خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۱: دوش آمد و برگشاد صد پردهٔ راز
شمارهٔ ۲: دوش آمد و گفت: روز و شب میجوشی
شمارهٔ ۳: دوش آمد و دل ازو کبابی میگشت
شمارهٔ ۴: دوش آمد و گفت: چندم آواز دهی
شمارهٔ ۵: دوش آمد و گفت: چند تنها باشی
شمارهٔ ۶: دوش آمد و گفت: «در درون ما را باش
شمارهٔ ۷: دوش آمد و گفت: خانهٔ ما آخر
شمارهٔ ۸: دوش آمد و گفت: ای شب و روزت غمِ من
شمارهٔ ۹: دوش آمد و گفت: گردِ تو حلقه کنیم
شمارهٔ ۱۰: دوش آمد و گفت: گِردِ اِعزاز مگرد
شمارهٔ ۱۱: دوش آمد و گفت: مرغِ دل عاجز نیست
شمارهٔ ۱۲: دوش آمد و گفت: بی یقین مینرسی
شمارهٔ ۱۳: دوش آمد و گفت: خویش را دشمن باش
شمارهٔ ۱۴: دوش آمد و گفت: «در بلا پیوستی
شمارهٔ ۱۵: دوش آمد و گفت: روز و شب غمناکی
شمارهٔ ۱۶: دوش آمد و گفت: در جنون میفکنیم
شمارهٔ ۱۷: دوش آمد و صبر از دلِ درویشم رفت
شمارهٔ ۱۸: دوش آمد و گفت: بی قراری شب و روز
شمارهٔ ۱۹: دوش آمد و گفت: اگر وفا خواهی کرد
شمارهٔ ۲۰: دوش آمد و گفت: کارِ ما خواهی کرد
شمارهٔ ۲۱: دوش آمدو ره بر دل و جانم در بست
شمارهٔ ۲۲: دوش آمد و گفت: حسن دنییست امشب
شمارهٔ ۲۳: آن بت که دلم عاشقِ جانبازش بود
شمارهٔ ۲۴: دوش از درِ دل درآمد آن بینایی
شمارهٔ ۲۵: دوش از سر لطفی بنشاندست مرا
شمارهٔ ۲۶: دوش از برِ خویش سرنگونم میتاخت
شمارهٔ ۲۷: دل دوش ز لعلِ همچو قندش میسوخت
شمارهٔ ۲۸: دی میشد و دل رها نمیکرد به کس
شمارهٔ ۲۹: دوش آمد و گفت: مردمِ دوراندیش
شمارهٔ ۳۰: دی گفت: کجا شدی،چنین میباید
شمارهٔ ۳۱: دوشش دیدم چو زلف خود در تابی
شمارهٔ ۳۲: امشب بَرِ ما مست که آورد ترا
شمارهٔ ۳۳: امشب ز پگاهی به خروش آمدهای
شمارهٔ ۳۴: دوش آمد و گفت: هیچ آزرمت نیست
شمارهٔ ۳۵: دوش آمد و گفت: ای وطن بگرفته
شمارهٔ ۳۶: دوش آمد و گفت: اگر چه کم میآیم
شمارهٔ ۳۷: دی گفت: چو تو صد به زیانی سوزم
شمارهٔ ۳۸: دی گفت: حجب ز پیش برنگرفتم