خانه
صفحهاصلی
شاعران
فروغی بسطامی
دیوان اشعار
غزلیات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
غزل شمارهٔ ۱: صف مژگان تو بشکست چنان دلها را
غزل شمارهٔ ۲: تا اختیار کردم سر منزل رضا را
غزل شمارهٔ ۳: به جان تا شوق جانان است ما را
غزل شمارهٔ ۴: در خلوتی که ره نیست پیغمبر صبا را
غزل شمارهٔ ۵: نگارم گر به چین با طرهٔ پرچین شود...
غزل شمارهٔ ۶: مکن حجاب وجودت لباس دیبا را
غزل شمارهٔ ۷: زره ز زلف گره گیر بر تن است تو را
غزل شمارهٔ ۸: گر باغبان نظر به گلستان کند تو را
غزل شمارهٔ ۹: کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را
غزل شمارهٔ ۱۰: گر در شمار آرم شبی نام شهیدان تو را
غزل شمارهٔ ۱۱: من که مشتاقم به جان برگشته مژگان ...
غزل شمارهٔ ۱۲: دوش به خواب دیدهام روی ندیدهٔ تو...
غزل شمارهٔ ۱۳: نازم خدنگ غمزهٔ آن دلپذیر را
غزل شمارهٔ ۱۴: میفشان جعد عنبر فام خود را
غزل شمارهٔ ۱۵: اگر مردان نمی بردند امتحانش را
غزل شمارهٔ ۱۶: چنین که برده شراب لبت ز دست مرا
غزل شمارهٔ ۱۷: باعث مردن بلای عشق باشد مرا
غزل شمارهٔ ۱۸: طالب جانان به جان خریده الم را
غزل شمارهٔ ۱۹: تا در پی دهانش بگذاشتم قدم را
غزل شمارهٔ ۲۰: گرفت خط رخ زیبای گل عذار مرا
غزل شمارهٔ ۲۱: شد وقت مرگ نوش لبی همنشین مرا
غزل شمارهٔ ۲۲: وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا
غزل شمارهٔ ۲۳: ساقیا کمتر می امشب از کرم دادی مرا
غزل شمارهٔ ۲۴: گر به تیغت میزند گردن بنه تسلیم را
غزل شمارهٔ ۲۵: جان به لب آمد و بوسید لب جانان را
غزل شمارهٔ ۲۶: ترک چشم تو بیارست صف مژگان را
غزل شمارهٔ ۲۷: تا لعل تو باده داده یاران را
غزل شمارهٔ ۲۸: به یک پیمانه با ساقی چنان بستیم پ...
غزل شمارهٔ ۲۹: دادیم به یک جلوهٔ رویت دل و دین را
غزل شمارهٔ ۳۰: در قمار عشق آخر، باختم دل و دین را
غزل شمارهٔ ۳۱: بوسه آخر نزدم آن دهن نوشین را
غزل شمارهٔ ۳۲: من گرفتهام بر کف نقد جان شیرین را
غزل شمارهٔ ۳۳: چنان بر صید مرغ دل فکند آن زلف پر...
غزل شمارهٔ ۳۴: جستیم راه میکده و خانقاه را
غزل شمارهٔ ۳۵: غرق مهر شاه دیدم آفتاب و ماه را
غزل شمارهٔ ۳۶: هر جا کشند صورت زیبای شاه را
غزل شمارهٔ ۳۷: دی به رهش فکندهام طفل سرشک دیده را
غزل شمارهٔ ۳۸: آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را
غزل شمارهٔ ۳۹: آشنا خواهی گر ای دل با خود آن بیگ...
غزل شمارهٔ ۴۰: کاش آن صنم آماده شدی جلوهگری را
غزل شمارهٔ ۴۱: نه دست آن که بگیریم زلف ماهی را
غزل شمارهٔ ۴۲: هر چه کردم به ره عشق وفا بود، وفا
غزل شمارهٔ ۴۳: تا به مستی نرسد بر لب ساقی لب ما
غزل شمارهٔ ۴۴: آمد به جلوه شاهد بالا بلند ما
غزل شمارهٔ ۴۵: چون خاک میشود به رهت جان پاک ما
غزل شمارهٔ ۴۶: خطت دمید از اثر دود آه ما
غزل شمارهٔ ۴۷: چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما
غزل شمارهٔ ۴۸: ای زلف تو بر هم زن فرزانگی ما
غزل شمارهٔ ۴۹: ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما
غزل شمارهٔ ۵۰: یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما
غزل شمارهٔ ۵۱: اولم رام نمودی به دل آرامیها
غزل شمارهٔ ۵۲: پایه عمر گرانمایه بر آب است برآب
غزل شمارهٔ ۵۳: اندوه تو شد وارد کاشانهام امشب
غزل شمارهٔ ۵۴: دوش در آغوشم آمد آن مه نخشب
غزل شمارهٔ ۵۵: از جلوه حسنت که بری از همه عیب است
غزل شمارهٔ ۵۶: عمری که صرف عشق نگردد بطالت است
غزل شمارهٔ ۵۷: هر گه که آن خسرو زرین کمر از جا ب...
غزل شمارهٔ ۵۸: تا طرف نقاب از رخ رخشان تو برخاست
غزل شمارهٔ ۵۹: بنشست و ز رخ پرده برانداخته برخاست
غزل شمارهٔ ۶۰: دی در میان مستی خنجر کشیده برخاست
غزل شمارهٔ ۶۱: به هر غمی که رسد از تو خاطرم شاد ...
