خانه
صفحهاصلی
شاعران
محتشم کاشانی
دیوان اشعار
غزلیات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
غزل شمارهٔ ۱: زلف و قد راست ای بت سرکش چشم و رخ...
غزل شمارهٔ ۲: بعد هزار انتظار این فلک بی وفا
غزل شمارهٔ ۳: من از رغم غزالی شهسواری کردهام پ...
غزل شمارهٔ ۴: درخشان شیشهای خواهم می رخشان در ...
غزل شمارهٔ ۵: ای ز دل رفته که دی سوختی از ناز مرا
غزل شمارهٔ ۶: کسی ز روی چنان منع چون کند ما را
غزل شمارهٔ ۷: که زد بر یاری ما چشم زخمی ای چنین...
غزل شمارهٔ ۸: چو بر زندانیان رانی سیاست یاد کن ...
غزل شمارهٔ ۹: مبین به چشم کم ای شوخ نازنین ما را
غزل شمارهٔ ۱۰: صبح آن که داشت پیش تو جام شراب را
غزل شمارهٔ ۱۱: هرزه نقاب رخ مکن طرهٔ نیم تاب را
غزل شمارهٔ ۱۲: بر رخ پر عرق مکش سنبل نیم تاب را
غزل شمارهٔ ۱۳: اگر دل بر صف مژگان سیاهی میزند خ...
غزل شمارهٔ ۱۴: جهان آرا شدی چون ماه و ننمودی به ...
غزل شمارهٔ ۱۵: ای نگهت تیغ تیز غمزهٔ غماز را
غزل شمارهٔ ۱۶: چنین است اقتضا رعنائی قد بلندش را
غزل شمارهٔ ۱۷: شب که ز گریه میکنم دجله کنار خوی...
غزل شمارهٔ ۱۸: گر بهم میزدم امشب مژهٔ پر نم را
غزل شمارهٔ ۱۹: چو دی ز عشق من آگه شد و شناخت مرا
غزل شمارهٔ ۲۰: شوق درون به سوی دری میکشد مرا
غزل شمارهٔ ۲۱: روزگاری که رخت قبلهٔ جان بود مرا
غزل شمارهٔ ۲۲: چو افکنده ببیند در خون تنم را
غزل شمارهٔ ۲۳: به افسون محو کردی شکوههای بیکران...
غزل شمارهٔ ۲۴: جان بر لب و ز یار هزار آرزو مرا
غزل شمارهٔ ۲۵: بگو ای باد آن سر خیل رعنا پادشاها...
غزل شمارهٔ ۲۶: مالک المک شوم چون ز جنون هامون را
غزل شمارهٔ ۲۷: شوم هلاک چو غیری خورد خدنگ تو را
غزل شمارهٔ ۲۸: با چنین جرمی نراندم از دل ویران ت...
غزل شمارهٔ ۲۹: گر به تکلیف لب جام به لب سوده تو را
غزل شمارهٔ ۳۰: درهمی گرم غضب کرده نگاه که تو را
غزل شمارهٔ ۳۱: حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزای را
غزل شمارهٔ ۳۲: برین در میکشند امشب جهانپیما سم...
غزل شمارهٔ ۳۳: نشانده شام غمت گرد دل سپاهی را
غزل شمارهٔ ۳۴: تا همتم به دست طلب زد در بلا
غزل شمارهٔ ۳۵: گشته در راهت غبار آلود روی زرد ما
غزل شمارهٔ ۳۶: سروی از یزد گذر کرد به کاشانهٔ ما
غزل شمارهٔ ۳۷: فرمود مرا سجدهٔ خویش آن بت رعنا
غزل شمارهٔ ۳۸: ای گوهر نام تو تاج سر دیوانها
غزل شمارهٔ ۳۹: به صد اندیشه افکند امشبم آن تیز د...
غزل شمارهٔ ۴۰: عجب گیرنده راهی بود در عاشق ربائیها
غزل شمارهٔ ۴۱: دیشبش در خواب دیدم با رخ چون آفتاب
غزل شمارهٔ ۴۲: ای زیر مشق سر خط حسن تو افتاب
غزل شمارهٔ ۴۳: برشکن طرف کله چون بفکنی از رخ نقاب
غزل شمارهٔ ۴۴: همچو شمعم هست شبها بیرخ آن آفتاب
غزل شمارهٔ ۴۵: حسن روزافزون نگر کان خسرو زرین طناب
غزل شمارهٔ ۴۶: نامسلمان پسری خون دلم خورد چو آب
غزل شمارهٔ ۴۷: نیست امروز شکست دلم از چشم پرآب
غزل شمارهٔ ۴۸: رخش در غیر و چشم التفاتش در من اس...
غزل شمارهٔ ۴۹: خیالش را به نوعی انس در جان من اس...
غزل شمارهٔ ۵۰: بزم پر فتنه از آن طرز نگاهست امشب
غزل شمارهٔ ۵۱: وصلم نصیب شد ز مددکاری رقیب
غزل شمارهٔ ۵۲: یگانهای در دل میزند به دست ارادت
غزل شمارهٔ ۵۳: چو هجر راه من تشنه در سراب انداخت
غزل شمارهٔ ۵۴: دور بر بسترم از هجر تو رنجور انداخت
غزل شمارهٔ ۵۵: آن که آیینهٔ صنع از روی نیکوی تو ...
غزل شمارهٔ ۵۶: داغ بر دست خود آن شوخ چو در صحبت ...
غزل شمارهٔ ۵۷: هلالی بودی اول صد بلند اختر هوادارت
غزل شمارهٔ ۵۸: این چه چوگان سر زلف و چه گوی ذقن ...
غزل شمارهٔ ۵۹: دوستم با تو به حدی که ز حد بیرونست
غزل شمارهٔ ۶۰: نخل قد خم گشته که پرورده دردست
غزل شمارهٔ ۶۱: باز این چه زلف از طرف رخ نمودن است
غزل شمارهٔ ۶۲: زخم جفای یار که بر سینه مرهم است
غزل شمارهٔ ۶۳: کنون که خنجر بیداد یار خونریز است
غزل شمارهٔ ۶۴: زان آستان که قبلهٔ ارباب دولت است
غزل شمارهٔ ۶۵: به عزم رقص چو آن فتنه زمین برخاست
غزل شمارهٔ ۶۶: چون دم جان دادنم آهی ز جانان برنخ...
غزل شمارهٔ ۶۷: رخت که صورت صنع آشکار از آن پیداست
غزل شمارهٔ ۶۸: با من بدی امروز زاطوار تو پیداست
غزل شمارهٔ ۶۹: گوی میدان محبت سر اهل نظر است
غزل شمارهٔ ۷۰: تو را بسوی رقیبان گذار بسیار است
غزل شمارهٔ ۷۱: با خط آن سلطان خوبان را جمالی دیگ...
غزل شمارهٔ ۷۲: آهوی چشم بتان چشم تو را نخجیر است
غزل شمارهٔ ۷۳: خط ز رخت سر کشید سرکشی ای گل بس است
غزل شمارهٔ ۷۴: از اشگ گرم چشم ترم کان آتش است
غزل شمارهٔ ۷۵: این صید هنوز نیم رام است
غزل شمارهٔ ۷۶: نقد غمت که حاصل دنیا و دین ماست
غزل شمارهٔ ۷۷: بر درت کانجا سیاست مانع از داد من...
