رباعی شمارهٔ ۱۷۲

دل کوفته‌ام چو تخمکان ز آتش قهر
لب شسته به هفت آب ز آلایش دهر
تو بذر قطونا شدی ای شهرهٔ شهر
بیرون همه تریاک و درون سو همه زهر