا...
تکبیت شمارهٔ ۹۹۱: به آه سرد من آن شاخ گل سر در نمی...
تکبیت شمارهٔ ۹۹۲: دل بی طاقتی چون طفل بدخو در بغل د...
تکبیت شمارهٔ ۹۹۳: بازی جنت مخور، کز بهر عبرت بس بود
تکبیت شمارهٔ ۹۹۴: میکند مستی گوارا تلخی ایام را
تکبیت شمارهٔ ۹۹۵: ساحلی نیست به از شستن دست از جانش
تکبیت شمارهٔ ۹۹۶: آن که در آینه بیتاب شد از طلعت خویش
تکبیت شمارهٔ ۹۹۷: حاصل من چو مه نو ز کمانخانه چرخ
تکبیت شمارهٔ ۹۹۸: چون هر چه وقف گشت بزودی شود خراب
تکبیت شمارهٔ ۹۹۹: هر چند تا جریم، فرومایه نیستیم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۰: در دبستان وجود از تیره بختی چون قلم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۱: کاش می دیدی به چشم عاشقان رخسار خ...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۲: حرف سبک نمی بردم از قرار خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۳: ای که میجویی گشاد کار خود از آسمان
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۴: آغوشم از کشاکش حسرت چو گل درید
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۵: نکند باد خزان رحم به مجموعهٔ گل
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۶: از گهر سنجی این جوهریان نزدیک است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۷: ریخت از رعشه خجلت به زمین ساغر خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۸: خود کردهام به شکوهتر خصم جان خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۹: جمع سازد برگ عیش از بهر تاراج خزان
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۰: چون سرو در مقام رضا ایستادهام
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۱: دایم به خون گرم شفق غوطه میخورم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۲: از بیقراری دل اندوهگین خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۳: چو یوسفم که به چاه افتد از کنار پدر
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۴: چو زلف ماتمیان درهم است کار جهان
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۵: بر دشمنان شمردم، عیب نهانی خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۶: نیم به خاطر صحرا چو گردباد گران
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۷: در دشت با سرابم، در بحر یار آبم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۸: ز حال دل خبرم نیست، اینقدر دانم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۹: چه سود ازین که بلندست دامن فانوس؟
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۰: چو برگ غنچهٔ نشکفته ما گرفته دلان
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۱: ای دیدهٔ گلچین به ادب باش که شبنم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۲: از برگ سفر نیست تهی دامن یک گل
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۳: تیره بختی لازم طبع بلند افتاده است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۴: صحبت ناجنس، آتش را به فریاد آورد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۵: از ظلمت وجود که میبرد ره برون؟
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۶: حیف فرهاد که با آنهمه شیرینکاری
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۷: گر چه افسانه بود باعث شیرینی خواب
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۸: به زور عقل گذشتن ز خود میسر نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۹: پاکدامانی است باغ دلگشا آزاده را
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۰: کشتی بیناخدا را بادبان لطف خداست
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۱: تو فکر نامهٔ خود کن که میپرستان را
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۲: در وصال از حسرت سرشار من دارد خبر
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۳: از طلوع و از غروب مهر روشن شد که ...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۴: غافل به ماندگان نظر از رفتگان کند
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۵: از هجر شکوه با در و دیوار میکنم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۶: در زهد من نهفته بود رغبت شراب
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۷: عالم خاک از وجود تازه رویان مفلس ...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۸: بال و پر همند حریفان سست عهد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۹: در جام لاله و قدح گل غریب بود
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۰: خندهٔ کبک از ترحم هایهای گریه شد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۱: همچنان در جستجوی رزق خود سرگشتهام
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۲: نفس رسید به پایان و در قلمرو خاک
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۳: علاج کودک بدخو ز دایه میآید
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۴: نمیروم قدمی راه بی اشارهٔ دل
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۵: گلی که آفت پژمردگی نمیبیند
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۶: هر که از حلقهٔ ارباب ریا سالم جست
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۷: جسم در دامن جان بیهده آویخته است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۸: چه سود ازین که چو یوسف عزیز خواهم...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۹: کجاست نیستی جاودان، که بیزارم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۰: خاکساری ز شکایت دهنم دوخته است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۱: منم آن لاله که از نعمت الوان جهان
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۲: ازسبکباران راه عشق خجلت میکشم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۳: بر گرانباری من رحم کن ای سیل فنا
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۴: تانظر از گل رخسار تو برداشتهام
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۵: چون به داغ غربت من دل نسوزد سنگ را؟
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۶: از بهشت افتاد بیرون آدم و خندان نشد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۷: تیشه فرهاد گردیده است هر مو بر تنم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۸: با همه مشکل گشایی خاک باشد رزق من
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۹: هیچ کس را دل نمیسوزد به من چون آ...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۰: ز سردمهری احباب، در ریاض جهان