غزل شمارهٔ ۶۲: آن که لبش مایهٔ حلاوت قند است
غزل شمارهٔ ۶۳: یک اشارت ز تو بر قتل جهان بسیار است
غزل شمارهٔ ۶۴: طبیب اهل دل آن چشم مردم آزار است
غزل شمارهٔ ۶۵: آن که مرادش تویی از همه جویاتر است
غزل شمارهٔ ۶۶: ساقی فرخنده پی تاب کفش ساغر است
غزل شمارهٔ ۶۷: دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است
غزل شمارهٔ ۶۸: کیفیت نگاه تو از جام خوشتر است
غزل شمارهٔ ۶۹: بار محبت از همه باری گرانتر است
غزل شمارهٔ ۷۰: از دل سخت تو کز سنگ سیه سختتر است
غزل شمارهٔ ۷۱: تا خانهٔ تقدیر بساط چمن آراست
غزل شمارهٔ ۷۲: ترک چشمش که مست و مخمور است
غزل شمارهٔ ۷۳: تا حلقهٔ زنجیر دل آن زلف دراز است
غزل شمارهٔ ۷۴: تا دیدن آن ماه فروزنده محال است
غزل شمارهٔ ۷۵: مرگ بر بالین وجانان غافل است
غزل شمارهٔ ۷۶: کف بر کف جانانه و لب بر لب جام است
غزل شمارهٔ ۷۷: امشب ز روی مهر مهی در سرای ماست
غزل شمارهٔ ۷۸: شربتی در دو لعل جانان است
غزل شمارهٔ ۷۹: پیام باد بهار از وصال جانان است
غزل شمارهٔ ۸۰: چنان ز وحشت عشقت دلم هراسان است
غزل شمارهٔ ۸۱: شیوهٔ خوش منظران چهره نشان دادن است
غزل شمارهٔ ۸۲: قاعدهٔ قد تو فتنه به پا کردن است
غزل شمارهٔ ۸۳: همه جا جلوهٔ آن صاحب وجه حسن است
غزل شمارهٔ ۸۴: کار من تا به زلف یار من است
غزل شمارهٔ ۸۵: شب جدایی تو روز واپسین من است
غزل شمارهٔ ۸۶: تو و آن قامتی که موزون است
غزل شمارهٔ ۸۷: گر نه زلفش پی شبیخون است
غزل شمارهٔ ۸۸: کسی که در سر او چشم مصلحت بین است
غزل شمارهٔ ۸۹: دلم فارغ ز قید کفر و دین است
غزل شمارهٔ ۹۰: قصد همه وصل حور و خلد برین است
غزل شمارهٔ ۹۱: نخست نغمهٔ عشاق فصل گل این است
غزل شمارهٔ ۹۲: حور تویی، بوستان بهشت برین است
غزل شمارهٔ ۹۳: امشب ز رخش انجمنم خلد برین است
غزل شمارهٔ ۹۴: مرا زمانه در آن آستانه جا دادهست
غزل شمارهٔ ۹۵: یا رب این عید همایون چه مبارک عید...
غزل شمارهٔ ۹۶: هر دم ای گل از تو در گلشن فغان تا...
غزل شمارهٔ ۹۷: در سینه دلت مایل هر شعلهٔ آهی است
غزل شمارهٔ ۹۸: طوطی وظیفه خوار لب نوشخند تست
غزل شمارهٔ ۹۹: زین حلاوتها که در کنج لب شیرین تست
غزل شمارهٔ ۱۰۰: ترک کمان کشیده دو چشم سیاه تست
غزل شمارهٔ ۱۰۱: گرنه خورشید فلک خاک نشین ره تست
غزل شمارهٔ ۱۰۲: هر سر موی تو را پیوندی از گیسوی تست
غزل شمارهٔ ۱۰۳: کیفیتی که دیدم از آن چشم نیم مست
غزل شمارهٔ ۱۰۴: چشم تماشای خلق در رخ زیبای اوست
غزل شمارهٔ ۱۰۵: قطع نظر ز دشمن ما کرد چشم دوست
غزل شمارهٔ ۱۰۶: ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی...
غزل شمارهٔ ۱۰۷: درد جانان عین درمان است گویی نیست...
غزل شمارهٔ ۱۰۸: کفر زلفش رهزن دین است گویی نیست هست
غزل شمارهٔ ۱۰۹: ما و هوس شاهد و می تا نفسی هست
غزل شمارهٔ ۱۱۰: خوش است اگر ز تو ما را دل غمینی هست
غزل شمارهٔ ۱۱۱: تا بر اطراف رخت جعد چلیپایی هست
غزل شمارهٔ ۱۱۲: هیچ سر نیست که با زلف تو در سودا ...
غزل شمارهٔ ۱۱۳: خوشتر از دانهٔ اشکم گهری پیدا نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۴: از تو ای ترک ختن لعبت چین خوشتر ...
غزل شمارهٔ ۱۱۵: تو و آن حسن دل آویز که تغییرش نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۶: مزرع امید را یک دانه به زان خال ن...
غزل شمارهٔ ۱۱۷: کس نیست کاو به لعل تو خونش سبیل ن...
غزل شمارهٔ ۱۱۸: پیکی مرا به سوی تو غیر از نسیم نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۹: بر سر راه تو افتاده سری نیست که ن...
غزل شمارهٔ ۱۲۰: یار اگر جلوه کند دادن جان این همه...
غزل شمارهٔ ۱۲۱: من کیم، پروانهٔ شمعی که در کاشانه...
غزل شمارهٔ ۱۲۲: ایمن از تیر نگاه تو دل زاری نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۳: وصل تو نصیب دل صاحب نظری نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۴: غمش را غیر دل سر منزلی نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۵: گر نه آن ترک سیه چشم سر یغما داشت
غزل شمارهٔ ۱۲۶: پیشتر زآن که مهی جلوه در این محفل...
غزل شمارهٔ ۱۲۷: سر بیمار گر آن چشم دل آزار نداشت
غزل شمارهٔ ۱۲۸: دی چو تیر از برم آن ترک کمان دار ...
غزل شمارهٔ ۱۲۹: دلم به کوی تو هر شام تا سحر میگشت
غزل شمارهٔ ۱۳۰: چندی از صومعه در دیر مغان باید رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۱: عید مولود علی را تا شه والا گرفت
غزل شمارهٔ ۱۳۲: یک شب آخر دامن آه سحر خواهم گرفت
غزل شمارهٔ ۱۳۳: کی دل از حلقهٔ آن زلف دو تا خواهد...
غزل شمارهٔ ۱۳۴: هر جا سخنی از آن دهان رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۵: روز مردن سویم از رحمت نگاهی کرد و...
