خانه
صفحهاصلی
شاعران
جامی
هفت اورنگ
لیلی و مجنون
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
بخش ۱ - سرآغاز: ای خاک تو تاج سربلندان!
بخش ۲ - آشنایی قیس و لیلی: تاریخنویس عشقبازان
بخش ۳ - شتافتن قیس به دیدن لیلی در فردای آن روز: چون عیسی صبح، دم برآورد
بخش ۴ - در بوتهٔ امتحان گداختن لیلی، قیس را: عنوانکش این صحیفهٔ درد
بخش ۵ - عهد وفا بستن لیلی با قیس: سر فتنهٔ نیکوان آفاق
بخش ۶ - خبر یافتن پدر مجنون از عشق او به لیلی: مسکین پدرش خبر چو ز آن یافت
بخش ۷ - بدگویی کردن غمازان نزد لیلی از مجنون: کی پردهٔ عاشقی شود ساز
بخش ۸ - با خبر شدن قبیلهٔ لیلی از عشق او و مجنون و منع وی از دیدن یکدیگر: خوشنغمه مغنی حجازی
بخش ۹ - سیاست کردن پدر لیلی وی را به خاطر دیدار مجنون: مجنون چو به حکم آن دلافروز
بخش ۱۰ - شکایت بردن پدر لیلی از مجنون پیش خلیفه: چون مانع دلرمیده مجنون
بخش ۱۱ - رفتن پدر و اعیان قبیلهٔ مجنون به خواستگاری لیلی: مشاطهٔ این عروس طناز
بخش ۱۲ - ملاقات کردن مجنون، لیلی را غیبت مردان قبیله: مجنون به هزار نامرادی
بخش ۱۳ - وصف تابستان و به سفر حج رفتن لیلی و همراه شدن مجنون با قافلهٔ وی: سیاح حدود این ولایت
بخش ۱۴ - عاشق شدن جوانی از ثقیف به لیلی و نکاح کردن آن دو: گوهر کش این علاقهٔ در
بخش ۱۵ - شنیدن مجنون شوهر کردن لیلی را: طبال سرای این عروسی
بخش ۱۶ - نامه نوشتن لیلی به مجنون: آن بانوی حجلهٔ نکویی
بخش ۱۷ - بیمار شدن شوهر لیلی و وفات یافتن وی: نیرنگزن بیاض این راز
بخش ۱۸ - شکستن لیلی کاسهٔ مجنون را و رقص کردن وی از ذوق آن: چون یک چندی بر این برآمد
بخش ۱۹ - در انتظار لیلی ایستادن مجنون و آشیان کردن مرغ بر سر وی: رامشگر این ترانهٔ خوش
بخش ۲۰ - مرگ مجنون: طغراکش این فراقنامه
بخش ۲۱ - وصف خزان و مرگ لیلی: لیلی چو ز باغ مرگ مجنون
بخش ۲۲ - در ختم کتاب و خاتمهٔ خطاب: هر چند چو بحر تلخکامی،