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۱: کسی به خاک چو من گوهری نیندازد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۲: به پای قافله رفتن ز من نمیآید
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۳: چو بید اگر چه درین باغ بی برآمدهام
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۴: همان به خاک برابر چو نور خورشیدم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۵: چون قلم، شد تنگ بر من از سیهکاری...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۶: بر زمین ناید ز شادی پای من چون گر...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۷: از حریم قرب، چون سنگم به دور اندا...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۸: سالها در پرده دل خون خود را خورد...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۹: مرد مصاف در همه جا یافت میشود
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۰: بر روی نازبالش گل تکیه میکند
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۱: حسن در زندان همان بر مسند فرمانده...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۲: از جور روزگار ندارم شکایتی
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۳: از بس که بی گمان به در دل رسیدهام
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۴: دیدن یک روی آتشناک را صد دل کم است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۵: غم به قدر غمگسار از آسمان نازل شود
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۶: با گرانقدری سبک در دیدههایم چون ...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۷: خشکسال زهد نم در جوی من نگذاشته است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۸: سودای زلف، سلسله جنبان گفتگوست
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۹: در مذاق من، شراب تلخ، آب زندگی است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۰: نومید نیم از کرم پیر خرابات
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۱: چشم گشایش از خلق، نبود به هیچ بابم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۲: محرمی نیست در آفاق به محرومی من
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۳: مکن ای شمع با من سرکشی، کز پاکدام...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۴: گر شوی با خبر از سوز دل بیتابم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۵: نگردید از سفیدیهای مو آیینهام روشن
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۶: چهرهٔ یوسف ز سیلی گرمی بازار یافت
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۷: چه شبها روز کردم در شبستان سر زلفش
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۸: به تکلیف بهاران شاخسارم غنچه میب...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۹: از خود مرا برون بر، تا کی در این ...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۰: چه با من میتواند شورش روز جزا کر...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۱: تهی شود به لبم نارسیده رطل گران
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۲: جدا چو دست سبو از سرم نمیگردد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۳: از جام بیخودی کرد، ساقی خدا پرستم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۴: راهی که راهزن زد، یک چند امن باشد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۵: دلتنگ از ملامت اغیار نیستم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۶: دیوانهام که بر سر من جنگ میشود
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۷: رزق میآید به پای خویش تا دندان ب...
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۸: نشتر از نامردمی در پردهٔ چشمم شکست
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۹: بی نیاز از خلق از دست دعای خود شدم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۰: من که روشن بود چشم نوبهار از دیدنم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۱: نرمی ره شد چون مخمل تار و پود خوا...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۲: عاقبت زد بر زمینم آن که از روی نیاز
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۳: تمام از گردش چشم تو شد کار من ای ...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۴: ز همراهان کسی نگرفت شمعی پیش راه من
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۵: هنوزم از دهان چون صبح بوی شیر می...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۶: من آن روزی که برگ شادمانی داشتم چ...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۷: بود از موی سفید امید بیداری مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۸: عالم بیخبری بود بهشت آبادم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۹: از دم تیغ که هر دم به سرم میبارد
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۰: عنانداری نمیآمد ز من سیل بهاران را
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۱: منم آن غنچه غافل که ز بیحوصلگی
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۲: چو نقش پا گزیدم خاکساری تا شوم ایمن
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۳: من که بودم گردباد این بیابان، عاقبت
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۴: از خاکیان ز صافی طینت جدا شدم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۵: درین قلمرو آفت، ز ناتوانیها
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۶: فیض در بیخبری بود چو هشیار شدم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۷: اول ز رشک محرمیم سرمه داغ بود
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۸: عشق بر هر کس که زور آورد، من گشتم...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۹: چون ماه مصر، قیمت من خواست عذر من
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۰: بزرگان میکنند از تلخرویی سرمه در...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۱: مرا بیزار کرد از اهل دولت، دیدن د...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۲: منه انگشت بر حرفم، اگر درد سخن داری
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۳: ز راستی نبود شاخههای بی بر را
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۴: چو مینای پر از می فتنهها دارم به...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۵: شود بار دلم آن را که از دل بار بر...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۶: نظر برداشت شبنم در هوای آفتاب از گل