غزل شمارهٔ ۱۳۶: رسید قاصد و پیغام وصل جانان گفت
غزل شمارهٔ ۱۳۷: امروز ندارم غم فردای قیامت
غزل شمارهٔ ۱۳۸: هم به حرم هم به دیر بدر دجا دیدمت
غزل شمارهٔ ۱۳۹: ای فتنهٔ هر دوری از قامت فتانت
غزل شمارهٔ ۱۴۰: ای آب زندگانی یک نکته از دهانت
غزل شمارهٔ ۱۴۱: عهد همه بشکستم در بستن پیمانت
غزل شمارهٔ ۱۴۲: ای تنگ شکر تنگ دل از تنگ دهانت
غزل شمارهٔ ۱۴۳: مدام ذکر ملک این کلام شیرین باد
غزل شمارهٔ ۱۴۴: تا پرده ز صورتش برافتاد
غزل شمارهٔ ۱۴۵: دل در اندیشهٔ آن زلف گره گیر افتاد
غزل شمارهٔ ۱۴۶: فریاد که رفت خونم از یاد
غزل شمارهٔ ۱۴۷: تا دلم در خم آن زلف سیهنام افتاد
غزل شمارهٔ ۱۴۸: بر دوش تو تا زلف زرهپوش تو افتاد
غزل شمارهٔ ۱۴۹: در پای تو تا زلف چلیپای تو افتاد
غزل شمارهٔ ۱۵۰: در پای تو تا زلف چلیپای تو افتاد
غزل شمارهٔ ۱۵۱: تا سوی من آن چشم سیه را نگه افتاد
غزل شمارهٔ ۱۵۲: دل به ابروی تو ای تازه جوان باید ...
غزل شمارهٔ ۱۵۳: لعل تو به سر چشمهٔ زمزم نتوان داد
غزل شمارهٔ ۱۵۴: روزی که خدا کام دل تنگ دلان داد
غزل شمارهٔ ۱۵۵: مصوری که تو را چین زلف مشکین داد
غزل شمارهٔ ۱۵۶: همان که چشم تو را طرز دلربایی داد
غزل شمارهٔ ۱۵۷: مشاطه تا به روی تو زلف دوتا نهاد
غزل شمارهٔ ۱۵۸: ای کاش پی قتل من آن سیم تن افتد
غزل شمارهٔ ۱۵۹: هر سر که به سودای خط و خال تو افتد
غزل شمارهٔ ۱۶۰: فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد
غزل شمارهٔ ۱۶۱: نظر ز روی تو صاحب نظر نمیبندد
غزل شمارهٔ ۱۶۲: کسی به زیر فلک دست بر قضا دارد
غزل شمارهٔ ۱۶۳: آخر این نالهٔ سوزنده اثرها دارد
غزل شمارهٔ ۱۶۴: ترک مست تو به دست از مژه خنجر دارد
غزل شمارهٔ ۱۶۵: جهان عشق ندانم چه زیر سر دارد
غزل شمارهٔ ۱۶۶: کسی ز فتنهٔ آخر زمان خبر دارد
غزل شمارهٔ ۱۶۷: خداخوان تا خدادان فرق دارد
غزل شمارهٔ ۱۶۸: آن که یک ذره غمت در دل پر غم دارد
غزل شمارهٔ ۱۶۹: گهی به دیر و گهی جلوه در حرم دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۰: هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۱: کسی که در دل شب چشم خون فشان دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۲: چراغی کاین همه پروانه دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۳: هر کس که به دل حسرت پیکان تو دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۴: گر نه آن زلف سیه قصد شبیخون دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۵: این چه تابی است که آن حلقهٔ گیسو ...
غزل شمارهٔ ۱۷۶: غلام آن نظربازم که خاطر با یکی دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۷: مهره توان برد، مار اگر بگذارد
غزل شمارهٔ ۱۷۸: کسی پا به کوی وفا میگذارد
غزل شمارهٔ ۱۷۹: دل نام سر زلف ترا مشک ختا کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۰: دوش زلف سیهت بندهنوازیها کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۱: شبی که دل به برم یاد زلف دلبر کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۲: نرگس که فلک چشم و چراغ چمنش کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۳: چشم مستش نه همین غارت دین و دل کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۴: از بناگوش تو هر شب گله سر خواهم کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۵: بیدادگر نگارا تا کی جفا توان کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۶: نه حسرت وصالش از دل به در توان کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۷: زلف پر چین تو مشاطه شبی شانه نکرد
غزل شمارهٔ ۱۸۸: هر گه که ناوکی ز کمانت کمانه کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۹: ای خوشا رندی که رو در ساحت میخان...
غزل شمارهٔ ۱۹۰: نرخ یک بوسه گر آن لعل به صدجان می...
غزل شمارهٔ ۱۹۱: ساقی بده رطل گران، زان می که دهقا...
غزل شمارهٔ ۱۹۲: تا مه روی تو از چاک گریبان سر زد
غزل شمارهٔ ۱۹۳: تا صبا شانه بر آن سنبل خم در خم زد
غزل شمارهٔ ۱۹۴: نرگس مست تو راه دل هشیاران زد
غزل شمارهٔ ۱۹۵: چشم مستش اگر از خواب گران برخیزد
غزل شمارهٔ ۱۹۶: هر که افتادهٔ آن جنبش قامت باشد
غزل شمارهٔ ۱۹۷: هر که در عشق چو من عاجز مضطر باشد
غزل شمارهٔ ۱۹۸: هر کس که به جان دسترسی داشته باشد
غزل شمارهٔ ۱۹۹: هر دلی کز عشق ماهی اندرو راهی نباشد
غزل شمارهٔ ۲۰۰: خوش آن که نگاهش به سراپای تو باشد
غزل شمارهٔ ۲۰۱: نفس نامسلمانم از گنه پشیمان شد
غزل شمارهٔ ۲۰۲: تا صورت زیبای تو از پرده عیان شد
غزل شمارهٔ ۲۰۳: هر جان که بر لب آمد، واقف از آن د...
