خانه
صفحهاصلی
شاعران
شیون فومنی
فارسی
اشعار آزاد نیمایی
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
رودبار ۶۹: رود
آری: با فرزند برومندم
طرح: کمانه کرد گلوله
در بادهای اکنون: از تو
انزلی: جریان دارد رود
سهیل سیب های زمین: به: بیژن جان نجدی (شاعر زلالی های...
از جنگل های ماسال: باد می توفد
میوه ی بی برگی خاک: در اندوه خاموشی آن قمری کوکوزن
پهلو تهی مکن: می بویمت
ای عشق: می بینی
روستای آدمی: یکریز می کوبد.
ماهیگیران: بر ساقه ی تابستانی رود
چیزی بگو: می جویمت
تفسیر: زیبایی دیدنی نیست
آبادی: برگرد
آنک: سهمی از ستاره
تاسیان: به خانه می رسم.
دورتر از خویش: چه می کنی
سرشاری: عشق تو
شیار: چیزی درونم را
صبوری: سرشاری
پایانه: بنویس:
جهان و انسان: برکه ایست
خویشی: جریانی دارم در تو
شیطنت: کودک است شعر
کلمات: بوسه کن
می خواهمت: عاشق است مه
نازکانه: نمک عشق کجاست؟
نه: نمی خواهم
مرور: زنی
تنازع: عاشقی نکرده ایم.
از دوست داشتن: چگونه دوستش نداشته باشی
تهی شو: پرواز چیزی نیست
دختر: آیا چه می خواهد خریدن
عاشقی: به ناگزیر
هرگز: دهانشان خالیست
انگیزه: به یکبار
بیافرین: دستان موازی
سه تار: تنهایی ملایم است
چرای لحظه ها: آهسته تر ببال
شب شعر: قدمگاهی ست
نشانه: جهان