خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۱: ما رندان را حلقه به گوش آمدهایم
شمارهٔ ۲: ما خرقهٔ رسم، از سرانداختهایم
شمارهٔ ۳: تا دل به غم عشق تو در خواهد بود
شمارهٔ ۴: زانگه که مرا عشق تودرکار آورد
شمارهٔ ۵: در عشق تو دین خویش نو خواهم کرد
شمارهٔ ۶: سودای توام بیدل و دین میخواهد
شمارهٔ ۷: آن رفت که گفتمی من از زهد سخن
شمارهٔ ۸: معشوقه نه سر،نه سروری میخواهد
شمارهٔ ۹: چون با سرو دستار نمیپردازم
شمارهٔ ۱۰: در عشق بزرگیم به خردی بدهم
شمارهٔ ۱۱: ترسابچهای که توبه بشکست مرا
شمارهٔ ۱۲: نه در سرِ من سَرِسری بینی تو
شمارهٔ ۱۳: تا در بُنهٔ خویش مقام است ترا
شمارهٔ ۱۴: تا چند ز زاهد ریائی آخر
شمارهٔ ۱۵: از بس که دلم بسوخت زین کاردرشت
شمارهٔ ۱۶: زین دَرد که جز غصهٔ جان میندهد
شمارهٔ ۱۷: گر زهد کنی سوز وگدازت ببرد
شمارهٔ ۱۸: خواهی که ز خود به رایگان باز رهی
شمارهٔ ۱۹: خون شد جگرم بیار جام ای ساقی
شمارهٔ ۲۰: از تفِّ دلم می به صباح ای ساقی
شمارهٔ ۲۱: شمع است و شراب و ماهتاب ای ساقی
شمارهٔ ۲۲: همچون من و تو علی الیقین ای ساقی
شمارهٔ ۲۳: دل گشت ز معصیت سیاه ای ساقی
شمارهٔ ۲۴: هم سبزهٔ سرمست برُست ای ساقی
شمارهٔ ۲۵: چون گل بشکفت در بهار ای ساقی
شمارهٔ ۲۶: تاکی شوم از زمانه پست ای ساقی
شمارهٔ ۲۷: سلطان، تو، به می دهندگی ای ساقی
شمارهٔ ۲۸: تا کی گوئی ز چار و هفت ای ساقی
شمارهٔ ۲۹: گل روی نمود از چمن ای ساقی
شمارهٔ ۳۰: پر کن شکمی به اشتها ای ساقی
شمارهٔ ۳۱: تا چند ازین بی خبران ای ساقی
شمارهٔ ۳۲: هرگز نه جهانِ کهنه نو خواهد شد
شمارهٔ ۳۳: برخاست دلم، چوباده در خم بنشست
شمارهٔ ۳۴: وقت است که در بر آشنائی بزنیم
شمارهٔ ۳۵: ترسم که چو پیش ازین کم از کم نرسیم
شمارهٔ ۳۶: ای هم نفسان فعل اجل میدانید
شمارهٔ ۳۷: خوش باش دلا که نیک وبد میبرسد
شمارهٔ ۳۸: بر چهرهٔ گل شبنم نوروز خوشست
شمارهٔ ۳۹: چون پرتو شمع بر شراب است امشب
شمارهٔ ۴۰: چون گل بشکفت ساعتی برخیزیم
شمارهٔ ۴۱: گر سبز خطی است، گوشهای خالی گیر
شمارهٔ ۴۲: بر آب روان و سبزه ای شمع طراز
شمارهٔ ۴۳: مهتاب به نور دامن شب بشکافت
شمارهٔ ۴۴: چون عهده نمیکند کسی فردا را
شمارهٔ ۴۵: ای دل چو درین راه خطرناک شوی
شمارهٔ ۴۶: بر روی گل از ابر گلاب است هنوز
شمارهٔ ۴۷: دل گرچه ز عمر پیش خوردی دارد
شمارهٔ ۴۸: روزی که بود روز هلاک من و تو
شمارهٔ ۴۹: ساقی به صبوحی می ناب اندر ده
شمارهٔ ۵۰: مائیم به عقل ناصواب افتاده
شمارهٔ ۵۱: خواهی که غم از دل تو یک دم بشود
شمارهٔ ۵۲: گل جلوه همی کند به بستان ای دوست
شمارهٔ ۵۳: بشکفت گل تازه به بستان ای دوست
شمارهٔ ۵۴: آن لحظه که از اجل گریزان گردیم
شمارهٔ ۵۵: جانا گل بین جامهٔ چاک آورده
شمارهٔ ۵۶: چون صبح دمید ودامن شب شد چاک
شمارهٔ ۵۷: صبح از پس کوه روی بنمود ای دوست
شمارهٔ ۵۸: هر روز برآنم که کنم شب توبه
شمارهٔ ۵۹: می خور که فلک بهر هلاک من و تو
شمارهٔ ۶۰: زان آتشِ تر که خیمه برکِشت زنند
شمارهٔ ۶۱: مهتاب افتاد در گلستان امشب
شمارهٔ ۶۲: مائیم به میخانه شده جمع امشب
شمارهٔ ۶۳: جانا! می ده که با دلی غمناکم
شمارهٔ ۶۴: زهرست غم این دل غمناک همه
شمارهٔ ۶۵: این نوحه که از چنگ کنون میآید
شمارهٔ ۶۶: مائیم و میی و مطربی مشکین خال
شمارهٔ ۶۷: برخیز که ماه میزند خیمه ز شب
شمارهٔ ۶۸: برخیز که کار ما چو زر خواهد شد
شمارهٔ ۶۹: یک دم به طرب بادهٔ خوش لَوْن دهید
شمارهٔ ۷۰: دل در غم همدمی بفرسود و نیافت
شمارهٔ ۷۱: تا چند درین مقام بیدادگران
شمارهٔ ۷۲: مخموران را پیالهٔ می در ده
شمارهٔ ۷۳: جانا! می خور که چون گل تازه شکفت
شمارهٔ ۷۴: چون جلوهٔ گل ز گلستان پیدا شد
شمارهٔ ۷۵: ای ترک قلندری شرابی در ده
شمارهٔ ۷۶: برخیز که گل کیسهٔ زر خواهد ریخت
شمارهٔ ۷۷: چندان که نگاه میکنم هر سوئی