خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
پندنامه
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
بسم الله الرحمن الرحیم: حمد بی حد آن خدای پاک را
در نعمت سید المرسلین: سید الکونین ختم المرسلین
در فضیلت ائمۀ دین: آن امامانی که کردند اجتهاد
در مناجات: پادشاها جرم ما را در گذار
در بیان مخالفت نفس اماره: عاقل آن باشد که او شاکر بود
در بیان فواید خاموشی: ای برادر گر تو هستی حق طلب
در بیان صفت اهل ایمان و در عمل خالص: هرکه باشد اهل ایمان ای عزیز
در بیان اصل ایمان: اصل ایمان هست شش چیز ای وحید
در سیرت ملوک: چار خصلت ای برادر در جهان
در صفت علامتهای بزرگی: چارچیز آمد بزرگی را دلیل
در بیان چارچیز که اندر خطر بود: چارچیزست ای برادر با خطر
در بیان نیک بختی: شد دلیل نیک بختی چار چیز
در بیان سبب عافیت: عافیت را گر بجویی ای عزیز
در تواضع و صحبت درویشان: گر ترا عقلست با دانش قرین
در صفت بدبختی: چارچیز آثار بدبختی بود
در صفت ریاضت نفس و ترک دنیا: گر همی خواهی که گردی سر بلند
در صفت مجاهد نفس: نفس نتوان گشت الا با سه چیز
در صفت فقر و صبر: فقر خود را پیش کس پیدا مکن
در بیان تواضع و ترک تکلف: سر چه آرایی بدستار ای پسر
در بیان علامتهای ابلهی: چارچیز آمد نشان ابلهی
در بیان عاقبت اندیشی: از بلا نارسته گردی ای عزیز
در بیان چارچیز که صاحب عقل و دانش را ازینها دور باید بود: هر کرا عقلست ودانش ای عزیز
در صنعت رستگاری: هست بی شک رستگاری در سه چیز
در صفت ذکر الله تعالی: باش دایم ای پسر با یاد حق
در بیان چار خصلت که مردم را نیکوست: بر همه کس نیک باشد چارچیز
در صفت اخلاق ذمیمه: چارچیز دیگر ای نیکو سرشت
در علامات مدبر: چار چیز آمد نشان مدبری
در بیان آنکه حقیر داشتن نباید: چارچیز آمد بزرگ و معتبر
در بیان چارچیز که چارچیز دیگر را میزاید: ای پسر هر کس که دارد چارچیز
در چارچیز که کم بقا دارد: چارچیز ای خواجه کم دارد بقا
در بیان چارچیز که از چار چیز دیگر تمام باشد: چارچیز از چار دیگر شد تمام
در بیان چار چیز که بازگردانیدن آنها محالست: چارچیز است آنکه بعد از رفتنش
در صفت چارچیز که از چارچیز دیگر میآید: حاصل آید چارچیز از چارچیز
در بیان حاصل شدن چارچیز از چارچیز: چارچیزت بردهد از چار چیز
در بیان چارچیز که آدمی را شکست آرد: آدمی را چارچیز آرد شکست
در بیان چارچیز که از خطاهاست: چارچیز است از خطاها ای پسر
در بیان چارچیز که از عطاهای خداست: چارچیز است از عطاهای کریم
در بیان چارچیز که عمر را زیاد کند: میفزاید عمر مرد از چارچیز
در بیان پنج چیز که عمر از او بکاهد: عمر مردم را بکاهد پنج چیز
در بیان پنج چیز که آبروی را بریزد: دور شو از پنج خصلت ای پسر
در بیان پنج چیز که آب روی از آن میافزاید: میفزاید آب روی از پنج چیز
نصایح: شد دو خصلت مرد ابله را نشان
در بیان آن که از دو کس احتراز میباید کرد: ازدو کس پرهیز کن ای هوشیار
در بیان آنکه خواری آورد: چند خصلت آورد خواری بروی
در بیان شش چیز که بکار آید: در جهان شش چیز میآید بکار
در صفت پنج کس که پنج چیز از ایشان نیاید: کس نیاید پنج چیز از پنج کس
در بیان اهل سعادت: هر کرا سه کار عادت باشدش
در بیان رستگاری : گر همی خواهی که باشی رستگار
در بیان چهار چیز که از کرامات حق است: چار چیزست از کرامتهای حق
در چار خصلت که ترک کردن میباید: درگذر از چار خصلت زینهار
در بیان بی وفای جهان: در جهان دانی که گردد معتبر
در بیان معرفت الله: معرفت حاصل کن ای جان پدر
در بیان ورع : در ورع ثابت قدم باش ای پسر
در بیان فواید خدمت: تا توانی ای پسر خدمت گزین
در بیان تعظیم مهمان: ای برادر دار مهمان را عزیز
در بیان علامتهای احمق: سه علامت دان که در احمق بود
در صفت علامتهای فاسق: هست فاسق را سه خصلت در نهاد
در بیان علامات شقی: هست ظاهر سه علامت در شقی
در بیان علامتهای بخیل: سه علامت ظاهر آمد در بخیل
در بیان حاجت خواستن: حاجت خود را مجوی از زشت روی
در بیان قناعت: با قناعت ساز دایم ای پسر
در بیان سخاوت: در سخا کوش ای برادر در سخا
در بیان چار خصلت که کارهای شیطان است: چار خصلت فعل شیطانی بود
در علامتهای سخت دل: سخت دل را سه علامت یافتم
در بیان علامتهای منافق: دور باش ای خواجه از اهل نفاق
در بیان علامتهای متقی: سه علامت باشد انرد متقی
در علامتهای اهل جنت: هر کرا باشد سه خصلت در سرشت
در بیان صدقه دادن: گر کنی خیری بدست خویش کن
در نصایح: خوف و اندوهست قوت بندگان
در بیان صبر: تا شوی در روزگار از صابران
در بیان تجرید و تفرید: گر صفا میبایدت تجرید شو
در فواید صحبت صالحان و اجتناب اهل ظلم: همنشین صالحان باش ای پسر
در بیان آن کس که دوستی را نشاید: دوست گر باشد زیانکار ای پسر
در بیان رعایت یتیم ونصایح دیگر: بر سر بالین بیماران گذر
در بیان صلۀ رحم و زیارت خویشاوندان: رو بپرسیدن بر خویشان خویش
در بیان فتوت: چیست مردی ای پسر نیکو بدان
در بیان فقر و صحبت درویشان: فقر میدانی چه باشد ای پسر
در بیان انتباه از غفلت: از خدای خویشتن غافل مباش
خاتمه الکتاب: هر که آرد این نصیحتها بجای