خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۱: آن دید بقا که جز بقا هیچ ندید
شمارهٔ ۲: میپنداری که در همه کون کسی است
شمارهٔ ۳: در سایهٔ فقر صد جهان، وانهمه هیچ
شمارهٔ ۴: با دانش او بیخبری داند بود
شمارهٔ ۵: در حضرت توحید پس و پیش مدان
شمارهٔ ۶: گر بر در آفتاب روشن باشم
شمارهٔ ۷: عشقش به وجود متّهم کرد تو را
شمارهٔ ۸: این هر دو جهان عکس کمالی پندار
شمارهٔ ۹: بگذر ز حس و خیال،ای طالب حال
شمارهٔ ۱۰: هر دل که به توحید ز درویشان است
شمارهٔ ۱۱: ای پردهٔ پندار پسندیدهٔ تو
شمارهٔ ۱۲: چون محرم هم نفس نهای، تو چه کنی
شمارهٔ ۱۳: شایستهٔ این هوس نهای، تو چه کنی
شمارهٔ ۱۴: هیچ است همه، وسوسهٔ خاطر چند
شمارهٔ ۱۵: تا چند ازین غرور بسیار تو را
شمارهٔ ۱۶: این قالب اگر بلند دیدی ور پست
شمارهٔ ۱۷: دل از می عشق مست میپنداری
شمارهٔ ۱۸: جان شیفتهٔ الست میپنداری
شمارهٔ ۱۹: جانت به گُوِ تنی در افتاد و برفت
شمارهٔ ۲۰: جمشید به گلخنی در افتاد و برفت
شمارهٔ ۲۱: در فرع کجا مشبّهی افتاده است
شمارهٔ ۲۲: آخر ره دورت به کناری برسد
شمارهٔ ۲۳: هر چند که نیستی کمت خواهد بود
شمارهٔ ۲۴: چون هستی را نیست کسی اولیتر
شمارهٔ ۲۵: ای بس که دل تو بیم دارد در پیش
شمارهٔ ۲۶: درویشی چیست مست و مفلس بودن
شمارهٔ ۲۷: جز بیذاتی لایق درویشان نیست
شمارهٔ ۲۸: با درویشان، «کن و مکن» نتوان گفت
شمارهٔ ۲۹: خلقان همه در آینهای مینگرند
شمارهٔ ۳۰: درها به فنا گشادهاند، اینت عجب!
شمارهٔ ۳۱: تا کی غم یک قطرهٔ خوناب خوریم
شمارهٔ ۳۲: دعوی وجود از سر مستی شوم است
شمارهٔ ۳۳: درویشِ تو را توانگری میبایست
شمارهٔ ۳۴: گر ما به هزار تک بخواهیم دوید
شمارهٔ ۳۵: در عشق مرا چون عدم محض فزود
شمارهٔ ۳۶: چون در ره این کار مرا دید فزود
شمارهٔ ۳۷: از بس که در آثار نمیبینم من
شمارهٔ ۳۸: هیچم همه تا با خود و با خویشتنم
شمارهٔ ۳۹: نه فخر ز سرفرازیم میآید
شمارهٔ ۴۰: من ماندهام و لیک بی من منییی
شمارهٔ ۴۱: زان روز که در صدر خودی بنشستم
شمارهٔ ۴۲: اول همه نیستی است تا اول کار
شمارهٔ ۴۳: عمری به فنا بر دلم آوردم دست
شمارهٔ ۴۴: هیچم من و در گفت و شنید آمدهام
شمارهٔ ۴۵: این بیخودیی که من در آن افتادم
شمارهٔ ۴۶: ای دل! دیدی که هرچه دیدی هیچ است
شمارهٔ ۴۷: ای بود تو پیوسته بنا بود آخر