غزل شمارهٔ ۷۸: روی تو که اختر زمین است
غزل شمارهٔ ۷۹: پای یکی به علت ادبار نارواست
غزل شمارهٔ ۸۰: غمزه کز قوت حسنت دو کمان ساخته است
غزل شمارهٔ ۸۱: آن که بزم غیر را روشن چو گلشن کرد...
غزل شمارهٔ ۸۲: حرف عشقت مگر امشب ز یکی سرزده است
غزل شمارهٔ ۸۳: از عاشقان حوالی آن خانه پر شده است
غزل شمارهٔ ۸۴: امشب دگر حریف شرابت که بوده است
غزل شمارهٔ ۸۵: کمر به کین تو ای دل چو یار جانی بست
غزل شمارهٔ ۸۶: چو ناز او به میان تیغ دلستانی بست
غزل شمارهٔ ۸۷: گفتمش تیر تو خواهد به دل زار نشست
غزل شمارهٔ ۸۸: منتظری عمرها گر بگذاری نشست
غزل شمارهٔ ۸۹: آن چه هر شب بگذرد از چرخ فریاد منست
غزل شمارهٔ ۹۰: دوست با من دشمن و با دشمن من گشته...
غزل شمارهٔ ۹۱: نهال گلشن دل نخل نو رسیدهٔ اوست
غزل شمارهٔ ۹۲: حکمی که همچو آب روان در دیار اوست
غزل شمارهٔ ۹۳: گل چهرهای که مرغ دلم صید دام اوست
غزل شمارهٔ ۹۴: حسن که تابان ز سراپای توست
غزل شمارهٔ ۹۵: مهر که سرگرم مه روی توست
غزل شمارهٔ ۹۶: مدعی که آتش اعراض فروزندهٔ توست
غزل شمارهٔ ۹۷: امشب ای شمع طرب دوست که همخانهٔ ت...
غزل شمارهٔ ۹۸: گرچه بیش از حد امکان التفات یار هست
غزل شمارهٔ ۹۹: دلت امروز به جا نیست دگر چیزی هست
غزل شمارهٔ ۱۰۰: در ظل همائی که بر او میل جهانی است
غزل شمارهٔ ۱۰۱: ای پری غم نیست گر مثل منت دیوانه ...
غزل شمارهٔ ۱۰۲: درهم است آن بت طناز نمیدانم چیست
غزل شمارهٔ ۱۰۳: ای در درون جان ز دل من کرانه چیست
غزل شمارهٔ ۱۰۴: مطرب بگو که این تری و این ترانه چ...
غزل شمارهٔ ۱۰۵: گر بدانی که گرفتار کمندت دل کیست
غزل شمارهٔ ۱۰۶: رفته مهر از شکرت در شکرستان تو کیست
غزل شمارهٔ ۱۰۷: شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
غزل شمارهٔ ۱۰۸: هرکس نکرد ترک سر از اهل درد نیست
غزل شمارهٔ ۱۰۹: گرچه قرب درگهت حدمن مهجور نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۰: بیتصرف حسن را در هیچ دل تاثیر نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۱: گرچه پای بندی عشق تو بیزنجیر نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۲: گر با توام ز دیدن غیرم گزیر نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۳: با بد آموزت مگر قانون الفت ساز نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۴: هرچند خون عاشق بیدل حلال نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۵: چون تو سروی در جهان ای نازنین اند...
غزل شمارهٔ ۱۱۶: ای گل امروز اداهای تو بیچیزی نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۷: درین کز دل بدی با من شکی نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۸: آینهٔ جان به جز آن روی نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۹: تیر او تا به سرا پردهٔ دل ماوا داشت
غزل شمارهٔ ۱۲۰: گرچه بر رویم در لطف از توجه بازداشت
غزل شمارهٔ ۱۲۱: آن شاه ملک دل ستم از من دریغ داشت
غزل شمارهٔ ۱۲۲: بس که مجنون الفتی با مردم دنیا ند...
غزل شمارهٔ ۱۲۳: خاطری جمع ز شبه آن که تو میدانی د...
غزل شمارهٔ ۱۲۴: بعد چندین انتظار آن مه به خاک ما ...
غزل شمارهٔ ۱۲۵: فغان که همسفر غیر شد حبیب و برفت
غزل شمارهٔ ۱۲۶: ناله چندان ز دلم راه فلک دوش گرفت
غزل شمارهٔ ۱۲۷: بردوش آن قدر دل من بار غم گرفت
غزل شمارهٔ ۱۲۸: حسن پری جلوه کرد دیو جنونم گرفت
غزل شمارهٔ ۱۲۹: بود شهری و مهی آن نیز محمل بست و ...
غزل شمارهٔ ۱۳۰: یارم طریق سرکشی از سر گرفت و رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۱: شهریار من مرا پابست هجران کرد و رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۲: با رقیب آمد و این غمکده را در زد ...
غزل شمارهٔ ۱۳۳: خاست غوغائی و زیبا پسری آمد و رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۴: چابکسواری آمد و لعبی نمود و رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۵: زانطره دل سوی ذقنت رفته رفته رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۶: بیپرده برآئی چو به صحرای قیامت
غزل شمارهٔ ۱۳۷: زین نقشخانه کی من دیوانه جویمت
غزل شمارهٔ ۱۳۸: کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پایت
غزل شمارهٔ ۱۳۹: به قصد جان من در جلوه آمد قد رعنایت
غزل شمارهٔ ۱۴۰: زهی گشوده کمند بلا سلاسل مویت
غزل شمارهٔ ۱۴۱: عمرها فکر وصال تو عبث بود عبث
غزل شمارهٔ ۱۴۲: دادم از دست برون دامن دلبر به عبث
غزل شمارهٔ ۱۴۳: سالها از پی وصل تو دویدم به عبث
غزل شمارهٔ ۱۴۴: زهی طغیان حسنت بر شکیب کار من باعث
غزل شمارهٔ ۱۴۵: گلخنیان تو را نیست به بزم احتیاج
غزل شمارهٔ ۱۴۶: گر به دردم نرسد آن بت غافل چه علاج
غزل شمارهٔ ۱۴۷: اغیار را به صحبت جانان چه احتیاج
غزل شمارهٔ ۱۴۸: درختان تا شوند از باد گاهی راست گ...
غزل شمارهٔ ۱۴۹: زهی ز تو دل ناوک سزای من مجروح
غزل شمارهٔ ۱۵۰: به زبان خرد این نکته صریح است صریح
غزل شمارهٔ ۱۵۱: ای لبت زنده کرده نام مسیح
غزل شمارهٔ ۱۵۲: دوش گفتند سخنها ز زبان تو صریح
غزل شمارهٔ ۱۵۳: غیر مگذار که در بزم تو آید گستاخ
غزل شمارهٔ ۱۵۴: زهی به دور تو آئین دلبران منسوخ
غزل شمارهٔ ۱۵۵: ای تو مجموعهٔ شوخی و سراپای تو شوخ
غزل شمارهٔ ۱۵۶: چو یار تیغ ستیز از نیام کین بدر آرد
غزل شمارهٔ ۱۵۷: رفتی جهان پناها اقبال رهبرت باد
غزل شمارهٔ ۱۵۸: زندگانی بی غم عشق بتان یکدم مباد
غزل شمارهٔ ۱۵۹: شهریارا صاحبا رفتی خدا یار تو باد
غزل شمارهٔ ۱۶۰: دل مایل تو شد که سیه رو چو دیده باد
غزل شمارهٔ ۱۶۱: تا اختیار خود به رقیب آن نگار داد
غزل شمارهٔ ۱۶۲: خلل به دولت خان جهانستان مرساد
غزل شمارهٔ ۱۶۳: روزگاری رفت و از ما نامدت یک بار ...
