خانه
صفحهاصلی
شاعران
سهراب سپهری
شرق اندوه
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
به زمین: افتاد . و چه پژواکی که شنید اهریم...
بودهی - Bodhi: آنی بود ، در ها وا شده بود .
تا: بالارو ، بالارو. بند نگه بشکن، و ...
تا گل هیچ: می رفتیم، و درختان چه بلند ، و تم...
تراو: در آ، که کران را برچیدم، خاک زمان...
تنها باد: سایه شدم، و صدا کردم:
روانه: چه گذشت ؟
شکپوی: بر آبی چین افتاد ،سیبی به زمین اف...
شورم را: من سازم : بندی آواز . برگیرم ، بن...
شیطان هم: از خانه بدر ، از کوچه برون، تنهای...
لب آب: دیشب، لب رود، شیطان زمزمه داشت.
نا: باد آمد ، در بگشا، اندوه خدا آورد.
نه به سنگ: در جوی زمان ، در خواب تماشای تو م...
نیایش: دستی افشان ، تا ز سر انگشتانت صد ...
هایی: سرچشمه رویش هایی، دریایی، پایان ت...
هلا: تنها به تماشای چه ای ؟
هنگامی: تاریکی ، پیچک وار ، به چپر ها پیچ...
و: آری ، ما غنچه یک خوابیم.
و شکستم، و دویدم، و فتادم: درها به طنین های تو وا کردم.
و چه تنها: ای درخور اوج ! آواز تو در کوه سحر...
وید: نی ها ، همهمه شان می آید.
پادمه: می رویید. در جنگل ، خاموشی رویا ب...
پاراه: نه تو می پایی، و نه کوه. میوه این...
چند: اینجاست ، آیید، پنجره بگشایید، ای...
گزار: باز آمدم از چشمه خواب ، کوزه تر د...