خانه
صفحهاصلی
شاعران
احمد شاملو
حدیث بیقراری ماهان
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
سراسرِ روز: سراسرِ روز
نوروز در زمستان: سالی
میدانستند دندان برای...: میدانستند دندان برای تبسم نیز هس...
از خود با خويش: برای عباس جعفری
آشتی: «ــ اقیانوس است آن:
غرشِ خامِ تندرهای پوده...: در معرفی ندا ابکاری
زنان و مردانِ سوزان...: زنان و مردانِ سوزان
ما فریاد میزدیم...: ما فریاد میزدیم: «چراغ! چراغ!»
The Day After: در واپسین دم
سرودِ ششم: شگفتا
شببیداران: همه شب حیرانش بودم،
شبانه: ــ بیآرزو چه میکنی ای دوست؟
شرقاشرقِ شادیانه...: شرقاشرقِ شادیانه به اوجِ آسمان
نگران، آن دو چشمان است...: نگران،
با تخلصِ خونينِ بامداد: مرگ آنگاه پاتابه همیگشود که خروس...
چاهِ شغاد را ماننده...: چاهِ شغاد را ماننده
چون فورانِ فحلْمستِ آتش...: یاد مختاری و پوینده
نخستين که در جهان ديدم...: به دکتر جهانگیر رأفت
نخستين از غلظهی پنيرک...: نخستین
کژمژ و بیانتها...: کژمژ و بیانتها