غزل شمارهٔ ۱۶۴: چو تو را به قصد جولان سم بادپا بج...
غزل شمارهٔ ۱۶۵: نخواهم از جمال عالم آشوبت نقاب افتد
غزل شمارهٔ ۱۶۶: دلی دارم که از تنگی درو جز غم نمی...
غزل شمارهٔ ۱۶۷: دلم از غمش چه گویم که ره نفس ندارد
غزل شمارهٔ ۱۶۸: فضای کلبهٔ فقر آن قدر صفا دارد
غزل شمارهٔ ۱۶۹: تنی زلالوش آن سرو گل قبا دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۰: سبکجولان سمندی کان پری در زیر ران...
غزل شمارهٔ ۱۷۱: به پیش اختر حسن تو مهر تاب ندارد
غزل شمارهٔ ۱۷۲: کدام صحبت پنهان تو را چنین دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۳: دیگر که هوای گل خود روی تو دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۴: طبیب من ز هجر خود مرارنجور میدارد
غزل شمارهٔ ۱۷۵: مرا خیال تو شبها به خواب نگذارد
غزل شمارهٔ ۱۷۶: چند عمرم در شب هجران به ماتم بگذرد
غزل شمارهٔ ۱۷۷: بس که روز و شبم از دل سپه غم گذرد
غزل شمارهٔ ۱۷۸: شبی که بر دلم آن ماه پاره میگذرد
غزل شمارهٔ ۱۷۹: روز محشر که خدا پرسش ما خواهد کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۰: فلک به من نفسی گرچه سر گرانش کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۱: چون طلوع آن آفتاب از مطلع اقبال کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۲: از جیب حسن سرو قدی سر بدر نکرد
غزل شمارهٔ ۱۸۳: آن پری بگذشت و سوی ما نگاهی هم نکرد
غزل شمارهٔ ۱۸۴: جدائی تو هلاکم ز اشتیاق تو کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۵: که گمان داشت که روزی تو سفر خواهی...
غزل شمارهٔ ۱۸۶: دی باد چو بوی تو ز بزم دگر آورد
غزل شمارهٔ ۱۸۷: بهتر است از هرچه دهقان در چمن می...
غزل شمارهٔ ۱۸۸: اگر لطفت ز پای اشک و آهم شعله برگ...
غزل شمارهٔ ۱۸۹: اجل خواهم مزاج خوی آن بیدادگر گیرد
غزل شمارهٔ ۱۹۰: چو ممکن نیست کانمه پاسبان محفلم س...
غزل شمارهٔ ۱۹۱: چراغی آمد و بر آفتاب پهلو زد
غزل شمارهٔ ۱۹۲: خوش آن شبی که ز رویش نقاب برخیزد
غزل شمارهٔ ۱۹۳: چو عشق کوس سکون از گران عیاری زد
غزل شمارهٔ ۱۹۴: چو گریم بی تو اشگم از بن مژگان فر...
غزل شمارهٔ ۱۹۵: به وجود پاکت شه من ز بدان گزندی ن...
غزل شمارهٔ ۱۹۶: خنک آن نسیم بشارتی که ز غایب از ن...
غزل شمارهٔ ۱۹۷: زخم او یکبارگی امروز بر جان میرسد
غزل شمارهٔ ۱۹۸: گفتم تو را متاعی بهتر ز ناز باشد
غزل شمارهٔ ۱۹۹: ز بس کان جنگجو را احتزاز از صلح م...
غزل شمارهٔ ۲۰۰: به رهی کان سفری سرو روان خواهد شد
غزل شمارهٔ ۲۰۱: بیوفا یارا وفا و یاریت معلوم شد
غزل شمارهٔ ۲۰۲: هیچ میگویی اسیری داشتم حالش چه شد
غزل شمارهٔ ۲۰۳: هر خون که از درون ز دل مبتلا چکد
غزل شمارهٔ ۲۰۴: دلا گذشت شب هجر و یار از سفر آمد
غزل شمارهٔ ۲۰۵: دلا نخل امل بنشان که باز آن سرونا...
غزل شمارهٔ ۲۰۶: چو تیر غمزه افکندی به جان ناتوان ...
غزل شمارهٔ ۲۰۷: کمان ناز به زه نازنین سوار من آمد
غزل شمارهٔ ۲۰۸: دم جاندان آن بت بر سرم با تیغ کین...
غزل شمارهٔ ۲۰۹: گه رفتن آن پری رو بوداع ما نیامد
غزل شمارهٔ ۲۱۰: زلفش مرا به کوشش خود میکشد به بند
غزل شمارهٔ ۲۱۱: یار بیدردی غیر و غم ما میداند
غزل شمارهٔ ۲۱۲: ای گل به کس این خوبی بسیار نمیماند
غزل شمارهٔ ۲۱۳: بهترین طاقی که زیر طاق گردون بسته...
غزل شمارهٔ ۲۱۴: یک جهان شوخی به یک عالم حیا آمیختند
غزل شمارهٔ ۲۱۵: یک دلان خوش دلی از فتح سلطان یافتند
غزل شمارهٔ ۲۱۶: دی همایون خبری مژده دهانم دادند
غزل شمارهٔ ۲۱۷: عاشقان نرد محبت چو به دلبر بازند
غزل شمارهٔ ۲۱۸: حسن روزافزون او ترسم جهان برهم زند
غزل شمارهٔ ۲۱۹: گر از جمال جهانتاب او نقاب کشند
غزل شمارهٔ ۲۲۰: بلا به من که ندارم غم بقا چکند
غزل شمارهٔ ۲۲۱: گر بر من آرمیده سمندش گذر کند
غزل شمارهٔ ۲۲۲: آه از آن لحظه که مجلس به غضب در ش...
غزل شمارهٔ ۲۲۳: چون باز خواهد کز طلب جوینده را دو...
غزل شمارهٔ ۲۲۴: هر کسی چیزی به پای آن پسر می افکند
غزل شمارهٔ ۲۲۵: خدا اگر چه ز پاکان دعا قبول کند
غزل شمارهٔ ۲۲۶: چشمت چو شهر غمزه را آرایش مژگان کند
غزل شمارهٔ ۲۲۷: عاشق از حسرت دیدار تو آهی نکند
غزل شمارهٔ ۲۲۸: عجب که دولت من بیبقائیی نکند
غزل شمارهٔ ۲۲۹: لعل تو رد شکست من زمزمه بس نمیکند
غزل شمارهٔ ۲۳۰: آخر ای پیمان گسل یاران به یاران ا...
غزل شمارهٔ ۲۳۱: آسودگان چو نشئه درد آرزو کنند
غزل شمارهٔ ۲۳۲: دل وجان و سرو تن گر به فدای تو شوند
غزل شمارهٔ ۲۳۳: رندان که نقد جان به می ناب میدهند
غزل شمارهٔ ۲۳۴: ملامت گو که گاهی همچو ماه از روزن...
