خانه
صفحهاصلی
شاعران
محمدحسن بارق شفیعی
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
انسان فردا: من خداوندگار فردایم
انگیزهٔ زندگی: بدانسان که روشنگر خاوران
آهنگ تمنا: برخیز جوانا!
ای ناله!: «برندهٔ جایزهٔ ادبی رحمان بابا»
برخیز!: ای مرکز یأس و نارسایی!
برگ گل: اینسان که شعلهخیز بوَد نالهها...
بلا ردِّ بلا: روزی چپکی از زبر شاخ به پا شد
به مرغ آزاد: همای چرختاز ای مرغ آزاد!
بهار آرزو: ای دل! ای سرچشمهٔ امّیدها
پیام دوستی: من پیام دوستی زاَفغاندیار آوردهام
پیر ریاکار: باز یاران خرابات چه کردند که دوش
پیمان: نه ایوان آرزو دارم، نه میترسم ز ...
پیمان تو: ای جلوهٔ جان هنر ای حُسن فریبا
تا به کی؟: میدان فکر مردم ما تنگ تا به کی؟
تابلوی عشق: دیشب میان باغ،
تصویر بندگی: اینشعلههای شعر،
خدای من: عاشقم، عشق من خدای من است
دادگه: گر ساز کند سوز دل، آهنگ ترانه
داغ عشق: در گیرد آندلی که به دلدادگان نسوخت
در کمینگاه اهریمن: نه گر از شور فریادم غریوی در زمین...
دُزد مینا: آنکه با نیم نظر دل ز بر ما ببرد
زندگی: اینجهان بحر موجخیز و در آن
سوز محبت: در عشق جنونی است که تدبیر ندارد
شبستان قبرها: «برندهٔ جایزهٔ ادبی رحمانبابا»
شبهای آشنا: اینجا که باد زندگیانگیز نوبهار،
شعر من!: شعر من، ای نوای نی زندگانیام!
صدای تیشه: سخن بشنو مجال چند و چون نیست
طاقت پروانه: داروی سوز درون ما شراب ناب نیست
طلوع عید: فردا که مهر با رخ تابان و آذری
عالم دگر: سر طرّهای به هوا فشان، ختنی ز مش...
عشق: ای عشق!
عید من: گفتم به دل: ز آینهات گرد غم بشوی
قسم: به آتشی که ز فریاد خلق برخیزد
کاش!: پهندشتی است اینجهان و در آن
کو؟: خانهٔ خوابیدگان را دیدهٔ بیدار کو؟
مادر، مرا ببخش!: مادر، مرا ببخش!
مرغ آتش ( در جواب به سیاووش کسرایی): شب را به زیر سرخ پر خویش میک...
مرگ شاعر: شامگاهان که عروس فلکی
من...: کیام من؟ نور چشم جستوجوها
نفرین: نفرین به شهر خستهٔ تاریکی
ننگ هستی: ای روزگار شوم!
هشدار: دنیای سالخورده جوانی ز سر گرفت
همای عشق: آندم که الههٔ محبت
همرهان: به یوری گاگارین نخستین مرد کیهان ...
همسفر: دیشب چمن خیال گل کرد
آفتاب خاوری...: شاد زی ای مرز آزادیگزین
نالهٔ زولانه: آخر این دردِ تغافل که به پیمانهٔ...
هر قدَر: هر قدَر ناله کشیدیم به جایی نرسید