غزل شمارهٔ ۲۰۴: آن که در عشق سزاوار سر دار نشد
غزل شمارهٔ ۲۰۵: کو جوانی که ز سودای غمت پیر نشد
غزل شمارهٔ ۲۰۶: زان غنچهدهان دلم به تنگ آمد
غزل شمارهٔ ۲۰۷: تا خیل غمش در دل ناشاد من آمد
غزل شمارهٔ ۲۰۸: ز اختران جگرم چند پر شرر ماند
غزل شمارهٔ ۲۰۹: گر بدین گونه سر زلف تو افشان ماند
غزل شمارهٔ ۲۱۰: با وجود نگه مست تو هشیار نماند
غزل شمارهٔ ۲۱۱: هیچم آرام دل از زلف دل آرام نماند
غزل شمارهٔ ۲۱۲: تا حریفان بر در میخانه ماوا کرده...
غزل شمارهٔ ۲۱۳: قتل ما ای دل به تیغ او مقدر کرده...
غزل شمارهٔ ۲۱۴: می فروشان آن چه از صهبای گلگون کر...
غزل شمارهٔ ۲۱۵: مستان بزم عشق شرابی نداشتند
غزل شمارهٔ ۲۱۶: تا به دل خوردهام از عشق گلی خاری...
غزل شمارهٔ ۲۱۷: ای بندهٔ بالای تو زرین کمری چند
غزل شمارهٔ ۲۱۸: کاش میداد خدا هر نفسم جانی چند
غزل شمارهٔ ۲۱۹: ای به دل ها زده مژگان تو پیکانی چند
غزل شمارهٔ ۲۲۰: دادن باده حرام است به نادانی چند
غزل شمارهٔ ۲۲۱: عید آمد و مرغان ره گلزار گرفتند
غزل شمارهٔ ۲۲۲: کام من از آن کنج دهان هیچ ندادند
غزل شمارهٔ ۲۲۳: خاکم به ره آن بت چالاک نکردند
غزل شمارهٔ ۲۲۴: ای خوش آنان که قدم در ره میخانهٔ ...
غزل شمارهٔ ۲۲۵: بر زلف تو باید که ره شانه ببندند
غزل شمارهٔ ۲۲۶: مردان خدا پردهٔ پندار دریدند
غزل شمارهٔ ۲۲۷: مرا با چشم گریان آفریدند
غزل شمارهٔ ۲۲۸: چینیان گر به کف از جعد تو یک تار ...
غزل شمارهٔ ۲۲۹: گر به چین بویی از آن سنبل مشکین آ...
غزل شمارهٔ ۲۳۰: بهل ز صورت خوبت نقاب بردارند
غزل شمارهٔ ۲۳۱: چون بتان دستی به ناز زلف پر چین م...
غزل شمارهٔ ۲۳۲: آنان که در محبت او سنگ میخورند
غزل شمارهٔ ۲۳۳: تشنگان ستمت زندگی از سر گیرند
غزل شمارهٔ ۲۳۴: صورتگران که صورت دل خواه میکشند
غزل شمارهٔ ۲۳۵: مگر خدا ز رقیبان تو را جدا بکند
غزل شمارهٔ ۲۳۶: زان سبب جان آفرینش جان روشن لطف کرد
غزل شمارهٔ ۲۳۷: گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند
غزل شمارهٔ ۲۳۸: کاشکی ساقی ز لعلش می به جام من کند
غزل شمارهٔ ۲۳۹: دل نداند که فدای سر جانان چه کند
غزل شمارهٔ ۲۴۰: چون دم تیغ تو قصد جان ستانی میکند
غزل شمارهٔ ۲۴۱: زلف و خط دلکشش دام بنی آدمند
غزل شمارهٔ ۲۴۲: بتان به مملکت حسن پادشاهانند
غزل شمارهٔ ۲۴۳: جمعی که مرهم جگر خستهٔ منند
غزل شمارهٔ ۲۴۴: ای خنده تو راهزن کاروان قند
غزل شمارهٔ ۲۴۵: هر جا حدیث حسن تو تقریر میکنند
غزل شمارهٔ ۲۴۶: هر که را که بخت، دیده میدهد، در ...
غزل شمارهٔ ۲۴۷: آتشزدگان ستم آب از تو نخواهند
غزل شمارهٔ ۲۴۸: گر ز غلامیش نشانت دهند
غزل شمارهٔ ۲۴۹: عاشقی کز خون دل جام شرابش میدهند
غزل شمارهٔ ۲۵۰: هر که را کار بدان چشم دل آزار بود
غزل شمارهٔ ۲۵۱: دل دیوانهٔ من قابل زنجیر نبود
غزل شمارهٔ ۲۵۲: شب که در حلقهٔ ما زلف دل آرام نبود
غزل شمارهٔ ۲۵۳: مانع رفتن بجز مهر و وفای من نبود
غزل شمارهٔ ۲۵۴: قدح باده اگر چشم بت ساده نبود
غزل شمارهٔ ۲۵۵: لب پیمانه اگر بر لب جانانه نبود
غزل شمارهٔ ۲۵۶: آشوب شهر طلعت زیبای او بود
غزل شمارهٔ ۲۵۷: همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
غزل شمارهٔ ۲۵۸: به کویش دوش یا رب یا ربی بود
غزل شمارهٔ ۲۵۹: تا به رخ چین سر زلف تو لرزان نشود
غزل شمارهٔ ۲۶۰: گر آن صنم ز پرده پدیدار میشود
غزل شمارهٔ ۲۶۱: پیش من کام رقیب از لعل خندان میدهد
غزل شمارهٔ ۲۶۲: جان سپاری به ره غمزهٔ جانان باید
غزل شمارهٔ ۲۶۳: هر جا که به طنازی، آن سرو روان آید
غزل شمارهٔ ۲۶۴: همه جا تیر تو بر سینهٔ ما میآید
غزل شمارهٔ ۲۶۵: دل به حسرت ز سر کوی کسی میآید
غزل شمارهٔ ۲۶۶: گر به کاری نزنم دست به جز عشق تو ...