غزل شمارهٔ ۲۳۵: دیشب که بر لبت لب جام شراب بود
غزل شمارهٔ ۲۳۶: امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود
غزل شمارهٔ ۲۳۷: دی صبح دم که عارض او بینقاب بود
غزل شمارهٔ ۲۳۸: همنشین امشب اگر آن بت چنین خواهد ...
غزل شمارهٔ ۲۳۹: دوش چشمم هم به خواب از فکر و هم ب...
غزل شمارهٔ ۲۴۰: گنج وصل او به چون من بیوفائی حیف...
غزل شمارهٔ ۲۴۱: مهی که شمع رخش نور دیدهٔ من بود
غزل شمارهٔ ۲۴۲: دردا که وصل یار به جز یک نفس نبود
غزل شمارهٔ ۲۴۳: گر شود پامال هجر این تن همان گیرم...
غزل شمارهٔ ۲۴۴: دی به شیرین عشوه هر دم سوی من دید...
غزل شمارهٔ ۲۴۵: دی ز شوخی بر من آن توسن دوانیدن چ...
غزل شمارهٔ ۲۴۶: یک دم ای سرو ز غمهای تو آزاد که بود
غزل شمارهٔ ۲۴۷: جز من آن کس که به وصل تو نشد شاد ...
غزل شمارهٔ ۲۴۸: در شکار امروز صید آهوان او که بود
غزل شمارهٔ ۲۴۹: بر هر دلی که بند نهاد از نگاه خود
غزل شمارهٔ ۲۵۰: سیه چشمی که شادم داشت گاهی از نگا...
غزل شمارهٔ ۲۵۱: ز بس که نور ز حسن تو در جهان بدود
غزل شمارهٔ ۲۵۲: اول منزل عشقست بیابان فنا
غزل شمارهٔ ۲۵۳: دست به دست همچو گل آن بت مست میرود
غزل شمارهٔ ۲۵۴: آن که اشگم از پیش منزل به منزل می...
غزل شمارهٔ ۲۵۵: باز ما را جان به استقبال جانان می...
غزل شمارهٔ ۲۵۶: آن مه که صورتش ز مقابل نمیرود
غزل شمارهٔ ۲۵۷: از بادهٔ لاله تو چو در ژاله میرود
غزل شمارهٔ ۲۵۸: اگر شراب خوری صد جگر کباب شود
غزل شمارهٔ ۲۵۹: پیش او نیک و بد عاشق اگر ظاهر شود
غزل شمارهٔ ۲۶۰: چو کار به رغم از امید وصل تنگ شود
غزل شمارهٔ ۲۶۱: چشمم چو روز واقعه در خواب میشود
غزل شمارهٔ ۲۶۲: حسن را گر ناز او کالای دکان میشود
غزل شمارهٔ ۲۶۳: رهی دارم که از دوری به پایان دیر ...
غزل شمارهٔ ۲۶۴: صبا از کشور آن پاکدامان دیر میآید
غزل شمارهٔ ۲۶۵: به گوشم مژدهٔ وصل از در و دیوار م...
غزل شمارهٔ ۲۶۶: سخن کز حال خود گویم ز حرفم بوی در...
غزل شمارهٔ ۲۶۷: به خاکم آن بت اگر با رقیب درگذر آید
غزل شمارهٔ ۲۶۸: ز خانه ماه به ماه آفتاب من بدر آید
غزل شمارهٔ ۲۶۹: قضا از آسمان هرگه در بیداد بگشاید
غزل شمارهٔ ۲۷۰: غمزهاش دست چو بر غارت جان بگشاید
غزل شمارهٔ ۲۷۱: ازین لیلی و شانم خاطر ناشاد نگشاید
غزل شمارهٔ ۲۷۲: گر از درج دهانش دم زنم از من به ت...
غزل شمارهٔ ۲۷۳: خوش آن بیداد کز فریاد من جانان بر...
غزل شمارهٔ ۲۷۴: به اقبال از سفر چون مرکب آن نازنی...
غزل شمارهٔ ۲۷۵: به قد فتنه گر چون در خرام آن نازن...
غزل شمارهٔ ۲۷۶: چو غافل از اجل صیدی سوی صیاد میآید
غزل شمارهٔ ۲۷۷: به مرگ کوه کن کزوی المها یاد میآید
غزل شمارهٔ ۲۷۸: با وجود آن که پیوند آن پری از من ...
غزل شمارهٔ ۲۷۹: عرق از برگ گل انگیختنش را نگرید
غزل شمارهٔ ۲۸۰: قاصد رساند مژده که جانان ما رسید
غزل شمارهٔ ۲۸۱: سرو خرامان من طره پریشان رسید
غزل شمارهٔ ۲۸۲: ز خواب دیده گشاد وز رخ نقاب کشید
غزل شمارهٔ ۲۸۳: زاهدان منع ز دیر و می نابم مکنید
غزل شمارهٔ ۲۸۴: خبر از رفتن آن سرو روانم مدهید
غزل شمارهٔ ۲۸۵: کنم چو شرح غم او سواد بر کاغذ
غزل شمارهٔ ۲۸۶: ای زهر خندهٔ تو چو شهد و شکر لذیذ
غزل شمارهٔ ۲۸۷: ای شربت جفای تو هم تلخ و هم لذیذ
غزل شمارهٔ ۲۸۸: بس که چون باران نیسان ای سحاب خوش...
غزل شمارهٔ ۲۸۹: بر مه روی تو خط مشگ بار
غزل شمارهٔ ۲۹۰: چنین که من ز تو خود را نمودهام ب...
غزل شمارهٔ ۲۹۱: تا شده ای گل به تو اغیار یار
غزل شمارهٔ ۲۹۲: زهی ز سلطنتت روزگار منت دار
غزل شمارهٔ ۲۹۳: افکنده ره به کلبهٔ درویش خاکسار
غزل شمارهٔ ۲۹۴: پیشت از سهوی که کردم ای خدیو کامکار
غزل شمارهٔ ۲۹۵: تا به سر منزل چشمم کنی ای سرو گذار
غزل شمارهٔ ۲۹۶: زین بیشتر رکاب ستم سر گران مدار
غزل شمارهٔ ۲۹۷: ای طور تو را جهان خریدار
غزل شمارهٔ ۲۹۸: دانم اگر از دلبری قانع به جانی ای...
غزل شمارهٔ ۲۹۹: دور از تو خاک ره ز جنون میکنم به...
