خانه
صفحهاصلی
شاعران
مهدی اخوان ثالث
آخر شاهنامه
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
کاوه یا اسکندر؟: موجها خوابیدهاند، آرام و رام
غزل ۱: بادهای هست و پناهی و شبی شسته و ...
چون سبوی تشنه...: از تهی سرشار
میراث: پوستینی کهنه دارم من
گل: همان رنگ و همان روی
مرداب: این نه آب است کآتش را کند خاموش
غزل ۲: تا کند سرشار شهدی خوش هزاران بیشه...
خزانی: پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
دریچه ها: ما چون دو دریچه، رو به روی هم
گله: شب خامش است و خفته در انبان تنگ روی
بازگشت زاغان: در آستان غروب
ناژو: دور از گزند و تیررس رعد و برق و باد
دریغ: بی شکوه و غریب و رهگذرند
طلوع: پنجره باز است
غزل ۳: ای تکیه گاه و پناه
بی دل: آری، تو آنکه دل طلبد آنی
آخر شاهنامه: این شکسته چنگ بی قانون
قولی در ابوعطا: کرشمهٔ درآمد
چه آرزوها: درآمد
وداع: سکوت صدای گامهایم را باز پس میدهد
پیامی از آن سوی پایان: اینجا که ماییم سرزمین سرد سکوت است
با همین دل و چشمهایم، همیشه: با همین چشم، همین دل
پیغام: چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زم...
برف: پاسی از شب رفته بود و برف میبارید
قصیده: ۱
سر کوه بلند: سر کوه بلند آمد سحر باد
مرثیه: خشمگین و مست و دیوانه ست
گفت و گو: ... باری، حکایتی ست
ساعت بزرگ: یادمان نمانده کز چه روزگار
جراحت: دیگر اکنون دیری و دوری ست
رباعی: گر زری و گر سیم زراندودی، باش
خفتگان: خفتگان نقش قالی، دوش با من خلوتی ...
قاصدک: قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