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۷: که میگوید پری در دیدهٔ مردم نمی...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۸: شراب کهنه در پیری مرا دارد جوان د...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۹: نمیباید سلاحی تیزدستان شجاعت را
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۰: تماشای بهشت از خلوتم بیرون نمیآرد
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۱: ز اکسیر قناعت میشمارم نعمت الوان
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۲: امیدم به بی دست و پایی است، ورنه
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۳: سپندست کز جا جهد، جا نماید
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۴: گویند به هم مردم عالم گلهٔ خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۵: نگاه گرم را سر ده به جانم تا دلی ...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۶: از من خبر دوری این راه مپرسید
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۷: جگر سنگ به نومیدی من میسوزد
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۸: میکنم در کار ساحل این کهن تابوت را
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۹: تا به کی بر دل ز غیرت زخم پنهانی ...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۰: چه نسبت است به مژگان مرا نمیدانم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۱: عزیزی خواری و خواری عزیزی بار می...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۲: کمان بال و پر پرواز گردد تیر بی پ...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۳: نخوابیده است با کین کسی هرگز دل ص...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۴: ز خال گوشهٔ ابروی یار میترسم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۵: ز رنگ و بوی جهان قانعم به بیبرگی
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۶: فتح بابی نشد از کعبه و بتخانه مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۷: چند در دایرهٔ مردم عاقل باشم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۸: چون گوهر گرامی آدم درین بساط
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۹: هستی موهوم موج سرابی بیش نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۰: از غم دنیا و عقبی یک نفس فارغ نیم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۱: دست و پا گم میکنم زان نرگس نیلوفری
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۲: دلی خالی ز غیبت در حضورم میتوان ...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۳: در عالم ایجاد من آن طفل یتیمم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۴: ز جوی شیر کردم تلخ بر خود خواب شی...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۵: کیست جز آینه و آب درین قحطآباد
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۶: در آشیان به خیال تو آنقدر ماندم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۷: نسازد لن ترانی چون کلیم از طور نو...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۸: به میزان قیامت، بیش کم، کم بیش می...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۹: گل من از خمیر شیشه و جام است پنداری
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۰: ربوده است ز من اختیار، جذبهٔ بحر
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۱: بیداری دولت به سبکروحی من نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۲: در هر که ترا دیده، به حسرت نگرانم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۳: نه ذوق بودن و نه روی بازگردیدن
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۴: شوم به خانه مردم، نخوانده چون مهم...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۵: به عشق پاک کردم صرف عمر خود، ندان...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۶: بعد ایامی که گلها از سفر باز آمدند
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۷: گر میزنم به هم کف افسوس، دور نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۸: میکند چرخ ستمگر به شکرخنده حساب
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۹: خانهای از خانه آیینه دارم پاکتر
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۰: آه کز بی حاصلیها نیست در خرمن مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۱: رخنه در کار ز تسبیح فزون است مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۲: گوشهای کو، که دل از فکر سفر جمع ...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۳: من که نتوانم گلیم خود برآوردن ز آب
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۴: دعوی گردن فرازی با اسیری چو کنم؟
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۵: روشندلی نمانده درین باغ و بوستان
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۶: چگونه پیش رخ نازک تو آه کنم؟
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۷: نیست یک جبهه واکرده درین وحشتگاه
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۸: من نه آنم که تراوش کند از من گلهای
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۹: دردها کم شود از گفتن و دردی که مر...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۰: بر فقیران پیشدستی کردن از انصاف ن...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۱: از بس نشان دوری این ره شنیدهام
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۲: ابرام در شکستن من اینقدر چرا؟
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۳: خنده و جان بر لبم یکبار میآید چو...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۴: میدهم جان در بهای حسن تا در پرده...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۵: نخل صنوبرم که درین باغ دلفریب
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۶: مرا ز سیر چمن غم، ترا نشاط رسد
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۷: چو عکس چهره خود در پیاله میبینم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۸: همان ریزند خار از ناسپاسیها به چش...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۹: ز ناکامی گل از همصحبتان یار میچینم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۰: هر مصلحت عقل، کم از کوه غمی نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۱: درین ریاض من آن شبنم گرانجانم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۲: فکر شنبه تلخ دارد جمعه را بر کودکان
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۳: ناتمامان، چون مه نو، یاد من خواهن...