غزل شمارهٔ ۳۰۰: شطرنج صحبت من و آن مایهٔ سرور
غزل شمارهٔ ۳۰۱: عشق کهن به کوی تو میآردم هنوز
غزل شمارهٔ ۳۰۲: زهی ربوده لعل تو صد فسون پرداز
غزل شمارهٔ ۳۰۳: لشگر عشقت سیاهی میکند از دور باز
غزل شمارهٔ ۳۰۴: یک صبح ببام آی و ز رخ پرده برانداز
غزل شمارهٔ ۳۰۵: آفت من یک نگه زان نرگس مستانه ساز
غزل شمارهٔ ۳۰۶: ای هنوزت مژه از صف شکنی بر سر ناز
غزل شمارهٔ ۳۰۷: ای از می غرور تو لبریز جام ناز
غزل شمارهٔ ۳۰۸: ناصحا از سر بالین من این پند ببر
غزل شمارهٔ ۳۰۹: دوش گر بزمم گذر کرد آن مه مجلس فروز
غزل شمارهٔ ۳۱۰: دوش سرگرم از وثاق آن کوکب گیتی فروز
غزل شمارهٔ ۳۱۱: حسن را تکیهگه آن طرف کلاهست امروز
غزل شمارهٔ ۳۱۲: به من که آتش عشقش نکرده دود هنوز
غزل شمارهٔ ۳۱۳: ز عنبر آتش حسنت نکرده دود هنوز
غزل شمارهٔ ۳۱۴: دل در بدن کباب و مرا دیده تر هنوز
غزل شمارهٔ ۳۱۵: مردم و بر دل من باز غم یار هنوز
غزل شمارهٔ ۳۱۶: ز دور یاسمنت سبزه سر نکرده هنوز
غزل شمارهٔ ۳۱۷: ای در زمان خط تو بازار فتنه تیز
غزل شمارهٔ ۳۱۸: بزم کین آرا و در ساغر می بیداد ریز
غزل شمارهٔ ۳۱۹: عقل در میدان عشق آهسته میراند فرس
غزل شمارهٔ ۳۲۰: با من از ابنای عالم دلبری مانده ا...
غزل شمارهٔ ۳۲۱: آخر ای بیرحم حال ناتوان خود بپرس
غزل شمارهٔ ۳۲۲: ای پری راه دیار آن پری پیکر بپرس
غزل شمارهٔ ۳۲۳: آن قدر شوق گل روی تو دارم که مپرس
غزل شمارهٔ ۳۲۴: باز آشفتهام از خوی تو چندان که م...
غزل شمارهٔ ۳۲۵: ای سنگ دل ز پرسش روز جزا بترس
غزل شمارهٔ ۳۲۶: خموشیت گره افکند در دل همه کس
غزل شمارهٔ ۳۲۷: آمد ز خانه بیرون در بر قبای زرکش
غزل شمارهٔ ۳۲۸: شبی که میفکند بی تو در دلم الم آتش
غزل شمارهٔ ۳۲۹: هرتار که در طره عنبر شکن استش
غزل شمارهٔ ۳۳۰: محل گرمی جولان بزیر سرو بلندش
غزل شمارهٔ ۳۳۱: رخش شمعی است دود آن کمند عنبر آلودش
غزل شمارهٔ ۳۳۲: ز دل دودی بلند آویخته زلف نگون سارش
غزل شمارهٔ ۳۳۳: ز مهیست داغ بر دل که ندیدهام هنوزش
غزل شمارهٔ ۳۳۴: ای به ستم دل تو خوش تیغ بکش مرا بکش
غزل شمارهٔ ۳۳۵: بیش ازین منت وصل و از رخ آن ماه مکش
غزل شمارهٔ ۳۳۶: صد سال ز من دارد اگر هجر نهانش
غزل شمارهٔ ۳۳۷: هزارگونه متاع است ناز را به دکانش
غزل شمارهٔ ۳۳۸: آن شاه حسن بین و به تمکین نشستنش
غزل شمارهٔ ۳۳۹: بزم برهم زدهای ای دل بر خشم به جوش
غزل شمارهٔ ۳۴۰: ز خانه تاخت برون کرده ساغری دو سه...
غزل شمارهٔ ۳۴۱: سحر به کوچه بیگانهای فتادم دوش
غزل شمارهٔ ۳۴۲: آهوی او که بود بیشه دل صیدگهش
غزل شمارهٔ ۳۴۳: به عزم رقص چون در جنبش آید نخل با...
غزل شمارهٔ ۳۴۴: مهی که زینت حسنست گرمی خویش
غزل شمارهٔ ۳۴۵: پری وشی دل دیوانه میکشد سویش
غزل شمارهٔ ۳۴۶: مباش ای مدعی خوش دل که از من رنجه...
غزل شمارهٔ ۳۴۷: کاش مرگم سازد امشب از فغان کردن خ...
غزل شمارهٔ ۳۴۸: مدعی چند بود با سگ آن کو مخصوص
غزل شمارهٔ ۳۴۹: منم از مهر به غم خوردنت ای یار حریص
غزل شمارهٔ ۳۵۰: آخر ای سنگدل از کشتن ما چیست غرض
غزل شمارهٔ ۳۵۱: ای طاعت تو بر همهٔ کائنات فرض
غزل شمارهٔ ۳۵۲: روزی که گشت بر همهٔ عالم نماز فرض
غزل شمارهٔ ۳۵۳: نه مینهم از دست عشق جام نشاط
غزل شمارهٔ ۳۵۴: گوش کردن سخنان تو غلط بود غلط
غزل شمارهٔ ۳۵۵: صبر در جور و جفای تو غلط بود غلط
غزل شمارهٔ ۳۵۶: به هجر یار که از غیر آن ندارم حظ
غزل شمارهٔ ۳۵۷: من بیتو ندارم از چمن حظ
غزل شمارهٔ ۳۵۸: ز لالهزار مرا بیجمال دل نواز چه...
غزل شمارهٔ ۳۵۹: دارم از طبع ستم خیز تو حظی و چه حظ
غزل شمارهٔ ۳۶۰: تا میان من و آن مه شده کلفت واقع
غزل شمارهٔ ۳۶۱: آن که بود از تو به یک حرف زبانی ق...
غزل شمارهٔ ۳۶۲: گدایان را بود از آستانها پاسبان م...
غزل شمارهٔ ۳۶۳: آمد از مجلس برون در سر هوای سیر باغ
غزل شمارهٔ ۳۶۴: ای به من صدق و صفای تو دروغ
غزل شمارهٔ ۳۶۵: تا کی کشی به بی گنهان از عتاب تیغ
غزل شمارهٔ ۳۶۶: چو بر من زد آن ترک خون خوار تیغ
غزل شمارهٔ ۳۶۷: دهد اگرچه برون در بیشمار صدف
غزل شمارهٔ ۳۶۸: بعد مرگ من نکرد آن مه تاسف برطرف
غزل شمارهٔ ۳۶۹: آن پری را گوهر عصمت ز کف شد حیف حیف
غزل شمارهٔ ۳۷۰: زهی ز عشق جهانی تو را به جان مشتاق
غزل شمارهٔ ۳۷۱: بیچاره باشد همواره عاشق
غزل شمارهٔ ۳۷۲: ز تب نالان شدی جانان عاشق
غزل شمارهٔ ۳۷۳: بر در دل میزنند نوبت سلطان عشق
غزل شمارهٔ ۳۷۴: باز علم زد ز بیابان عشق
غزل شمارهٔ ۳۷۵: این آینهگون سقف که آبیست معلق
غزل شمارهٔ ۳۷۶: در فراقش چون ندادم جان خود را ای ...
غزل شمارهٔ ۳۷۷: او کشیده خنجر و من جامه جان کرده ...
غزل شمارهٔ ۳۷۸: ما که میسازیم خود را در فراق او ...
