خانه
صفحهاصلی
شاعران
سهراب سپهری
حجم سبز
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
آب: آب را گل نکنیم:
آفتابی: صدای آب می آید ، مگر در نهر تنهای...
از روی پلک شب: شب سرشاری بود.
از سبز به سبز: من در این تاریکی
به باغ همسفران: صدا کن مرا.
تا نبض خیس صبح: آه، در ایثار سطح ها چه شکوهی است !
تپش سایه دوست: تا سواد قریه راهی بود.
جنبش واژه زیست: پشت کاجستان ، برف.
در گلستانه: دشتهایی چه فراخ!
دوست: بزرگ بود
روشنی، من، گل، آب: ابری نیست .
ساده رنگ: آسمان، آبیتر،
سوره تماشا: به تماشا سوگند
شب تنهایی خوب: گوش کن ، دورترین مرغ جهان می خواند.
نشانی: خانه دوست کجاست؟ در فلق بود که پر...
صدای دیدار: با سبد رفتم به میدان، صبحگاهی بود.
غربت: ماه بالای سر آبادی است ،
ندای آغاز: کفشهایم کو،
همیشه: عصر
و پیامی در راه: روزی
واحهٔی در لحظه: به سراغ من اگر میآیید،
ورق روشن وقت: از هجوم روشنایی شیشه های در تکان ...
پرهای زمزمه: مانده تا برف زمین آب شود.
پشت دریاها: قایقی خواهم ساخت،
پیغام ماهیها: رفته بودم سر حوض