غزل شمارهٔ ۱۸۲

ای پیک صبا حال پری چهرهٔ ما چیست
وی مرغ سلیمان خبر آخر ز سبا چیست
در سلسلهٔ زلف سراسیمهٔ لیلی
حال دل مجنون پراکندهٔ ما چیست
برخاک رهش سر بنهادیم ولیکن
سلطان خبرش نیست که احوال گدا چیست
با آنکه طبیب دل ریشست بگوئید
کز درد بمردیم بفرما که دوا چیست
گر زانکه نرنجیده‌ئی از ما بخطائی
چین در خم ابروی تو ای ترک ختا چیست
چون دل ز پیت رفت و خطا کرد سزا یافت
دزدیده اگر دیده ترا دید سزا چیست
گر تیغ زنی ور بنوازی بمرادت
دادیم رضا تا پس ازین حکم قضا چیست
دی نرگست از عربده می‌گفت که خواجو
کام دل یکتای تو ز آن زلف دوتا چیست
در حضرت سلطان چمن چون همه بادست
چندین همه آمد شدن پیک صبا چیست