حکایت

یکی در نشابور دانی چه گفت
چو فرزندش از فرض خفتن بخفت؟
توقع مدار ای پسر گر کسی
که بی سعی هرگز به منزل رسی
سمیلان چو بر می‌نگیرد قدم
وجودی است بی منفعت چون عدم
طمع دار سود و بترس از زیان
که بی بهره باشند فارغ زیان