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۴: ز من کناره کند موج اگر حباب شوم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۵: نزدیک من میا که ز خود دور میشوم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۶: از دیده هرچه رفت، ز دل دور میشود
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۷: شکایتی است که مردم ز یکدگر دارند
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۸: چندان که درین دایره چون چشم پریدم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۹: به سیم قلب یوسف را نمیگیرند از ا...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۰: زنده میسوزد برای مرده در هندوستان
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۱: داغ آن دریانوردانم که چون زنجیر موج
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۲: شود جهان لب پرخندهای، اگر مردم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۳: شدند جمع دل و زلف از آشنایی هم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۴: فریب مهربانی خوردم از گردون، ندان...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۵: چون سرو گذشتم ز ثمر تا شوم آزاد
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۶: نیست ما را در وفاداری به مردم نسبتی
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۷: از چشم زخم تو به مبادا شکسته دل
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۸: بر حواس خویش، راه آرزوها بستهایم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۹: با دست رعشه دار، چو شبنم درین چمن
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۰: باور که میکند، که درین بحر چون ح...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۱: چون کمان و تیر، در وحشت سرای روزگار
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۲: ما نام خود ز صفحه دلها ستردهایم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۳: ما توبه را به طاعت پیمانه بردهایم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۴: خمها چو فیل مست سر خود گرفتهاند
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۵: از صبح پرده سوز، خدایا نگاه دار
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۶: کوچه گرد آستین چون اشک حسرت نیستیم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۷: صلح از فلک به دیدهٔ بیدار کردهایم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۸: زیبا و زشت در نظر ما یکی شده است
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۹: گل را به رو اگر نشناسیم عیب نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۰: نومید نیستیم ز احسان نوبهار
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۱: نیست طول عمر را کیفیت عرض حیات
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۲: عمر اگر باشد، تماشای اثر خواهید کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۳: کس زبان چشم خوبان را نمیداند چو ما
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۴: گرچه خاکیم پذیرای دل و جان شدهایم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۵: نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۶: پرده بردار ز رخسار خود ای صبح امید
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۷: نیستیم از جلوهٔ باران رحمت ناامید
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۸: ما چو سرواز راستی دامن به بار افش...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۹: نیست غیر از بحر، چون سیلاب، ما را...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۰: دست ماگیر ای سبک جولان، که چون نق...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۱: یوسف مصر وجودیم از عزیزیها، ولیک
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۲: هر تلخیی که قسمت ما کرده است چرخ
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۳: زین بیابان گرمتر از ما کسی نگذشته...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۴: خواه در مصر غریبی، خواه در کنج وطن
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۵: حسرت ما را به عمر رفته، چون برگ خ...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۶: چون میوه پخته گشت، گرانی برد ز باغ
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۷: نیفشانم چو یوسف تا ز دامن گرد تهم...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۸: بی عزیزان، مرگ پابرجاست عمر جاودان
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۹: یک جبهه گشاده ندیدیم در جهان
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۰: ماداغ توبه بر دل ساغر گذاشتیم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۱: هر کسی تخمی به خاک افشاند و ما دی...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۲: بر دانهٔ ناپخته دویدیم چو آدم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۳: نفسی چند که در غم گذراندن ستم است
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۴: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۵: بنای خانه بدوشی بلند کردهٔ ماست
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۶: آستین بر هر چه افشاندیم، دست ما گ...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۷: ما سیه بختان تفاوت را قلم بر سر ز...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۸: نیست ممکن از پشیمانی کسی نقصان کند
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۹: خط به اوراق جهان، دیده و نادیده ز...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۰: هر دم از ماتم برگی نتوان آه کشید
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۱: حاصل ما ز عزیزان سفر کردهٔ خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۲: دستش به چیدن سر ما کار تیغ کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۳: کم نشد در سربلندی فیض ما چون آفتاب
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۴: آسودگی کنج قفس کرد تلافی
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۵: دست کوتاه ز دامان گل و پا در گل
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۶: داغ عشق تو ز اندازهٔ ما افزون است
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۷: از حادثه لرزند به خود قصر نشینان
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۸: در تلافی، میوهٔ شیرین به دامن می...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۹: دست کرم ز رشتهٔ تسبیح بردهایم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۰: نه دین ما به جا و نه دنیای ما تمام
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۱: منعمان گر پیش مهمان نعمت الوان کشند
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۲: یوسف به زر قلب فروشان دگرانند
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۳: عنان گسستهتر از سیل در بیابانیم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۴: نظر به عالم بالاست ما ضعیفان را
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۵: چه فتاده است بر آییم چو یوسف از چ...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۶: چیدهایم از دو جهان دامن الفت چون...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۷: دارم عقیق صبر به زیر زبان خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۸: دیوانهام ولیک بغیر از دو زلف یار
