خانه
صفحهاصلی
شاعران
فردوسی
شاهنامه
داستان رستم و شغاد
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
بخش ۱: یکی پیر بد نامش آزاد سرو
بخش ۲: چنین گوید آن پیر دانشپژوه
بخش ۳: بداختر چو از شهر کابل برفت
بخش ۴: چو با خستگی چشمها برگشاد
بخش ۵: ازان نامداران سواری بجست
بخش ۶: فرامرز چون سوک رستم بداشت
بخش ۷: چنین گفت رودابه روزی به زال
بخش ۸: چو شد روزگار تهمتن به سر