غزل شمارهٔ ۳۷۹: ای قدت همچو نیشکر نازک
غزل شمارهٔ ۳۸۰: مژده ای صبر که شد هجرت هجران نزدیک
غزل شمارهٔ ۳۸۱: ای روی تو از می ارغوان رنگ
غزل شمارهٔ ۳۸۲: صدامید از تو داشتم در دل
غزل شمارهٔ ۳۸۳: ای جمالت قبلهٔ جان ابرویت محراب دل
غزل شمارهٔ ۳۸۴: رسید باز طپاننده کبوتر دل
غزل شمارهٔ ۳۸۵: زدی به دست ارادت چو حلقه بر در دل
غزل شمارهٔ ۳۸۶: گر پا نهی ز لطف به مهمانسرای دل
غزل شمارهٔ ۳۸۷: گشته در عشق کار من مشکل
غزل شمارهٔ ۳۸۸: ای دهانت را موکل خضر خط بر سلسبیل
غزل شمارهٔ ۳۸۹: گر پردهٔ گردون ز سرشگم نکشد نم
غزل شمارهٔ ۳۹۰: اگر دوری ز من در آرزویت زار میمیرم
غزل شمارهٔ ۳۹۱: خانهٔ دوری دل از همه پرداختهام
غزل شمارهٔ ۳۹۲: لب پر سوال بر سر راهی نشستهام
غزل شمارهٔ ۳۹۳: بس که چشم امشب به چشم عشوهسازش د...
غزل شمارهٔ ۳۹۴: بر سر کوی تو هرگاه که پیدا گشتم
غزل شمارهٔ ۳۹۵: من شیدا چرا از عقل و دین یک باره ...
غزل شمارهٔ ۳۹۶: چون من به در هجر ز بیداد تو رفتم
غزل شمارهٔ ۳۹۷: ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم
غزل شمارهٔ ۳۹۸: تو چون رفتی به سلطان خیالت ملک دل...
غزل شمارهٔ ۳۹۹: دی به دنبال یکی کبک خرام افتادم
غزل شمارهٔ ۴۰۰: زخم نگهت نهفته خوردم
غزل شمارهٔ ۴۰۱: ز کج بینی به زلفت نسبت چین ختن کردم
غزل شمارهٔ ۴۰۲: به مجلس بحث از آن خصمانه اغیار می...
غزل شمارهٔ ۴۰۳: به بزمش دوش رنگآمیزی بسیار میکردم
غزل شمارهٔ ۴۰۴: ای شمع بتان تا کی بر گرد درت گردم
غزل شمارهٔ ۴۰۵: برای نیم نگاهی چو عذر خواه تو گردم
غزل شمارهٔ ۴۰۶: در بزم چون به کین تو غالب گمان شدم
غزل شمارهٔ ۴۰۷: بهر دعا از درت چون به درون آمدم
غزل شمارهٔ ۴۰۸: ز لطف و قهر او و در خندهای گریه آ...
غزل شمارهٔ ۴۰۹: باز سرگشتهٔ مژگان سیهی گردیدم
غزل شمارهٔ ۴۱۰: چون متاع دو جهان را به خرد سنجیدم
غزل شمارهٔ ۴۱۱: به هجران کرده بودم خو که ناگه روی...
غزل شمارهٔ ۴۱۲: با تو آن روز که شطرنج محبت چیدم
غزل شمارهٔ ۴۱۳: شبی کان سرو سیم اندام را درخواب م...
غزل شمارهٔ ۴۱۴: به خود دوشینه لطفی از ادای یار فه...
غزل شمارهٔ ۴۱۵: ساز خروش کرده دل ناز پرورم
غزل شمارهٔ ۴۱۶: اگر میبینمت با غیر غیرت میکشد ز...
غزل شمارهٔ ۴۱۷: به صلح یار در هر انجمن میخواند ا...
غزل شمارهٔ ۴۱۸: ز بس که مهر تو با این و آن یقین د...
غزل شمارهٔ ۴۱۹: من آنم که جز عشق کاری ندارم
غزل شمارهٔ ۴۲۰: به سینه داغ نهانی که داشتم ز تو د...
غزل شمارهٔ ۴۲۱: من منفعل که پیشت دو جهان گناه دارم
غزل شمارهٔ ۴۲۲: خوش آن ساعت که خندان پیشت ای سیمی...
غزل شمارهٔ ۴۲۳: من که از ادعیه خوانان دگر ممتازم
غزل شمارهٔ ۴۲۴: به بزم او حریفان را ز مستی دست و ...
غزل شمارهٔ ۴۲۵: ای هزارت چشم در هر گوشه سرگردان چشم
غزل شمارهٔ ۴۲۶: افکن گذر به کلبه ما تا بهم رسد
غزل شمارهٔ ۴۲۷: کو اجل تا من نقاب تن ز جان خود کشم
غزل شمارهٔ ۴۲۸: رسید نغمه ای از بادهنوشی تو به گ...
غزل شمارهٔ ۴۲۹: گر من به مردن دل نهم آسوده جانی ر...
غزل شمارهٔ ۴۳۰: به دشمن یارئی در قتل خود از یار م...
غزل شمارهٔ ۴۳۱: به فنا بنده رهی میدانم
غزل شمارهٔ ۴۳۲: من نه مجنونم که خواهم روی در صحرا...
غزل شمارهٔ ۴۳۳: دور از تو بر روی بتان چون چشم پرخ...
غزل شمارهٔ ۴۳۴: بس که همیشه در غمت فکر محال میکنم
غزل شمارهٔ ۴۳۵: زین گونه چو در مشق جنون حلقه چو ن...
غزل شمارهٔ ۴۳۶: گر شود ریش درون رخنه گر بیرونم
غزل شمارهٔ ۴۳۷: ز دستت جیب گل پیراهنانرا چاک میب...
غزل شمارهٔ ۴۳۸: دل خود را هنوز اندر تمنای تو میب...
غزل شمارهٔ ۴۳۹: از سر کوی تو با صدگونه سودا میروم
غزل شمارهٔ ۴۴۰: گرچه ناچار از درت ای سرو رعنا می...
غزل شمارهٔ ۴۴۱: مفتون چشم کم نگه پر فتنهات شوم
غزل شمارهٔ ۴۴۲: کو دل که محو نرگس جادو فنت شوم
غزل شمارهٔ ۴۴۳: وصل کو تا بینیاز از وصل آن دلبر ...
غزل شمارهٔ ۴۴۴: خوش آن که هم زبان به تو شیرین بیا...
غزل شمارهٔ ۴۴۵: مهر بیگانگی آغاز تو را بنده شوم
غزل شمارهٔ ۴۴۶: منم آن گدا که باشد سر کوی او پناهم
غزل شمارهٔ ۴۴۷: تو به زور حسن ایمن مشو از سپاه آهم
غزل شمارهٔ ۴۴۸: به من حیفست شمشیر سیاستدار عبرت هم
غزل شمارهٔ ۴۴۹: آن شوخ جانان آشنا سوزد دل بیگانه هم
غزل شمارهٔ ۴۵۰: بس که ما از روی رسوائی نقاب افکند...
غزل شمارهٔ ۴۵۱: ما به عهدت خانهٔ دل از طرب پرداختیم
غزل شمارهٔ ۴۵۲: بس که ماندیم به زنجیر جنون پیر شدیم
غزل شمارهٔ ۴۵۳: تو کشیده تیغ و مرا هوس که ز قید ج...
غزل شمارهٔ ۴۵۴: همچو شمع از مجلست گریان و سوزان م...
