خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۱: آن راه که راه عالم عرفان است
شمارهٔ ۲: هر ذات که در تصرّف دوران است
شمارهٔ ۳: چندان که نگاه میکنم حیرانی است
شمارهٔ ۴: بنشین که اگر بسی گذر خواهی کرد
شمارهٔ ۵: بر بوی یقین درین بیابان رفتیم
شمارهٔ ۶: گر عقل مرا مصلحت اندیش آمد
شمارهٔ ۷: احوالِ جهان سخت عجیب افتادهست
شمارهٔ ۸: مائیم و نصیب جز جگر خواری نه
شمارهٔ ۹: دانی که چهایم نه بزرگیم نه خُرد
شمارهٔ ۱۰: مائیم در اوفتاده چون مرغ به دام
شمارهٔ ۱۱: از آرزوی یقین چو مینتوان زیست
شمارهٔ ۱۲: ای دل هر دم غم دگرگون میخور
شمارهٔ ۱۳: این درد چه دردیست که درمانش نیست
شمارهٔ ۱۴: حالِ دلِ باژگونه مینتوان گفت
شمارهٔ ۱۵: دل از همه عالم به کنار آمد باز
شمارهٔ ۱۶: دردا که بجز درد مرا کار نبود
شمارهٔ ۱۷: آن میخواهم که جایگاهی گیرم
شمارهٔ ۱۸: هر روز غمی به امتحانم آمد
شمارهٔ ۱۹: دردا که ز خود بیخبرم باید مرد
شمارهٔ ۲۰: زانگه که بقا روی نمودست مرا
شمارهٔ ۲۱: امروز منم ذوقِ خرد نادیده
شمارهٔ ۲۲: آگاه نیم از دل و جانم که چه بود
شمارهٔ ۲۳: چون عمر بشد زادِ رهم از «چه کنم»
شمارهٔ ۲۴: بس رنج کشم طرب نمیدانم چیست
شمارهٔ ۲۵: چون چارهٔ خویش میندانم چه کنم
شمارهٔ ۲۶: دل نیست مرا، یکی مصیبت خانهست
شمارهٔ ۲۷: سرگردانی بسوخت جانم چه کنم
شمارهٔ ۲۸: سبحان الله! بر صفتی حیرانم
شمارهٔ ۲۹: از پای در آمدم ز سرگردانی
شمارهٔ ۳۰: از دنیی فانیم جوی نیست پدید
شمارهٔ ۳۱: نه در سفرم یک دم و نی در حضرم
شمارهٔ ۳۲: چندان که بدین قصه فرو مینگرم
شمارهٔ ۳۳: امروز منم شیفتهای حیرانی
شمارهٔ ۳۴: امروز منم ز خان و از مان بیرون
شمارهٔ ۳۵: گه چون مه از آرزوی حق کاستهایم
شمارهٔ ۳۶: گر برکشم از سینهٔ پرخون آهی
شمارهٔ ۳۷: از هم نفسانم اثری نیست امروز
شمارهٔ ۳۸: دل هرچه که دید خشک لب دید همه
شمارهٔ ۳۹: چندان که مرا عقل و بصر خواهد بود
شمارهٔ ۴۰: چندان که مرا عقل به تن خواهد بود
شمارهٔ ۴۱: چون بیخبرم از آنکه تقدیرم چیست
شمارهٔ ۴۲: نی کس خبری میدهد از پیشانم
شمارهٔ ۴۳: هر لحظه تحیر به شبیخون آید
شمارهٔ ۴۴: چندان که ز هر شیوه سخن میگویم
شمارهٔ ۴۵: در بادیهٔ جهان دری بنمایید
شمارهٔ ۴۶: یک بیدل و بیرأی چو من بنمایید
شمارهٔ ۴۷: دل رفت و جگر با دل ریش آمد باز
شمارهٔ ۴۸: من زین دل بیخبر بجان آمدهام