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۹: چون صبح، خنده با جگر چاک میزنیم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۰: بیاض گردن او گر به دست ما افتد
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۱: دشمن خانگی آدم خاکی است زمین
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۲: پیش ازان کز یکدگر ریزیم چون قصر ح...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۳: لذت نمانده است در آیندهٔ حیات
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۴: خضر با عمر ابد پوشیده جولان میکند
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۵: طاعت ما نیست غیر از شستن دست از ج...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۶: آن سوخته جانم که اگر چون شرر از خلق
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۷: آن طفل یتیمم که شکسته است سبویم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۸: وفا و مردمی از روزگار دارم چشم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۹: دیگران از دوری ظاهر اگر از دل روند
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۰: سرما در قدم دار فنا افتاده است
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۱: ما نه زان بیخبرانیم که هشیار شویم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۲: همان از طاعت من بوی کیفیت نمیآید
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۳: ما را گزیده است ز بس تلخی خمار
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۴: سودای آب حیوان، بیم زیان ندارد
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۵: کار جهان تمامی، هرگز نمیپذیرد
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۶: زان چهرهٔ عرقناک، زنهار بر حذر باش
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۷: ایام نوجوانی، غافل مشو ز فرصت
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۸: همیشه داغ دل دردمند من تازه است
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۹: دو چشم شوخ تو با یکدیگر نمیسازند
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۰: خفته را گر خفتگان بیدار نتوانند کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۱: گر نخواهی پشت پا زد بر جهان، پایی...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۲: گر به بیداری غرور حسن مانع میشود
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۳: پیش ازین، بر رفتگان افسوس میخورد...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۴: نیست آسان خون نعمتهای الوان ریختن
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۵: سالها گل در گریبان ریختی چون نوب...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۶: چو گل با روی خندان صرف کن گر خرده...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۷: هیچ همدردی نمییابم سزای خویشتن
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۸: این چنین زیر و زبر عالم نمیماند ...
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۹: بوسی که ز کنج لب ساقی نگرفتم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۰: چون دست برآرم به گرفتن، که ز غیرت
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۱: ز اخوان راضیم تا دیدم انصاف خریدا...
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۲: از دست نوازش تپش دل نشود کم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۳: خط پاکی ز سیلاب فنا دارد وجود ما
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۴: گریزد لشکر خواب گران از قطرهٔ آبی
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۵: نمانده از شب آن زلف گر چه پاسی بیش
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۶: گرفتم این که نظر باز میتوان کردن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۷: جای شادی نیست زیر این سپهر نیلگون
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۸: قسمت خود بین نمیگردد زلال زندگی
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۹: زین بیابان میبرم خود را برون چون...
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۰: چون سیاهی شد ز مو، هشیار میباید ...
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۱: داشتم چون سرو از آزادگی امیدها
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۲: هر گنه عذری و هر تقصیر دارد توبهای
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۳: دلم ز کنج قفس تا گرفت، دانستم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۴: خوش است فصل بهاران شراب نوشیدن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۵: کنون که شیشهٔ میمالک الرقاب شده ...
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۶: نیست جز پای خم امروز درین وحشتگاه
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۷: در عشق پیش بینی، سنگ ره وصال است
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۸: بیستون را الم مردن فرهاد گداخت
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۹: ندارم محرمی چون کوهکن تا درد دل گ...
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۰: جهان بهشت شد از نوبهار، باده بیار
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۱: چه میپرسی ز من کیفیت حسن بهاران ...
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۲: انصاف نیست آیهٔ رحمت شود عذاب
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۳: خاکم به چشم در نگه واپسین مزن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۴: ز صد هزار پسر، همچو ماه مصر یکی
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۵: ز عمر، قسمت ما نیست جز زمان وداع
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۶: درین دو هفته که ابر بهار در گذرست
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۷: دل را به آتش نفس گرم آب کن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۸: از زخم سنگ نیست در بسته را گزیر
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۹: از آب زندگی به شراب التفات کن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۰: فریب شهرت کاذب مخور چو بیدردان
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۱: این راه دور، بیش ز یک نعرهوار نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۲: هر چند ز ما هیچکسان کار نیاید
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۳: به خاکمال حوادث بساز زیر فلک
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۴: منمای به کوته نظران چهرهٔ خود را
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۵: عمر عزیز را به میناب صرف کن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۶: سر جوش عمر را گذراندی به درد می
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۷: هر کس که زر به زر دهد اهل بصیرت است
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۸: سرمه را هم محرم چشم سیاه خود مکن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۹: قبلهٔ من! عکس در شرع حیا نامحرم است
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۰: به استخاره اگر توبه کردهای زاهد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۱: ز باده توبه در ایام نوبهار مکن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۲: در قلزمی که ابر کرم موج میزند
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۳: از خود برون نرفته هوای سفر مکن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۴: ساقیا صبح است می از شیشه در پیمان...
