خانه
صفحهاصلی
شاعران
احمد شاملو
لحظهها و همیشه
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
سرود: برای پرویزِ شاپور
میلاد: نفسِ کوچکِ باد بود و حریرِ نازکِ ...
گریزان: برای خانمِ عالیه جهانگیر یوشیج
پایتختِ عطش: آب کمجو. تشنگی آور به دست!
ميان ِ ماندن و رفتن...: ميان ِ ماندن و رفتن حکايتي کرديم
سخنی نیست...: به اِولین و ثمین باغچهبان
حماسه؟: در چارراهها خبری نیست:
رهگذران: سر در زیر از شاهراهِ متروک پیش می...
کوهها: کوهها با هماند و تنهایند
انگیزههای خاموشی: پس آدم، ابوالبشر، به پیرامنِ خویش...
غزلِ ناتمام...: به هر تارِ جانم صد آواز هست
شبانه: اکنون، دیگرباره شبی گذشت.
من مرگ را...: اینک موجِ سنگینگذرِ زمان است که ...
وصل: ۱
شبانه: به گوهرِ مراد