غزل شمارهٔ ۲۶۷: به امیدی که وفا خواهم دید
غزل شمارهٔ ۲۶۸: هر کس که دید روی تو آهی ز جان کشید
غزل شمارهٔ ۲۶۹: گر در آید شب عید از درم آن صبح امید
غزل شمارهٔ ۲۷۰: بگشا به تبسم لب شیرین شکربار
غزل شمارهٔ ۲۷۱: ای ز رخت صبح و شام کاسته شمس و قمر
غزل شمارهٔ ۲۷۲: منت خدای را که خداوند بینیاز
غزل شمارهٔ ۲۷۳: بستهٔ زلف تو شوریده سرانند هنوز
غزل شمارهٔ ۲۷۴: در سر کوی وفا با کوه کن هم گام باش
غزل شمارهٔ ۲۷۵: در میکده خدمت کن بی معرکه سلطان باش
غزل شمارهٔ ۲۷۶: دلا موافق آن زلف عنبرافشان باش
غزل شمارهٔ ۲۷۷: آزادی اگر خواهی از عقل گریزان باش
غزل شمارهٔ ۲۷۸: دلا مقید آن گیسوان پرچین باش
غزل شمارهٔ ۲۷۹: ای خواجه برو بندهٔ آن زهره جبین باش
غزل شمارهٔ ۲۸۰: من نمیگویم که عاقل باش یا دیوانه...
غزل شمارهٔ ۲۸۱: چون صبا شانه زند طرهٔ عنبربارش
غزل شمارهٔ ۲۸۲: تو و چشم سیه مستی که نتوان دید هش...
غزل شمارهٔ ۲۸۳: چو باد بر شکند چین زلف غالیه بارش
غزل شمارهٔ ۲۸۴: لب تشنهای که شد لب جانان میسرش
غزل شمارهٔ ۲۸۵: تویی آن آیت رحمت که نتوان کرد تفس...
غزل شمارهٔ ۲۸۶: دل به دنبال وفا رفت و من از دنبالش
غزل شمارهٔ ۲۸۷: گر هلاک من است عنوانش
غزل شمارهٔ ۲۸۸: نه دست آن که بر آرم دل از چه ذقنش
غزل شمارهٔ ۲۸۹: دامن کشان شبی گذر افتاد بر منش
غزل شمارهٔ ۲۹۰: خوشا دلی که تو باشی نگار پردهنشینش
غزل شمارهٔ ۲۹۱: چه غنچهها که نپرود باغ نسرینش
غزل شمارهٔ ۲۹۲: تا دهان او لبالب شد ز نوش
غزل شمارهٔ ۲۹۳: شاهد به کام و شیشه به دست و سبو ب...
غزل شمارهٔ ۲۹۴: ای جز می مشک بر سر دوش
غزل شمارهٔ ۲۹۵: خوش آن که باده بنوشد به روی چون م...
غزل شمارهٔ ۲۹۶: نگه داشت غزالی دل مرا به نگاهش
غزل شمارهٔ ۲۹۷: دل سپردم به نگه کردن چشم سیهش
غزل شمارهٔ ۲۹۸: چشم عقلم خیره شد از عکس روی تابناکش
غزل شمارهٔ ۲۹۹: در پا مریز حلقهٔ زلف بلند خویش
غزل شمارهٔ ۳۰۰: در راه عشق من نگذشتم ز کام خویش
غزل شمارهٔ ۳۰۱: کمتر فکن به چاه زنخدان نگاه خویش
غزل شمارهٔ ۳۰۲: رنج بیهوده مکش، گه به حرم گاه به ...
غزل شمارهٔ ۳۰۳: چندین هزار صید فتد از قفای تو
غزل شمارهٔ ۳۰۴: آن را که اول از همه خواندی به سوی...
غزل شمارهٔ ۳۰۵: شبان تیره به سر وقت چشم جادویش
غزل شمارهٔ ۳۰۶: بس که بنشسته تا پر بر تنم پیکان عشق
غزل شمارهٔ ۳۰۷: خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک
غزل شمارهٔ ۳۰۸: تا شکن زلف تو است سلسله جنبان دل
غزل شمارهٔ ۳۰۹: هر دل شیدا که شد به روی تو مایل
غزل شمارهٔ ۳۱۰: در عالم عشق تو نه کفر است و نه اس...
غزل شمارهٔ ۳۱۱: من خراب نگه نرگس شهلای توام
غزل شمارهٔ ۳۱۲: پرده بگشای که من سوختهٔ روی توام
غزل شمارهٔ ۳۱۳: تا به در میکده جا کردهام
غزل شمارهٔ ۳۱۴: دست در حلقهٔ آن جعد چلیپا زدهام
غزل شمارهٔ ۳۱۵: تا با تو آرمیدهام از خود رمیدهام
غزل شمارهٔ ۳۱۶: عمر گذشت، وز رخش سیر نشد نظارهام
غزل شمارهٔ ۳۱۷: آن که به دیوانگی در غمش افسانهام
غزل شمارهٔ ۳۱۸: چندان به سر کوی خرابات خرابم
غزل شمارهٔ ۳۱۹: وقت مردن هم نیامد بر سر بالین طبیبم
غزل شمارهٔ ۳۲۰: از آن به خدمت میخوارگان کمر بستم
غزل شمارهٔ ۳۲۱: ز تجلی جمالش از دو کون بستم
غزل شمارهٔ ۳۲۲: من این عهدی که با موی تو بستم
غزل شمارهٔ ۳۲۳: ساقی نداده ساغر چندان نموده مستم
غزل شمارهٔ ۳۲۴: بر در میخانه تا مقام گرفتم
غزل شمارهٔ ۳۲۵: در جلوهگاه جانان جان را به شوق د...
غزل شمارهٔ ۳۲۶: تا شدم صید تو آسوده ز هر صیادم
غزل شمارهٔ ۳۲۷: در عالم محبت دانی چه کار کردم
غزل شمارهٔ ۳۲۸: بر سر آتش سوزنده نشیمن کردم
غزل شمارهٔ ۳۲۹: جانی که خلاص از شب هجران تو کردم
غزل شمارهٔ ۳۳۰: امشب تو را به خوبی نسبت به ماه کردم
غزل شمارهٔ ۳۳۱: اگر گاهی بدان مه پاره یک نظاره می...