غزل شمارهٔ ۴۵۵: چو نتوانم به مردم قصه آن بیوفا گ...
غزل شمارهٔ ۴۵۶: مرا صید افکنی زد زخم و بند افند د...
غزل شمارهٔ ۴۵۷: پا چون کشم ز کوی تو کانجا زمان زمان
غزل شمارهٔ ۴۵۸: بس که به من زر فشاند دست زرافشان ...
غزل شمارهٔ ۴۵۹: زهی ز دست کرم گسترت کرم باران
غزل شمارهٔ ۴۶۰: رویت که هست صورت چین شرمسار از آن
غزل شمارهٔ ۴۶۱: تا به کی جان کسی دل بری از هیچ کسان
غزل شمارهٔ ۴۶۲: صبا تحیت بلبل به بوستان برسان
غزل شمارهٔ ۴۶۳: ای صبا درد من خسته به درمان برسان
غزل شمارهٔ ۴۶۴: تا بر سپهر از زر انجم بود نشان
غزل شمارهٔ ۴۶۵: آمدم با نالههای زار هم دم هم چنان
غزل شمارهٔ ۴۶۶: شد پرده درم سوز درون از تو چه پنهان
غزل شمارهٔ ۴۶۷: ای نگاهت آهوان را گرم بازی ساختن
غزل شمارهٔ ۴۶۸: شغل دهقان چیست ز آب و گل نهال انگ...
غزل شمارهٔ ۴۶۹: رخت را آفتاب سایهگستر میتوان گفتن
غزل شمارهٔ ۴۷۰: گرچه در دیدهٔتر جای تو نتوان کردن
غزل شمارهٔ ۴۷۱: فتنه میخیزد از آن ترکانه دامن بر...
غزل شمارهٔ ۴۷۲: روز من زان زلف میدانم سیه خواهد شدن
غزل شمارهٔ ۴۷۳: ای ابرویت به وقت اشارت زبان حسن
غزل شمارهٔ ۴۷۴: ای تو نکرده جز جفا آن چه نکردهای...
غزل شمارهٔ ۴۷۵: چون شدم صیدت به گیسوی خودت دربند کن
غزل شمارهٔ ۴۷۶: در پرده عشق آهنگ زد ای فتنه قانون...
غزل شمارهٔ ۴۷۷: بیا ای عشق تمکین مرا از گرد ره بشکن
غزل شمارهٔ ۴۷۸: گفتمش دم به دم آزار دل زار مکن
غزل شمارهٔ ۴۷۹: ای پارسای کعبه رو عزم سر آن کو مکن
غزل شمارهٔ ۴۸۰: چون نمودی رخ به من یک لحظه بدخوئی...
غزل شمارهٔ ۴۸۱: از آن پیش رقیبان مهر ورزدیار من ب...
غزل شمارهٔ ۴۸۲: ساخت شب مرا سیه دود دل فکار من
غزل شمارهٔ ۴۸۳: بت پرستی را شعار خود کنم تا یار من
غزل شمارهٔ ۴۸۴: در ملک بودی اگر یک ذره عشق یار من
غزل شمارهٔ ۴۸۵: یارب که خواند آیت عجر و نیاز من
غزل شمارهٔ ۴۸۶: به زیر لب سخنگویان گذشت آن دلربا ...
غزل شمارهٔ ۴۸۷: ای خدنگ مژهات عقده گشای دل من
غزل شمارهٔ ۴۸۸: ای به بالا فتنه سرگردان بالای تو من
غزل شمارهٔ ۴۸۹: گر شود از دیده نهان ماه من
غزل شمارهٔ ۴۹۰: ز بس کز توست زیر بارجان مبتلای من
غزل شمارهٔ ۴۹۱: چو میخواهد که نامم نشنود بیگانه ...
غزل شمارهٔ ۴۹۲: با وجود وصل شد زندان حرمان جای من
غزل شمارهٔ ۴۹۳: سرگرمئی کو تا نهم از کنج عزلت پا ...
غزل شمارهٔ ۴۹۴: از سپاه حسن آخر یک سوار آمد برون
غزل شمارهٔ ۴۹۵: با او شبی از دیر میخواهم خراب آی...
غزل شمارهٔ ۴۹۶: دو دل ربا که بلای دلند و آفت دین
غزل شمارهٔ ۴۹۷: چو در چوگان زدن آن مه نگون گردد ز...
غزل شمارهٔ ۴۹۸: به دوستی خودم میکشی که رای من است...
غزل شمارهٔ ۴۹۹: پردهٔ ما میدری کائین زیبائیست این
غزل شمارهٔ ۵۰۰: حسن مینازد به رخسارت چه رخسارست ...
غزل شمارهٔ ۵۰۱: بر رخ به قصد دل منه زلف دو تا را ...
غزل شمارهٔ ۵۰۲: جانا مران رخش جفا بر خاکساران بیش...
غزل شمارهٔ ۵۰۳: آینه بردار و حسن جان فزای خویش بین
غزل شمارهٔ ۵۰۴: شاهانه رخش راندن آن خردسال بین
غزل شمارهٔ ۵۰۵: ز دیده در دلم ای سرو دل ربا بنشین
غزل شمارهٔ ۵۰۶: چون برفروزد آینه زان آفتاب رو
غزل شمارهٔ ۵۰۷: مراست رشتهٔ جان کاکل معنبر او
غزل شمارهٔ ۵۰۸: آن کوست قبلهٔ همه کس قبلهجو در او
غزل شمارهٔ ۵۰۹: تائبم از می به دور نرگس غماز او
غزل شمارهٔ ۵۱۰: دوش چون دیدم نهان در روی آتشناک او
غزل شمارهٔ ۵۱۱: آن منتظر گدازی چشم سیاه او
غزل شمارهٔ ۵۱۲: باز امشب ز اقتضای شوخ طبعیهای او
غزل شمارهٔ ۵۱۳: زآب دو دیده گل کنم خاک در سرای او
غزل شمارهٔ ۵۱۴: حرف در مجلس نگویم جز به هم زانوی او
غزل شمارهٔ ۵۱۵: یارب آن مه را که خواهم زد قضا در ...
غزل شمارهٔ ۵۱۶: شبم ز روز گرفتارتر به مشغلهٔ تو
غزل شمارهٔ ۵۱۷: گفتم ز پند من شود تغییر در اطوار تو
غزل شمارهٔ ۵۱۸: ای مرا دلبر و دل آرا تو
غزل شمارهٔ ۵۱۹: رساند جان به لبم روزگار فرقت تو
غزل شمارهٔ ۵۲۰: ای گردن بلند قدان در کمند تو
غزل شمارهٔ ۵۲۱: صیدی که لعب عشق فکندش به بند تو
غزل شمارهٔ ۵۲۲: ای همچو آهوان دلم دم شکار تو
غزل شمارهٔ ۵۲۳: زهی بالا بلندان سر به پیش از اعتد...
غزل شمارهٔ ۵۲۴: کاکل که سر نهاده به طرف جبین تو
غزل شمارهٔ ۵۲۵: هر که دیدم چونی از غم به فغانست ک...
غزل شمارهٔ ۵۲۶: مدعی در مجلسم جا میدهد پهلوی تو
غزل شمارهٔ ۵۲۷: چون به رخ عرق فشان میکشی آستین فرو
غزل شمارهٔ ۵۲۸: زلف معنبر برفشان گو جان ما بر باد...
