خانه
صفحهاصلی
شاعران
مهدی اخوان ثالث
زمستان
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
یاد: هرگز فراموشم نخواهد گشت، هرگز
نغمهٔ همدرد: آینهٔ خورشید از آن اوج بلند
ارمغان فرشته: با نوازشهای لحن مرغکی بیدار دل
خفته: آمد به سوی شهر از آن دور دورها
بی سنگر: در هوای گرفتهٔ پاییز
شعر: چون پرندهای که سحر
سترون: سیاهی از درون کاهدود پشت دریاها
در میکده: در میکدهام، چون من بسی اینجا هست
هر کجا دلم بخواهد: چون میهمانان به سفرهٔ پر ناز و نع...
نظاره: ۱
به مهتابی که به گورستان می تابید: ۱
سه شب: نخستین
سگها و گرگها: ۱
فراموش: با شما هستم من، ای ... شما
فریاد: خانهام آتش گرفته ست، آتشی جانسوز
مشعل خاموش: لبها پریده رنگ و زبان خشک و چاک ...
اندوه: نه چراغ چشم گرگی پیر
قصه ای از شب: شب است
مرداب: عمر من دیگر چون مردابی ست
برای دخترکم لاله و آقای مینا: با دستهای کوچک خوش
زمستان: سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت،
گزارش: خدایا! پر از کینه شد سینهام
جرقه: به چشمان سیاه و روی شاداب و صفای دل
لحظه: همه گویند که: تو عاشق اویی
روشنی: ای شده چون سنگ سیاهی صبور
گرگ هار: گرگ هاری شدهام
بیمار: بیمارم، مادر جان
فسانه: گویا دگر فسانه به پایان رسیده بود
داوری: هر که آمد بار خود را بست و رفت
آب و آتش: آب و آتش نسبتی دارند جاویدان
پاسخ: چه میکنی؟ چه میکنی؟
سرود پناهنده: نجوا کنان به زمزمه سرگرم
لحظه ی دیدار: لحظهٔ دیدار نزدیک است
پرنده ای در دوزخ: نگفتندش چو بیرون میکشاند از زادگ...
پند: بخز در لاکتی حیوان! که سرما
آواز کَرَک: « بده ... بدبد ... چه امیدی؟ چه ا...
چاووشی: بسان رهنوردانی که در افسانهها گو...
هستان: گفت و گو از پاک و ناپاک است
باغ من: آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
شکار (یک منظومه): ۱