غزل شمارهٔ ۸۵

یارب، این مهمان چون ماه از کجاست؟
وین سپاه کیست و آن شاه از کجاست؟
عکس خورشیدی چنان بالا بلند
بر چنین دیوار کوتاه از کجاست؟
گر ز مرغ جان به شاخ دل رسید
غلغل «انی انا الله» از کجاست؟
دل درین وادی ز تاریکی بسوخت
سوی آن آتش بگو راه از کجاست؟
گرنه خونریزیست این فریاد چیست؟
ورنه بیدادست این آه از کجاست؟
اندرین خرگاه می‌گویند: هست
خوبرویی، راه خرگاه از کجاست؟
اوحدی را پادشاهی بنده خواند
مفلسی را دیگر این جاه از کجاست؟