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۵: میرود فیض صبوح از دست، تا دم می...
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۶: از شتاب عمر گفتم غفلت من کم شود
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۷: صبح بیداری شود گفتم مرا موی سفید
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۸: نباشم چون ز همزانویی آیینه در آتش؟
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۹: یک دل نشد گشاده ز گفت و شنید من
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۰: مرگ هیهات است سازد از فراموشان مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۱: به یک خمیازهٔ گل طی شد ایام بهار من
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۲: در حسرت یک مصرع پرواز بلندست
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۳: گفتم از پیری شود بند علایق سستتر
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۴: یک دل غمگین، جهانی را مکدر میکند
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۵: با خرابیهای ظاهر، دلنشین افتادهام
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۶: جوانی برد با خود آنچه میآمد به ک...
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۷: بجز کسب هوا از من دگر کاری نمیآید
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۸: به خاک افتم ز تخت سلطنت چون در خم...
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۹: دیدهٔ بیدار انجم محو شد در خواب روز
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۰: اندیشه از شکست ندارم، که همچو موج
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۱: کشاکش رگ جان من اختیاری نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۲: بر لب چاه زنخدان تشنه لب استادهام
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۳: با کمال ناگواریها گوارا کرده است
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۴: خون میخورد کریم ز مهمان سیر چشم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۵: گردون سفله لقمهٔ روزی حساب کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۶: بر حریر عافیت نتوان مرا در خواب کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۷: به نسیمی ز هم اوراق دلم میریزد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۸: ازان خورند به تلخی شراب ناب مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۹: خراب حالی ازین بیشتر نمیباشد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۰: عاقبت پیر خرابات ز بیپروایی
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۱: ز گریهای که مرا در گلو گره گردد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۲: من و سیری ز عقیق لب خوبان، هیهات
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۳: میشود نخل برومند سبکبار از سنگ
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۴: رفتی و رفت روشنی از چشم و دل مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۵: یک ساعت است گرمی هنگامهٔ هوس
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۶: هر تمنایی که پختم زیر گردون، خام شد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۷: دست تا بر ساز زد مطرب، دل ما خون ...
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۸: غم ز محنت خانهٔ من شاد میآید برون
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۹: هر کجا تدبیر میچیند بساط مصلحت
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۰: از حوادث هر که را سنگی به مینا می...
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۱: چون نظر بر حاصل عمر عزیزان میکنم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۲: نالهٔ ناقوس دارد هر سر مو بر تنم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۳: داغ بر دل شدم از انجمن یار برون
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۴: مرا هر کس که بیرون میکشد از گوشه...
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۵: زنده شد عالمی از خندهٔ جان پرور او
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۶: بر سیه بختی ارباب سخن میگرید
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۷: نشاهٔ بادهٔ گلرنگ به تخت است مدام
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۸: گر بداند که چه شورست درین عالم خاک
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۹: آنقدر خون ز لب لعل تو در دل دارم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۰: هر که داند که خبرها همه در بیخبری...