غزل شمارهٔ ۵۲۹: ای سرو گلندام که داری کمر از مو
غزل شمارهٔ ۵۳۰: ای نرد حسن باخته با آفتاب و ماه
غزل شمارهٔ ۵۳۱: امشب اندر بزم آن پرهیز فرما پادشاه
غزل شمارهٔ ۵۳۲: باز برخاسته از دشت بلا گرد سپاه
غزل شمارهٔ ۵۳۳: از نسیم آن خطم در حیرت از صنع اله
غزل شمارهٔ ۵۳۴: زهی کرشمهٔ تو را سرمهسای چشم سیاه
غزل شمارهٔ ۵۳۵: یار از جعد سمنسا مشک بر گل ریخته
غزل شمارهٔ ۵۳۶: جلوهٔ آن حور پیکر خونم از دل ریخته
غزل شمارهٔ ۵۳۷: تا دست را حنا بست دل برد ازین شکسته
غزل شمارهٔ ۵۳۸: ز چوگان بازی آمد زلف بر رخسار آشفته
غزل شمارهٔ ۵۳۹: خط اگرت سبزه طرف لاله نهفته
غزل شمارهٔ ۵۴۰: آمد به تیغ کین ره ارباب دین زده
غزل شمارهٔ ۵۴۱: به دست دیده عنان دل فکار مده
غزل شمارهٔ ۵۴۲: شبهای هجران همنشین از مهر او یادم...
غزل شمارهٔ ۵۴۳: پند گوی تو چهها تا به تو فهمانیده
غزل شمارهٔ ۵۴۴: قلم نسخ بران بر ورق حسن همه
غزل شمارهٔ ۵۴۵: نمیدانم ز خود افتادگان داری خبر ...
غزل شمارهٔ ۵۴۶: من کیستم به دوزخ هجران فتادهای
غزل شمارهٔ ۵۴۷: صبح مرا به ظن غلط شام کردهای
غزل شمارهٔ ۵۴۸: از قید عهد بنده تو خود رسته بودهای
غزل شمارهٔ ۵۴۹: دی باز جرعه نوش ز جام که بودهای
غزل شمارهٔ ۵۵۰: بیش از دی گرم استغنا زدن گردیدهای
غزل شمارهٔ ۵۵۱: بر دل فکنده پرتو نادیده آفتابی
غزل شمارهٔ ۵۵۲: ای گل خود رو چه بد کردم که خوارم ...
غزل شمارهٔ ۵۵۳: اگر مقدار عشق پاک را دلدار دانستی
غزل شمارهٔ ۵۵۴: کاش یارم از ستم دایم مکدر داشتی
غزل شمارهٔ ۵۵۵: مرا به دست غم خود گذاشتی رفتی
غزل شمارهٔ ۵۵۶: به رقیب سفری وعدهٔ رفتن دادی
غزل شمارهٔ ۵۵۷: بریدی از من آن پیوند با بدخواه هم...
غزل شمارهٔ ۵۵۸: اگر آگه ز اخلاص من آزرده دل گردی
غزل شمارهٔ ۵۵۹: بر در درج قفل زدم یک چندی
غزل شمارهٔ ۵۶۰: چو مینماید، که هست با من، جفا و ...
غزل شمارهٔ ۵۶۱: زد به درونم آتش تنگ قبا سواری
غزل شمارهٔ ۵۶۲: دلا زان گل بریدی خاطرت آسود پنداری
غزل شمارهٔ ۵۶۳: این طلعت و رخسار که دارد که تو داری
غزل شمارهٔ ۵۶۴: سرلشگر حسن است نگاهی که تو داری
غزل شمارهٔ ۵۶۵: باز ای دل شورانگیز رو سوی کسی داری
غزل شمارهٔ ۵۶۶: باز بر من نظر افکنده شکار اندازی
غزل شمارهٔ ۵۶۷: چه باشد گر سنان غمزه را زین تیزتر...
غزل شمارهٔ ۵۶۸: به جرم این که گفتم سوز خود با عال...
غزل شمارهٔ ۵۶۹: از بهر حسرت دادنم هر لحظه منشین ب...
غزل شمارهٔ ۵۷۰: دل را اگر ز صبر به جان آورد کسی
غزل شمارهٔ ۵۷۱: توسن حسن کرده زین طفل غیور سرکشی
غزل شمارهٔ ۵۷۲: شوق میگرداندم بر گرد شمع سرکشی
غزل شمارهٔ ۵۷۳: نکشد ناز مسیح آن که تو جانش باشی
غزل شمارهٔ ۵۷۴: آن که هرگز نزد از شرم در معشوقی
غزل شمارهٔ ۵۷۵: بر روی یار اغیار را چشمی به آن آل...
غزل شمارهٔ ۵۷۶: ساربان بر ناقه میبندد به سرعت مح...
غزل شمارهٔ ۵۷۷: از باده عیشم بود مستانه به کف جامی
غزل شمارهٔ ۵۷۸: رفتی و رفت بیرخت از دیده روشنی
غزل شمارهٔ ۵۷۹: دم بسمل شدن در قبله باید روی قربانی
غزل شمارهٔ ۵۸۰: ز اشک سرخ برای نزول جانانی
غزل شمارهٔ ۵۸۱: به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه ...
غزل شمارهٔ ۵۸۲: گذری بناز و گوئی ز چه باز دلگرانی
غزل شمارهٔ ۵۸۳: اقبال ظفر پیوند در کار جهانبانی
غزل شمارهٔ ۵۸۴: رو ای صبا بر آن سرو دلستان که تو ...
غزل شمارهٔ ۵۸۵: چنان مکن که مرا هم نفس به آه کنی
غزل شمارهٔ ۵۸۶: ساقیا چون جام جمشیدی پر از می میکنی
غزل شمارهٔ ۵۸۷: محتشم چون عمر صرف خدمت وی میکنی
غزل شمارهٔ ۵۸۸: نگشتی یار من تا طور یاریهای من بینی
غزل شمارهٔ ۵۸۹: این است که خوار و زارم از وی
غزل شمارهٔ ۵۹۰: دیدهام مست و سرانداز و غزل خوان ...
غزل شمارهٔ ۵۹۱: من و ملکی و خریداری مژگان سیهی
غزل شمارهٔ ۵۹۲: ای رشگ بتان به کج کلاهی
غزل شمارهٔ ۵۹۳: دارم سری پر از شور از طفل کج کلاهی
غزل شمارهٔ ۵۹۴: مرا حرص نگه هردم به رغبت میبرد ج...
غزل شمارهٔ ۵۹۵: به جائی امن آرامیده مرغی داشت ماو...
غزل شمارهٔ ۵۹۶: در سیر چمن دیدم سرو چمن آرائی
غزل شمارهٔ ۵۹۷: نیست پیوند گسل مرغ دل شیدائی
غزل شمارهٔ ۵۹۸: صورت به این لطافت سیرت به این نکوئی
غزل شمارهٔ ۵۹۹: دل خود رای مرا برده گل خودروئی
غزل شمارهٔ ۶۰۰: به جائی دلت گرم سوداست گوئی
غزل شمارهٔ ۶۰۱: هنوزت به ما کینه برجاست گوئی