خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۱: گر خورشیدی چرخ برینت نرسد
شمارهٔ ۲: از درد تو ای ماهِ دل افروز آخر
شمارهٔ ۳: بر خاکِ درت پای در آتش بودن
شمارهٔ ۴: گفتی که «ترا چو خاک گردانم پست
شمارهٔ ۵: پیوسته به آرزو ترا باید خواست
شمارهٔ ۶: در عشق تو جز بلا و غم ناید راست
شمارهٔ ۷: از بس که تو خود به خویشتن مینازی
شمارهٔ ۸: دل بی تو ز اختیار بر خواهد خاست
شمارهٔ ۹: ای عشق رخت واقعهٔ مشکل من
شمارهٔ ۱۰: آن کس که ترا عزیزتر ازجان دید
شمارهٔ ۱۱: گر از تو مرا کفر و اگر ایمان است
شمارهٔ ۱۲: تا چند مرا خوار و خجل خواهی داشت
شمارهٔ ۱۳: تا چند مرا سوخته خرمن نگری
شمارهٔ ۱۴: آن است همه آرزویم عمر دراز
شمارهٔ ۱۵: جانا! چو ز سر تا قدمت جمله نکوست
شمارهٔ ۱۶: ای مونسِ جانِ همه کس! در من خند!
شمارهٔ ۱۷: سهل است اگر کار مرا ساز دهی
شمارهٔ ۱۸: بر خاک چو بادم ای دل افزای هنوز
شمارهٔ ۱۹: گفتم که اگر دلِ تو یک رنگ آید
شمارهٔ ۲۰: بی یاد تو من سرزبان را بزنم
شمارهٔ ۲۱: گفتم: «ز میان جان شوم خاک درش
شمارهٔ ۲۲: یا رب چه دمم بود که دمساز نداد
شمارهٔ ۲۳: گفتم: «چو تنم ضعیف و لاغر باشد
شمارهٔ ۲۴: دوش آمد و دادِ دلِ سرمستم داد
شمارهٔ ۲۵: گر جان خواهد از بن دندان بدهم
شمارهٔ ۲۶: از بس که بخورد خون من بیدادی
شمارهٔ ۲۷: تا از غم تب دلش به صد درد افتاد
شمارهٔ ۲۸: ماهی که دلم زو به بلا افتادست
شمارهٔ ۲۹: ماهی که به قد سرو روانم آمد
شمارهٔ ۳۰: دل در غم تو غرقهٔ خونِ جگر است