خانه
صفحهاصلی
شاعران
احمد شاملو
باغ آینه
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
خوابِ وجينگر: خواب چون درفکند از پایم
مثلِ اين است...: مثلِ این است، در این خانهی تار،
حريقِ قلعهيی خاموش ...: برای مادرم
کلید: رفتم فرو به فکر و فتاد از کفم سبو
اتفاق: مردی ز بادِ حادثه بنشست
برف: برفِ نو، برفِ نو، سلام، سلام!
شبگیر: برای ادیب خوانساری و سِحرِ صدایش
غروبِ «سيارود»: میچکد سمفونیِ شب
در دوردست...: در دوردست، آتشی اما نه دودناک
بر سنگفرش: یارانِ ناشناختهام
کیفر: در اینجا چار زندان است
ماهی: من فکر میکنم
کاج: به ابوالفضل نجفی
پُل ِ اللهوردیخان: به فروز و یحیی هدی
شبانه: به اسماعیل صارمی
طرح: برای پروین دولتآبادی
فقر: از رنجی خستهام که از آنِ من نیست
مرثيه برای مردگانِ ديگر: ۱
شبانه: به محمود کیانوش
باران: آنگاه بانویِ پُرغرورِ عشقِ خود را...
نیمشب: پنجهی سردِ باد در اندیشهی گزندی...
شبانه: عشق
زن خفته: کنارِ من چسبیده به من در عظیمتر ...
لوحِ گور: نه در رفتن حرکت بود
باران: بر شربِ بیپولکِ شب
تاشک: بُنبستِ سربهزیر
معاد: من
بر خاک ِ جدي ايستادم ...: بر خاکِ جدی ایستادم
کوچه: به دکتر مجید حائری
دادخواست: از همه سو،
در بسته...: دیرگاهیست که دستی بداندیش
از شهر سرد...: صحرا آمادهی روشن شدن بود
با همسفر: سرکش و سرسبز و پیچنده
باغ آینه: چراغی به دستم چراغی در برابرم.
مرثیه: نیمروز...
نبوغ: برای میهنِ بیآب و خاک
شعارِ ناپلئونِ کبير: شعارِ ناپلئونِ کبیر
قصهی دخترای ننه دریا: یکی بود یکی نبود.