غزل شمارهٔ ۳۳۲: به حلقهٔ سر زلف تو پایبند شدم
غزل شمارهٔ ۳۳۳: مو به مو بستهٔ آن زلف گره گیر شدم
غزل شمارهٔ ۳۳۴: به بوسهای ز دهان تو آرزومندم
غزل شمارهٔ ۳۳۵: یک باره گر از سبحه در انکار نبودم
غزل شمارهٔ ۳۳۶: دیری است که دیوانه آن چشم کبودم
غزل شمارهٔ ۳۳۷: دوشینه مهی به خواب دیدم
غزل شمارهٔ ۳۳۸: دیشب به خواب شیرین نوشین لبش مکیدم
غزل شمارهٔ ۳۳۹: دوش از لب نوشش سختی چند شنیدم
غزل شمارهٔ ۳۴۰: ای خوش آن دم که به بستان تو مینا...
غزل شمارهٔ ۳۴۱: بس که دل سوختگی ز آتش هجران دارم
غزل شمارهٔ ۳۴۲: بر سر هر مژه چندین گل رنگین دارم
غزل شمارهٔ ۳۴۳: چون سر زلف تو آشفته خیالی دارم
غزل شمارهٔ ۳۴۴: گرفته تا ره بغداد ماه نوسفرم
غزل شمارهٔ ۳۴۵: به جلوه کاش درآید مه نکوسیرم
غزل شمارهٔ ۳۴۶: عشق بگسست چنان سلسله تدبیرم
غزل شمارهٔ ۳۴۷: جنون گسسته بدانسان کمند تدبیرم
غزل شمارهٔ ۳۴۸: نذر کردم گر ز دست محنت هجران نمیرم
غزل شمارهٔ ۳۴۹: هر کجا دم زدم از چشم بت کشمیرم
غزل شمارهٔ ۳۵۰: من بر سر کوی تو ندیدم
غزل شمارهٔ ۳۵۱: تا تو به گلشن آمدی، با همه در کشا...
غزل شمارهٔ ۳۵۲: دوش از در میخانه کشیدند به دوشم
غزل شمارهٔ ۳۵۳: سروش عشق تو یک نکته گفت در گوشم
غزل شمارهٔ ۳۵۴: من ساده پرست و باده نوشم
غزل شمارهٔ ۳۵۵: من مست میپرستم، من رند باده نوشم
غزل شمارهٔ ۳۵۶: ای خط تو را دایرهٔ حسن مسلم
غزل شمارهٔ ۳۵۷: تا خیل غمت خیمه زد اندر دل تنگم
غزل شمارهٔ ۳۵۸: ای کعبهٔ مقصودم، وی قبلهٔ آمالم
غزل شمارهٔ ۳۵۹: ای که میپرسی ز من کیفیت چشم غزالم
غزل شمارهٔ ۳۶۰: مشغول رخ ساقی، سرگرم خط جامم
غزل شمارهٔ ۳۶۱: از دشمنم چه بیم که با دوست هم دمم
غزل شمارهٔ ۳۶۲: نرگسش گفت که من ساقی میخوارانم
غزل شمارهٔ ۳۶۳: تا هست نشانی از نشانم
غزل شمارهٔ ۳۶۴: فدای قاصد جانان کز او آسوده شد جانم
غزل شمارهٔ ۳۶۵: گر دست دهد دامن آن سرو روانم
غزل شمارهٔ ۳۶۶: چون ترک تیر افکن تویی، باید به خو...
غزل شمارهٔ ۳۶۷: حق ز رخت کرده ظهور ای صنم
غزل شمارهٔ ۳۶۸: شب فراق تو گر ناله را اشاره کنم
غزل شمارهٔ ۳۶۹: دامن خمیه سفر از در دوست میکنم
غزل شمارهٔ ۳۷۰: من از کمال شوق ندانم که این تویی
غزل شمارهٔ ۳۷۱: به دیر و حرم، فارغ از کفر و دینم
غزل شمارهٔ ۳۷۲: زان پرده میگشاید دل بند نازنیم
غزل شمارهٔ ۳۷۳: نه به دیر همدمم شد، نه به کعبه هم...
غزل شمارهٔ ۳۷۴: یارب آن نامهربانان مه دل فراگیرد ...
غزل شمارهٔ ۳۷۵: تا با کمان ابرو بنشست در کمینم
غزل شمارهٔ ۳۷۶: چنان به کوی تو آسوده از بهشت برینم
غزل شمارهٔ ۳۷۷: تا کفر سر زلفت زد راه دل و دینم
غزل شمارهٔ ۳۷۸: امشب نگه افتاد بر آن غیرت ماهم
غزل شمارهٔ ۳۷۹: گر به گلزار رخش افتد نگاه گاه گاهم
غزل شمارهٔ ۳۸۰: غم روی تو به عالم ندهم
غزل شمارهٔ ۳۸۱: بخت سیه به کین من، چشم سیاه یار هم
غزل شمارهٔ ۳۸۲: تا خبردار ز سر لب جانان شدهایم
غزل شمارهٔ ۳۸۳: ما دل خود را به دست شوق شکستیم
غزل شمارهٔ ۳۸۴: تا لب میپرست او داد شراب مستیم
غزل شمارهٔ ۳۸۵: آخر از کعبه مقیم در خمار شدیم
غزل شمارهٔ ۳۸۶: تا بدان طرهٔ طرار گرفتار شدیم
غزل شمارهٔ ۳۸۷: تا از دو چشم مستت بیمار و دردمندیم
غزل شمارهٔ ۳۸۸: از دادن جان خدمت جانانه رسیدیم
غزل شمارهٔ ۳۸۹: خواست تا زلف پریشان تو بیسامانیم
غزل شمارهٔ ۳۹۰: توان شناخت ز خونی که ریخت بر رویم
غزل شمارهٔ ۳۹۱: از بس عرق شمر نشستهست به رویم
غزل شمارهٔ ۳۹۲: مهر از تو ندیدم و وفا هم
غزل شمارهٔ ۳۹۳: ما ز چشم تو مست یک نگهیم
غزل شمارهٔ ۳۹۴: محبان را نصیب است از حبیبان
غزل شمارهٔ ۳۹۵: ای که ز آب زندگی لعل تو میدهد نشان
غزل شمارهٔ ۳۹۶: گشت فراق و وصل تو مرگ و بقای عاشقان
غزل شمارهٔ ۳۹۷: به که باشم بی قرار از زلف یار خوی...
