خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ بیحوصله و معانی كه تعلّق به
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۱: هر جان که بدان سرِّ معما نرسید
شمارهٔ ۲: هر دل که بجان طریق دمساز نیافت
شمارهٔ ۳: سنگی که نه در فروغِ خور خواهد ماند
شمارهٔ ۴: مردند همه، در هوسی، چتوان کرد
شمارهٔ ۵: کو دل که بداند نفسی اسرارش
شمارهٔ ۶: گر دیدهوری مرد لقا باید شد
شمارهٔ ۷: چون می بتوان به پادشاهی مردن
شمارهٔ ۸: ای در طلب گره گشائی مرده
شمارهٔ ۹: ای همچو سگی به استخوانی قانع
شمارهٔ ۱۰: ای جان تو در ذُلِّ جدائی قانع
شمارهٔ ۱۱: هرگاه که سِرِّ معرفت یابی باز
شمارهٔ ۱۲: چون مرغ دلم حوصلهٔ راز نیافت
شمارهٔ ۱۳: ای مرد فسرده راز مینشناسی
شمارهٔ ۱۴: از مال همه جهان جوی داری تو
شمارهٔ ۱۵: کو عقل که قصد آن جلالت کردی
شمارهٔ ۱۶: چون حوصله نیست تا خبر خواهد شد
شمارهٔ ۱۷: چون بسیارم تجربه افتاد از خویش
شمارهٔ ۱۸: جانا جانم غرقهٔ دریای تو بود
شمارهٔ ۱۹: این کار که عشق تو مرا پیش آورد
شمارهٔ ۲۰: در بادیهٔ تو منزلی میباید
شمارهٔ ۲۱: گر یک دم پاک می برآید از من
شمارهٔ ۲۲: در عشق رخت علم و خرد باختهام
شمارهٔ ۲۳: دل در طلب وصال تو جان میباخت
شمارهٔ ۲۴: چون طاقت عشق تو ندارم آخر
شمارهٔ ۲۵: چون خون دلم بی تو بخوردم آخر
شمارهٔ ۲۶: در قلزم عشق تو که دیار نماند
شمارهٔ ۲۷: جان نتواند ز عشق بر جای بُدن
شمارهٔ ۲۸: آهی که ز دست غم برآرم بی تو
شمارهٔ ۲۹: هر روز ره عشق تو از سر گیرم
شمارهٔ ۳۰: هر کس که ز زلف تو ندارد تابی