خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۱: چون روی تو در همه جهان روی کراست
شمارهٔ ۲: بی موی تونیست موی کس موئی راست
شمارهٔ ۳: تا روی ز زیرِ پرده بنمودی تو
شمارهٔ ۴: در کوی تو آفتاب منزل بگرفت
شمارهٔ ۵: ای واقعهٔ عشقِ تو کاری مشکل
شمارهٔ ۶: عشقت به هزار پادشاهی ارزد
شمارهٔ ۷: ای زلفِ تو صد دامِ ستم افکنده
شمارهٔ ۸: جانا غم عشقت دل و دینم نگذاشت
شمارهٔ ۹: زلف و رخِ تو که قصدِ جان دارندم
شمارهٔ ۱۰: ای روی چو آفتابِ تو پشت سیاه
شمارهٔ ۱۱: ای پیش تو سرو و ماه پیوسته رهی
شمارهٔ ۱۲: چون ماه، به قطع، آب روی تو نداشت
شمارهٔ ۱۳: گر پرده ز روی دلستان برگیری
شمارهٔ ۱۴: ای گم شده درحسنِ تو هر دیدهوری
شمارهٔ ۱۵: تا دیده بر آن عارضِ گلگون افتاد
شمارهٔ ۱۶: گر در همه عمر آرزوئیم بوَد
شمارهٔ ۱۷: ای تُرک! دلم غاشیه بر دوش تو شد
شمارهٔ ۱۸: تا حلقهٔ آن زلف مشوّش دیدم
شمارهٔ ۱۹: در جنب رخت چو ماه میننماید
شمارهٔ ۲۰: بی عشق تو زیستن دریغم آید
شمارهٔ ۲۱: ای حسن تو درحدّ کمال افتاده
شمارهٔ ۲۲: خورشید که چرخ در نکوئیش آورد
شمارهٔ ۲۳: ای نرگسِ صفرا زده سودائی تو
شمارهٔ ۲۴: لعلت که بلای دل و دین آید هم
شمارهٔ ۲۵: تا روی چو آفتاب جانان بفروخت
شمارهٔ ۲۶: گل را به چمن گونهٔ رخسار تو نیست
شمارهٔ ۲۷: عشق رخ تو که کیمیای خطرست
شمارهٔ ۲۸: گاهی ز سرِ زلفِ سیاهت ترسم
شمارهٔ ۲۹: کوثر که لبِ ترا ندیم افتادهست
شمارهٔ ۳۰: ماهی که ز رخ یک سرِ مویم ننمود
شمارهٔ ۳۱: آن ماه که سجده بُرد انجم او را
شمارهٔ ۳۲: بی لعلِ لبش شکرستان میچکنم
شمارهٔ ۳۳: بگشاده رخ و بسته قبا میآید
شمارهٔ ۳۴: آن روز که روی دلستان نتوان دید
شمارهٔ ۳۵: شرطِ رَهِ عشق چیست، درخون گشتن
شمارهٔ ۳۶: ای باد به سوی زلفِ آن یار بتاز
شمارهٔ ۳۷: دوش آمد و بنشست به صد زیبایی
شمارهٔ ۳۸: از بادهٔ عشق تو خماری دارم
شمارهٔ ۳۹: دل، خستهٔ چشم ناوک انداز مدار
شمارهٔ ۴۰: اول که به پیشِ خویشتن راهم داد
شمارهٔ ۴۱: زلف تو برفت از نظرم چه توان کرد
شمارهٔ ۴۲: دل دادم و ترکِ کفر ودینش کردم
شمارهٔ ۴۳: زلف تو که بود آرزوئی همه را
شمارهٔ ۴۴: دل در خم آن زلف چو زنجیر بماند
شمارهٔ ۴۵: جانا! ز همه جهان نشستم برتر
شمارهٔ ۴۶: تا در سر زلفت خم و چین افکندی
شمارهٔ ۴۷: زلف تو که چون مشک به هر سوی افتاد
شمارهٔ ۴۸: دل گفت: «رهِ زلف تو چون کوتاهی است»
شمارهٔ ۴۹: شب نیست که جان بی تو به لب مینرسد
شمارهٔ ۵۰: در زلف اگرچه جایگاهی سازی
شمارهٔ ۵۱: زان خط که به گردِ شکر آوردی تو
شمارهٔ ۵۲: بوئی که ز زلف مشکبوی تو رسد
شمارهٔ ۵۳: چون گشت دل من از سر زلف تو مست
شمارهٔ ۵۴: در عشق رخت چون رخ تو بیشم نیست
شمارهٔ ۵۵: گر لعل لب تو آب حیوانم داد
شمارهٔ ۵۶: هرکاو رخ تو بدید حیران ماند
شمارهٔ ۵۷: ای خاصیتِ لعل تو جان پروردن
شمارهٔ ۵۸: دل در سر زلف چون توحسن افروزی
شمارهٔ ۵۹: مشکین رسنت چو پردهٔ ماه شود
شمارهٔ ۶۰: چون چشمِ تو تیرِ غمزه محکم انداخت
شمارهٔ ۶۱: گفتی که اگر میطلبی تدبیری
شمارهٔ ۶۲: دل روی بدان زلفِ سرافراز آورد
شمارهٔ ۶۳: گه لعلِ تو از قند دلم خواهد تافت
شمارهٔ ۶۴: تا زلف ترا به خونِ دل، رای افتاد
شمارهٔ ۶۵: در زلفِ تو صد حلقهٔ دیگرگون است
شمارهٔ ۶۶: ای بیخبر از رنج و گرفتاری من
شمارهٔ ۶۷: گر کشته شوم کشته به نامِ تو شوم
شمارهٔ ۶۸: چون نیست ز عقل ذرّهای توفیرم
شمارهٔ ۶۹: تا زلفِ زره ورت به هم تافته شد
شمارهٔ ۷۰: تا در سرِ زلفت خم و تاب افکندی
شمارهٔ ۷۱: چون مشکِ خط تو سایه ور میافتد
شمارهٔ ۷۲: زلف تودگر ز دست نگذارم من
شمارهٔ ۷۳: ای پردهٔ دل پرده نوازت بوده
شمارهٔ ۷۴: بیچاره دلِ من که غمِ جانش نیست
شمارهٔ ۷۵: گر لعلِ لبِ تو دَرِّ شهوارم داد
شمارهٔ ۷۶: تا کی کمرِ عهد و وفا باید بست