خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مصیبت نامه
بخش بیست و هفتم
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
المقالة السابعةو العشرون: سالک دلدادهٔ بیدل دلیر
الحكایة و التمثیل: گفت با مجنون شبی لیلی براز
الحكایة و التمثیل: بود مجنونی عجب نه سر نه بن
الحكایة و التمثیل: گفت آن دیوانه با عیشی چو زهر
فی التمثیل: موسی عاشق امام غرب و شرق
الحكایة و التمثیل: بیدلی بودست جانی بیقرار
الحكایة و التمثیل: آن یکی دیوانه سرافراشته
الحكایة و التمثیل: آن یکی دیوانه در برفی نشست
الحكایة و التمثیل: آن یکی دیوانهٔ یک گرده خواست
الحكایة و التمثیل: آن یکی دیوانهٔ پرسید راز
الحكایة و التمثیل: بود ازان اعرابی شوریده رنگ
الحكایة و التمثیل: بود مجنونی نکردی یک نماز
الحكایة و التمثیل: چون تجلی بر رخ موسی فتاد
الحكایة و التمثیل: گفت آن دیوانه بس بی برگ بود
الحكایة و التمثیل: بیدلی از خویش دست افشانده بود
الحكایة و التمثیل: گاو ریشی بود در برزیگری