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۱: دلیل راحت ملک عدم همین کافی است
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۲: کسی که مینهد از حد خود قدم بیرون
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۳: ز آسمان کهنسال چشم جود مدار
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۴: بر لب ساغر ازان بوسهٔ سیراب زنند
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۵: زلیخا همتی در عرصهٔ عالم نمییابد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۶: پردهٔ عصمت ندارد تاب دست انداز شوق
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۷: از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۸: خون مرا به گردن او گر ندیدهای
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۹: گر ندیدی شاخ گل را با خزان آمیخته
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۰: دامن فانوس آن وسعت ندارد، ور نه من
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۱: از سکندر صفحهٔ آیینهای بر جای ماند
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۲: آدم مسکین به یک خامی که در فردوس ...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۳: ما ز بوی پیرهن قانع به یاد یوسفیم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۴: طومار درد و داغ عزیزان رفته است
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۵: طلبکار تو دارد اضطرابی در جهانگردی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۶: نمیدانم کجا آن شاخ گل را دیدهام...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۷: من نیستم حریف زبانت، مگر زنم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۸: هرگز نبود رسم ترا خواب صبحگاه
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۹: من آن زمان چون قلم سر ز سجده بردارم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۰: مکرر بر سر بالین شبنم آفتاب آمد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۱: به قسمت راضیم ای سنگدل، دیگر چه م...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۲: چه آرزوی شهادت کنم، که سوخته است
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۳: خاطرت از شکوهٔ ما کی پریشان میشود؟
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۴: درین راه به دل نزدیک، گمراهی نمی...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۵: خواهی حنای پا کن و خواهی نگار دست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۶: ذوق وصال میگزد از دور پشت دست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۷: به بی برگان چنان ای شاخ گل مستانه...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۸: دایم به روی دست دعا جلوه میکنی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۹: حق ما افتادگان را کی توان پامال ک...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۰: شادم به مرگ خود که هلاک تو میشوم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۱: در جبههٔ ستارهٔ من این فروغ نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۲: خبر به آینه میگیرم از نفس هر دم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۳: سایهٔ بال هما خواب گران میآرد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۴: بیخودان، از جستجو در وصل فارغ نیس...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۵: مرا ز خضر طریقت نصیحتی یادست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۶: چاه این بادیه از نقش قدم بیشترست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۷: چو غنچه دست و رخی تازه کن به شبنم...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۸: حرف گفتن در میان عشق و دل انصاف ن...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۹: من بستهام لب طمع، اما نگار من
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۰: باغ و بهار چشم و دل قانع من است
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۱: خصم درونی از برون، بارست بر دل بی...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۲: چون شبنم روشن گهر، با خار و گل یک...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۳: زنهار در دار فنا، انگور خود ضایع ...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۴: از جهان آب و گل بگذر سبک چون گردباد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۵: از چراغی میتوان افروخت چندین شمع...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۶: در کهنسالی ز مرگ ناگهان غافل مشو
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۷: مشرق خمیازه میسازد دهن را حرف پوچ
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۸: روزگار زندگانی را به غفلت مگذران
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۹: سوگند میدهم به سر زلف خود ترا
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۰: نیست در پایان عمر از رعشه پیران ر...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۱: هست در قبضهٔ تقدیر، گشاد دل تنگ
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۲: مرگ بیمنت، گواراتر ز آب زندگی است
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۳: چون لاله گرچه چشم و چراغم بهار را
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۴: نگردد چون کف افسوس هر برگ نهال من؟
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۵: مژگان من نشد خشک، تا شد جدا ز رویت
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۶: دلگیر نیست از تن، جانهای زنگ بسته
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۷: ز پیری میکند برگ سفر یک یک حواس من
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۸: دو دولت است که یکبار آرزو دارم:
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۹: به آب روی خود در منتهای عمر میلرزم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۰: سر بر تن من نیست ز آشفته دماغی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۱: دیوان ما و خود را، مفکن به روز محشر
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۲: از پا فتادگانیم، در زیر پا نظر کن
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۳: بیگانگی ز حد رفت، ساقی می صفاده
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۴: به یاد هر چه خوری، می همان نشاط دهد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۵: نمیدهی قدح بی شمار اگر ساقی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۶: اکنون که شد سفید مرا چشم انتظار
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۷: بعد عمری چون صدف گر قطرهٔ آبی خورم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۸: از هجر و وصل نیست گشایش دل مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۹: کیفیت است مطلب از عمر، نه درازی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۰: هر چند برآوردهٔ آن جان جهانم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۱: ز استادن آب روان سبز گردد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۲: به دست تهی میگشایم گرهها
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۳: خوشا رهنوردی که چون صبح صادق
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۴: گرد سفر ز خویش فشاندند همرهان
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۵: ای زلف یار، اینقدر از ما کناره چی...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۶: کهنه دیوار ترا دارد دو عالم در میان
