خانه
صفحهاصلی
شاعران
مهدی اخوان ثالث
از این اوستا
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
منزلی در دوردست: منزلی در دوردستی هست بی شک هر مسا...
کتیبه: فتاده تخته سنگ آن سوی تر، انگار ک...
قصه شهر سنگستان: دو تا کفتر
مرد و مرکب: گفت راوی: راه از این دو روند آسود
آنگاه پس از تندر: نمیدانی چه شبهایی سحر کردم
روی جاده ی نمناک: اگرچه حالیا دیریست کان بی کاروان ...
آواز چگور: وقتی که شب هنگام گامی چند دور از من
پرستار: شب از شبهای پاییزی ست
غزل ۴: ون پردهٔ حریر بلندی
در آن لحظه: در آن لحظه که من از پنجره بیرون ن...
حالت: آفاق پوشیده از فر بیخویشی است و ن...
در این شبگیر: کدامین جام و پیغام صبوحی مستتان ک...
و نه هیچ: نه زورقی و نه سیلی، نه سایهٔ ابری
سبز: با تو دیشب تا کجا رفتم
صبح: چو مرغی زیر باران راه گم کرده
نماز: باغ بود و دره چشم انداز پر مهتاب
و ندانستن: شست باران بهاران هر چه هر جا بود
هنگام: هنگام رسیده بود، ما در این
نوحه: نعش این شهید عزیز
راستی، ای وای، آیا: دگر ره شب آمد تا جهانی سیا کند
رباعی: خشکید و کویر لوت شد دریامان
پیوندها و باغها: لحظهای خاموش ماند، آنگاه
زندگی: بر زمین افتاده پخشیده ست
ناگه غروب کدامین ستاره؟: با آنکه شب شهر را دیرگاهی ست