خانه
صفحهاصلی
شاعران
فروغ فرخزاد
تولدی دیگر
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
آن روزها: آن روزها رفتند
گذران: تا به کی باید رفت
آفتاب می شود: نگاه کن که غم درون دیده ام
روی ِ خاک: هرگز آرزو نکرده ام
شعر ِ سفر: همه شب با دلم کسی می گفت
باد ما را خواهد برد: در شب کوچک من ، افسوس
غزل: چون سنگها صدای مرا گوش می کنی
در آبهای سبز ِ تابستان: تنها تر از یک برگ
میان ِ تاریکی: میان تاریکی
بر او ببخشایید: بر او ببخشایید
دریافت: در حباب کوچک
وصل: آن تیره مردمکها ، آه
عاشقانه: ای شب از رویای تو رنگین شده
پرسش: سلام ماهی ها ... سلام ماهی ها
جمعه: جمعهٔ ساکت
عروسک کوکی: بیش از اینها ، آه ، آری
تنهایی ِ ماه: در تمام طول تاریکی
معشوق ِ من: معشوق من
در غروبی ابدی: - روز یا شب ؟
مرداب: شب سیاهی کرد و بیماری گرفت
آیه های زمینی: آن گاه
هدیه: من از نهایت شب حرف می زنم
دیدار در شب: و چهرهٔ شگفت
وهم ِ سبز: تمام روز در آیینه گریه می کردم
فتح ِ باغ: آن کلاغی که پرید
به علی گفت مادرش روزی ...: علی کوچیکه
پرنده فقط یک پرنده بود: پرنده گفت : ( چه بویی ، چه آفتابی...
ای مرز ِ پرگهر ...: فاتح شدم
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد: به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
من از تو می مُردم: من از تو می مردم
تولدی دیگر: همهٔ هستی من آیهٔ تاریکیست