خانه
صفحهاصلی
شاعران
عبید زاکانی
دیوان اشعار
غزلیات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
غزل شمارهٔ ۱: بکشت غمزهٔ آن شوخ بیگناه مرا
غزل شمارهٔ ۲: ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا
غزل شمارهٔ ۳: شوریده کرد شیوهٔ آن نازنین مرا
غزل شمارهٔ ۴: در ما به ناز مینگرد دلربای ما
غزل شمارهٔ ۵: ای خط و خال خوشت مایهٔ سودای ما
غزل شمارهٔ ۶: میکند سلسلهٔ زلف تو دیوانه مرا
غزل شمارهٔ ۷: میزند غمزهٔ مرد افکن او تیر مرا
غزل شمارهٔ ۸: کرد فارغ گل رویت ز گلستان ما را
غزل شمارهٔ ۹: دلا با مغان آشنائی طلب
غزل شمارهٔ ۱۰: دارم بتی به چهرهٔ صد ماه و آفتاب
غزل شمارهٔ ۱۱: لطف تو از حد برون حسن تویی منتهاست
غزل شمارهٔ ۱۲: خوشا کسیکه ز عشقش دمی رهائی نیست
غزل شمارهٔ ۱۳: جفا مکن که جفا رسم دلربائی نیست
غزل شمارهٔ ۱۴: دلداده را ز تیر ملامت گزند نیست
غزل شمارهٔ ۱۵: ما را ز شوق یار بغیر التفات نیست
غزل شمارهٔ ۱۶: ترک سر مستم که ساغر میگرفت
غزل شمارهٔ ۱۷: رمید صبر و دل از من چو دلنواز برفت
غزل شمارهٔ ۱۸: سیاه چرده بتم را نمک ز حد بگذشت
غزل شمارهٔ ۱۹: ز سنبلی که عذارت بر ارغوان انداخت
غزل شمارهٔ ۲۰: مرا ز وصل تو حاصل بجز تمنا نیست
غزل شمارهٔ ۲۱: دگر برون شدنم زین دیار ممکن نیست
غزل شمارهٔ ۲۲: جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست
غزل شمارهٔ ۲۳: حاصل ز زندگانی ما جز وبال نیست
غزل شمارهٔ ۲۴: هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت
غزل شمارهٔ ۲۵: در خانه تا قرابهٔ ما پر شراب نیست
غزل شمارهٔ ۲۶: دلی که بستهٔ زنجیر زلف یاری نیست
غزل شمارهٔ ۲۷: بیش از این برگ فراق رخ جانانم نیست
غزل شمارهٔ ۲۸: سر نخوانیم که سودا زدهٔ موئی نیست
غزل شمارهٔ ۲۹: نه به ز شیوهٔ مستان طریق ورائی هست
غزل شمارهٔ ۳۰: دوشم غم تو ملک سویدا گرفته بود
غزل شمارهٔ ۳۱: ز من مپرس که بر من چه حال میگذرد
غزل شمارهٔ ۳۲: دردا که درد ما به دوائی نمیرسد
غزل شمارهٔ ۳۳: نسیم خاک مصلی و آب رکن آباد
غزل شمارهٔ ۳۴: دلم ز عشق تبرا نمیتواند کرد
غزل شمارهٔ ۳۵: ساقیا باز خرابیم بده جامی چند
غزل شمارهٔ ۳۶: ترا که گفت که با ما وفا نشاید کرد
غزل شمارهٔ ۳۷: نقش روی توام از پیش نظر مینرود
غزل شمارهٔ ۳۸: گرم عنایت او در بروی بگشاید
غزل شمارهٔ ۳۹: دوش اشگم سر به جیحون میکشید
غزل شمارهٔ ۴۰: هرگز کسی به خوبی چون یار ما نباشد
غزل شمارهٔ ۴۱: دوش لعلت نفسی خاطر ما خوش میکرد
غزل شمارهٔ ۴۲: مردیم و یار هیچ عنایت نمیکند
غزل شمارهٔ ۴۳: ز کوی یار زمانی کرانه نتوان کرد
غزل شمارهٔ ۴۴: بی روی یار صبر میسر نمیشود
غزل شمارهٔ ۴۵: سعادت روی با دین تو دارد
غزل شمارهٔ ۴۶: لعل نوشینش چو خندان میشود
غزل شمارهٔ ۴۷: باد صبا جیب سمن برگشاد
غزل شمارهٔ ۴۸: کجا کسیکه مرا مژدهٔ چمانه دهد
غزل شمارهٔ ۴۹: سپیدهدم به صبوحی شراب خوش باشد
غزل شمارهٔ ۵۰: جوقی قلندرانیم بر ما قلم نباشد
غزل شمارهٔ ۵۱: شرم دار ایدل از این دهر رهائی تا ...