غزل شمارهٔ ۳۹۸: عرضه دادم در بر جانان وفای خویشتن
غزل شمارهٔ ۳۹۹: شعار عشق بازان چیست، خوبان را دعا...
غزل شمارهٔ ۴۰۰: گدایی از در میخانه باید دم به دم...
غزل شمارهٔ ۴۰۱: نه از جمال تو قطع نظر توان کردن
غزل شمارهٔ ۴۰۲: با آن غزال وحشی گر خواهی آرمیدن
غزل شمارهٔ ۴۰۳: گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن
غزل شمارهٔ ۴۰۴: بر صفحهٔ رخ از خط مشکین رقم مزن
غزل شمارهٔ ۴۰۵: ز صحن این چمن آن سرو قامت را تمنا...
غزل شمارهٔ ۴۰۶: یا که دندان طمع را از لب جانان بکن
غزل شمارهٔ ۴۰۷: ای پیک سحرگاهی پیغامی از و سرکن
غزل شمارهٔ ۴۰۸: شبها به بزم مدعی ای بی مروت جا مکن
غزل شمارهٔ ۴۰۹: گاهی به نوشخند لبت را اشاره کن
غزل شمارهٔ ۴۱۰: غافل گذشتی از دل امیدوار من
غزل شمارهٔ ۴۱۱: نرگس بیمار تو گشته پرستار من
غزل شمارهٔ ۴۱۲: دانی که چیست رشتهٔ عمر دراز من
غزل شمارهٔ ۴۱۳: با رقیب آمدی به محفل من
غزل شمارهٔ ۴۱۴: به خون تپیده ز بازوی قاتلی تن من
غزل شمارهٔ ۴۱۵: گفتم که چیست راهزن عقل و دین من
غزل شمارهٔ ۴۱۶: وقت مرگ آمد ز رحمت بر سر بالین من
غزل شمارهٔ ۴۱۷: تنگ شد از غم دل جای به من
غزل شمارهٔ ۴۱۸: لبش را هر چه بوسیدم، فزونتر شد ه...
غزل شمارهٔ ۴۱۹: ثواب من همه شد عین رو سیاهی من
غزل شمارهٔ ۴۲۰: خونم بتی ریخت کش داده بی چون
غزل شمارهٔ ۴۲۱: خادم دیر مغانم، هنری بهتر از این
غزل شمارهٔ ۴۲۲: زلف مسلسل ریخته، عنبرفشانی را ببین
غزل شمارهٔ ۴۲۳: دلها فتاده در پی آن دل ربا ببین
غزل شمارهٔ ۴۲۴: حلقهٔ زلف سیاهش بر رخ انور ببین
غزل شمارهٔ ۴۲۵: تابش صبح بناگوشش ببین
غزل شمارهٔ ۴۲۶: مژگان مردم افکن، چشمان کافرش بین
غزل شمارهٔ ۴۲۷: گر کان نمک خواهی لعل نمکینش بین
غزل شمارهٔ ۴۲۸: چین زلف مشکین را بر رخ نگارم بین
غزل شمارهٔ ۴۲۹: گر خون من ز شیشه بریزد به جام او
غزل شمارهٔ ۴۳۰: از بس که در خیال مکیدم لبان او
غزل شمارهٔ ۴۳۱: هر کس که نهد پای بر آن خاک سر کو
غزل شمارهٔ ۴۳۲: به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
غزل شمارهٔ ۴۳۳: من بندهٔ آنم که ببوسد دهن تو
غزل شمارهٔ ۴۳۴: ای فتنه دست پرور چشم سیاه تو
غزل شمارهٔ ۴۳۵: ای اهل نظر کشتهٔ تیر نگه تو
غزل شمارهٔ ۴۳۶: تا سر نرفته بر سر مهر و وفای تو
غزل شمارهٔ ۴۳۷: ماه غلام رخ زیبای تو
غزل شمارهٔ ۴۳۸: ساقی دل نرگس شهلای تو
غزل شمارهٔ ۴۳۹: چه عقدههاست به کار دلم ز بخت سیاه
غزل شمارهٔ ۴۴۰: آهی که رخنه کردم از وی به سنگ خاره
غزل شمارهٔ ۴۴۱: تا به چشمان سیه سرمه درانداختهای
غزل شمارهٔ ۴۴۲: تنها نه جا به خلوت دلها گرفتهای
غزل شمارهٔ ۴۴۳: تا به جفایت خوشم، ترک جفا کردهای
غزل شمارهٔ ۴۴۴: سنبل گل پوش را بر سمن آوردهای
غزل شمارهٔ ۴۴۵: امشب ای زلف سیه سخت پریشان شدهای
غزل شمارهٔ ۴۴۶: گر نه از کشتن عشاق به تنگ آمدهای
غزل شمارهٔ ۴۴۷: رهزن ایمان من شد نازنین تازهای
غزل شمارهٔ ۴۴۸: تیغ به دست آمدی و مست شرابی
غزل شمارهٔ ۴۴۹: شدم به میکده ساقی مرا نداد شرابی
غزل شمارهٔ ۴۵۰: دلم افتاد به دنبال سوار عجبی
غزل شمارهٔ ۴۵۱: پرده برانداختی، چهره برافروختی
غزل شمارهٔ ۴۵۲: هر مرغ کز آن گلبن نو باخبرستی
غزل شمارهٔ ۴۵۳: ای صورت زیبا که به سیرت ملکستی
غزل شمارهٔ ۴۵۴: کسی که دامنش آلودهٔ شرابستی
غزل شمارهٔ ۴۵۵: صورتت یک باره از آدم نمود از قید ...
