خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۱: هر روز سرِ زلفِ تو کاری نهدم
شمارهٔ ۲: لعلت به صواب هیچ کس دم نزند
شمارهٔ ۳: چشمِ سیهت که فتنهٔ آفاق است
شمارهٔ ۴: هر دم به حیل زخمِ دگر سانم زن
شمارهٔ ۵: هم زلف تو از برونِ دل در تاب است
شمارهٔ ۶: در عشقِ تو عقل و هوش مینتوان داشت
شمارهٔ ۷: تا ابروی طاقِ تو کماندار افتاد
شمارهٔ ۸: دردی که ز تو به حاصلم میآید
شمارهٔ ۹: تا غمزهٔ چشم رهزنت راهم زد
شمارهٔ ۱۰: چون خطِّ رخت هست روان چندینی
شمارهٔ ۱۱: زلفِ تو به هم در اوفتاده عجب است
شمارهٔ ۱۲: چشمِ خوشِ تو که مذهبِ عبهر داشت
شمارهٔ ۱۳: از زلفِ شکن بر شکنت میترسم
شمارهٔ ۱۴: گر عفو کنی به لطف جرمی که مراست
شمارهٔ ۱۵: از زلفِ تو دل چو در عقابین افتاد
شمارهٔ ۱۶: خطّت دام است و خالت او را دانه است
شمارهٔ ۱۷: گفتم: خط مشکین تو بر ماه خطاست
شمارهٔ ۱۸: گفتم: «کس را روی تو و موی تو نیست
شمارهٔ ۱۹: چون غمزهٔ تو جادویی آغاز نهد
شمارهٔ ۲۰: دایم گهر وصل تو میجویم باز