خانه
صفحهاصلی
شاعران
جامی
هفت اورنگ
خردنامه اسکندری
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
بخش ۱ - سرآغاز: الهی! کمال الهی تو راست
بخش ۲ - در نصیحت نفس مفلس: دلا دیدهٔ دوربین برگشای!
بخش ۳ - گفتار در فضایل سخن و سخنوری: سخن ز آسمانها فرود آمدهست
بخش ۴ - آغاز داستان: شناسای تاریخهای کهن
بخش ۵ - نزدیک شدن مرگ فیلقوس و به حضور خواستن اسکندر: سکندر چو ز آلایش جهل پاک
بخش ۶ - مرگ فیلقوس و پادشاهی اسکندر: چنین گفت دانشور روم و روس
بخش ۷ - خردنامهٔ ارسطو: دبیر خردمند دانشپژوه
بخش ۸ - خردنامهٔ افلاطون: فلاطون که فر الهیش بود
بخش ۹ - خردنامهٔ سقراط: زهی گنج حکمت که سقراط بود
بخش ۱۰ - خردنامهٔ بقراط: به بقراط شد علم طب آشکار
بخش ۱۱ - خردنامهٔ فیثاغورس: چنین است در سفرهای قدیم
بخش ۱۲ - داستان جهانگیری اسکندر: گهرسنج این گنج گوهرفشان
بخش ۱۳ - خردنامهٔ اسکندر: سکندر که گنجینهٔ راز بود
بخش ۱۴ - تحفهٔ حقیر فرستادن خاقان چین برای اسکندر: سکندر ز اقصای یونان زمین
بخش ۱۵ - کاغذ نوشتن مادر اسکندر به وی: سکندر که صیتش جهان را گرفت
بخش ۱۶ - گفتگوی اسکندر با حکیمان هند: سکندر چو بر هند لشکر کشید
بخش ۱۷ - ظاهر شدن نشانهٔ مرگ بر اسکندر و نامه نوشتن او به مادر: چنین داد داننده، داد سخن
بخش ۱۸ - وصیت اسکندر که پس از مرگ دستش را از تابوت بیرون بگذارند: سکندر چو نامه به مادر نوشت
بخش ۱۹ - مرگ اسکندر و پایان داستان: سکندر چو زد از وصیت نفس
بخش ۲۰ - ساقی نامه مغنی نامه: بیا ساقی و، طرح نو درفکن!
بخش ۲۱ - پایان کتاب: عجب اژدهایی ست کلک دو سر