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۷: بر نمیخیزد به صرصر نقشم از دامان...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۸: پیراهنی که میطلبی از نسیم مصر
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۹: کیستم من، مشت خار در محیط افتادهای
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۰: با جگر خوردن قناعت کن که این مهما...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۱: بر روی هم هر آنچه گذاری وبال توست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۲: شکر توام ز تیغ زبان موج میزند
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۳: بسیار آشنا به نظر جلوه میکنی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۴: در پلهٔ غرور تو دل گر چه بی بهاست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۵: در شکست ماست حکمتها، که چون کشتی ...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۶: مشو زنهار ایمن از خمار بادهٔ عشرت
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۷: ز نالههای غریبانه منع ما نکنی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۸: از تندباد حادثه شمع مرا بخر
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۹: من آن روزی که چون شبنم عزیز این چ...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۰: ای آینه، در روی زمین دیدنیی نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۱: در کنج قفس چند کنی بال فشانی؟
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۲: دو روزی نیست افزون عمر ایام برومندی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۳: به فکر چارهٔ ما هیچ صاحبدل نمیافتد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۴: مرا از زندگانی سیر کرد از لقمهٔ اول
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۵: چنان از موج رحمت شد زمین و آسمان ...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۶: در گلشن حسن تو خلل راه ندارد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۷: از صحبت باد سحر ای غنچهٔ بی دل
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۸: چون گره شد به گلو لقمهٔ غم، باده ...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۹: ای عقیق از من لب تشنه فراموش مکن
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۰: ای گل شوخ که مغرور بهاران شدهای
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۱: ما به امید عطای تو چنین بیکاریم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۲: نخل امید تو آن روز شود صاحب برگ
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۳: عمر چون قافله ریگ روان در گذرست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۴: رحم کن بر دل بیطاقت ما ای قاصد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۵: این دزدها تمام شریکند با عسس
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۶: به امید رهایی با تو حال خویش میگ...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۷: تویی در دیدهام چون نور و محرومم ...
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۸: ز حرف حق درین ایام باطل بوی خون آید
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۹: ریزش اشک مرا نیست محرک در کار
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۰: لب نهادم به لب یار و سپردم جان را
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۱: چشم بیداری است هر کوکب درین وحشت ...
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۲: عمر با صد ساله الفت بیوفایی کرد و...
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۳: نیست غیر از گوشهٔ دل در جهان آب و...
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۴: در جهان آگهی خضری دچار من نشد
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۵: غم بی حاصلی خویش نخوردی یک بار
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۶: چنان گرم از بساط خاک بگذر
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۷: سوز پنهانی چو شمع آخر گریبانم گرفت
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۸: کثرت و تفرقه در عالم گفتار بود
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۹: سینه باغی است که گلشن شود از خاموشی
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۰: هر چه از دل میخورم، از روزیم کم ...
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۱: آن که آخر سر به صحرا داد بی بال و...
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۲: نیست جز داغ عزیزان حاصل پایندگی
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۳: همچو شمع صبح میلرزد به جان خویشتن
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۴: شد از فشار گردون، موی سفید و سر زد
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۵: زینهار از لاله رخساران به دیدن صل...
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۶: ز دست راست ندانستمی اگر چپ را
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۷: زبان شکوه اگر همچو خار داشتمی
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۸: همسایهٔ وجود نباشد اگر عدم
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۹: همچو بوی گل که در آغوش گل از گل ج...
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۰: پیش و پس اوراق خزان نیم نفس نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۱: از دور نیفتد قدح بزم مکافات
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۲: طومار زندگی را، طی میکند به یک شب
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۳: از باده توبه کردن مشکل بود، وگرنه
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۴: چند در خواب رود عمر تو ای بی پروا؟
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۵: برگ عشرت مکن ای غنچه که ایام بهار
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۶: پیش از آن دم که کند خاک تو را در ...
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۷: زمین، سرای مصیبت بود، تو میخواهی
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۸: نیستی گردون، ولی بر عادت گردون تو...
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۹: زیر سپهر، خواب فراغت چه میکنی؟
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۰: ای عقل شیشه بار که گل بر تو سنگ بود
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۱: تعمیر خانهای که بود در گذار سیل
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۲: در سپند من سودازده آتش مزنید
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۳: دل نبندند عزیزان جهان در وطنی
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۴: خاطر از وضع مکرر زود در هم میشود
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۵: میخورد شهر به هم، گر تو ستمگر یک...
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۶: کمند زلف در گردن گذشتی روزی از صحرا
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۷: جان هواپرستان، در فکر عاقبت نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۸: صنوبر با تهیدستی به دست آورد صد د...
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۹: مشو از نالهٔ افسوس غافل چون جرس، ...
تکبیت شمارهٔ ۱۵۴۰: چنان در خانهٔ آیینه محو دیدن خویشی
تکبیت شمارهٔ ۱۵۴۱: چشمی نچراندیم در این باغ چو شبنم
تکبیت شمارهٔ ۱۵۴۲: با موی سفید اشک ندامت نفشاندیم