غزل شمارهٔ ۴۵۶: مسجد مقام عجب است، میخانه جای مستی
غزل شمارهٔ ۴۵۷: چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی
غزل شمارهٔ ۴۵۸: یک جام با تو خوردن یک عمر میپرستی
غزل شمارهٔ ۴۵۹: با من اگر خواجه سری داشتی
غزل شمارهٔ ۴۶۰: ای که هم آغوش یار حور سرشتی
غزل شمارهٔ ۴۶۱: نقد غمت خریدم با صد هزار شادی
غزل شمارهٔ ۴۶۲: سر از کمند نپیچم اگر تو صیادی
غزل شمارهٔ ۴۶۳: رفتی بر غیر و ترک ما کردی
غزل شمارهٔ ۴۶۴: زان سر زلف مرا بی سرو سامان کردی
غزل شمارهٔ ۴۶۵: اگر ناصح نظر بر منظر جانان من کردی
غزل شمارهٔ ۴۶۶: با آن که می از شیشه به پیمانه نکردی
غزل شمارهٔ ۴۶۷: گه جلوهگر ز بام و گه از منظر آمدی
غزل شمارهٔ ۴۶۸: دامن کشان شبی به کنارم نیامدی
غزل شمارهٔ ۴۶۹: دگر فرود نیاید سرم به هیچ کمندی
غزل شمارهٔ ۴۷۰: شب چارده غلامی ز مه تمام داری
غزل شمارهٔ ۴۷۱: تا از مژهٔ دلکش تیری به کمان داری
غزل شمارهٔ ۴۷۲: چو در میناست می، یاقوت رخشان است ...
غزل شمارهٔ ۴۷۳: تو شکر لب که با خسرو بسی شیرین سخ...
غزل شمارهٔ ۴۷۴: این چه دامی است که از سنبل مشکین ...
غزل شمارهٔ ۴۷۵: گرد مه خط سیهکار نداری، داری
غزل شمارهٔ ۴۷۶: زان فشانم اشک در هر رهگذاری
غزل شمارهٔ ۴۷۷: دیدم جمال قاتل در وقت جان سپاری
غزل شمارهٔ ۴۷۸: من به غیر از تو کسی یار نگیرم، آری
غزل شمارهٔ ۴۷۹: ای طلعت نکوی تو نیکوتر از پری
غزل شمارهٔ ۴۸۰: زاهد و سبحه صد دانه و ذکر سحری
غزل شمارهٔ ۴۸۱: گفتی که وقت سحر سویت کنم گذری
غزل شمارهٔ ۴۸۲: تو پری چهره اگر دست به آیینه بری
غزل شمارهٔ ۴۸۳: خوشا شبی که به آرامگاه من باشی
غزل شمارهٔ ۴۸۴: زندگی بی او ندارد حاصلی
غزل شمارهٔ ۴۸۵: این سر که به تن دارم مست می ناب ا...
غزل شمارهٔ ۴۸۶: ساقی انجمن شد، شوخ شکر کلامی
غزل شمارهٔ ۴۸۷: وه که گر یک شب پس از عمری به خواب...
غزل شمارهٔ ۴۸۸: ای زلف خم به خم که زدی راه عالمی
غزل شمارهٔ ۴۸۹: چنین نگار ندیدم به هیچ ایوانی
غزل شمارهٔ ۴۹۰: لب شیرین تو را دادند تا شکر بیفشانی
غزل شمارهٔ ۴۹۱: دوشینه خود شنیدم یک نکته از دهانی
غزل شمارهٔ ۴۹۲: سر راهش افتادم از ناتوانی
غزل شمارهٔ ۴۹۳: من و عشق تو اگر کفر و اگر ایمانی
غزل شمارهٔ ۴۹۴: گر چه آن زلف سیه را تو نمیلرزانی
غزل شمارهٔ ۴۹۵: عشق و کمین گشادنی، ما و ز جان بری...
غزل شمارهٔ ۴۹۶: بس که فرخ رخ و شکر لب و شیرین دهنی
غزل شمارهٔ ۴۹۷: خوش آن که حلقههای سر زلف واکنی
غزل شمارهٔ ۴۹۸: در شهر اگر تو شاهد شیرین گذر کنی
غزل شمارهٔ ۴۹۹: گر جلوهگر به عرصهٔ محشر گذرکنی
غزل شمارهٔ ۵۰۰: چون به رخ چین سر زلف چلیپا فکنی
غزل شمارهٔ ۵۰۱: گر تو زان تنگ شکر خنده مکرر نکنی
غزل شمارهٔ ۵۰۲: جنس گران بهای خود ارزان نمیکنی
غزل شمارهٔ ۵۰۳: گر چشم سیاهش را از چشم صفا بینی
غزل شمارهٔ ۵۰۴: به شکر خنده دل بردی ز هر زیبا نگا...
غزل شمارهٔ ۵۰۵: اولین گام ار سمند عقل را پی میکنی
غزل شمارهٔ ۵۰۶: ز وصل و هجر خود آسایش و عذاب منی
غزل شمارهٔ ۵۰۷: مو به مو دام فریب دل دانای منی
غزل شمارهٔ ۵۰۸: دلم که بسته تعلق به زلف پرچینی
غزل شمارهٔ ۵۰۹: گل به جوش آمد و مرغان به خروش از ...
غزل شمارهٔ ۵۱۰: تا سراسیمهٔ آن طرهٔ پیچان نشوی
غزل شمارهٔ ۵۱۱: گر به دنبال دل آن زلف رود هیچ مگوی
غزل شمارهٔ ۵۱۲: کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی
غزل شمارهٔ ۵۱۳: ای سر زلف تو سر رشتهٔ هر سودایی
غزل شمارهٔ ۵۱۴: دوش مستانه چه خوش گفت قدح پیمایی
غزل شمارهٔ ۵۱۵: خرم آن عاشق که آشوب دل و دینش تویی
غزل شمارهٔ ۵۱۶: چون نرقصد جانم از شادی که جانانم ...