غزل شمارهٔ ۵۲: دلم زین بیش غوغا بر نتابد
غزل شمارهٔ ۵۳: ز سوز عشق من جانت بسوزد
غزل شمارهٔ ۵۴: وداع کعبهٔ جان چون توان کرد
غزل شمارهٔ ۵۵: عاشق شوریده ترک یار نتوانست کرد
غزل شمارهٔ ۵۶: علیالصباح که نرگس پیاله بردارد
غزل شمارهٔ ۵۷: خرم آن کس که غم عشق تو در دل دارد
غزل شمارهٔ ۵۸: ناگاه هوش و صبر من آن دلربا ببرد
غزل شمارهٔ ۵۹: پیوسته چشم شوخت ما را فکار دارد
غزل شمارهٔ ۶۰: یار پیمان شکنم با سر پیمان آمد
غزل شمارهٔ ۶۱: باز ترک عهد و پیمان کرده بود
غزل شمارهٔ ۶۲: از دم جان بخش نیدل را صفائی میرسد
غزل شمارهٔ ۶۳: دل همان به که گرفتار هوائی باشد
غزل شمارهٔ ۶۴: دوش عقلم هوس وصل تو شیدا میکرد
غزل شمارهٔ ۶۵: دوش سلطان خیالش باز غوغا کرده بود
غزل شمارهٔ ۶۶: جوق قلندرانیم در ما ریا نباشد
غزل شمارهٔ ۶۷: میپزد باز سرم بیهده سودای دگر
غزل شمارهٔ ۶۸: مرا دلیست گرفتار خطهٔ شیراز
غزل شمارهٔ ۶۹: چمن دل بردن آیین میکند باز
غزل شمارهٔ ۷۰: با ما نکرد آن بت سرکش وفا هنوز
غزل شمارهٔ ۷۱: قصهٔ درد دل و غصهٔ شبهای دراز
غزل شمارهٔ ۷۲: بییار دل شکسته و دور از دیار خویش
غزل شمارهٔ ۷۳: در این چنین سره فصلی و نوبهاری خوش
غزل شمارهٔ ۷۴: وصل جانان باشدم جان گو مباش
غزل شمارهٔ ۷۵: نه بر هرخان و خاقان میبرم رشگ
غزل شمارهٔ ۷۶: ای ترک چشم مستت بیمار خانهٔ دل
غزل شمارهٔ ۷۷: گوئی آن یار که هر دو ز غمش خستهت...
غزل شمارهٔ ۷۸: حال خود بس تباه میبینم
غزل شمارهٔ ۷۹: ما سریر سلطنت در بینوائی یافتیم
غزل شمارهٔ ۸۰: یارب از کرده به لطف تو پناه آوردیم
غزل شمارهٔ ۸۱: منم اسیر و پریشان ز یار خود محروم
غزل شمارهٔ ۸۲: باز در میکده سر حلقهٔ رندان شدهام
غزل شمارهٔ ۸۳: قصد آن زلفین سرکش کردهام
غزل شمارهٔ ۸۴: هرگه که شبی خود را در میکده اندازیم
غزل شمارهٔ ۸۵: از حد گذشت درد و به درمان نمیرسیم
غزل شمارهٔ ۸۶: ما که رندان کیسه پردازیم
غزل شمارهٔ ۸۷: ما گدایان بعد از این از کار و بار...
غزل شمارهٔ ۸۸: رفتم از خطهٔ شیراز و به جان در خطرم
غزل شمارهٔ ۸۹: بیش از این بد عهد و پیمانی مکن
غزل شمارهٔ ۹۰: دلا باز آشفته کاری مکن
غزل شمارهٔ ۹۱: در خود نمیبینم که من بی او توانم...
غزل شمارهٔ ۹۲: منگر به حدیث خرقه پوشان
غزل شمارهٔ ۹۳: خدایا تو ما را صفائی بده
غزل شمارهٔ ۹۴: ای عاشقان رویت بر مهر دل نهاده
غزل شمارهٔ ۹۵: باز فکند در چمن، بلبل مست غلغله
غزل شمارهٔ ۹۶: مرا دلیست ره عافیت رها کرده
غزل شمارهٔ ۹۷: مبارکست نظر بر تو بامداد پگاه
غزل شمارهٔ ۹۸: بدین صفت سر و چشمی و قد و بالائی
غزل شمارهٔ ۹۹: خوش بود گر تو یار ما باشی
غزل شمارهٔ ۱۰۰: افتاده بازم در سر هوائی
غزل شمارهٔ ۱۰۱: زهی لعل لبت درج لئالی
غزل شمارهٔ ۱۰۲: دارد به سوی یاری مسکین دلم هوائی
غزل شمارهٔ ۱۰۳: زلفت به پریشانی دل برد به پیشانی
غزل شمارهٔ ۱۰۴: عزم کجا کردهای باز که برخاستی
غزل شمارهٔ ۱۰۵: گر آن مه را وفا بودی چه بودی
غزل شمارهٔ ۱۰۶: خم ابروی او در جانفزائی